فیلم بمانی از داریوش مهرجویی – معرفی و نقد و تحلیل
کارگردان، نویسنده فیلمنامه، تدوین و طراح صحنه و لباس: داریوش مهرجویی/مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی/مدیر تولید: محمد صادق آذین/موسیقی: محمد رضا درویشی/صدابردار و صداگذار: اصغر شاهوردی/طراح چهرهپردازی: مهین نویدی/عکس: شاهرخ سخایی/ تهیهکننده: محمد نیکبین/تهمینه میلانی، داریوش مهرجویی/بازیگران: معصومه بخشی، شادی حیدری، ندا آقایی، محمد حبیبیان، توران یاقوتی، قادر حیدری، محسن خیاطی، علی اصغر عباسی آرام، مراد علی پناهی، مهسا جهانگیری، یونس نوروزی، بیوک میرزایی و حبیب رضایی.
خلاصه داستان:
بمانی داستان عشق است، عشق سه دختر جوان به زندگی، عشقی که در برخورد به نابسامانیهای اجتماعی تا آستانه مرگ ویران میشود و بمانی که قربانی این مصائب است علیه دنیای ناامن اطرافش برمیآشوبد و خود را به دست سرنوشت میسپارد.
داریوش مهرجویی در دهه پنجاه به عنوان یک چهره شاخص جریان روشنفکری سینمای ایران شناخته میشد. با فیلمهای گزنده و سرد و کاملا منطبق با جریان روشنفکری حاکم بر ادبیات و هنر آن دوران با اقتباسهایی از ساعدی و بورخس. کمی خواصپسند، کمی مغرض، کمی چپ و مقدار زیادی نمادگرا! مهرجویی اما در سالهای پس از انقلاب دغدغههای دیگری پیدا کرد. او حالا راوی سمج داستانهای تقابل سنت و مدرنیسم است. روایتگر زنان و مردانی که در چالش زندگی نوین، متاثر از فرهنگ و ریشههای سنتی خود رودروی یکدیگر قرار میگیرند و ناگهان تمام آن احساسات، عقاید و عادات پنهانشان را در پیش روی یکدیگر به نمایش میگذارند. مهلکه سرنوشت آنان را با خوی و خصلت حقیقی یکدیگر آشنا میسازد. در ورافتادن حجاب سنت، در عریانی مدرنیسم، وحشت تنهایی را لمس میکنند. مهرجویی پس از انقلاب ژانر ملودرام را کشف کرد. در فیلمهای او، خانواده، کانونی است که در تهاجم نیروهای بیرونی، ترک برمیدارد و از هم میپاشد. و زنان نیروی محرکه این فیلمها هستند. شاید چون ظریفتر و حساستر هستند. شاید همچون مثل تمام آثار دراماتیک، بار درام بر دوش آنان قرار دارد. زنانی که خوشبینی و قناعت را کنار میگذارند و میخواهند به افقهای دورتری نظر کنند. زنانی که شوریده و دلباخته، عجیبترین بازیهای سرنوشت را برای خود و مردانشان تدارک میبینند و همواره دلشکسته از شکست مرد روبهرویشان در این بازی، چارهای جز ترک او نمیبینند.
مجموعه فیلمهای مهرجویی بین سالهای 65 تا 76، یکی از غنیترین و درخشانترین دورههای فعالیت یک فیلمساز ایرانی است. اجارهنشینها، هامون، سارا، بانو، پری، لیلا و درخت گلابی اجزای یک حرکت منسجم و مستمر سینمایی هستند.
منتقدان او، از شیوه خاص فیلمسازیاش دلخورند. آنان میگویند او ژانر کلاسیک ملودرام را با شیوههای متظاهرانه سینمایی و روشنفکرانه آلوده میکند. آنها از آن فیدهای رنگی، استفاده افراطی از دیزالو و صحنههای مستمر تداخل واقعیت و رویا شکایت دارند.
در این میان لیلا اوج حرکت سینمایی مهرجویی را تشکیل میدهد. آن خودنماییهای روشنفکرانه، هامون و پری، در لیلا به حد اقل رسید و مهرجویی توانست یکی از منسجمترین و یکپارچهترین آثار سینمایی چند سال اخیر را رقم بزند، فیلمی که همچون یک ملودرام مدرن توانست به تاریکترین زوایای زندگی شهروند شهرنشین ایرانی رسوخ کند و بر دملهای پنهانی آن نیشتر بزند.
مهرجویی در دو سال اخیر از جایگاه خود به عنوان فیلمسازی محبوب و پرطرفدار سقوط کرده است. تب سیاست و امواج درام خرداد او را به حاشیه رانده است. از سویی فیلمهای آخر او، اپیزود، دختر دایی گمشده و فیلم میکس، در هر ترازوی قضاوتی، فیلمهایی ناقص و معیوب محسوب میشوند. حالا، مهرجویی با بمانی به جشنواره آمده است. اتودی بر ماجرای رواج خود سوزی دختران ایلامی که در چند سال گذشته آمار تکاندهندهای را تشکیل دادهاند.
مهرجویی فیلم خود را یک داستان عشق نامیده است. اما شایعهای نگرانکننده ذهن را مشغول میکند طبق این شایعه، بمانی واکنشی است از سوی مهرجویی به موفقیتهای ناعادلانه سینمای هنری-تجربی ایران در خارج از کشور. فیلمهایی مثل مسافر جنوب، زمانی برای مستی اسبها، تختهسیاه و روزی که زن شدم که از سوی فرنگیها به شدت مورد تشویق و تایید قرار گرفتند و به فهرست بهترینهای سال نیز راه یافتند. میگویند مهرجویی با بمانی چشم به جشنوارههای خارجی دوخته است و…مباد!
بههرحال کادر بازیگران فیلم عموما غیر حرفهای هستند و تنها حبیب رضایی و بیوک میرزایی از میانه راه به فیلم اضافه شدند. فیلمنامه را وحیده محمدیفر نوشته است البته همراه با مهرجویی. مهرجویی بهجز فیلمنامه و کارگردانی، طراحی صحنه، لباس و تدوین فیلم را نیز به عهده داشته است. در بین کسانی که فیلم را دیدهاند نظرات مختلفی وجود دارد. گروهی آن را ستوده و در حد بهترین فیلمهای مهرجویی قلمداد کردهاند و گروهی دیگر از آن به عنوان فیلمی خیلی سرد و نچسب یاد کردهاند.