فیلم قوی سیاه- خلاصه داستان، نقد و بررسی – Black Swan 2010

کارگردان: دارن آرنوفسکی. بازیگران: ناتالی پورتمن (نیناسه یرز/ قوی سفید)، میلا کونیس (لیلی/ قوی سیاه)، ونسان کسل (توماس لیروی)، باربارا هرشی (اریکا / ملکه)، وینونا رایدر (بت/ قوی در حال مرگ) ۱۰۸ دقیقه. درجه نمایشی R.
((کلاسیکها در تاریکترین و خونبارترین دورانها میزیستند. هم آنان سرخوشترین و اعتماد برانگیزترین آدمیان نیز بودند.))
برتولت برشت
پدید آوردن موقعیتی که در آن دلهره و افسونگری با زیبایی در هم آمیخته شده باشد، دستاورد نادر و ناسازنمایی است که قوی سیاه دارن آرنوفسکی به آن نائل شده است آرنوفسکی در قوی سیاه لطف و ملاحت فیلمهای ژانر باله را در کنار پس زمینهای از یک توئیست ترسناک و دلهرهآور قرار داده و ماحصل این ترکیب، فیلم ارزنده و شگفتانگیزی است که نه تنها با منبع الهام اصلیاش، فیلم بالهای کلاسیک کفشهای قرمز (مایکل پاول ۱۹۴۸) برابری میکند بلکه در بسیاری از جهان از آن جلو میزند.
فیلم قوی سیاه به رغم الهامگیریاش از یک فیلم مشهور کلاسیک جهان سینما، اثر کاملا مدرنی است. تمایز میان فانتزی، کابوس، توهم و واقعیت در این فیلم کار دشواری است. آرنوفسکی یک اثر هنری پیچیده خلق کرده چیزی که هواداران ساب ژانر ((مایند فاک)) (Mind – Fuck) عاشق آن هستند. طی ماههای گذشته دو فیلم از همین رده فیلمها به روی پرده آمد: جزیره شاتر و سر آغاز، و باید گفت پیچ و تابهای فانتزیک و وهمگونهٔ این دو فیلم در قیاس با قوی سیاه، بسیار سطحی و زودیاب است.
آرنوفسکی در کار موفق قبلیاش، کشتی گیر، از وجوه تلخ و پنهان یک نمایش صحنهای به عنوان پس زمینهای برای یک بررسی شخصیت قوی و در عین حال تراژیک بهره برد آرنوفسکی حالا در قوی سیاه دوباره به پشت صحنهٔ یک نمایش صحنهای دیگر رفته است: دنیای بالای حرفهای. ظاهرا تفاوت میان کشتی کج و باله خیلی زیاد است. اولی یک ((ورزش)) خونین سطح پایین و دومی یک فرم هنری بسیار سطح بالا. اما از نگاه آرنوفسکی رذالت و فلاکت در هر دوی سوی این طیف میتواند وجود داشته باشد.
باله مظهر پیروزی توهم بر واقعیت و حتی پیروزی بر نیروی جاذبه زمین است. اما چنین هنری از رقصندگان خود سالها مهارت و کمالگرایی میطلبد. رقصندهٔ باله باید از حیث فیزیکی و ذهنی در وضعیت مطلوب باشد و زندگی شخصیاش را وقف این هنر بکند. نینا سه یرز (ناتالی پورتمن)، رقصندهای است با همین مشخصات که مابین الزامات زندگی حرفهای و خصوصیاش گیر کرده است.
نینا با مادرش در خانهای کوچک که گاهی مواقع همچون یک سلول زندان به نظر میرسد زندگی میکند. اریکا (باربارا هرشی)، مادر نینا، یک رقصندهٔ سابق است که آرزو دارد دخترش به عنوان یک رقصندهٔ باله به بالاترین مدارج این هنر دست یابد. مادر نینا تسلط بسیار زیادی روی دخترش دارد و او را از هر حیث زیر حمایت و نظارت خود گرفته است. و دقیقا به همین دلیل نینا دختری است که در حیطهٔ زندگی خصوصی و احساسیاش کم و کسریهای بسیاری دارد. اما این دختر کم رو و چشم و گوش بسته، در صحنهٔ رقص جزو بهترینهاست.
