فیلم هنری پنجم – معرفی و نقد و بررسی – Henry V (1989)
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : بروس شارمن
کارگردان : کنت برانا، برمبنای نمایشنامهای نوشته ویلیام شکسپیر.
فیلمنامهنویس : کنت برانا، برمبنای نمایشنامهای نوشته ویلیام شکسپیر.
فیلمبردار : کنت مکمیلان
آهنگساز(موسیقی متن) : پاتریک دویل
هنرپیشگان : برانا، درک جیکوبی، سایمن شپرد، جیمز لارکین، برایان بلسد، جیمز سیمونز، پل گریگوری، چارلز کی، الک مکاون، ایان هولم، جودی دنچ، پل اسکافیلد، اما تامپسن، دویل و دوید پرافیت.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۷ دقیقه.
سال 1415.«اسقف کنتربری» (کی) شاه انگلستان، «هنری پنجم» (برانا) را متقاعد میکند که قانوناً حق تصاحب تاج و تخت فرانسه را دارد. «هنری» توطئه گروهی از درباریان را خنثی میکند و آماده تهاجم به فرانسه میشود. بهزودی پس از نبرد سنگینهارفلور، یکی از شهرهای سر راه را تسخیر میکند و حالا دربار فرانسه تصمیم به مقابله میگیرد. ارتش «هنری» با گرسنگی و شرایط نامساعدی مواجه میشود، اما سرانجام انگلیسیها در دشت آگینکورت بر فرانسویها غلبه میکنند و «هنری» با «کاترین» (تامپسن) شاهزاده خانم فرانسوی، ازدواج میکند…
اقتباس سینمائی برانا از نمایشنامه پُرآوازه شکسپیر کاملاً متفاوت با نسخه میهنپرستانه لارنساولیویر (1944) است. فیلم در لحظاتی مثلاً در صحنه نبرد آگینکورت به نوعی شاعرانگی میرسد اما اتفاقاً همین صحنه نمایانگر سبک نامشخص کار است. تصویرپردازی گهگاه ملالآور است و موسیقی «متوسط» دویل نیز کمکی نمیکند. میان بازیگران، برانا تا حدی متقاعد کننده اس، ولی تامپسن و چند بازیگر نقشهای دوم، بازیهای سرزندهتری دارند.
فیلم با کروس، در این مورد شخصی با لباس مدرن، شروع میشود که موضوع نمایشنامه را معرفی میکند. او در حال عبور از یک استودیوی خالی فیلم است و مونولوگ خود را با باز کردن درها برای شروع اکشن اصلی به پایان میرساند. کر چندین بار در طول فیلم ظاهر میشود و سخنرانیهای او به توضیح و پیشرفت اکشن کمک میکند.
بخشهای بازیگری زیر نمایشنامه اصلی را نشان میدهند، نه فیلم.
اوایل قرن پانزدهم در انگلستان: اسقف الی و اسقف اعظم کانتربری با هم تبانی میکنند تا هنری پنجم پادشاه جوان را از صدور فرمانی که ممکن است اموال کلیسا را مصادره کند، منحرف کنند. آنها موافقت کردند که با او صحبت کنند تا به فرانسه حمله کند. کانتربری در اتاق تاج و تخت ظاهر میشود و به مشاوران پادشاه توضیح میدهد که هنری وارث قانونی تاج و تخت فرانسه است به این دلیل که قانون سالیک در فرانسه به ناحق ادعای او را برای تاج و تخت منع میکند و باید نادیده گرفته شود. روحانیون با حمایت اشراف زادگان اکستر و وست مورلند، موفق میشوند هنری را متقاعد کنند که در صورت رد ادعای او در مورد تاج و تخت فرانسه، به فرانسه اعلام جنگ کند.
