فیلم همسر فضانورد – خلاصه و معرفی و نقد – The Astronaut’s Wife (1999)

امریکا (اندرو لازار). ک و ف: رند راویچ. فب: آلن داویو. مو: جرج ا. کلینتن. ب: جانی دپ، چارلیز ترون، جو مورتن، کلی دو وال، دانا مورفی، سامانتا ایگار و گاری گرویز. رنگی، ۱۰۹ دقیقه.


«اسپنسر آرماکاست» (دپ) فضانوردی است که برای مأموریتی معمولی به فضا فرستاده می‌شود، ولی اتفاق وحشتناکی در آن‌جا برای او رخ می‌دهد که جانش را به خطر می‌اندازد. «اسپنسر» را در آخرین لحظه نجات می‌دهند و به کره‌زمین برمی‌گردانند. «اسپنسر» چندی بعد اعلام می‌کند که از اکتشافات‌فضایی کناره می‌گیرد تا وقت بیشتری را با همسرش، «جولیان» (ترون) بگذراند. «جولیان» که درگذشته از افسردگی رنج می‌برده و حالا دلش می‌خواهد بچه‌دار شود، از تصمیم «اسپنسر» به شدت استقبال می‌کند. «جولیان» باردار می‌شود ولی رفته رفته رفتار همسرش را غیر عادی می‌یابد. گویی مردی که از فضا بازگشته، آن «اسپنسر» ی نیست که به فضا رفته. در حالی که دوران زایمان نزدیک‌تر می‌شود، نگرانی‌های «جولیان» نیز افزایش می‌یابد، اما آیا واقعاً اتفاقی برای «اسپنسر» افتاده یا آنکه هیولای درون خود «جولیان» است که حالا دوباره رخ نشان می‌دهد؟


خلاصه از ویکی پدیا

اسپنسر آرماکوست یک فضانورد است که برای ناسا کار می‌کند و همسرش جیلیان معلم کلاس دوم است. در حالی که او و الکس استرک در حال قدم زدن در فضا برای انجام یک ماموریت هستند، یک انفجار ارتباط آن‌ها با مرکز فرماندهی را از بین می‌برد.

آن‌ها به سلامت فرود می‌آیند، اما وقتی همسرانشان برای دیدن آن‌ها می‌آیند در بیمارستان هستند. هر دو تا بهبودی در خوابند. آرماکوست در نهایت بدون مشکل از خواب بیدار می‌شود، اما Streck یک اورژانس پزشکی دارد که او را مجبور به انجام کاردیوورژن الکتریکی می‌کند. هیچ کدام در مورد وضعیت اضطراری حین پرواز صحبت نکنید. آرماکوست در یک شرکت نیویورکی، مک‌کلارن، موقعیتی را می‌پذیرد. در یک مهمانی خداحافظی، رفتار پرخاشگرانه استرک توجه جیلیان را جلب می‌کند قبل از اینکه ناگهان به دلیل آنچه ناسا به سکته مغزی نسبت می‌دهد بمیرد. همسر استرک، ناتالی، با رادیو در حمام خود را برق گرفت.

در نیویورک در یک مهمانی، جیلیان از اسپنسر می‌خواهد تا درباره حادثه پیاده‌روی فضایی به او بگوید. او به طور مبهم پاسخ می‌دهد و سپس با او رابطه جنسی تهاجمی برقرار می‌کند. کمی بعد متوجه می‌شود که دوقلو باردار است. او به دکتر می‌گوید که در اوایل زندگی‌اش، پس از مرگ والدینش، به دنبال مراقبت‌های روانی رفت، زیرا شروع به دیدن عزیزانش از جمله خودش مرده کرد.

