معرفی فیلم سایلنت هیل – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Silent Hill
سایلنت هیل فیلم ترسناکی است که از روی یک بازی ویدئویی به اسم سایلنت هیل ساخته شده است. این بازی ویدئویی، در عالم گسترده و پر طرفدار بازیهای ویدئویی جایگاه بسیار والایی دارد. بسیاری از کارشناسان این رشته بازی ویدئویی سایلنت هیل را بهترین بازی ویدئوییای که تاکنون طراحی و ساخته شده، لقب دادهاند. دوستداران بازیهای ویدئویی نیز از مدتها پیش در انتظار ساخته شدن فیلم سینمایی سایلنت هیل بودند. در خبرهای منتشره در سایتهای اینترنتی مربوط به بازیهای ویدئویی مدام یادآوری میشد که فیلم در دست تولید سایلنت هیل کاملاً بر اساس بازی سایلنت هیل خواهد بود و یقیناً رضایت همهٔ «بازی کنندگان» را جلب خواهد کرد. همین طور هم شد. فیلم سایلنت هیل قطعاً رضایت هواداران سینه چاک بازیهای ویدئویی را جلب کرده است. و اگر فیلمساز پارهای نکات را رعایت میکرد، چه بسا فیلم او میتوانست مخاطبان به مراتب بیشتری را به سوی خود جلب کند. متاسفانه فیلم حاضر به نحوی ساخته شده که عمدتاً برای «خودیها» – یا همان «بازی کنندگان» – قابل رمزگشایی است. اما به رغم این ایراد، سایلنت هیل واجد برخی ویژگیهاست که آن را دیدنی و تماشایی کرده است. داستان فیلم از این قرار است:
شارون داسیلوا (ژودل فرلند) دختر کوچولویی است که خوابهای بد و ناجور میبیند. شارون خواب میبیند که از خانه خارج شده و در لبهٔ یک صخرهٔ مرتفع ایستاده و دارد کلمهٔ «سایلنت هیل» را تکرار میکند. کابوسهای شارون ادامه مییابد. او حتی موقع خواب، از جایش بلند میشود و راه میافتد. والدین شارون در مورد نحوهٔ مداوای دخترشان با یکدیگر اختلاف نظر دارند. کریستوفر داسیلوا (شان بین)، پدر شارون، آدم عمل گرایی است. او معتقد است که شارون را باید نزد پزشک برد، در بیمارستان بستری کرد و مشکلاش را از طریق دارو و درمان حل کرد.
اما رُز داسیلوا (رادا میچل)، مادر شارون، معتقد است که باید شارون را به همان محلی که در کابوسهایش میبیند (یعنی شهر «سایلنت هیل») برد و عیناً به او نشان داد که این شهر هیچ چیز عجیب و ترسناکی ندارد. عاقبت رُز موفق میشود نظر خود را پیش ببرد. در ادامهٔ ماجرا، رُز و شارون به سوی شهر «سایلنت هیل» حرکت میکنند. هوا تاریک و چراغهای اتومبیل رُز روشن است. ناگهان یک دختر عجیب و غریب وسط جاده میپرد. رُز فرمان اتومبیل را به سرعت میپیچاند و اتومبیل از جاده منحرف میشود. رُز از حال میرود. او موقعی که به هوش میآید میبیند که شارون غیباش زده است. رُز سعی میکند از طریق موبایل با شوهرش تماس بگیرد اما موبایل آنتن نمیدهد (عارضهٔ معمول فیلمهای ترسناک!)
در ادامهٔ ماجرا، رُز همراه پلیسی (لوری هولدن) که وی را تا شهر «سایلنت هیل» تعقیب کرده، قدم به داخل این شهر میگذارد تا بلکه دختر گمشدهٔ خود را پیدا کند. شهر «سایلنت هیل» که بر بالای یک معدن قدیمی واقع شده، یک شهر متروکه است. شهر در بهترین حالت خود، یک جای وهم آلود و عجیب است؛ با ساختمانهایی در حال ویرانی و آفتابی که در پشت لایهای از گرد و غبارهای ناشی از معدن پنهان است. و همین شهر در بدترین حالت خود، به هنگام تاریکی، مکانی است برای تردد و فعالیت گروهی از موجودات شیطانی و زامبیها. در ادامهٔ داستان، به لطف فعالیتهایی که کریستوفر داسیلوا میکند، پی به تاریخچهای ترسناک شهر میبریم: سالها پیش یک جادوگری در این شهر بود که …
سبک بصری فیلم فوق العاده زیبا، منحصر بفرد و تماشایی است. به قول یکی از منتقدان «سایلنت هیل ظاهر یک فیلم تجربی را دارد.» کار فیلمبردار (دن لاوستین)، طراح صحنه (کارول اسپیر) و طراحی لباس فیلم فوق العاده عالی است. کریستوفر گانز، کارگردان سایلنت هیل، برای خلق سیمای بصری فیلم خود، تقریباً از هر تمهیدی بهره جسته است. پایان بندی فیلماش هم در نوع خود جالب است؛ هر چند که در را به روی حدس و گمانهای گوناگون باز نگه داشته است. رادا میچل، نقش مادر مهربان و مستأصل را به نحو قانع کننده و باورپذیری بازی کرده است. بله، اینها جزو ویژگیهای مثبت سایلنت هیل است. اما فهرست ویژگیهای منفی نیز قابل اعتناست: فیلم زیادی طولانی است، کاراکتر کریستوفر داسیلوا زائد و غیرضروری است، خط داستانی فیلم از استحکام لازم برخوردار نیست و دیالوگها آبکی و تصنعی است.
با این وصف باید گفت که در ژانر «فیلمهای ساخته شده از روی بازیهای ویدئویی»، سایلنت هیل جزو بهترینهاست. متاسفانه تاکنون فیلمهای خوبی را در این ژانر شاهد نبودهایم. و به همین دلیل میتوان سایلنت هیل را جزو «بهترینها» اعلام کرد. این فیلم در مجموع فیلم بدی نیست، اما عجیب آن که کمپانی سازندهٔ فیلم (سونی) حاضر نشد سایلنت هیل را قبل از آغاز نمایش عمومیاش، برای منتقدان به نمایش بگذارد.