هنری با مونتجوی، نماینده دوفین تماس میگیرد. پاسخ تحقیرآمیز دوفین به شکل تحویل سینهای از توپهای تنیس است. اکستر که قفسه سینه را باز میکند، وحشتزده میشود، اما هنری در ابتدا توهین را با آرامش میپذیرد. او عزم خود را برای حمله به فرانسه اعلام میکند، سفیر را برکنار میکند و شروع به برنامهریزی مبارزات انتخاباتی خود میکند.
جان فالستاف در مسافرخانه میسترس کوئیک بیمار میشود. دوستانش باردولف، تپانچه باستانی و سرجوخه نایم دوران خوبی را که قبل از پادشاهی هنری با هم داشتند را به یاد میآورند و همه آنها را محکوم کردند.
هنری سه خائن بلندپایه را فریب میدهد تا حکم خود را با درخواست مشاوره در مورد مردی که در حالت مستی در خیابان به او توهین میکرد، بیان کنند. هنگامی که آنها توصیه میکنند که او به این متخلف جزئی رحم نکند، پادشاه دانش خود را از فتنه خود آشکار میکند. آنها خنجرهای خود را میکشند، اما به سرعت توسط اشراف وفادار هنری تحت سلطه قرار میگیرند. اکستر آنها را به جرم خیانت بزرگ دستگیر میکند و هنری قبل از عبور از کانال انگلیسی دستور اعدام آنها را میدهد. فالستاف میمیرد و باردولف، پیستول، نایم، و صفحه فالستاف، رابین، به فرانسه میروند.
در همین حال، در فرانسه، چارلز ششم، پادشاه فرانسه و اشراف او درباره تهدیدات شاه هنری بحث میکنند. دوفین (که به عنوان سمج و ترسو به تصویر کشیده میشود) میگوید که از هنری نمیترسد، اما چارلز و پاسبان فرانسه به خاطر اجداد رزمی هنری و تهاجمات موفق قبلی انگلیسیها نگران هستند. اکستر با زره کامل وارد میشود. او به آنها اطلاع میدهد که هانری درخواست تاج و تخت فرانسه را دارد و آماده است در صورت امتناع آن را به زور بگیرد و پیامی توهینآمیز به دوفین میدهد. شاه چارلز به اکستر میگوید که روز بعد به او پاسخ خواهد داد.
پادشاه هنری یک سخنرانی روحیهبخش برای سربازانش ایراد میکند و به شهر محصور شده هارفلور حمله میکند. هنگامی که دوفین نتواند به موقع شهر را تسکین دهد، فرماندار در ازای قول هنری برای آسیب رساندن به جمعیت هارفلور تسلیم میشود. هنری به اکستر دستور میدهد تا استحکامات خود را تعمیر کند.
کاترین، یک شاهزاده خانم فرانسوی که با هماهنگی قبل از جنگ برای ازدواج با پادشاه هنری نامزد کرده بود، از آلیس خانم در انتظارش میخواهد که برخی از اصول اولیه را به زبان انگلیسی به او بیاموزد. یادگیری تلفظ صحیح انگلیسی برای او بسیار سخت است، اما او مصمم به انجام آن است. در یک لحظه سکوت، کاترین پدرش و درباریانش را تماشا میکند و متوجه میشود که چقدر نگران ظاهر میشوند. پادشاه چارلز سرانجام به اشراف خود دستور میدهد تا با سربازان هنری درگیر شوند، پیشروی آنها را متوقف کنند و هنری را یک زندانی بازگردانند.
سربازان انگلیسی از طریق آب و هوای بد و بیماری به سمت کاله مبارزه میکنند. باردولف به دلیل غارت یک کلیسا به دار آویخته شد. منادی فرانسوی مونتجوی از راه میرسد و از هنری میخواهد که برای شخص او باج بدهد یا خود و کل ارتشش را در معرض خطر قرار دهد. هانری امتناع میکند و پاسخ میدهد که حتی ارتش ضعیف و بیمار او برای مقاومت در برابر حمله فرانسویها کافی است.
