فیلم اولین انسان – معرفی و بررسی و تحلیل – First Man (2018)
دیمین شزل با هر کدام از فیلمهایی که تا به امروز ساخته، اولین فیلمش «گای و مدلین روی نیمکت پارک»، اولین موفقیت بزرگش «ویپلش» در سال ۲۰۱۴ و موزیکال «لالالند» در سال ۲۰۱۶، یک قدم در بزرگی و دشواری پروژههایش از جنبهی تکنیکی به جلو برداشته است. اما «اولین انسان»، قصهی ماموریت بزرگ نیل آرمسترانگ به کری ماه، برای شزل قدم بسیار بزرگتری بود.
درست پس از پایان پروژه ویپلش، ساخت «اولین انسان به شزل پیشنهاد شد اما به گفتهی خودش، نه نیل آرمسترانگ فضانورد برای او جذابیت خاصی داشت نه تاریخ ناسا اما بعد از خواندن بیوگرافی جیمز آر. هنسن از زندگی اولین انسانی که پا روی کردی ماه گذاشت و تماشای چند فیلم مستند، شزل به این نتیجه رسید که این قصه ارزش بازگفته شدن دارد چرا که امروز دیگر کمتر کسی به شگفتی و عظمت آن اتفاق فکر میکند. فیلمساز ۳۳ ساله در همان سال دست به کار نوشتن فیلمنامه براساس بیوگرافی هنسن شد اما پس از نوشتن ۷۲ صفحه از فیلمنامه تصمیم گرفت این کار دشوار را به کس دیگری بسپارد. در اوایل سال ۲۰۱۴ او به همراه تهیهکنندگان فیلم، وظیفهی نوشتن فیلمنامه را به جاش سینگر سپرد که به تازگی فیلمنامهی « اسپاتلایت» را برای تام کارتی به اتمام رسانده بود. شزل رفت تا فیلمبرداری «لالالند» را آغاز کند و سینگر هم مشغول نوشتن شد.
از آنجا که نیل آرمسترانگ پیش از ورود به ناسا خلبان موفقی بود، س ینگر به این نتیجه رسید که این بخش از زندگی آرمسترانگ، خصوصاً از آن جهت که همزمان با آغاز بیماری دختر ۲ سالهاش کرن بود، شروع خوبی برای قصه فیلم «اولین انسان» خواهد بود.
دومین مقطع مهم زندگی آرمسترانگ، محور بخش میانی فیلمنامه شد: ماموریت گمینی ۸ که آرمسترانگ همراه با دیوید اسکات پیش از ماموریت بزرگ اصلی انجام دادند و نزدیک بود هر دو در آن کشته شوند و در نهایت پایانبندی قصه با فرود آپولو۱۱ روی کرهی ماه. پردهی دوم فیلمنامه بخش مهمی از زندگی آرمسترانگ است. دقیقاً دو هفته پیش از ماموریت گمینی ۸، او دو نفر از نزدیکترین دوستان و همکارانش در ناسا، الیوت سی واد وایت را از دست میدهد و همراه با اسکات تا مرز کشته شدن پیش میرود و همه = اینها در حالی است که پیش از آمدن به ناسا، آرمسترانگ تراژدی مرگ دخترش را پشت سر گذاشته است. فراز فرود داستان آرمسترانگ در فیلمنامه غیرعادی است: با مرگ غمانگیز دخترش آغاز میشود، با بازگشت به مرکز ناسا در هیوستون کمی امید در وجودش زنده میشود، امیدی که خیلی زود جایش را به تراژدی و غم از دست دادن دوستانش و شکست ماموریت گمینی ۸ میدهد.
در نوامبر ۲۰۱۵، شزل در مرحلهی پس از تولید فیلم لالالند بود که سینگر اولین نسخهی ۱۵۰ صفحهای فیلمنامه را برایش فرستاد. پس از بازنویسی چندین و چند باره بالاخره فیلمنامهنویس و کارگردان بر سر نسخهی نهایی به توافق رسیدند. قصهی یک قهرمان آمریکایی، موجودی که از نظر احساسی آسیبهای بسیار دیده و زندگی حرفه ایش اهمیت بسیار زیادی در زندگیاش دارد. مردی که به عنوان اولین انسان پا روی کره ماه گذاشت و در آن لحظه به گفتهی هنسن به یاد دختر از دست رفتهاش اشک ریخت.
