ویلیام هنری جکسون، عکاس سرخپوستان آمریکا

ویلیام هنری جکسون کار هنریاش را بعنوان عکاس غرب آمریکا درست پس از پایان گرفتن جنگ داخلی آغاز کرد، و از همان هنگام بود که آمریکای متحد شده، به اکتشافات منظم نواحی وسیع غرب کشور-مابین رودخانهٔ میسوری و نوادا-پرداخت. از سال 1870 تا 1878، عکاس «هیأت بررسی زمینشناسی و جغرافیایی ایالات متحده» بود. همراه با زمینشناسان، مردمشناسان، باستانشناسان، طبیعیدانان و محققان متخصص دیگر، به سفرهای دور و دراز و دشوار رفت. عکسهایی که او و همکارانش، در هیأتهای بررسی مشابه، به شرق بازآوردند تصویر روشنی از سرزمین و زندگی بومیان غرب آمریکا نشان میداد. روزنامهٔ «نیویورک تایمز» در آوریل 1875، در مقالهای دربارهٔ این هیأتهای بررسی، نوشت: «اگر کشفیات زمینشناسان و مردمشناسان فقط برای شمار اندکی از خواص قابل توجه است، زبان تصویر را همه کس میتواند دریابد…»
در 1843 متولد شد. و از کودکی دلبستگی عمیقی به تصاویر داشت. مادرش، که نقاشی میکرد، به او تعلیم میداد و تا قبل از بیست سالگی، با نقاشی پنجرهها، دکور تئاترها و دیوارکوبهای سیاسی پول در میآورد. پس از پایان تحصیلاتش در تروی نیویورک- که در آن هنگام محل اقامت خانوادهاش بود-کاری در یک گالری عکاسی پیدا کرد. پس از مدتی توانست کار دیگری در گالری فرانک موری، در شهر روتلند- ورمونت-بدست بیاورد.
کار حرفهای جکسون که تازه داشت روی غلطک میافتاد با بروز جنگ داخلی متوقف شد. در اوت 1862، در لشکر دوازدهم پیادهنظام ورمونت ثبتنام کرد. دورهٔ خدمت سربازی او کوتاه بود؛ شاهد هیچ نبردی نبود و با موافقت افسر فرماندهاش، بیشتر وقتش را صرف طرح کشیدن از زندگی اردویی و استحکامات اطراف واشنگتن میکرد. پس از یکسال، در پایان مدت خدمتش، به ورمونت، سر کار قدیمیاش در گالری موری، برگشت و بعدا از روتلند به برلینگتون رفت تا در یک استودیوی عکاسی دیگر کار کند. در 1866 به نیویورک رفت. آنجا با یکی از همقطاران دورهٔ سربازیاش، که قصد داشت با دوستی به غرب برود و در منطقهٔ مونتانا بدنبال معدن نقره بگردد تصادفا برخورد کرد و به آنها پیوست. با قطار به سنتجوزف میسوری رفتند و آنجا در کاروان واگنهای باری که از نبراسکا به مونتانا میرفت، گاوران شدند. در آن زمان، هر کاروان واگنهای باری از بیست و پنج واگن تشکیل میشد و هر واگن را 12 گاو نر میکشیدند. هر گروه از گاوها را یک گاوران به جلو میراند. هر روز با طلوع آفتاب کاروان راه میافتاد، در ساعت 10 صبح برای صبحانه توقف میکرد، و حیوانها را باز میکردند که کمی بچرند و در ساعت دوی بعدازظهر، باز کاروان راه میافتاد و تا غروب به حرکت خود ادامه میداد. به این ترتیب، با سرعتی معادل 15 مایل در روز، از نبراسکا، نورت پلات، و یومینگ و سوئیت واتر گذشتند. گاوها را واداشتند از رودخانههای کمعمق گذر کنند. برای گذشتن از راکیمونتینز، مجبور شدند به هر واگن 24 گاو ببندند، و آنها را متناوبا بازمیکردند و میبستند. راهی که در پیش گرفته بودند به جنوبغربی ویومینگ و از آنجا به شمال مونتانا ختم میشد.
