فیلم پیانو – معرفی و نقد و بررسی – The Piano (1993)

0

کارگردان و فیلمنامه‌نویس: جین کمپیون

سال تولید: 1993

در اواسط دهه 1800، یک اسکاتلندی به نام آدا مک گراث توسط پدرش به ازدواج با یک مرزنشین نیوزلند به نام آلیسدیر استوارت فروخته شد و دختر جوانش فلورا را با خود آورد. آدا از شش سالگی حتی یک کلمه حرف نزده است و هیچ کس، از جمله خودش، دلیل آن را نمی‌داند. او خود را از طریق نوازندگی پیانو و زبان اشاره بیان می‌کند، که دخترش در تغییر نقش والد-کودک به عنوان مترجم او خدمت کرده است. فلورا محصول رابطه با یک معلم پیانو است که آدا معتقد بود از طریق تله پاتی ذهنی او را اغوا کرده است، اما “ترسیده و دیگر گوش نمی‌دهد” و بنابراین او را ترک کرده است.

آدا، فلورا و وسایل آن‌ها، از جمله یک پیانوی دست ساز، توسط خدمه کشتی در یکی از سواحل نیوزلند قرار می‌گیرند. روز بعد، آلیسدیر با خدمه مائوری و همسایه‌اش، جورج بینز، همکار جنگل‌بان و ملوان بازنشسته می‌آیند که بسیاری از آداب و رسوم مائوری‌ها، از جمله خالکوبی روی صورت خود را پذیرفته است. آلیسدر ابتدا به آدا می‌گوید که حامل‌های کافی برای پیانو وجود ندارد، سپس حاضر نمی‌شود برای پیانو برگردد و می‌گوید همه آن‌ها باید فداکاری کنند. آدا نیز به نوبه خود نسبت به او سرد است و مصمم است دوباره با پیانوی خود متحد شود. آدا و فلور که نمی‌توانند آلیسدیر را متقاعد کنند، با یادداشتی که از جورج می‌خواهند او را به سمت پیانو ببرند ملاقات می‌کنند و اگرچه او نمی‌تواند بخواند، موافق است. او با نوازندگی آدا طلسم می‌شود و در ازای ساز، سرزمین آلیسدیر را که آرزویش را داشت، و درس‌هایی از آدا را پیشنهاد می‌کند. آلیسدیر رضایت می‌دهد، غافل از جذابیت جورج برای او. آدا عصبانی می‌شود اما نمی‌تواند مقاومت کند که بتواند بازی کند وقتی جورج می‌گوید می‌خواهد با گوش دادن یاد بگیرد. خیلی زود، جورج به آدا پیشنهاد می‌کند که بتواند پیانوی خود را با نرخ یک کلید پیانو در هر “درس” بازگرداند، به شرطی که بتواند او را مشاهده کند و “کار‌هایی را که دوست دارد” در حین نواختن او انجام دهد. او موافق است، اما برای تعدادی درس به اندازه تعداد کلید‌های سیاه مذاکره می‌کند. آدا به رد اورتور‌های بی‌محبت آلیسدیر ادامه می‌دهد در حالی که شروع به کشف احساسات خود با جورج می‌کند، که در ازای تعداد بیشتری کلید برای صمیمیت بیشتر چانه می‌زند، در حالی که آدا هنوز تا حد زیادی خودداری می‌کند. جورج با درک اینکه او تمایلی به تعهد عاطفی به او ندارد، منصرف می‌شود و پیانو را به آدا برمی‌گرداند و می‌گوید تنظیم آن‌ها «تو را فاحشه می‌کند و من را بدبخت»، و چیزی که او واقعاً می‌خواهد این است که او واقعاً از او مراقبت کند. .

علیرغم اینکه آدا پیانوی خود را پس گرفته است، دلش برای جورج تنگ شده است. او به زودی پس از آن برمی گردد و دریغ نمی‌کند. آلیسدیر هنگام عبور از خانه جورج آن‌ها را در حال سکس می‌شنود و سپس آن‌ها را از شکاف دیوار تماشا می‌کند. او که خشمگین شده است، روز بعد او را تعقیب می‌کند و در جنگل با او روبرو می‌شود، جایی که با وجود مقاومت شدید او سعی می‌کند خودش را به زور به او تحمیل کند. او سرانجام از آدا قول می‌گیرد که جورج را نبیند.