در اردوگاه پرهیاهوی فرانسویها، شب قبل از نبرد آژینکورت (1415)، اشراف فرانسوی بیصبرانه منتظر صبح هستند، و واضح است که دوفن مورد علاقه دیگر اشراف نیست. در اردوگاه انگلیسی هوشیارتر و ساکتتر، پس از ملاقات کوتاهی با برادرانش گلاستر و بدفورد، همراه با سر توماس ارپینگهام، هنری تصمیم میگیرد تا وضعیت سربازانش را بررسی کند و در اردوگاه خود با لباس مبدل سرگردان شود. او پیستول را ملاقات میکند که او را نمیشناسد. به زودی پس از آن، او با گروه کوچکی از سربازان، از جمله بیتس و ویلئامز، مواجه میشود، که با آنها درباره مقصر بودن خودش برای هر گونه مرگی که در پی خواهد داشت بحث میکند. او و ویلئامز تقریباً با هم درگیر میشوند و اگر زنده بمانند، روز بعد توافق میکنند که دوئل کنند. هنگامی که ویلئامز و دوستانش پادشاه را تنها میگذارند، هنری در مورد بارهای او تک گویی میکند و از خدا کمک میخواهد.
صبح روز بعد، تعداد ارتش انگلیس پنج بر یک است. هنری با سخنرانی روز سنت کریسپین سربازانش را تشویق میکند و وقتی مونتجوی پیشنهاد باجگیری دوفین را تجدید میکند، با عصبانیت پاسخ میدهد. نبرد با حمله سواره نظام فرانسوی آغاز میشود، اما تیراندازی با کمان و ضد تیراندازی انگلیسی، بخش بزرگی از ارتش در حال پیشروی را قبل از رسیدن به خطوط آنها نابود کردند. هنگامی که پاسبان فرانسه کشته میشود، رهبران فرانسوی ناامید متوجه میشوند که نبرد شکست خورده است و ناامید میشوند. برخی از آنها موفق میشوند پشت خطوط دشمن قرار بگیرند و با محرومیت از هر گونه امیدی برای برگرداندن نبرد، رمز جوانمردی را با کشتن صفحات انگلیسی جوان و بیدفاع و آتش زدن خیمههای انگلیسی شکستند. هنری و افسرش فلوئن به قتل عام میرسند و وقتی مونتجوی فرانسویها را تسلیم میکند هنوز وحشتزده میشوند.
هنری دستکش ویلئامز را باز میگرداند، این بار بدون مبدل، و ویلئامز وقتی متوجه میشود که مردی که شب قبل با او دعوا میکرد خود شاه هنری بوده، شوکه میشود.
این عمل با یک شلیک ردیابی طولانی چهار دقیقهای به پایان میرسد، زیرا Non nobis خوانده میشود و کشتهها و مجروحان به بیرون از زمین منتقل میشوند. خود هنری رابین را حمل میکند.
سرانجام مذاکراتی انجام شد تا هنری به عنوان پادشاه انگلیس و فرانسه انتخاب شود. در حالی که هیئتهای سلطنتی فرانسه و انگلیس در مورد معاهده تروا مذاکره میکنند، طرفین یک وقفه کوتاه میگذارند که در آن هانری به طور خصوصی با کاترین صحبت میکند. او به کیت اطمینان میدهد که با ازدواج با یک شاهزاده خانم فرانسوی احترام خود را به مردم فرانسه نشان میدهد و عشق خود را به او ابراز میکند. هیأت برمی گردد و هنری با پیوستن این دو پادشاهی، عصر امیدبخش صلح طولانی را اعلام میکند. فیلم با شرح جزئیات تاریخچه پس از وقایع فیلم توسط گروه کر به پایان میرسد و به از دست دادن تاج و تخت فرانسه توسط هانری ششم به اوج خود میرسد.
این نوشتهها را هم بخوانید