فیلم آمریکایی آرام – نقد و بررسی – The Quiet American

نوشته: حمید رضا صدر
سایگون،1952. تامس فاولر ژورنالیس تانگلیسی که سالها است در این شهر به سر میبرد با دختر جوان و زیبای ویتنامی به نام پونگ ارتباطدارد. او نمیتواند با پونگ ازدواج کند چراکه هنوزنتوانسته همسرش را در لندن طلاق دهد. فاولر درآستانهٔ برگردانده شدن به انگلیس است که بهسردبیرش قول میدهد گزارش مفصلی در موردفات دیم محلی که لشگر فرانسه با کمونیستهامیجنگد، تهیه کند. او با الدن پایل یکی از کارمندانسفارت آمریکا آشنا میشود. فاولر پایل و پونگ رابا هم آشنا میکند. پایل شیفهٔ پونگ شده و این را بهفاولر میگوید. فاولر در سفرش به فات دیم درکمال حیرت پایل را در آن مکان میبیند. او دربازگشت پس از انفجار بمبی در سایگون باز هم پایلرا در محل انفجار مییابد. پایل مجبور میشودبرای او اعتراف کند برای سیا کار میکند و او به یکیاز مخالفان فرانسویها کمکهای بزرگی میکند. فاولر سعی میکند با نشان دادن یک نامه قلابی بهپونگ مبنی بر طلاق همسرش او را به ماندن باخویش وادار کند. ولی خواهر پونگ دروغ او را باخواندن نامه برملا میکند. پونگ با پایل میرود، اما پایل به صورت مشکوکی کشته میشود. پلیساز فاولر میخواهد در این امورد اطلاعاتی بدهد وفاولر میگوید چیزی نمیداند. فاولر در ویتنام باقیمیماند.کارگردان: فیلیپ نویس. فیلمنامه: کریستفر هپتنو رابرت شناکان بر اساس رمان گراهام گرین. فیلمبرداری: کریستفر دویل. تدوین: جان اسکات. موسیقی: کریگ آرمسترانگ. بازیگران: مایکل کین (تامس فاولر)، براندون فریزر (الدن پایل)، دوتیهای ین (پونگ). محصول 2002 آلمان و آمریکا،101 دقیقه.
معمولا در جریان خواندن آثار گراهام گرین اینپرسش در ذهنمان جرقه میزند: چگونه میتواندر جامعهای تباه شده و رو به زوال به اصول ثابتیپایدار ماند؟”و”آیا وفاداری به اصول ثابت ناشی ازبلاهت و سادهانگاری نیست؟”
گرین به عنوان نویسندهای دلبسته به سیاست، شرایط دوران و دیدگاههای سیاسی حاکم را از صافیشخصیتهایش در برهههای خاص زیر ذرهبینمیبرد، و در امریکایی آرام-ضد آمریکاییترینرمانش-مسائل سیاسی آسیای جنوب شرقی را ازصافی سه شخصیت اصلیاش که هریکدلمشغولیهای جداگانهای دارند پیوند میدهد. از جایی که خبرنگار انگلیسی، تام فاولر”مایکل کین”بالای سر جسد الدن پایل آمریکایی”براندون فریزر”میایستد، فیلم به چرایی مرگ این آمریکایی یا مظنونبودن به مرد انگلیسی اشاره میکند. اما بیش ازکنجکاوی برای دستیابی به جزئیاتی از این دست بهتغییر دائمی اصول شخصیتها که بازتابندۀدگرگونیهای سیاسی و اقتصادی هستند میرسیم.
فیلیپ نویس با تاکید بیشتر به جزئیات محیط”درمقایسه با قصه”، و به مدد فیلمبرداری کریستفر دویل”مثلا تاکید بر نور قرمز و زرد”آدمها را اسیر فضاییمصروع، جایی که جاسوسی، اغوا، هوس، فحشا، مواد مخدر و دروغ همه را غرق کرده، نشان میدهد. برای او سایگون 1952 تبلور انحطاط به شمار میرود. رابطهٔ سه شخصیت اصلی-فاولر، پایل و دختر ویتنامی–مبتنی بر پردهپوشی و گناه است. فاولر در مورد جداییاز همسرش به دختر دروغ میگوید، پایل ماهیتحرفهاش را باز نمیکند، و دختر از فاولر جدا شده و بهپایل پیوسته و دوباره نزد فاولر بازمیگردد. توفیق نویسدر پیوند بصری آدمهایش با آن فضا، و رسیدن از اینفضا به روابط سیاسی ابتدای دههٔ پنجاه در آسیای جنوبشرقی نهفته است.
