چرا کنترل اشتها و اصلاح کیفیت غذا خوردن برای ما این همه دشوار است؟
انیس بهجی
در سرتاسر جهان، حدود ۱۰ درصد از مردم در طول زندگی خود دچار اختلال خوردن هستند. با این حال، اختلالات خوردن به طور جدی اشتباه درک شدهاند. تصورات نادرست در مورد همه چیز، از علائم گرفته تا درمان، کنترل یک اختلال خوردن یا حمایت از عزیزی را دشوار میکند که درگیر آن است. پس بیایید آنچه که در مورد اختلالات خوردن درست است – و نیست – بررسی کنیم.
اول، اختلال خوردن چیست؟ اختلالات خوردن طیفی از شرایط روانپزشکی هستند که با این الگوهای رفتاری اصلی مشخص میشوند: محدود کردن مصرف غذا، پرخوری یا مصرف سریع مقادیر زیاد غذا و پاکسازی بدن یا حذف کالری از طریق استفراغ، مُلینها، ورزش زیاد و سایر روشهای مضر. اختلال خوردن میتواند شامل یکی یا هر ترکیبی از این رفتارها باشد. به عنوان مثال، افراد مبتلا به بیاشتهایی معمولاً مقدار غذایی را که میخورند محدود میکنند، در حالی که پرخوری عصبی یک اختلال خوردن است که با پرخوری و پاکسازی مکرر مشخص میشود.
مهمتر از همه، این رفتارها مبتلا بودن فردی به اختلال خوردن را تعیین میکنند. شما نمیتوانید فقط از روی وزن شخص تشخیص دهید که آیا دچار اختلال خوردن است یا خیر. افراد با وزنی که متخصصان پزشکی ممکن است در محدوده سالم در نظر بگیرند، ممکن است دچار اختلالات خوردن شوند، از جمله اختلالات شدیدی که به طرق نامرئی به سلامت طولانیمدت آسیب میرساند، از جمله پوکی استخوان، کمخونی، آسیب قلبی و آسیب کلیوی.
همانطور که نمیتوانیم تشخیص دهیم که فردی فقط بر اساس وزن خود دچار اختلال خوردن است، نمیتوانیم صرفاً با تغذیه متفاوت از شر این اختلالات خلاص شویم. به این دلیل که اختلالات خوردن، در اصل بیماریهای روانپزشکی هستند. تا جایی که در مییابیم، آنها شامل اختلال در خودآگاهی شخص هستند. اکثر افرادی که آنها را تجربه میکنند به شدت از خود انتقاد میکنند و بسیاری نقصهای خود را گزارش میدهند. آنها ممکن است از غذا خوردن برای به دست آوردن کنترل مجدد بر حس درونی آشفته استفاده کنند.
ما هنوز دقیقاً نمیدانیم که چه چیزی باعث اختلالات خوردن میشود. احتمالاً یک علت واحد وجود ندارد، بلکه ترکیبی از عوامل خطر ژنتیکی و محیطی است که در آن نقش دارند. گاهی اوقات، سایر بیماریهای روانی – مانند افسردگی یا اضطراب – علائم اختلالات خوردن را ایجاد میکنند. علاوه بر این، برخی از عوامل روانشناختی مانند کمالگرایی و نارضایتی از تصویر بدن، از عوامل خطر اختلالات خوردن هستند. چندین عامل اجتماعی نیز نقش دارند، از جمله سرافکندگی نهادینه شده در مورد وزن، قرار گرفتن در معرض قلدری، همگونسازی نژادی و قومیتی و شبکههای اجتماعی محدود. اگرچه یک تصور غلط رایج وجود دارد که فقط زنان اختلالات خوردن را تجربه میکنند، اما افراد از هر جنس ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند. از آنجایی که این اختلالات عمیقاً بر رشد هویت و عزتنفس فرد تأثیر میگذارد، افراد به ویژه در معرض ابتلا، نوجوانان هستند.
اگرچه اینها یکی از چالش برانگیزترین اختلالات روانپزشکی برای درمان هستند، درمانها و مداخلات موثری وجود دارد و بسیاری از افراد تحت درمان بهبودی کامل پیدا میکنند. درمان شانس موفقیت بیشتری دارد هر چه که زودتر پس از بروز رفتارهای اختلال خوردن در فردی شروع شود. اما متأسفانه کمتر از نیمی از افرادِ مبتلا به اختلال خوردن تحت درمان قرار میگیرند.
به دلیل اثرات پیچیده اختلالات خوردن بر روی بدن و ذهن، درمان معمولاً شامل ترکیبی از مشاوره و نظارت تغذیه، روان درمانی و در برخی موارد داروها میشود. روان درمانی مبتنی بر شواهد به عنوان درمان برای اکثر اختلالات خوردن، از جمله درمان شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر خانواده وجود دارد. اینها گفتاردرمانیهایی هستند که به افراد کمک میکنند مهارتهای مقابله با مشکلات زمینهای روانی به دست آورند مشکلاتی که باعث بروز علائمِ اختلال خوردن میشوند. از آنجایی که همه بیماران به این درمانها پاسخ نمیدهند، محققان در حال بررسی درمانهای خارج از روان درمانی مانند تحریک مغناطیسی مغز هستند. درمان مناسب میتواند احتمال مرگ ناشی از یک اختلال شدید خوردن را کاهش دهد.
اختلالات خوردن میتوانند حس قوی ناتوانی را برانگیزند، اما آموزش افراد، خانوادهها و جوامع به از بین بردن سرافکندگی و بهبود دسترسی به درمان کمک میکند.