ولی رویای استخراج نقره از نظر جکسون دیگر محو شده بود. دلش برای زادگاهش تنگ شد. همراهانش از او جدا شدند و او به این فکر افتاد که کوتاهترین راه برای بازگشتن به شرق، رفتن به کالیفرنیاست. کاروان مونتانا را ترک کرد و به کاروانی که بسوی مورمون حرکت میکرد پیوست. راه این سفر، هرچند فقط 150 مایل طول داشت، دشوارتر بود؛ چون فصل زمستان فرا رسیده بود. گاهی مجبور بودند 36 گاو نر را به یک واگن ببندند تا آن را از میان گلولای و برف بیرون بکشند. و واگن خود جکسون، که پنج تن بار داشت، ناچار رها شد. از شهر سالتلیک به لوسآنجلس رفت-و اینبار مثل یک مسافر معمولی، چون هم کمی پول بدست آورده بود و هم خانوادهاش برایش مبلغی فرستاده بود. در کالیفرنیا کار خوبی گیر نیاورد و در ماه مه عازم سفر پر هیجان دیگری شد:200 اسب وحشی را بسوی ایستگاه راهآهن جولزبرگ ویومینگ میراندند تا از آنجا به اوماهای نبراسکا حمل شوند.
در 1867، اوماها مرکز عملیات ساختمانی راهآهن سراسری شرکت «یونیون پاسیفیک» و شهری درحال ترقی بود. جکسون تصمیم گرفت همانجا ماندگار شود. شغلی در یکی از گالرهای عکاسی پیدا کرد و بزودی، با کمک سرمایهای که پدرش فرستاد او و برادرش ادوارد، استودیوی پرترهٔ «برادران جکسون» را تأسیس کردند. اما کار در اتاق دربسته او را ملول کرد. تصمیم گرفت در مسیر راهآهن تازه افتتاح شدهٔ شرکت «یونیون پاسیفیک» از دشت و صحرا و زندگی سرخپوستان عکس بگیرد.
یکی از اولین عکسهایی که از او در دست هست او را درحالی نشان میدهد که در مقابل چادری که کار تاریکخانه را میکرده ایستاده است و وسایل کارش را آماده میکند. در اولین سفرش در امتداد راهآهن در سال 1869، جکسون دو دوربین با خودش حمل میکرد: یکی برای نگاتیوهای 8 در 10 اینچ، و دیگری برای تصویرهای برجسته. وسایل عکاسی و ظهور فیلم آنقدر ابتدایی بود که فقط برای همین دو دوربین یک تن بار حمل میکرد. با یک همراه، اول به پرومونتوری پوینت رفت، سپس از طریق کورین، اوگدن، پوئینتا، سالت لیک، وبرکانیون، اکوکانیون و واساچ به غرب بازگشت. حمل آنهمه لوازم در این مسافرت که سه ماه طول کشید، با چرخهای دستی، قطارهای باری و لوکوموتیوها، حکایتی بود. از نیویورک سفارشی برای تهیهٔ دههزار عکس برجسته از مناطق صحرایی دریافت کرد. این عکسها، که با دوربین دو-لنزه گرفته میشد، مورد توجه عموم قرار گرفت. بوسیلهٔ یک دستگاه دستی مخصوص آنها را نگاه میکردند و تصویر سهبعدی آنها اعجابانگیز بود. سرزمینهای دورافتادهٔ غرب، نواحی کوهستانی و درههای تنگ، جنگلهای انبوه و جلگههای وسیع که برای شرق ناشناخته بود، با این تصویرهای سهبعدی عینیت یافت.
جکسون علاوه بر سفرهای اکتشافیاش، در گالری اوماها، در میان صخرههای کاغذی و برگ و گیاه مصنوعی از سرخپوستان عکس میگرفت.
در ژوئیهٔ 1870، فردیناند راندیو یرهایدن، رئیس «هیأت بررسی زمینشناسی و جغرافیایی ایالات متحده»، در استودیوی اوماها با جکسون ملاقات کرد و عکسهایی را که در طول مسیر راهآهن «پاسیفیک» از سرخپوستان انداخته بود دید و از او دعوت کرد در سفری که قرار بود آن هیئت به ویومینگ و اوتاتریتوریبکند به آنها بپیوندند. هایدن مراقبت از جکسون و لوازم کارش را در طول سفر تعهد میکرد و او حق داشت هر چندتا عکس که دلش میخواست بگیرد. جکسون پذیرفت و این آغازین همکاری پرباری بود که هشتسال طول کشید.
