فیلم آمستردام – معرفی و نقد و بررسی – Amsterdam 2022
فیلم آمستردام یک فیلم کمدی رازآلود مهیج محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی مشترک دیوید او راسل و با بازی کریستین بیل (که همچنین تهیهکننده هم بود)، مارگو رابی و جان دیوید واشنگتن در کنار گروهی از بازیگران مکمل از جمله کریس راک، است. آنیا تیلور جوی، زوئی سالدانا، مایک مایرز، مایکل شانون، تیموتی اولیفانت، آندریا رایزبورو، تیلور سویفت، ماتیاس شوئنارتس، الساندرو نیوولا، رامی مالک و رابرت دنیرو. داستان بر اساس توطئه تجاری، یک توطئه سیاسی در سال 1933 در ایالات متحده است، و سه دوست – یک پزشک، یک پرستار و یک وکیل – را دنبال میکند که پس از قتل مرموز یک ژنرال بازنشسته آمریکایی، دوباره متحد میشوند و به دنبال کشف این عمل هستند. این فیلم که از ژانویه تا مارس 2021 در لس آنجلس فیلمبرداری شد، اولین فیلم راسل پس از Joy (2015) است.
آمستردام در 7 اکتبر 2022 توسط 20th Century Studios در ایالات متحده منتشر شد. این فیلم نقدهای متفاوتی از سوی منتقدان دریافت کرد، آنها فیلمنامه و کارگردانی راسل را به دلیل جاه طلبی بیش از حد و ناهماهنگی لحن آن مورد انتقاد قرار دادند، اما طراحی تولید و بازی بازیگران را تحسین کردند. این همچنین یک بمب باکس آفیس بود و ضرر تخمینی آن برای استودیو به 97 میلیون دلار رسید.
در سال 1918، برت برندسن توسط والدین همسرش برای جنگیدن در جنگ جهانی اول فرستاده میشود. برت در حالی که در فرانسه مستقر است، با هارولد وودمن، سرباز آفریقایی-آمریکایی دوست میشود. برت و هارولد پس از جراحات در نبرد، توسط والری باندنبرگ، پرستاری عجیب و غریب که با ترکشهایی که از سربازان خارج میشود، هنر میسازد و با آنها نیز دوست میشوند، به سلامت برمیگردند.
پس از پایان جنگ، این سه با هم در آمستردام زندگی میکنند و با هم دوست میشوند تا اینکه برت برای حضور در کنار همسرش به شهر نیویورک بازمی گردد. هارولد که عاشق والری شده و رابطه عاشقانه ضعیفی را با او آغاز کرده است نیز به نیویورک میرود تا آرزوهای خود را برای وکیل شدن برآورده کند.
پانزده سال بعد، برت مطب پزشکی خود را برای پذیرایی از جانبازان جنگ افتتاح کرد و همچنان با هارولد که اکنون یک وکیل است، دوست است. با این حال، از زمانی که آمستردام را ترک کردند، از والری خبری نداشتند. هارولد از برت میخواهد تا کالبد شکافی بیل میکینز (سناتوری که در طول جنگ به عنوان فرمانده هنگ آنها خدمت میکرد) به دستور دختر میکینز، الیزابت، که معتقد است او به قتل رسیده است، انجام دهد. برت کالبد شکافی را با کمک بازرس پزشکی ایرما سنت کلر انجام میدهد. کالبد شکافی مقدار قابل توجهی از سم را در معده میکینز نشان میدهد. برت و ایرما این نظریه را مطرح میکنند که این باید علت مرگ او بوده باشد. برت و هارولد با الیزابت ملاقات میکنند تا در مورد نتایج کالبد شکافی صحبت کنند، اما وقتی یک قاتل او را به سمت ترافیک هل میدهد، ناگهان کشته میشود. قاتل برت و هارولد را برای مرگ او فریب میدهد و با رسیدن پلیس فرار میکنند.