نینا در یک گروه باله در ((لینکلن سنتر)) نیویورک کار میکند. مدیر این گروه، توماس لیروی (ونسان کسل)، آدم جاه طلب و بیرحمی است که قصد دارد در دور جدید فعالیتهای گروهاش بالههای کلاسیک را در اجرایی جدید و مدرن به روی صحنه ببرد. کاری که فعلا گروه در دست تمرین دارد، بالای دریاچهٔ قوی چایکوفسکی است، نینا دوست دارد که نقش قوی سفید را در این باله بازی کند، او از مهارت فنی و تکنیکی لازم برای ایفای چنین نقشی برخوردار است. اما توماس معتقد است که رقصندهٔ این نقش علاوه بر مهارت تکنیکی باید دارای خودانگیختگی احساسی و نوعی اغوا و فریبندگی نفسانی هم باشد که نینا واجد آن نیست. به اعتقاد توماس، نقش قوی سیاه برای نینا مناسبتر است. توماس اصرار دارد که نقش قوی سفید برای لیلی (میلا کونیس) مناسبتر است، لیلی رقصندهای است که از سن فرانسیسکو به نیویورک آمده. لیلی بر خلاف نینا دختر خونگرم، معاشرتی و باتجربهای است و دیری نمیگذرد که نینا مجذوب کاراکتر لیلی میشود تا آنجا که به نوعی لیلی تبدیل به ژل مدل نینا میشود. در همین حال، توماس درصدد اغوای نینا نیز هست همه میدانند که توماس عادت دارد با بازیگران بالههایش روابط صمیمانه برقرار کند. در ادامهٔ ماجرا، نینا با بت (وینونا رایدر) آشنا میشود.
بت زن درهم شکستهای است که قبلا ستارهٔ اول بالههای توماس و محبوب وی بوده اما حالا کاملا از چشم او افتاده، نینا در چنین شرایطی باید به نوعی تعادل در زندگی حرفهای و شخصی خود دست یابد اما…
فیلم قوی سیاه عمدتا از نگاه شخصیت اصلیاش، نینا، بیان میشود. اگر فیلم از نظر گاه حتی روایت میشد شباهت بسیاری به کفشهای قرمز یا فلش دنس پیدا میکرد. اما تماشای حوادث فیلم از ذهن نیمه متوهم نینا، فیلم را بدجوری شبیه فیلمهای اولیهٔ رومن پولانسکی (مخصوصا بن بست و مستأجر) کرده است. نوی سیاه در برخی از مواقع همچون یکتریلر روانشناسانه به نظر میآید اما فیلم در عین حال واجد عناصری از فیلمهای ژانر ترسناک و ملودرامهای سیاه هولناک نیز هست. با این حال، قوی سیاه در ذات خود، بیش از هر چیزه یک فیلم هنری است، یک فیلم هنری تیره و سیاه در اکشن یا روایت فیلم، انسجام اندکی به چشم میخورد. حتی با دو سه بار دیدن فیلم هم نمیتوان تشخیص داد کدام صحنه واقعی است و کدام صحنه توهمی و خیالی، کشتی گیر، فیلم قبلی آرنوفسکی، با یک واقع گرایی سرراست، ولو خیلی سیاه، سروکار داشت اما قوی سیاه از این حیث بسیار بلندپروازانهتر از کشتی گیر است.
فیلمبرداری فیلم قوی سیاه یکی از نقطه قوتهای این فیلم است. استفاده از زوایای عجیب دوربینی و تضادهای چشمگیر سیاه و سفیدی، باعث خلق نماهایی شده که برای هر فیلم واجد مایههای ترسناک غنیمت است.
اما نمیتوان از فیلم قوی سیاه سخن گفت و اشارهای به بازی عالی ناتالی پورتمن نکرد، پورتمن یکی از بهترین بازیهای دوران حرفهای خود را که از دختران زیبا در سال ۱۹۹۶ آغاز شد، در قوی سیاه ارائه کرده است. پورتمن برای اینکه بتواند همهٔ صحنههای رقص را شخصا و بدون استفاده از بازیگر بدل بازی کند، حداقل ۱۰ ماه تمرین باله کرد. این بازی حقیقتا لیاقت یک جایزدی اسکار را دارد. دیگر بازیگران فیلم نیز با اینکه در سایهٔ بازی عالی پورتمن قرار دارند، اما بازیهای چشمگیری ارایه کردهاند که از جملهٔ آنها میتوان به میلا کونیس و باربارا هرشی اشاره کرد.
تراژدی نینا و بسیاری از رقصندگان و ورزشکاران جوان این است که کمال طلبی آنها در یک حیطه از زندگی منجر به قربانی کردن بسیاری دیگر از وجوه زندگی آنها میشود. در جوانی، همه چیز متمرکز بر خشنود کردن فرد دیگری (پدر یا مادر، با مربی، یا…) میشود بدون اینکه خود فرد از زندگیاش احساس رضایت و خشنودی کند.
منبع: نشریه دنیای تصویر