پس از نهایی شدن فیلمنامه، شزل به سراغ فیلمبردار لالالند، لینوس سندگرن رفت تا با کمک او دربارهی هویت بصری فیلم تصمیمگیری کند. آنها در ابتدای کار به این نتیجه رسیدند که کل فیلم را روی نگاتیو ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری کنند؛ چراکه میخواستند بیننده با کاراکترها احساس نزدیکی داشته باشد. شزل که پیش از این کار با جلوههای ویژه را به شکل گسترده تجربه نکرده بود، در ابتدا در بازسازی ماموریت آپولو ۱۱ در سال ۱۹۶۹ به کردی ماه تردیدهای بسیاری داشت و بودجهی ۷۰ میلیون دلاری فیلم هم بر این تردیدها اضافه کرده بود. اما شزل برای آنکه فیلمش در نهایت یک تجربهی سینمایی واقعی باشد، تلاش کرد تا جای ممکن از افکتهای دیجیتالی فاصله بگیرد و از روشهای آنالوگ استفاده کند. پس از فیلمبرداری چند صحنه به صورت آزمایشی، شزل و فیلمبردار به این جمعبندی رسیدند که نماهای عریض و بزرگ را نمیتوانند ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری کنند.
در نتیجه ترکیبی از چند فرمت را برای فیلمبرداری به کار گرفتند. برای صحنههای ابتدایی فیلم و تمامی نماهایی که در داخل فضاپیماها میگذشت از نگاتیو ۱۶ استفاده کردند، بعد از شروع به کار آرمسترانگ در ناسا از نگاتیو ۳۵ میلیمتری و در نهایت برای نماهای کردی ماه و فرود آرمسترانگ از دوربین روش استاندارد برای ساخت سکانسهای سفر در فضا برای فیلمی مثل اولین انسان، قرار دادن بازیگر اصلی فیلم رایان گاسلینگ و دیگران مقابل یک گرین اسکرین و بعد اضافه کردن محیط اطراف یعنی جو زمین، ستارهها و کره ماه به صورت دیجیتال بود. اما پیش از شروع فیلمبرداری، شزل و تیم جلوههای ویژه تصمیمی گرفتند که کل این روند را تغییر داد. پل لمبرت، مدیر تیم جلوههای ویژهی فیلم – که برای کارش در «بلید رانر ۲۰۴۹» اسکار گرفته است یک اسکرین LED بزرگ با طول و عرض ۱۰ در ۲۰ متر در استودیو نصب کردند که حدود ۹۰ دقیقه تصویر دیجیتالی که برای فیلم تهیه کرده بودند، روی آن نمایش داده میشد. مدلی از فضاپیما هم ساخته شد که به صورت هماهنگ با تصاویر روی پردهی عریض حرکت میکرد و این فضا به تیم سازندهی فیلم اجازه داد، محیط اطراف بازیگران را همزمان با فیلمبرداری بسازند.
اما مهمترین و دشوارترین نماهای فیلم، لحظهی فرود آپولو ۱۱ روی کردی ماه بود که باید به بهترین شکل ممکن انجام میشد. صحنهای که به خاطر اهمیت تاریخیاش نباید کوچکترین نقصی میداشت. بعد از مدتی جستوجو، لوکیشن مناسب برای فیلمبرداری صحنهی فرود فضاپیما انتخاب شد: معدن سنگ والکن در جنوب آتالانتا طراح تولید فیلم، ناتان کراولی به همراه تیمش چیزی حدود پنج هکتار از زمینهای اطراف معدن را برای بازسازی سطح ماه آماده کردند که از ابتدا به واسطهی رنگ خاکستری آن انتخاب شده بود و شباهت زیادی به س طح کرهی ماه داشت. در روز اول فیلمبرداری برف سنگینی بارید و حدود یک هفته کار به تعویق افتاد و پس از مساعد شدن شرایط جوی، تیم فیلمبرداری دست به کار شدند. در این مرحله مهمترین و دشوارترین بخش کار، نورپردازی عظیم صحنه بود. برای فیلمبرداری با دوربین ای مکس در شب، شزل و فیلمبردارش باید راهی پیدا میکردند که افکت نور خورشید را که به سطح کردی ماه میتابید بازسازی کنند. نورپردازیهای معمول س ینمایی توانایی ایجاد چنین افکتی را نداشت و به همین دلیل سندبرگ از صفحهی نوری عظیمی با بیش از ۲۰۰ هزار وات لامپ استفاده کرد که در ارتفاع ۱۵۰ متری از زمین قرار گرفت و بعد از یک ساعت فیلمبرداری به خاطر سرمای بیش از اندازهی هوا، به گفتهی لمبرت منفجر شد. اما بالاخره آن لامپ ۲۰۰ هزار واتی توانست افکت نوری لازم را برای صحنه فراهم کند.
در نهایت شزل موفق شد با استفاده از تنها ۶۱۹ نمای دیجیتال اولین انسان را بسازد که در مقایسه با فیلمی مثل «محافظان کهکشان» با بیش از ۳۰۰۰ نمای CGI، عدد شگفتانگیزی است.