فیلم مومیایی – خلاصه و معرفی و بررسی – The Mummy (1999)

امریکا (جیمز جکس و شان دانیل). ک و ف: استیون سامرز، بر مبنای داستان کوین جار، لوید فون ویل و سامرز از فیلم نامه جان ل. بالدرستن. فب: ایدریان بیدل. مو: جری گلداسمیت. ب: برندان فریزر، ریچل وایس، جان هانا، آرنولد ووسلو، پاتریشا بلاسکس، کوین ج. اوکانر، اودد فر و جاناتان هاید. رنگی، ۱۲۴ دقیقه.


مصر، ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد. «ایمهوتپ» (ووسلو)، راهب اعظم، مأموریت یافته تا افراد تازه درگذشته را برای سفر پس از مرگ‌شان آماده سازد، اما مرتکب خطایی بزرگ می‌شود. او به «آنک – سو – فامون» (بلاسکس) محبوبه فرعون دل می‌بازد و سپس از سر حسادت و عشق، فرعون را می‌کشد و به زنده به گوری محکوم می‌شود تا از شکنجه زندگی ابدی در گور، رنج ببرد. سال ۱۹۲۵. گروهی ماجراجو به رهبری «اریک اوکانل» (فریزر)، یک آمریکایی که به لژیون خارجی پیوسته و «اولین کارناهن» (واپس)، باستان‌شناس آماتور، گورستان ناشناخته‌ای را در مصر کشف می‌کنند. گروه شروع به حفاری کرده و امید دارد تا به غنایمی دست یابد ولی در عوض مزاحمت‌هایی برای مقبره «ایمهوتپ» به وجود می‌آورد و در چشم‌به‌هم زدنی، راهب نفرین‌شده از گور خود برمی‌خیزد تا انتقام خویش را از بشریت بازستاند…


خلاصه از ویکی پدیا:

در تبس، مصر، 1290 قبل از میلاد، کشیش Imhotep با Anck-su-namun، معشوقه فرعون Seti I رابطه نامشروع دارد. آن‌ها فرعون را پس از کشف رابطه آن‌ها می‌کشند. ایمهوتپ فرار می‌کند، در حالی که آنک سو-نامون خود را می‌کشد، با این باور که می‌تواند او را زنده کند. او و کشیش‌هایش جسد او را می‌دزدند و به هاموناپترا، شهر مردگان سفر می‌کنند. مراسم رستاخیز توسط محافظان فرعون یعنی Medjai متوقف می‌شود. ایمهوتپ با سوسک‌های اسکاراب گوشت‌خوار زنده به گور می‌شود و در یک تابوت در پای مجسمه خدای مصری آنوبیس حبس می‌شود. مدجای‌ها سوگند یاد می‌کنند که از بازگشت ایمهوتپ جلوگیری کنند.

در سال 1926 پس از میلاد، جاناتان کارناهان به خواهرش اولین – کتابدار و مصرشناس مشتاق – جعبه و نقشه پیچیده‌ای را که به هاموناپترا منتهی می‌شود تقدیم می‌کند. جاناتان فاش می‌کند که جعبه را از یک ماجراجوی آمریکایی، ریک اوکانل، که در زمانی که در لژیون خارجی فرانسه بود، شهر را کشف کرده، دزدیده است. ایولین و جاناتان ریک را پیدا می‌کنند و با او معامله می‌کنند تا آن‌ها را به شهر هدایت کنند.

ریک اولین و گروهش را به شهر راهنمایی می‌کند و با گروهی از گنج‌یابی آمریکایی به رهبری بنی گابور، آشنای بزدل ریک، مواجه می‌شود. علیرغم اخطار خروج آردث، رهبر مدجای، این دو اکسپدیشن به حفاری‌های خود ادامه می‌دهند. اولین به دنبال کتاب آمون را که از طلای خالص ساخته شده است می‌گردد. او به جای یافتن آن، با بقایای ایمهوتپ برخورد می‌کند. در همین حال، تیم آمریکایی‌ها کتاب سیاه مردگان را کشف می‌کنند که همراه با کوزه‌های سایبانی حاوی اندام‌های حفظ شده Anck-su-namun است.