برت و هارولد تلاش میکنند تا بفهمند چه کسی الیزابت را به استخدام آنها هدایت کرده است تا نام آنها را پاک کنند. این آنها را به وارث نساجی ثروتمند تام ووز، همسر حامی او لیبی، و والری (که نام خانوادگی واقعی او ووز بود)، خواهر تام، هدایت میکند. آنها متوجه میشوند که والری کسی بود که الیزابت را متقاعد کرد تا آنها را استخدام کند، زیرا میدانستند که آنها قابل اعتماد هستند. والری تحت نظارت مداوم تام و لیبی است که ادعا میکنند او از یک بیماری عصبی رنج میبرد. برت و هارولد با تام صحبت میکنند، او به آنها پیشنهاد میکند با ژنرال گیل دیلنبک، کهنه سرباز مشهور و با افتخار که با میکینز دوست بود صحبت کنند.
در حالی که برت تلاش میکند با ژنرال تماس بگیرد، هارولد و والری روز را در خانه او میگذرانند، جایی که متوجه قاتل، تاریم میلفکس میشوند. آنها او را به یک کلینیک عقیمسازی اجباری تعقیب میکنند که متعلق به یک سازمان مرموز به نام «کمیته پنج» است. پس از دعوا با میلفکس، هارولد و والری دوباره با برت متحد میشوند. والری آنها را به والدورف آستوریا نیویورک میبرد، جایی که با پل کانتربری و هنری نورکراس، خیرین والری از آمستردام که مخفیانه در جامعه اطلاعاتی جاسوس هستند، ملاقات میکنند. پل و هنری توضیح میدهند که کمیته پنج برنامه برای سرنگونی دولت آمریکا دارد و دیلن بک میتواند به آنها کمک کند تا توطئه آنها را خنثی کنند.
این سه نفر با ژنرال دیلن بک ملاقات میکنند، که مبلغ زیادی از مردی به نمایندگی از یک خیریه نامشخص برای ایراد سخنرانی در حمایت از جانبازان برای برکناری اجباری رئیس جمهور فرانکلین دی. روزولت و نصب دیلن بک به عنوان یک دیکتاتور دست نشانده به جای آن، ملاقات میکنند. ژنرال موافقت میکند و قصد دارد در جشنی که برت و هارولد میزبانی میکنند، صحبت کند تا هر کسی که پشت این طرح است را شناسایی کند.
در مراسم جشن، ژنرال دیلن بک سخنرانی خود را به جای سخنرانی که برای خواندن آن پول دریافت کرده بود، میخواند. میلفکس قصد دارد به خاطر این کار به او شلیک کند، اما هارولد و والری موفق میشوند به موقع او را متوقف کنند. میلفکس دستگیر میشود و کمیته پنج چهار رهبر صنعت، از جمله تام، که به طور متعصبانه به بنیتو موسولینی و آدولف هیتلر وسواس دارند و قصد دارند آمریکا را به یک کشور فاشیست تبدیل کنند، فاش میشود.
تام و دیگر رهبران توسط پلیس دستگیر میشوند، اما آنها مدت زیادی در داخل نمیمانند و پس از آزادی به ژنرال دیلنبک در مطبوعات تهمت میزنند. ژنرال دیلن بک در مورد این حادثه به کنگره شهادت میدهد و به خانه برمی گردد تا زندگی خود را سپری کند. هارولد و والری از آنجایی که نمیتوانند در ایالات متحده با هم باشند، کشور را ترک میکنند. برت برای آنها آرزوی خداحافظی میکند و برنامهریزی میکند تا مطب پزشکی خود را دوباره باز کند و رابطهای با ایرما را دنبال کند.