از سال 1871 به بعد به جکسون حقوق ماهانه هم پرداخت میشد. تابستانها به سفرهای صحرایی میرفت و زمستانها در واشنگتن به چاپ و ردهبندی نگاتیوها میپرداخت. با توجه به مشکلات عکاسی صحرایی در آن زمان، حاصل کار او باورنکردنی است: در «فهرست تشریحی عکسهای هیأتهای بررسی زمینشناسی سرزمینهای ایالات متحده در سالهای 1869 تا 1875» دوهزار نگاتیو بنام او ثبت شده است. هایدن در گزارشهای سالانهاش بر اهمیت این عکسها تأکید میکرد و راستنمایی آنها و ارزش آنها را بعنوان اسنادی برای زمینشناسان، مردمشناسان و باستانشناسان میستود. این عکسها جانشین دیدارهای شخصی از سرزمینهای تقریبا غیرقابل دسترسی غرب بودند.
چشمگیرترین کاربرد عکسهای جکسون بعنوان گواه و مدرک در مورد عکسهایی که در منطقهٔ یلوستون گرفته شده بود ظاهر شد. هایدن حکایتهایی دربارهٔ این ناحیهٔ فوق العاده، با چشمههای آبگرم و آب معدنیاش شنیده بود و کشف آنجا را هدف سفر اکتشافی سال 1871 اعلام کرد. عکسهای این سفر بسیار مشهور شد. طرحهایی که از روی آنها تهیه شد تکثیر شد و در نشریههای مصور بچاپ رسید. نسخههایی از چاپهای اصلی در اختیار اعضای کنگرهٔ ایالات متحده قرار گرفت و همین عکسها بود که آنها را مجاب کرد لایحهٔ احداث پارکی را در یلوستون تصویب کنند، و این اولین پارک ملی آن کشور بود.
در سفر اکتشافی سال 1873 در کولورادو، جکسون توانست برای اولینبار از کوه «صلیبمقدس» عکس بگیرد. قلهٔ این کوه، که 14000 پا ارتفاع داشت، به این علت که در شرایط خاصی از آبوهوا، برف شکافها و پستیوبلندیهای آن را بطوری میپوشاند که شکل یک صلیب ایجاد میشد، حالت افسانهای پیدا کرده بود. او اول آن قله را با دوربین کشف کرد و از فاصلهای آنقدر دور که نمیشد از آنجا عکس گرفت. پرسوجوهای بعدی و راهنماییهای اهالی کوهستان او را برآن داشت که بهترین محل دوربین عکاسیاش قلهٔ کوه تاچ است، که در شمالشرقی کوه «صلیبمقدس» واقع بود و ارتفاعش با آن تقریبا برابر بود. راه صعود به این کوه ناهموار، شیبدار و آنچنان پوشیده از انبوه درخت بود که حیوانات بارکش در ارتفاع 1500 پائی غیرقابل استفاده بودند.
سه مرد لوازم عکاسی صدپوندی را تا قله بالا بردند. تا قبل از ظهر، جکسون هشت عکس گرفت: یکی را با دوربین 11 در 14 انیچی، و بقیه را با دوربین 5 در 8 اینچی.
این عکسها به اندازهٔ خود کوه، افسانهای شدند.
جکسون هفت مدال برای عکسهایی که در نمایشگاه صدسالهٔ فیلادلفیا به نمایش درآمد بدست آورد.
جکسون هر بار دوربینهای بزرگتری با خودش میبرد. دریافته بود که دورنماهای وسیع به تصویرهای تا حد امکان بزرگ نیاز دارند. در آن روزها، بزرگ کردن تصویر ممکن بود، اما بسختی عملی میشد. یک بعدازظهر کامل وقت میگرفت تا با یک دوربین عظیم الجثه که در سقف گالری کار میگذاشتند تصویر بزرگتری از یک عکس چاپ شده چاپ کرد. و تازه نتیجهٔ کار با عکس چاپ شدهٔ اولیه قابل مقایسه نبود. اگر چاپهای بزرگی با کیفیت بالا و در چند نسخه میخواستند، نگاتیوها هم باید به همان اندازه بزرگ میبود. در 1875، جکسون یک دوربین 20 در 24 اینچی به راکی مونتینر برد. این دوربین، با سهپایه و محفظهٔ لوحهها، بار کاملی برای یک قاطر باربر بود.
