چرا با دیدن و شنیدن برخی فیلمها و موسیقیها مو بر تن ما سیخ میشود؟! توجیه علمی این پدیده
مثل پوست مرغ پرکنده یا احساس مور مور شدن پوست و یک نوع سردی تیرکشنده، اینها اصطلاحات مبهمی هستند که ما یه یک حس جادویی میدهیم.
کدام حس جادویی؟
حتما برایتان پیش آمده که در جریان دیدن فیلمی، با هجوم ناگهانی احساسات روبرو شده باشید. این احساسات به خصوص اگر به دنبال یک چرخش داستانی غیرقابل انتظار باشند، همین احساس را در شما ایجاد میکنند.
در مورد موسیقی هم همین طور است. آن دسته از موسیقیهایی که بعد یک دوره ملایم و به اصطلاح انتظار، به یک اوج خواستنی و پر از معنا یا احساس میرسند، باز همین حس و حال را ایجاد میکنند.
چه بسا اگر واقعا به پوست دست خود بنگرید، برجستگیهای ریز روی آن را ببینید. اصطلاح انگلیسی این وضعیت goosebump است.
اما از نظر علمی چرا چنین چیزی رخ میدهد و چرا احساس ما به یک حس ذهنی و هیجان پنهان یا مثلا طپش قلب، محدود نمیشود؟
اصطلاح علمی این وضعیت رفلکس پیلو موتور pilomotor یا پیلو ارکشن piloerection است.
در حالت فیزیولوژیک و غیراحساسی وقتی هوا سرد میشود، موها به کمک عضلات کنارشان حالت برجسته پیدا میکنند تا یک لایه محافظ بین پوست بدن و محیط سرد اطراف ایجاد کنند تا دمای بدنتان را تنظیم کنند.
ماهیچههای ریز زیر هر فولیکول مو ارکتور پیلی نام دارند و وقتی منقبض میشوند، موها را راست میکنند.
اینها ماهیچهها غیرارادی هستند و بخشی از سیستم عصبی سمپاتیک ما هستند که مسئول بیشتر واکنشهای جنگ یا گریز است.
در ضمن به غیر از سرما، این سیستم سمپاتیک ارتباط نزدیکی با وضعیت عاطفی ما دارد. به همین دلیل است که فیلمها ممکن است بهترین محرک برای «پوست غازی» شدن ما شود.
جالب است که در اینترنت فهرستهایی وجود دارند که در آن کاربران اشاره کردهاند که کدام فیلمها بیشتر پوست غازیشان میکند! اصلا برخی از ماها به سبب تحریک عمدی احساسات و گریز از رخوت احساسی گاهی این فیلمها را دوباره و چندباره میبینیم.
فصل مشترک این فیلمها چرخشهای داستانی و داشتن یک بخش طولانی پیشدرآمد برای رسیدن به اوج است. یکی از فهرستهای خوب را در اینجا میتوانید ببینید.
همان طور که اشاره کردن موسیقی هم میتواند وضعیت مشابهی ایجاد کند.
ساختار و ماهیت برخی موسیقیها حالت انتظار و پیشبینی در مغز ایجاد میکند. شما عمیقاً درگیر موسیقی میشوید و مغز شما در واقع سخت کار میکند تا شعر یا نت بعدی را پیشبینی کند و یک دلواپسی برای رسیدن به آن لحظه موعود پیدا میکنیم.
موسیقیهای غمگین یا نوستالژیک این حالت را بیشتر برمیانگیزند و آنگاه به زمان اوج یا تکه قابل پیشبینی موسیقی میرسید، ناگهان مو بر تنتان راست میشود!
هیجان موسیقیایی یا سینمایی، ساختارهای مغزی را فعال می کند که در ایجاد سرخوشی دخیل هستند. ساختارهایی مانند آمیگدال و بخشهایی از قشر جلوی مغز را فعال میکند که هر دوی اینها با لذت و پاداش مرتبط هستند.
در حالی که دیگر وز شدن مو برای انسانهای مدرن هیچ تاثیری از نظر بقا ندارد، این مکانیسم باستانی یاریگر گرم ماندن، اندکی در پیکر انسانها حفظ شده. اما در هنوز در برخی از پستانداران مانند گربهها و سگها نقش فیزیولوژیک دارد مثلا وز کردن موها برای بزرگتر نشان دادن جثه و ترساندن شکارچیان.