باید گفت که بر خلاف انتظار قبلی تجربه کمدی اسکروبال دیوید | راسل با حضور کریستین بیل، مارگو رابی و جان دیوید ،واشنگتن به دلیل پیچیدگی به رغم نیت خیرش، دافعه ایجاد می.کند اینکه ابتدای فیلمی آورده شود: «براساس داستانی واقعی؛ بیشترش!» یا «آنچه در پی میآید واقعی است؛ یک جورهایی به هر حال مخاطب را بین زمین و هوا نگه میدارد که کجایش واقعی و کجایش ساختگی است ولی دیوید راسل کمدی پیچیده و پر معمایش را با این جمله آغاز میکند بخش اعظم وقایع توصیف شده واقعا اتفاق افتاده» اشارهاش به برداشتی عجیب و غریب از توطئه کودتایی نه چندان شناخته شده است که سال ۱۹۳۳ ، تعدادی تاجر پولدار علیه فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا برای بیرون انداختنش از کاخ سفید ترتیب دادند آنها برای این کار سراغ ژنرال بازنشستهای رفتند به نام اسمدلی بالتر تا تشکیلات فاشیستیشان را با گرد آوردن کهنه کارهای جنگ سازماندهی کند نمونه) مشابه مثلا در بریتانیا سال ۱۹۶۸ اتفاق افتاد آن زمان عدهای از اعیان و اشراف بریتانیایی با لرد ماونبتن تماس گرفتند تا هارود ویلسون، نخست وزیر منتخب از حزب کارگر را از داونینیگ استریت بیرون بیندازد).
آمستردام، سه شخصیت خیالی، سه کهنه کار ساده لوح را وارد داستان کرده و سروکارشان را به این شلوغ بازیها انداخته برت برندسن (کریستین بیل کهنه سربازی است که در جنگ جهانی اول یک چشم خود را از دست داده او پزشک است و در نیویورک مُسکن و اعضای مصنوعی مجانی در اختیار همقطاران محتاجش قرار میدهد. هرولد وودمن (جان دیوید واشنگتن که با برت در ارتش خدمت میکرد، حالا وکالت میکند و به برت در راه انداختن ضیافت شامی به افتخار کهنه سربازان و بالا بردن روحیهشان کمک میرساند نفر سوم والری وزی مارگو رابی زنی است باهوش و زبر و زرنگ و مورد علاقه هر دو مرد والری در زمان جنگ داوطلبانه به عنوان پرستار پشت جبهه خدمت کرده و ضمنا هنرمندی دادائیست است که با کمک ترکش گلولههای توپ شرپنلی که از بدن پاره پاره سربازها بیرون کشیده شده و با خود به آمریکا آورده ابژههای عجیب و غریب میسازد
ولی همان طور که گفته شد پیچیدگی و گیجکننده بودن داستان باعث شده فیلم نقدهای منفی زیادی بگیرد داستان فیلم که به قول ،ورایتی سه ستارهاش آمدهاند تا طی ماجراهایی آمریکا را نجات دهند، به شدت سیاسی است. ولی ثقیل بودن، آفت جانش .بوده بنابراین سازندگان فیلم برای جلب مخاطب روی ستارههایش حساب کردهاند. و البته به هدفشان نرسیدهاند چون با بودجهای ۸۰ میلیون دلاری فیلم فقط ۲۲ میلیون فروش داشته علت شکست هم اساسا این است که هیچ یک از بازیگرها چیزی که مخاطب از شخصیت سینمایی آنها انتظار دارد در اختیارشان نمیگذارد به جز کریس راک که شوخی میکند و برتری طلبی سفیدها را دست میاندازد در واقع با آنکه همه بزرگان با فیلم همکاری داشتهاند مثلا) مدیر فیلمبرداری امانوئل لوبسکی است که با استیدی کم و حرکات سیال ،دوربین کارهای فوقالعادهای برای اینیاریتو و ترنس مالیک انجام داده ولی کارش در اینجا با حساسیتهای کمیک و دیوانهوار دیوید آ راسل جور در نمیآید در یک کلام فیلم همه نشانههای یک اثر ناموفق تجاری را بر پیشانی دارد. بدیهی است که از طرف دیگر به خاطر طنازی و موضع سیاسیاش بیشک طرفداران خود را پیدا خواهد کرد.
این فیلمی است بلندپروازانه که نمیتوان به راحتی دست رد به سینهاش زد؛ چون مثل داستان فراموش شدهای که توصیف ،کرده شاید سالها بعد کشف و درک شود
این نوشتهها را هم بخوانید