بلافاصله پس از آن، آدا به فلورا دستور می‌دهد تا بسته‌ای را برای جورج ببرد که حاوی یک کلید پیانو بود که روی آن نوشته شده بود: «جرج عزیز، تو قلب من را داری. آدا مک‌گراث». فلور بحث می‌کند، سپس کلید پیانو را به جای آن برای Alisdair می‌آورد. پس از خواندن نت عاشقانه سوزانده شده بر روی کلید پیانو، آلیسدیر با تبر به خانه می‌دود و فلورا روی پاشنه‌های خود دارد و انگشت اشاره آدا را با عصبانیت قطع می‌کند تا توانایی آدا برای نواختن پیانو را از او بگیرد. سپس فلورای گریان را با انگشت بریده شده در پارچه‌ای برای جورج می‌فرستد و می‌گوید اگر او دوباره سعی کند آدا را ببیند، “یکی دیگر، و دیگری، و دیگری” را خواهد برد. بعداً در همان شب، در حالی که آدا را در خواب لمس می‌کرد، آلیسدیر صدای آدا را در سرش می‌شنود و از او می‌خواهد که اجازه دهد جورج او را ببرد. او که عمیقاً تکان خورده به خانه مرد می‌رود و می‌پرسد که آیا تا به حال با او حرفی‌زده است؟ جورج به او اطمینان می‌دهد که این کار را نکرده است. آن‌ها از همان ساحلی که او برای اولین بار در نیوزیلند در آن فرود آمد، حرکت می‌کنند. آدا در حالی که با چمدانش و پیانوی آدا که روی یک قایق دراز مائوری بسته شده بود به سمت کشتی می‌رفتند، آدا از جورج می‌خواهد پیانو را به دریا بیندازد. همانطور که در حال غرق شدن است، او عمداً پای خود را در دنباله طناب پس از آن می‌پیچد. او را به دریا می‌کشند، اما در اعماق آب، نظرش عوض می‌شود و با لگد آزاد می‌شود و به مکان امن کشیده می‌شود.

در پایانی، آدا زندگی جدید خود را با جورج و فلور در نلسون نیوزلند توصیف می‌کند، جایی که او شروع به آموزش پیانو در خانه جدید آن‌ها کرده است و انگشت بریده شده او با انگشت فلزی ساخته شده توسط جورج جایگزین شده است. آدا توصیف می‌کند که درس گفتار می‌گذرد و تمرین می‌کند و گاهی اوقات خواب می‌بیند که پیانویش در اقیانوس آرام می‌گیرد و خودش هنوز به آن چسبیده است.

مونولوگ اول)

در سکانس ابتدایی فیلم آدا (هالی هانتر) صدای تفکراتش را با ما در میان می‌گذارد. او در فکر خود شرحی از زندگی‌اش می‌دهد و ما تصاویری از محل زندگی و کارهای روزمره‌اش را می‌بینیم.

آدا (هالی هانتر):

«صدایی که می‌شنوید صدای حرف زدنِ من نیست … بلکه صدای فکر منه … از شش سالگی تا به حال حرف نزدم … هیچکس نمی‌دونه چرا … حتا خودم. پدرم می‌گه این یه استعدادِ شوم و سیاهه که من می‌تونم کاری کنم که حرف نزنم و یه روز دیدی یهو به سرم زد و کاری کردم که دیگه نفس نکشم … اون موقع کارم تمومه. امروز پدرم من رو به ازدواج کسی که تا به امروز ندیدمش درآورد. به زودی به زودی من و دخترم در کشورش به اون ملحق می‌شیم. شوهرم تو نامه برام نوشته که سکوتِ من اذیتش نمی‌کنه. او می‌نویسه و زیر لب با خودش زمزمه می‌کنه و می‌گه: «خدا موجوداتِ لال رو دوست داره، پس چرا اون دوست نداشته باشه!؟» اگه صبر خدا رو داشته باشه خوبه. سکوت در پایان همهٔ ما رو دربرمی‌گیره. نکتهٔ عجیب اینجاست که خودم حس می‌کنم که ساکت نیستم. این به خاطر پیانوی منه … در طول سفر دلم براش تنگ می‌شه.»