جکسون، علاوه بر ضبط این دورنماهای باشکوه، محل زندگی سرخپوستان قدیم را در نواحی کوهستانی جنوبغربی کشف کرد و از آنها عکس گرفت. از این که باستانشناسان قدر کارش را میدانند بخودش میبالید و مقالهٔ عالمانهای برای «بولتن هیأت بررسی زمینشناسی ایالات متحده» تحت عنوان «ویرانههای باستانی آریزونا و اوتا» نوشت. مسوول نمایشگاه صد سالهٔ سال 1876 هیأت هم بود. در این نمایشگاه کارهای دستی سرخپوستان و الگوهای کوچکشدهٔ دهکدههای سرخپوستان و ویرانههای آثار باستانی که خود جکسون از روی عکسها و یادداشتهایش ساخته بود به نمایش درآمد. بخاطر اهمیت این نمایشگاه، جکسون در طول این سال در محل نمایشگاه حضور داشت و به سؤالات بازدیدکنندگان پاسخ میگفت.
سال بعد سال مبارکی نبود. جکسون با یک هیأت مذهبی که از طرف کلیسای پرسبیترین به جنوبغربی میرفت عازم سفر شد. برای این سفر نوعی کاغذ حساس نگاتیو که بتازگی اختراع شده بود از انگلستان وارد کرده بود تا بارش سبکتر باشد. این محصول جدید که در 1875 به بازار آمده بود پیشدرآمدی بود برای تولید فلیم حلقهای.این بار با دوربین 8 در 10 اینچی، یک سهپایه و چند حلقه از کاغذهای حساس جدید به راه افتاد و همهٔ لوازمش را میتوانست براحتی روی شانهاش حمل کند.
سفر از سانتافهءنیومکزیکو آغاز شد. به دهکدههای سرخپوستان لاگونا و آکوما و به فورت دفیانس که دههزار سرخپوست آنجا اجتماع کرده بودند و به ویرانههای باستانی کانیوندوشلی رفتند. در سانایسیدرو، جکسون از هیئت مذهبی جدا شد و از ویرانههای چاکوکانیون دیدار کرد. رویهم رفته،400 عکس گرفت. اما وقتی که بسراغ آن «کاغذهای حساس» رفت تا عکسهایش را ظاهر کند، جا خورد: یکی از آن عکسها هم ظاهر نشد.
آخرین سفرش را برای هیأت بررسی هایدن در سال 1878 رفت. در سال بعد، بنا به تصویب کنگره، این هیأت با هیأتهای دیگر ادغام شد تا هیأت بررسی زمینشناسی ایالات متحده را تشکیل بدهد. از واشنگتن به دنور رفت و در آنجا استودیویی دایر کرد و به کار دورنما پرداخت.
در 1881، با شرکت راهآهن دنور-ریو قراردادی بست که در طول مسیر راهآهن آن شرکت، که در آنموقع طولانیترین راهآهن جهان بود، عکس بگیرد. دورنماهای چشمگیرش، که غالبا از روی سه نگاتیو 18 در 22 اینچی، یا بیشتر، چاپ میشدند، بزودی آنقدر مورد توجه قرار گرفتند که از طرف شرکتهای مختلف راهآهن ایالات متحده، کانادا و مکزیک سفارشهایی به او داده شد و در طول دههٔ بعدی کار اصلی او دورنما بود. از وقتی که در شهر مستقر شده بود و مجبور نبود به تاریکخانهٔ سیار اکتفا کند، فرآوردههایش رو به تزاید گذاشت. کسب و کارش رونق بیشتری پیدا کرد و در سالهای 1883 و 1884 با همکاری والتراف. کراسبی، که عکاس آماتور بود، «شرکت عکاسی و نشر جکسون» را تأسیس کرد. همانطورکه این عنوان نشان میدهد، کتاب اینک برای جکسون اهمیتی یافته بود. برای نمایشگاه جهانی کلمبیا در 1893، آلبومهایی شامل صد عکس 11 در 14 اینچی تهیه کرد که هر کدام را هزار دلار میفروخت. کتابی که در 1894 چاپ کرد-«سرزمین شگفتانگیز…زیباترین تصویرها از مناظر باشکوه راکی مونتینز»-مورد ستایش بسیار قرار گرفت. این کتابی بود بدون مطلب، که فقط متکی به گیرایی عکسها بود.
