فیلم شکلات، ساخته لاسه هالستروم ، معرفی و نقد و تحلیل – Chocolat 2000

شکلات پرسشی موشکافانه را مطرح میکند: ایا خواص رهایی بخشی که در لذت مادی وجود دارد (و در اینجا طعم و نیروی گرم و دلچسب شکلات است) میتواند بر افکار متعصبانه در شهری کوچک غلبه کند؟
شاید شکلات، تلفیق خطرناکی از چند داستان جلوه کند ولی هیچ نکته مخاطرهآمیزی درباره آن وجود ندارد. لاسه هالستروم کارگردان فیلم ایمانی تقریبا ماوراء طبیعی به استعداد خود در پیشبرد موفقیتآمیز فیلمهایش دارد و حتی اگر نتواند آن را به انجام برساند، حد اقل میتواند رفع و رجوعش کند. این فیلم مردم پسند هم نسخهای سینمایی از شیر شکلات است: فیلمی هنری برای آدمهایی است که از فیلمهای هنری خوششان نمیآید. این حرف را نباید به حساب تعریف از فیلم گذاشت.
ویان (ژولیت بینوش) شخصیتی لذتجو است که کارهای جسورانه دوست دارد. و در اواخر دهه ۱۹۵۰ به شهری کوچک در فرانسه وارد میشود. او و دخترش آنوک (ویکتوری تیوپسول) عطر و بوی جدید و غریبی با خود به شهر میآورند. ویان یک مغازه شکلات فروشی راه میاندازد که در آن انواع تنقلات پیدا میشود. او طی چلهٔ روزه (در آیین مسیحیت) دست به کار میشود و این شهر کوچک و مردم غریبش را تکان میدهد. شهردار کومت درینو (آلفرد مولینا) شهر را اداره میکند. او اغلب کشیش پره هانری (هیو اکانر) را راهنمایی میکند که مراسم با دقت کامل برگزار شود. بعلاوه فکر میکند که هر عملی ناشی از ریاضتکشی، طی چلهٔ روزه از نظر اخلاقی ناشایست است.
در این میان مهم نیست که ویان فارغ البال، مادر مجردی است که هرگز ازدواج نکرده و از رو شدن این واقعیت هم باکی ندارد.
ویان قابلیت دیگری هم دارد که آدم میتواند اسمش را رادار شکلاتی بگذارد: به هرکسی که میرسد فورا میتواند تشخیص دهد که چه چیز به مذاق او خوش میآید. البته در این بین روکس کولی (جانی دپ) کولی استثنا است، شهردار به او و ویان برچسب بی بند و باری میزند و از کارهایشان ابراز کراهت میکند.
در شکلات، اضطراب کمیک هالستروم در فیلم مشهورش زندگی من مثل سگ با نوعی جذابیت سر خوشانه درهم آمیخته است. در اینجا کشمکش داستان کاملا دلپذیر و نمایشی است. البته ویان و آنوک قدری به خاطر متفاوت بودنشان اذیت میشوند، ولی قافیه را نمیبازند. چه کسی میتواند با شکلات مشکل داشته باشد، جز احتمالا انجمن دندانپزشکی امریکا؟!
در شکلات بازیگران با دقت فوق العادهای انتخاب شدهاند، گرچه لباسهایشان طوری است که بلافاصله بعد از دیدنشان میتوانید حدس بزنید که آدمهای عجیب و غریبی هستند. ویان و آنوک با خرقههای سرخ رنگ که نشانه دردسر است، در شهر پرسه میزنند. خانم اولدل (لسلی کارون که همچنان حضور درخشانی دارد) از زمان مرگ شوهرش در جنگ جهانی اول سیاه پوشیده است. آرماند ویزین عبوس (جودی دنچ) که مغازه را به ویان اجازه میدهد، همواره شالهای سنگین به سر میبندد تا وقتی که ویان یک فنجان شکلات به او تعارف میکند و لبخندی به چهرهاش میآورد. بد عنقی آرماند تحت تأثیر حال و هوای مطبوعی که مغازهٔ کوچک ویان دارد، برطرف میشود، مغازه شکلات فروشی کوچکی که هم مجلل طراحی شده و هم فضای کولیوار دارد.
ویان و روکس رابطهای طبیعی با یکدیگر دارند. در واقع آدمهایی ملهم از شخصیتهای آثار د.ه.لارنس ۲ که البته فاقد جنسیتگرایی افراطی آنها هستند. ویان با چشمان درخشان و روحیه سخاوتمندانهاش بسیار خوش نیّت جلوه میکند.
ویان به نحو رمزآلودی نیازهای افرادی را که با آنها مواجه میشود برطرف میسازد، زیرا نهایتا آدمهایی که در شکلات میبینیم همگی خلأهای عاطفی خود را در زندگی دارند. آنها آدمهایی هستند که به آدمهای دیگر احتیاج دارند و به لطف حضور ویان خوشبختترین آدمهای دنیا میشوند.
گرچه داستان فیلم در فرانسه میگذرد، بسیاری از بازیگران، انگلیسی را با لهجه فرانسوی صحبت میکنند. باوجوداین هالستروم بازیگرانش را خوب هدایت میکند: جانی دپ که لهجه غلیظ ایرلندی دارد یکی از معدود اجراهای بدون دستپاچگی خود را ارائه میدهد: او آرام و آب زیر کاه است.
تقارن فرخندهای است که بینوش و لنا الین را در نقشهایی ببینیم که برعکس فیلم سبکی تحملناپذیر هستی (بار هستی) است. این بار لنا الین نقش زنی معصوم و هراسان را دارد که اسیر ازدواجی بدون عشق با پیتر استورمیر است. استورمیر اغلب در فیلمهای برادران کوئن نقش شخصیتی بیرحم (با مایههای کمیک) را دارد، طوری که نمیدانیم او را تا چه حد باید جدی بگیریم.