فیلم بوسهٔ قاتل – نقد، خلاصه داستان و تحلیل – Killer’s Kiss 1955
ماجرا این طور شروع میشود: استنلی کوبریک خیلی زود مدرسه را رها کرد. او نشانی از یک دانش آموز نمونه نداشت و فرصتی که برایش پیش آمده بود تا تواناییهایش را به عنوان عکاس آزاد امتحان کند، تمام ذهن-اش را به خود مشغول کرده بود. به عبارت دیگر، شطرنج دخترها و عکاسی دل مشغولیهای اصلی این پسر 17 سالهٔ اهل برانکس بودند. حین کار به عنوان عکاس مجلهٔ خبری لوک (Look) به زبان سینما علاقهمند شد. و به مستندسازی روی آورد.
تمامی پس انداز کوبریک خرج ساخت روز نبرد (1951) شد که تصویری از والتر کارتیر در روز مسابقهٔ مشت زنیاش را به نمایش میگذارد. این مستند کوتاه که مطالعهای در باب شور و هیجان و ثبات قدم بود. حاصل نبوغ نوشکفتهٔ کارگردان بود. و به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شد آر. کی. او. با پرداخت مبلغ چهل هزار دلار امتیاز پخش فیلم را خریداری کرد و بعد هم کوبریک را استخدام کرد تا مستندی کوتاه به نام پدر پرنده (1951) بسازد. این یکی دربارهٔ کشیشی بود که محدودهٔ خدمتاش در نیومکزیکو آن قدر وسیع است که برای رفت و آمد بین کلیساها مجبور است سوار هواپیما شود در ادامه پروژههای دیگریهم به کوبریک پیشنهاد شد که تعداد خیلی کمی از آنها باقی مانده است. کوبریک که نظریههای سینمایی روسها را با تمام وجود فراگرفته بود. تلاش برای ساخت اولین فیلم سینماییاش را شروع کرد و پیش اقوام و بازرگانان متمول محلهشان رفت تا بتواند آنها را متقاعد کند که در تولید فیلم جنگی هراس و هوس (1953) سرمایهگذاری کنند.
در سال 1953 کوبریک به فکر حضور در هالیوود افتاد و به سراغ فیلم نوآر رفت. او یکی از خوانندگان پر و پا قرص داستانهای عامه پسند (پالپ فیکشن) بود. در این میان، کوبریک علاقهٔ خاصی به میکی اسپیلن داشت چون معتقد بود که او قابل دسترسترین نویسندهٔ ادبیات جنایی است یا به گفتهٔ کوبریک: «اسپیلن تمامی قوانین جذب کردن مخاطب را میداند.» با این که داستان بوسهٔ قاتل اریژینال بود اما سبک ساختاری آن به طور کامل از آثار میکی اسپیلن گرفته شده بود. فیلم در پاییز و زمستان 1954، در چند قدمی آپارتمان کوبریک در زادگاهاش منهتن فیلمبرداری شد (کوبریک عادت به فیلمبرداری نزدیک به محل زندگیاش را هیچ وقت ترک نکرد) و کارگردان با استفاده از روایتِ هنرمندانهٔ رواوی و بازگشت به گذشته داشتان عشقی بدشگون را به تصویر کشید.
فیلم که نشانههایی از مستند کوتاه روز نبرد دارد، داستان بوکسوری (جیمی اسمیت) است که با زنی (آیرین کین) آشنا میشود و او را از دست رفیق گنگسترش (فرانک سیلورا) که به به او آسیب میرساند، نجات میدهد. از آنجایی که بوسهٔ قاتل اثری متعلق به دنیای فیلم نوآر است، بوکسور عاشق آن زن میشود و قدم در دنیایی تیره و تار و آکنده از قتل و جنایت تعقیب و گریز بر فراز پشت بامها میگذارد.
با وجود این آیا بوسهٔ قاتل هنوز فیلمی کوبریکی است؟ بدون شک همین طور است. این فیلم نیویورکیترین فیلم اوست (کوبریک تا زمان ساخت چشمان کاملاً بسته دیگر به زادگاهش برنگشت) و تسلط کوبریک بر نورپردازی و قاب بندی در آن مثل روز روشن است. سکانس زد و خورد پر افت و خیز در کارخانهٔ ساخت مانکن باشکوه است کوبریک در ساخت فیلم دست به اکتشاف دربارهٔ سیر خط داستانی فیلم هم میزند. آیرین کین دربارهٔ این موضوع که شخصیتام آدم خوبی است یا آدم بدی.» یان هارلن، برادر زن کوبریک و تهی کنندهٔ اجرایی فیلمهای او، میگوید: «فیلمهای اولیه کوبریک به وضوح جنبههایی از سبک کاری او و تمرکزش بر مسئلهٔ سرنوشت را آشکار میسازد. غیر قابل پیش بینی بودن وقایع و نادانیهای بشری بخشی از مضامین آثار اولیهٔ او هستند.» اما بوسهٔ قاتل برای کوبریک بیشتر حکم قدم اول را داشت تا تحقق بینش سینماییاش. به نظر هارلن: «فیلم بیشتر تلاشی سبکسرانه بود که با تخصص مثال زدنی کوبریک سر و سامان گرفت، اگرچه فیلم در مجموع در سطح فیلمسازی دانشجویی باقی میماند.»