شرمن ریس از ناسا اخراج شد زیرا او همچنان اصرار داشت که مشکلی در اسپنسر وجود دارد، اگرچه همه آزمایشات به حالت عادی برگشتند. ریس با جیلیان روبرو می‌شود تا به او هشدار دهد، و او با ترس از آنجا خارج می‌شود و می‌خواهد باور کند که او دیوانه است اما می‌داند که حق با اوست که اسپنسر متفاوت است. جیلیان با ریس تماس می‌گیرد و او به او می‌گوید که ناتالی در زمان خودکشی دوقلو باردار بوده است. جیلیان از کالبد شکافی درباره دوقلو‌ها می‌پرسد و ریس به جیلیان می‌گوید که باید شخصاً او را ملاقات کند تا به او نشان دهد. اسپنسر او را رهگیری می‌کند و او گم می‌شود. به عنوان یک طرح پشتیبان، او کلیدی را به یک قفسه ذخیره‌سازی شخصی برای او فرستاده است که دارای یک نوار ویدئویی VHS است که توضیح می‌دهد که سیگنالی در فضا نزدیک اسپنسر و استرک وجود داشته است که تماس آن‌ها با ناسا قطع شده است. او معتقد است که سیگنال یک موجود بیگانه بود که می‌خواست به زمین برسد و به عنوان یک موج رادیویی در فضا حرکت کرد و بدن اسپنسر را در اختیار گرفت. او معتقد است که از دوقلو‌های او برای خلبانی هواپیمای مک‌کلارن استفاده می‌کند که در حال طراحی است و ماشین‌های جنگی را از کار می‌اندازد. جیلیان اقدام به سقط جنین پزشکی می‌کند اما توسط اسپنسر که به او سیلی می‌زند مانع او می‌شود. او خودش را از پله‌ها پایین می‌اندازد و در بیمارستان از خواب بیدار می‌شود. اسپنسر به او می‌گوید که دوقلو‌ها از سقوط جان سالم به در برده‌اند و او را می‌ترساند که در مورد آنچه اتفاق افتاده سکوت کند.

جیلیان در خواب، خواهرش نان را می‌بیند که توسط اسپنسر کشته شده است، وقتی او می‌پرسد که چرا او کیف ریس را دارد. جیلیان به تنهایی بیمارستان را ترک می‌کند اما اسپنسر به دلیل ارتباطش با دوقلو‌های درونش او را تعقیب می‌کند. در خانه، جیلیان در را سد می‌کند و به اتاقی می‌رود که در آن خواب دیده بود خواهرش کشته شده است. او جسد خود را روی زمین می‌بیند، اما پس از آن از بین رفته است، احتمالاً یک بینایی. هنگامی که اسپنسر راه خود را به داخل آپارتمان می‌شکند، کف آشپزخانه را با آب پر کرده است، با یک رادیو در سینک و یک سیم داخلی که به دیوار وصل شده است. او انتهای طناب‌ها را در هر دست نگه می‌دارد و به اسپنسر می‌گوید که از او دوری کند. او متوجه آثار خونی ناخن روی دست اسپنسر می‌شود و می‌داند که خواهرش همان طور که در خواب دیده بود واقعاً مرده است. او به اسپنسر می‌گوید که نمی‌داند او کیست، که او خواهر و شوهرش را کشته است. او به او می‌گوید که این کار را انجام داده است و اکنون در درون او زندگی می‌کند. آب از سقف شروع به ریختن می‌کند، زیرا جیلیان تمام آب حمام را در طبقه بالا روشن کرد. اسپنسر در آب غرق می‌شود، جیلیان پا‌هایش را از روی زمین خیس بلند می‌کند، سیم‌ها را به هم وصل می‌کند و بیگانه را برق می‌زند. بیگانه بدن اسپنسر را ترک می‌کند و به جیلیان انتقال می‌دهد.

جیلیان دوباره ازدواج کرده و پسران دوقلویش در اولین روز مدرسه مرخصی دارند. پسرانش قبل از سوار شدن به اتوبوس با نگاهی به چهره خود قبل از اینکه لبخند بزنند و در راه باشند به عقب نگاه می‌کنند. جیلیان به ناپدری اطمینان می‌دهد که او اکنون پدر آنهاست.


تلاشی ناموفق برای احیای دوباره یک زیرگونه ژانر ترسناک از سوی فیلم‌نامه‌نویس کارهای دست چندم این ژانر یعنی راویچ در نخستین تجربه کارگردانی‌اش. فیلم البته فضای جذابی را خلق می‌کند و زوج اصلی متشکل از دپ و ترون به شدت هم‌خوان با نقش‌ها هستند اما فیلم‌نامه پوچ و اجرای کُند کار که به استعدادهای نداشته راویچ برمی‌گردد، این ریسک کمپانی نیولاین را در انتخاب داستانی چنین تلخ به یک افتضاح تجاری و هنری بدل می‌کند.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]