پلاسیبو: آیا باور به یک “چیز”، میتواند هویت آنرا آنچنان تغییر دهد که انتظارات انسان را برآورده کند؟
نمیدانم که آیا با کلمه “پلاسیبو” (Placebo) آشنائید یا نه؟ قطعاً آنان که به نحوی با مسائل پزشکی در ارتباطند با این مفهوم آشنایند. پلاسیبو که کلمه ایست با ریشه لاتین به معنی “من تو را خوشحال خواهم کرد” در اصطلاح علم داروسازی و پزشکی به داروها و یا معالجاتی گفته میشود که دارای خاصیت خنثی بوده و بیمار بدون اینکه نسبت به این امر آگاهی داشته باشد از داروی مزبور استفاده میکند و یا مورد معالجات بدون محتوای پزشکی قرار میگیرد به این امید که سلامتی خود را بازیابد.
استفاده از پلاسیبو (مثلاً قرصهای بیاثر که میتوانند صرفاً قرص شکر باشند) در داروسازی بسیار گسترده است. باین ترتیب که معمولاً برای تست یک داروی جدید و یا حتی مطالعه بیشتر بر داروهائی که قبلاً در بازار وجود داشته بیماران را به دو گروه تقسیم میکنند. به گروه اول داروی خنثی که ظاهرش مانند داروی اصلی است و به گروه دوم داروی مورد آزمایش را میدهند تا تأثیرات آن را مورد مطالعه قرار دهند.
ایده استفاده از پلاسیبو متعلق است به یک پزشک و شیمیدان آمریکائی بنام هنری کی بیچر (Henry K. Beecher) (۱۹۰۴- ۱۹۷۶). بیچر برای اولین بار در یک کار تحقیقاتی که با عنوان “پلاسیبوی قدرتمند” در سال ۱۹۵۵ منتشر شد نشان داد که از ۱۰۸۲ بیماری که وی مورد مطالعه قرار داده ۳۵ درصد آنان تنها با استفاده از داروهای بیخاصیت و خنثی یعنی همان پلاسیبو بهبود یافتهاند.
از زمان بیچر آزمایشات مربوط به پلاسیبو به طور مستمر ادامه داشته و در مواردی که بیماران دچار درد، افسردگی، زخم معده و ناراحتیهای گوارشی دیگری بودهاند میزان درمان به حد باور نکردنی ۵۰ تا ۶۰ درصد رسیده است.
برخی محققین پا را از این فراتر گذاشته و در مورد برخی از ناهنجاریهای مغزی و داروهائی که به این منظور از آنها استفاده میشود (Psychotropic Drugs) معتقدند که هیچ دلیل علمی وجود ندارد که داروهای مزبور تأثیری بیش از پلاسیبوها داشته باشند.
به این ترتیب “اثر پلاسیبو” (Placibo Effect) زمانی ظاهر میشود که بیمار داروئی خنثی را با این تصور که داروی واقعی است استفاده میکند و بطور نسبی و یا حتی بطور کامل بهبود مییابد.
سالها تصور بر این بود که این امر یکی از زوایای کم نظیر روح انسان است که با تلقین میتواند اینگونه سدّ یک بیماری را نیز پشت سر بگذارد. بطور مثال در مورد مبارزه با “درد” تصور بر این بود که با استفاده از پلاسیبو آنچه که فرد را قادر میسازد که بر درد غلبه کند صرفاً نتیجه تقویت او از جنبه روانی است.
آزمایشهای سال ۲۰۰۵ که توسط یک گروه پزشکی به سرپرستی دکتر “جان کار زوبیتا” (Jon-Kar Zubieta) انجام شد به یافتههای جدیدی منجر شد. تحقیق مذکور که در مجله پزشکی (Journal of Neuroscience) منتشر گردید حاکی از آن بود که فرد بیمار بر اثر استفاده از “داروهای مسکن خنثی” (که در واقع هیچ خاصیتی ندارند) مغز خود را آنچنان فریب میدهد که مغز شروع به تولید مسکنهای طبیعی میکند.
طبق مطالعه مذکور، “اثر پلاسیبو” باعث میگردد که بخشی از گیرندههای مغز بیمار بنام (mu-opioid receptors) پس از استفاده از داروی پلاسیبو تحریک شده و فعال گردند. این امر باعث میگردد که همچنان که از اسم این گیرندهها پیداست مغز شروع به ترشح موادی مانند مشتقات تریاک (از جمله مرفین) نماید. این مواد که به نوبه خود مسکنهای مؤثر و قوی هستند به کاهش درد در شخص بیمار کمک قابل توجهی میکنند.
