فیلم مجستیک Majestic – خلاصه و داستان و نقد و تحلیل

فرانک دارابونت (رستگاری شاوشنگ، دالان سبز) همواره علاقه فراوانی به تأکید بر موضوعات و اموری داشته که اصلا و واقعا نیازمند هیچگونه تأکید و توضیحی نیستند. او اینبار داستانی را دستمایه کار خود قرار داده که دوست چندین و چندسالهاش مایکل اسلوان آن را نوشته است. جیم کری نیز تمام تلاش خود را به عنوان ستاره نقشهای درام به کار گرفته تا در این عرصه هم جدی گرفته شود. سعی و تلاش کری برای ایفای این نقش در جای خود محترم و معتبر، امّا به واقع همه مجستیک Majestic فعالیتهای عوامل فیلم، بیهوده و بیحاصل است، نکته اینجاست که در «مجستیک» هیچ امری که ارزش صرف وقت و انرژی را داشته باشد، به چشم نمیخورد. برخی فیلمسازان معتقدند منتقدان در برابر داستانهای موفق جبهه میگیرند و روی خوشی به اینگونه آثار نشان نمیدهند. امّا باید متذکر شد که در این فیلم، هیچچیز سر جای خودش نیست. حتی سرقتهای وقیحانه تیم فیلمسازی از آثار کلاسیک و موفقی چون «آقای اسمیت به واشنگتن میرود» و «بهترین سالهای زندگی ما» به نظر ناپخته و افراطی میرسند.
آنچه در «مجستیک» ناامیدکنندهتر از همه است این است که ویژگیهای الهامبخش و تحریککنندهای نظیر خوبی و نجابت در تمی بسیار کسالتآور به کار گرفته شدهاند، به طوری که بیننده هیچ دلیل ارزشمندی برای بیدار ماندن در سالن تاریک سینما ندارد. ظاهرا نیّت فیلمساز این بوده که داستان خود را در پسزمینه دوران سیاه هالیوود روایت کند، اما نتیجهای که حاصلشده بسیار مضحک و غریب مینماید. عدهای معتقدند که در دوره مککارتی، هیچ قهرمان و شروری در کار نبوده و همه قربانی بودهاند، ولی دارا بونت و دار و دستهاش به طرز خشنی دست به رنگآمیزی سیاه و سفید فضا زدهاند.
مجستیک (شکوهمند) در اصل نام سالن سینمایی است که در فیلم، کری به عنوان قهرمان داستان با یاری اهالی شهری کوچک در کالیفرنیای شمالی آن را بازسازی میکند.
زمان: سال 1951، جیم کری نویسنده موفق هالیوودنشین به دلیل قرار گرفتن نامش در فهرست سیاه، نام، اعتبار و آینده حرفه خود را در خطر میبیند و با ابتلا به فراموشی، سرگردان وارد شهر لاوسن میشود؛ شهری با خیابانهای خالی و تنها سالن سینمایی که «مجستیک» نام دارد و مدتهای مدیدی است که تعطیلشده، قهرمان داستان شبیه قهرمان گمشده محلی، لوک تریمبل است. او که خود نیز چنین تصوری را پذیرفته، به ناچار تن به سرنوشت میدهد و با کمک مردم، شروع به بازسازی سالن سینما میکند…
کری در هیبت یک ستاره به روی پرده ظاهر میشود و این دقیقا و تنها همان چیزی است که فیلم از او میخواهد. نقش کری در اینجا، همان مرد بیگناه «نمایش ترومن» است. او نیز بهمانند بسیاری از ستارگان کمدی که وارد فضای درام میشوند، همه جذابیت نقش را از خود دور میکند و به کناری میگذارد. کری سالها قبل در فیلمی تلویزیونی، نقش قابل توجه و تفکربرانگیزی ارایه داد، امّا او در آنجا، جایی برای عرضه هنرش داشت. در «مجستیک» جیم کری فقط شخصیتی است با لباسهای پرزرق و برق و تزیینشده که در مرسدسی تمیز و براق نشسته، این خودرو مثلا تمثیلی از دهه 50 است، اما انسان را بیشتر به دهههای بیست و سی میبرد. در صحنه افتتاحیه، کری در جلسه یکی از استودیوهای فیلمسازی هالیوود حضور پیدا کرده و تماشاگران برروی فیلم، صدای مدیران استودیوها را میشنوند. در میان این صداها، دو صدا آشنا به گوش میرسد: یکی راب راینر صاحب کمپانی سازندهٔ «مجستیک» و دیگری گری مارشال. فیلم با نوستالژی غریب و سست خود، اثری است که فقط رؤسای استودیوهای فیلمسازی را راضی به خانههایشان میفرستد.
سلام با احترام فیلم مجستیک یعنی احترام به سینما .قدرت جادویی ان برای مردمی که هنوز دوست اش دارن و کمک می کنند سرپا بایستد این که منتقدها نمی فهمند باعث تاسف است که عشق به سینما ندارن .ممنون