آخرین سفر عمدهٔ جکسون سفری بود که در 1894 با کمیسیون حملونقل جهانی به دور دنیا رفت. هفتهنامهٔ «هارپرز» موافقت کرده بود که در ازای هر صفحه از عکسهایی که او از دورنما و زندگی روزمرهٔ مردم میگرفت،100 دلار پرداخت کند. این کمیسیون در سپتامبر عازم انگلستان شد. در نوامبر در قاهره بود و از آنجا به هندوستان، استرالیا، نیوزیلند، چین و ژاپن رفت. از ولادیووستوک، جکسون با سورتمه و قطار راهآهن از روسیه گذشت و در مارس 1895 به وطن بازگشت.
جکسون از این به بعد بشدت به کار چاپ و نشر عکس روی آورد و از عکسهایی که در این دوره گرفته، معلوم نیست که کدام کار خودش و کدام کار همکاران اوست.
در 1897، جکسون مدیر شرکت «فتوکروم»-که شعبهای از «شرکت نشر دیترویت» بود-شد. این شرکت در چاپ لیتوگرافهای رنگی از نقاشیهای مشهور و عکسهای دورنما و مناظر شهرها تخصص داشت. فرآوردهٔ سالانهٔ این شرکت هفتمیلیون چاپ در سال بود. برای بالا بردن میزان فروش، این شرکت یک واگن اختصاصی قطار راهآهن را به نمایشگاه سیار تبدیل کرد و در تابستان 1902، جکسون با این واگن اختصاصی به جنوبغربی سفر کرد. این اوج موفقیت شرکت بود. در 1924، این شرکت ورشکست شد و جکسون به واشنگتن رفت. سرانجام، همهٔ 40 هزار نگاتیوی که جکسون با تلاش فراوان تهیه کرده بود بوسیلهٔ هنری فورد از «شرکت نشر دیترویت» گرفته و به مؤسسهٔ ادیسون در دیربورن میشیگان سپرده شد.
جکسون سالهای بازماندهٔ عمر طولانیاش را صرف نقاشی کرد و درعینحال منشی محقق «اتحادیهٔ اورگن تریل» هم بود. در 1936 وزارت کشور قراردادی برای کشیدن نقاشیهای دیواری از صحنههایی از سرزمینهای غرب، برای ساختمان جدیدش، با او بست. این شغل کوتاهمدت بود چون دولت بعلت کمبود بودجه از این کار منصرف شد، ولی جکسون سیتایی نقاشی کشید. همچنین شروع به نوشتن زندگینامهٔ خودش کرد که در سال 1940 منتشر شد. چاپ این کتاب یاد او را زنده کرد و تحسین تازهٔ جهان را نسبت به این پیشکسوت دنیای عکاسی برانگیخت. سالنامهٔ «یو. اس.کامرا» در 1941 مقالهای در شرححال او بقلم هارتلی هوئه همراه با 39 تصویر چاپ کرد. آنسل آدامز چندین عکس درخشان جکسون را برای نمایشگاهی که در 1942 برای «موزهٔ هنری مدرن» ترتیب داد انتخاب کرد، واین اولینبار بود که یک موزهٔ هنری مهم عکسهای جکسون را همراه با عکسهای معاصران او-تیموتی. اچ.اوسولیوان، الکساندر گاردنر، بن ویتیک-که همه از عکاسان پیشکسوت غرب آمریکا بودند-به نمایش میگذاشت. جکسون میهمان افتخاری جلسهٔ افتتاحیهٔ این نمایشگاه بود. همچنانکه با مدیر نمایشگاه قدم میزد، مقابل یکی از تصویرها- یک عکس بزرگ 20 در 24 اینچی-ایستاد و گفت «بدک نیست. کار کیه؟»
مدیر نمایشگاه گفت «کار شماست، آقای جکسون!»
پیرمرد پاسخ داد «عجب! کار منه؟ ولی من حالا خیلی بهتر عکس میگیرم، و رنگی. با این!» و خندهای کرد و از توی جیب بغلش یک دوربین کوچولو بیرون کشید. «و دیگه احتیاجی به یک قطار قاطر نیست!»
جکسون مدت کوتاهی پس از این که جهان به ارزش کار او پی برد و پس از زمینخوردنی که باعث زخمی شدنش شد، در ژوئن 1942، درگذشت. اگر کمتر از یکسال دیگر زنده میماند، میتوانست در جشن صدمین سالگرد تولدش شرکت کند.
بومونت نیوهال