شب، اولین از کتاب مردگان با صدای بلند می‌خواند و به طور تصادفی ایمهوتپ را از خواب بیدار می‌کند. اکسپدیشن‌ها به قاهره باز می‌گردند و ایمهوتپ با کمک بنی که پذیرفته است به او خدمت کند، آن‌ها را دنبال می‌کند. او با کشتن اعضای اکسپدیشن آمریکایی تمام قدرت خود را بازسازی می‌کند و ده طاعون را به مصر بازمی گرداند.

ریک، ایولین و جاناتان با آردث در یک موزه ملاقات می‌کنند، او فرضیه می‌دهد که ایمهوتپ می‌خواهد با قربانی کردن ایولین، آنک سو-نامون را دوباره زنده کند. او معتقد است که اگر کتاب مردگان ایمهوتپ را زنده کند، کتاب آمون را می‌تواند دوباره او را بکشد و مکان کتاب در هاموناپترا را استنباط می‌کند. ایمهوتپ با ارتشی از بردگان گروه را به گوشه می‌نشیند. اِوِلین قبول می‌کند که در صورت معافیت از بقیه گروه، او را همراهی کند. اگرچه ایمهوتپ به قول خود احترام نمی‌گذارد، ریک و دیگران راه خود را برای رسیدن به امنیت می‌جنگند.

ایمهوتپ، ایولین و بنی به هاموناپترا باز می‌گردند که توسط ریک، جاناتان و آردث تعقیب می‌شوند و می‌توانند کتاب آمون-را را پیدا کنند. ایمهوتپ آماده می‌شود تا اولین را قربانی کند، اما او پس از نبرد با کشیش‌های مومیایی شده ایمهوتپ نجات می‌یابد. ایولین از کتاب آمون را می‌خواند و ایمهوتپ را فانی می‌کند و توسط ریک به طرز مرگباری مجروح می‌شود.

بنی در حین غارت ثروت‌های شهر به طور تصادفی تله انفجاری راه می‌اندازد و در حالی که هاموناپترا در شن‌ها فرو میریزد توسط انبوهی از اسکراب‌های گوشتخوار کشته می‌شود. آردث از ریک، اولین و جاناتان خداحافظی می‌کند و این سه نفر سوار بر جفت شتر مملو از گنج بنی ‌می‌روند.


نقد

نسخه سامرز از ماجراهای یکی از هیولاهای سرشناس سینما قرار است که ترکیبی باشد از مهاجمان صندوق مقدس گم‌شده (استیون اسپیلبرگ، ۱۹۸۱) و نابودگر (جیمز کامرون، ۱۹۸۴) و از این نظر: انتخاب لوکیشن‌ها، صحنه‌آرایی‌ها، میان‌پرده‌های رمانتیک، شوخی با خود،… و به خصوص جلوه‌های ویژه بجا و موفق عمل می‌کنند. اما، در واقع، فیلم بیش از حد طولانی و بی‌سروته است و بیش‌تر مناسب تماشاگران نوجوان می‌تواند باشد. و آن را فیلمی “جدی”، مثل نسخه‌های، حالا کلاسیک مومیایی (کارل فرویند، ۱۹۳۲ و ترنس فیشر، ۱۹۵۹) به شمار نباید آورد. البته شاید اصلا خود روایت «مومیایی»، مایه‌های فلسفی و اروتیک «فرانکنستاین» و «دراکولا» را نداشته باشد، اما حداقل از سامرز انتظار می‌رفت مثلا صحنه‌های مصر باستان را (در ابتدای فیلم) طوری نمایش ندهد که انگار در هتلی در لاس وگاس هستیم! فریزر نیز تمام تلاش خود را کرده است، با این همه چون فاقد شور بازیگرانی مثل هریسن فورد است، همدلی تماشاگر را به دست نمی‌آورد. ووسلو نیز به جز این که خود را شبیه به یول براینر کند، کار خاصی صورت نداده است… اگرچه که فیلم به قدری در گیشه با استقبال روبه‌رو می‌شود که به قول خود سامرز، در همان صبح روز پس از نخستین شب نمایش عمومی آن از طرف کمپانی یونیورسال با او تماس می‌گیرند و می‌گویند یک مومیایی دیگر می‌خواهند. دنباله: مومیایی باز می‌گردد (سامرز، ۲۰۰۱). «ایمهوتپ» ظاهراً نام معمار نخستین هرم از اهرام ثلاثه مصر بوده است.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]