تیم پزشکی دکتر زوبیتا به چندین آزمایش حتی با تزریق داروهای بیاثر دست زدند و نتایج همگی یکسان بود. درد بیمار بر اثر استفاده از پلاسیبو کاهش مییافت. در آزمایشات دیگری از جمله برای مطالعه تأثیر داروهای ضد افسردگی که توسط تیمی از روانشناسان در دانشگاه کانتیکات انجام شد پس از ۱۹ آزمایش کلینیکی دکتر ایروینگ کرش (Irving Kirsh) و تیم همراهش (۱۹۹۸) به این نتیجه رسیدند که “انتظار افراد” (Expectations) از اینکه دارو بر آنان اثر کند در ۷۵ درصد موارد باعث بهبود آنان گردید و نه خود داروی ضد افسردگی یعنی پروزاک.
نتیجهای که تا اینجا توسط آزمایشات متعدد به اثبات رسیده (هر چند که بروال معمول گروهی هنوز با این یافتهها در جدالند) اینست که باورها و امیدها و انتظارات ما در مورد یک دارو و یا یک نحوه از مداوا تأثیر قاطعی بر روی بهبود ما دارد. مسأله مهم اما این است که این تأثیر یک “تلقین” صرف نیست بلکه صحبت از یک سلسله واکنشهای بیوشیمی است که در مغز اتفاق میافتد که نهایتاً آن محصولات بیوشیمی تولید شده هستند که ما را در خلاصی از شرّ بیماری کمک میکنند.
یک قرص معده که برای خرید آن از داروخانهها در آمریکا نیازی به نسخه پزشک نیست در حدود ۳۰ دقیقه طول میکشد که وارد جریان خون شود ولی اکثر مصرفکنندگان گزارش کردهاند که ظرف ۱۲ دقیقه احساس میکنند که درد تقریباً از میان رفته است.
مطلب شگفت انگیزتر اینکه در این زمینه حتی تجربیاتی وجود دارد که نشان میدهد که جراحیهای دروغین و صوری بر روی افراد انجام شده و کاملاً نتیجه بخش بوده است. این ماجرا اولین بار حدود ۴۰ سال پیش اتفاق افتاد که یک جراح قلب جوان در سیاتل آمریکا بنام لئونارد کاب (Leonard Cobb) دست به آزمایشی غیر متعارف زد. در آن زمان اگر کسی به لحاظ ناراحتی قلبی به درد قفسه سینه مبتلا میشد (آنژین صدری) عمل کوچکی بر روی او انجام میدادند (Fieschi Procedure) به این صورت که با ایجاد یک شکاف کوچک بر روی قفسه سینه بیمار دو رگ قلب را بهم گره میزدند تا به این وسیله با رساندن خون بیشتر به قلب از تکرار درد قفسه سینه جلوگیری کنند. لئونارد کاب برای محک زدن میزان تأثیر این عمل جراحی آزمایشی بر روی ۱۷ تن از بیماران خود انجام داد بدون آنکه آنان را در جریان بگذارد. او بر روی ۸ تن از بیماران عمل واقعی را انجام داد و بر روی ۹ نفر دیگر تنها به دادن شکاف بر روی قفسه سینه آنان بسنده کرد و بدون انجام هیچگونه عملی سینه آنها را بست. نتیجه برای وی شوکآور و حیرتانگیز بود. آنهائی که تحت عمل جراحی صوری نیز قرار گرفته بودند درست مانند دیگران از بهبود حال خود ابراز رضایت میکردند. بعدها عملهای مشابه بر روی مغز و زانو انجام شد و تأثیرات مثبت و خوبی داشت.
پلاسیبو نه تنها اثری شگفتانگیز بر انسان دارد بلکه حتی شکل و فرم آن نیز عامل تعیینکننده ایست. به این صورت که پلاسیبوهای تزریقی اثرشان از قرص بیشتر است، یک قرص بزرگتر از یک قرص کوچکتر مؤثرتر است اما اگر قرص خیلی ریز باشد آنوقت تأثیرش از قرصهای اندازه معمولی به مراتب بیشتر میشود. رنگ پلاسیبو نیز فاکتور مهمی است. تجربههای انجام شده نشان داده که قرصهای قرمز و نارنجی اگر به منظور تقویت و ایجاد انرژی استفاده شوند اثرشان بیشتر است ولی اگر قرار باشد قرصی به عنوان آرامکننده مورد استفاده قرار گیرد رنگ سبز و آبی بهتر بر روی بیماران اثر میکند.