مایکل کین به نقش فاولر پا به سن گذاشته، این خبرنگارسالها جاخوش کرده در ویتنام که برای خودش پادشاهبیتاج و تختی به شمار میرود و آنقدر در پیلهٔ موادمخدر و روابط جنسی فرورفته که یادش نمیآید دنیایبزرگتری هم هست، راوی رخدادها است. نویس برایوفاداری به ضمیر من و روایت اول شخص مفرد درقصهٔ گرین، فیلم را با او بر سر جسد پایل آغاز کرد وهمه چیز را طی یک فلاشبک نشان میدهد. در طولروایت او است که احساس میکنیم نمیتوانیم به اواعتماد کنیم و شاید ما را هم گول میزند. چنانکه هرگزدرنمییابیم در مرگ پایل نقش داشته یا نه. تاکید دائمیبر حضور این من خسته، از یک سو بر تنهایی او افزوده، و از سوی دیگر ما را به سایه روشنهای یک دوران وادارمیکند.
همهٔ جزئیات مثل شوخطبعی رنگپریدهٔ او، مثل تشکر از سرباز فرانسوی، که طپانچهای به او میدهدتا اگر لازم باشد با آن خودکشی کند، و شیفتگیاش بهدختر ویتنامی که اعتراف میکند اگر او را از دست بدهدمردنش آغاز میشود، خبر از تمام شدن یک دورانمیدهند. عصر تمام شدن سلطهٔ انگلیس درسرزمینهای دور و آغاز سلطه جدیدی توسطآمریکاییها. دختر ویتنامی به عنوان عامل رقابت دو مرددو جریان انگلیسی و آمریکایی در وجه نمادین موردبهرهبرداری و استثمار قرار میگیرد و معیاری است برایوادار ساختن آنها به رو کردن دستهایشان. شاخصترین گرهٔ فیلمنویس با روایت جوزف منکیهویتس در نسخه سال 1958 امریکایی آرام در شخصیتپایل نهفته. منکیه ویتس با خیانت آشکار به اثر گرین از پایلشخصیتی دوستداشتنی ساخت و در جهت مخالفقصه حرکت کرد. در وهله اول اودی مورفی را براینقش پایل برگزید. بازیگری با چهرهٔ معصوم و نگاهمهربان که اگر میخواست هم نمیتوانست پیچیدگیشخصیت پایل را نشان دهد. او در هر شرایطی آمریکاییدوست داشتنی بود. وقتی منکیه ویتس پایان قصه را همتغییر داد و پایل تطهیر شد، دست زن را گرفت و رفتو فاولر رفیق و جاسوس کمونیستها معرفی شد
دیگرچیزی از قصه گرین باقی نماند. چنانکه گرین با خشماعتراضش به مثله کردن اثرش را-بیثمر-ابراز کرد وآن را خیانت خواند. نویس ظاهر آرام، آرمانگرا ودوستداشتنی پایل را کنار زده و او را بدون نمایشصحنههایی پر آب و تاب، دسیسهگر جدید این دنیا نشانمیدهد او با نمایش صحنههایی از حضور گستردهآمریکاییها در ویتنام در انتهای فیلم به این مایهٔ گرینکاملا پایبند میماند. شخصیت پایل برای گرین در عینحفظ معصومیت ظاهری آمریکایی، توطئهگر عصرجدید است. کسی که سلاحهای کشتار جمعی را بهآسیای جنوب شرقی آورده و آدمهای معمولی را نشانۀمیرود. فریزر به صورتی غیرمنتظره سایه روشنهایاین شخصیت را به شکل درخشانی عیان میکند. خشونت جاری پشت ظاهر پسربچهای او چیزی استکه فاولر کارکشته را به بازی میگیرد. صحنهای که باخوسنردی به فاولر در اشاره به دختر ویتنامی میگوید:”میدانم که با گرفتن او از تو کار بدی میکنم، ولی ایناز آن موقعیتهایی است که یکی باید کار بدی انجامدهد”در نهایت سادگی از فرط صراحت تکاندهندهاست. شاید در صحنههای اولیه بیدست و پا به نظربرسد، اما وقتی برای دفاع از خود و فاولر برابرمهاجمین با استادی و بسیار سریع تفنگی را برداشته وآمادهٔ شلیک میکند درمییابیم با حرفهای تمامعیاری روبهرو هستیم که فرهنگ اسلحه را بهتر ازهر کسی میشناسد.
حضور آمریکاییها در ویتنام درصحنهای دیگری به صورت هشداردهندهای عرضهمیشود. قطرههای خون ناشی از کشتار اسلحههایآمریکایی روی پیراهن تمیز و اتوکشیدهٔ پایلریخته، و برای اولین بار او را هراسان و آشفتهمیبینیم. به نظر میرسد تحمل قتلعام را نداردو چیزهایی که دوروبرش اتفاق میافتد ارتباطیبا او ندارد. اما چه بپذیرید یا نپذیرید دستش بهخون آغشته است. بنابراین هرچند فیلم با نمایشمرگ جسمی او آغاز میشود، اما رهآورد اینمرد آمریکایی که هرچه هست آرام نیست، عصرجدیدی را میگشاید.