مونولوگ دوم)

آدا (هالی هانتر) به همراه دخترش فلورا (آنا پاکیون) به تازگی وارد سرزمینِ همسر جدیدش شده است. آن‌ها هنوز با محیط جدید زندگی‌شان آشنا نشده‌اند و احساس غریبگی می‌کنند. در این میان فلورا برای مادرِ پدرخوانده‌اش داستانی زادهٔ ذهنش را تعریف می‌کند. او دلیل لال شدنِ مادرش و نبود پدرش را آن‌گونه که دوست دارد تعریف می‌کند.

فلورا (آنا پاکیون):

«یه روز وقتی مادر و پدرم با هم تو جنگل داشتن آواز می‌خوندن یه طوفانِ سهمگین و ناگهانی شروع شد ولی اونقدر عاشقانه مشغول آواز خوندن بودن که توجهی به طوفان نکردن، حتا وقتی بارون گرفت دست‌بردار نبودن و وقتی صداشون رو برای خوندنِ آخرین قسمت آواز دونفره‌شون بالا بردن یه صاعقهٔ بزرگ از آسمون پایین اومد و پدرم رو مثلِ یه مشعل روشن کرد و درست از همون موقعی که صاعقه به پدرم زد و مُرد، مادرم هم لال شد. اون دیگه حتا یه کلمه هم نگفت.»


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

وقتی هم عاشق کارت باشی و هم خلاق، نتیجه‌اش می‌شود این عکس‌هایی که می‌بینید

تا حالا عاشق شده‌اید؟ همه چیز دنیا را زیبا می‌بینید، احساس گرما و سرمای زیاد در تابستان یا زمستان نمی‌کنید و مشتقل از زمان، در زمان سیر می‌کنید.حالا اگر این عشق به کارتان باشد و از خلاقیت بهره خوبی برده باشید، نتایج کارتان زیبا می‌شود.…

چگونه با بدشانسی کنار بیاییم + گالری عکس از انواع بدشانسی‌ها!

کنار آمدن با بدشانسی یا شرایط ناگوار می‌تواند چالش برانگیز باشد، اما چندین استراتژی وجود دارد که می‌تواند به ما برای کنار آمدن با این شرایط کمک کند:احساسات بعد رخداد را بپذیرید: طبیعی است که هنگام مواجهه با بدشانسی احساس ناامیدی،…

چه می‌شد اگر انیمیشن‌های استودیو جیبلی را کسی با آبرنگ می‌کشید – کاری که لوئیز تریر کرده!

در این نقاشی‌های زیبای لوئیز تریر، طرفداران استودیو جیبلی فورا انیمیشن‌های یه یاد ماندنی را که از آنها الهام گرفته شده، تشخیص خواهند داد.لوئیز تریر، نقاش و مجسمه‌ساز فرانسوی با الهام از شخصیت‌های انیمیشن‌های شناخته شده از استودیو جیبلی،…

ریز علی خواجوی فرنگی‌ها: چگونه کیت شلی یک قطار را نجات داد؟

در سال 1901، راه آهن شیکاگو و شمال غربی، پل جدیدی را بر روی رودخانه Des Moines در بون، آیووا، در آمریکا افتتاح کرد. این پل رسماً پل راه‌ بون نام گرفت، اما اما مردم محلی به سرعت به آن لقب پل‌های بالای کیت شلی را دادند، به یادبود بانوی قهرمان…

عکس‌هایی که جادوی پرسپکتیو را نشان می‌دهند

عکاسی به نام هوگو سوئیساس، یک عکاس خلاق مستقر در لیسبون پرتغال است. او از دوربین و مغزش برای فریب چشم بینندگان عکس‌هایش استفاده می‌کند. او کاملاً خودآموخته، اشیاء روزمره را در صحنه‌هایی که به نظر نمی‌رسد متعلق به آن‌ها هستند، قرار می‌دهد، و…

تصور کنید که در یک دنیای تخیلی، هری پاتر را استودیو جیبلی می‌ساخت

استودیو جیبلی یک استودیوی مشهور انیمیشن‌سازی ژاپنی است که به دلیل سبک هنری متمایز، داستان‌سرایی پر از تخیل و انیمیشن‌های هیجان‌انگیزش مشهور است. استودیو جیبلی که توسط هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا تأسیس شد، تعدادی از محبوب‌ترین فیلم‌های…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.