در خارج از حیطه پزشکی نیز استفاده از پلاسیبو به جوابهای قانعکننده و خوبی رسیده است. گروهی روانشناس در چندین مدرسه دست به انجام یک تست زدند که نتایج آن مشخص میکرد کدام دانشآموزان آمادگی دارند که بیشترین پیشرفت در وضعیت درسیشان بوجود آید (الزاماً نه اینکه بهترین دانشآموز شوند بلکه پیشرفت قابل ملاحظهای در مقایسه با بقیه داشته باشند). تعدادی دانشآموز بر اساس نظر روانشناسان انتخاب شدند که به عقیده آنها نتایج تست آن دانشآموزان بهتر از بقیه بود. اما مطلب مهم اینجا بود که تمام آزمایش چیزی جز یک صحنهسازی نبود.
در خاتمه سال دانشآموزانی که بطور اتفاقی انتخاب شده بودند (Randomly Chosen) بیشترین پیشرفت را در مقایسه با بقیه کلاس از خود نشان دادند. اعتماد دانشآموزان و معلم به گفته روانپزشکان نتایج عملی ببار آورد.
اما در اینجا میخواهم بپردازم به قسمت حساس این بحث. بسیار شنیدهایم که فردی که مثلاً از افسردگی رنج میبرده با مراجعه به دعانویس و گرفتن نسخه و دعا از او بطور معجزه آسائی شفا یافته. عکس العمل عرفی جامعه بخصوص در سطح افراد تحصیل کرده اینست که فرد بیمار را خرافاتی و کم شعور و دعانویس را نیز فردی کلاهبردار و شارلاتان بنامند. اما با طرح مسأله پلاسیبو ممکن است کمی در طرز تفکر خود تجدید نظر کنیم.
به این نحو، که درست است که شخص دعانویس از روی صداقت سخن نمیگوید و عمل نمیکند و حتی گاه داروهای عجیب و غریبی را که ورد هم به آنان خوانده به بیمار تجویز میکند و هم چنین درست است که بیمار باید فردی ساده لوح باشد که تحت تأثیر فردی با مشخصات آن رمال و دعانویس قرار میگیرد اما با شناخت “اثر پلاسیبو” و نحوه عملکرد رسپتورهای مغز اینک متوجه میشویم که همین ترکیب “یک شارلاتان و یک مریض ساده لوح” کمک شایان توجهی به حل مشکل بیمار میکند بخصوص اگر بیمار از بیماریهای روانی رنج ببرد. اگر خاطرتان باشد قبلاً گفتیم که بنا بر برخی مطالعات انجام شده در ۷۵ درصد از موارد اثر پروزاک (داروی ضد افسردگی) بخاطر پدیده “اثر پلاسیبو” ست.
بدون اینکه بخواهم حتی اندکی از نقش روانکاوان بکاهم اما در واقع نقشی که دعانویس در برابر بیمار ساده نگر بازی میکند و مکانیزمی که به نجات بیمار میآید تفاوت چندانی با آنچه که یک روانکاو میکند ندارد. تفاوت در اینجاست که دعانویس به کمک شما نمیتواند بیاید چرا که ذهن شما از پیچیدگی و سطح بالاتری از دانش برخوردار است اما یک روانکاو شسته و رفته از یک دانشگاه معتبر قادر است همان نقش را در برابر شما به عهده بگیرد.
بسیار شنیدهاید که میگویند اگر فردی اعتقاد به فرد درمانگر نداشته باشد معالجات مؤثر واقع نخواهد شد. این دقیقاً بازگوکننده این امر است که بیماری که اعتقاد نداشته باشد گیرندههای مغزش تحریک نمیشود و لذا وارد پروسه “اثر پلاسیبو” نخواهد شد و به درمان پاسخ نخواهد داد.
آنچه که این روزها بشدت در غرب و به خصوص در آمریکا رواج یافته نقش “مثبت اندیشیدن” (Positive Thinking) و مثبت نگریستن به زندگی است. تأثیر اینگونه نگرش بر اساس تجربیات علمی که تا کنون بدست آمده، برای رفع آلام بشر، دیگر تنها یک نظریه عامیانه بدون پشتوانه نیست. انسان با الهام گرفتن از این بینش به دو شکل از زندگی آرامتر و زیباتری برخوردار میشود. نخست اینکه مثبت اندیشیدن فرد را قادر خواهد ساخت که با کمک گرفتن از بیوشیمی بدن خود به جنگ بیماریهای خود برود (هم چنانکه در این مقاله ذکر آن رفت) و دیگر اینکه در ذهن خود از اهمیت مصائب و مشکلات کاسته و خواهد توانست از تنش ناشی از آنها تا حد زیادی مصون بماند. دردها و غمهای زندگی ما تنها زمانی واقعیت مییابند که ما در ذهن خود به آنها اعتبار و ارزش دهیم.
قسمت اعظم این مقاله از کتاب:
The Cure Whithin: A History of Mind-Body Medicine برداشت شده است.
منبع: شهیر بلاگ