کتاب آناتونی پیشرفت – نوشته آدام آلتر
آدام آلتر استاد بازاریابی و عضو هیئتعلمی مدرسان برتر بخش رابرت استانسکی در دانشکدۀ کسبوکار استرن دانشگاه نیویورک است. وی استاد روانشناسی اجتماعی گروه روانشناسی دانشگاه نیویورک نیز است.
او در سال ۲۰۲۰، از سوی اعضای هیئتعلمی و دانشجویان دانشکدۀ کسبوکار استرنِ دانشگاه نیویورک به عنوان استاد نمونۀ سال برگزیده شد و در سال ۲۰۱۵، از سوی وبسایت Poets & Quants در میان ۴۰ استاد برتر زیر ۴۰ سال حوزۀ کسبوکار قرار گرفت.
آلتر نویسندۀ سه کتاب پرفروش نیویورکتایمز است: آناتومی پیشرفت، بازداشتگاه صورتی و غیرقابلمقاومت.
بخشی از کتاب:
قانون نخست این است که قطعاً به در بسته خواهید خورد
برین، دیسولنیرز در سال ۱۹۸۹ در شهر ساکرامنتوی ایالت کالیفرنیا متولد شد. او که در منزل و در دامان مادر آمریکایی و پدر فرانسوی – آمریکاییاش خواندن و نوشتن آموخت به مصرشناسی و جادو و البته بیش از همه به بازیگری علاقهمند بود. در شش سالگی به عنوان کمسنترین هنرآموز در تئاتر کنسرواتوار آمریکایی شهر سانفرانسیسکو ثبت نام کرد و سه سال بعد در برنامه تلویزیونی تونایت شو همراه با جی لنو ظاهر شد همین حضور کوتاه مقدمۀ نقش آفرینیهای تلویزیونی دیگر او شد که نخست نقشهای بازیگر مهمان بودند و بعد به نقشهای فرعی تکراری و درنهایت، به نقشهای اصلی سریالهای تلویزیونی محبوب بدل شدند منتقدان نقش آفرینیهای تلویزیونی هموارکننده مسیر او به سوی بازیگری کارگردانی و نویسندگی در سینما را ستودهاند.
چند سال بعد دیسولنیرز که اکنون با نام بری لارسون شناخته میشود به خاطر نقش آفرینی در فیلم، اتاق به هفتاد و چهارمین زن برنده جایزه آکادمی اسکار
بزرگترین جایزه سینمایی، جهان بدل شد. لارسون علاوه بر جایزه اسکار بیش از هفتاد جایزه دیگر را در حوزه بازیگری از آن خود ساخته و در نقش اصلی فیلم کاپیتان مارول نیز خوش درخشیده است. مسیر پیشرفت لارسون به قصههای پریان میماند. آغازی زودهنگام و متشکل از چندین قدم کوچک که در نهایت موفقیتهایی بزرگ را به دنبال میآورند.
مشکل چنین گزارشی از مسیر پیشرفت حرفهای لارسون این است که سالهای توأم با ناکامی او را نادیده میگیرد. لارسون، نیز همچون بسیاری از بازیگران قبل از آنکه بدرخشد سالها به در بسته میخورد او همواره نگران این بود که مبادا طرد شود و تن انگارهای منفی از خود داشت، به نحوی که در بخش اعظم عمر خود احساس خود زشت پنداری میکرد.
والدین او از هم طلاق گرفتند و مادرش به همراه لارسون و دختر، دیگرش، میلین به لس آنجلس نقل مکان کرد تا بدین ترتیب آنها به هالیوود نزدیکتر باشند.
لارسون آن دوران را این طور به خاطر میآورد ما در آپارتمان یک اتاقه مزخرفی ساکن بودیم تخت خوابهایمان تاشو بودند و از دیوار باز میشدند و هر کداممان فقط سه دست لباس برای پوشیدن داشتیم او صدها بار برای دهها نقش مختلف از بازیگری در نقشهای تبلیغاتی گرفته تا برنامههای زنده تلویزیونی آزمون داد و در تمامی آنها رد شد .
آنچه لارسون را از اغلب بازیگران طراز اول دیگر متمایز میکند شفافیت او در باب دشواریهایی است که پشت سرگذاشته است. وی در ۱۳ آگوست سال ۲۰۲۰ ویدئویی چهارده دقیقهای با عنوان داستان آزمونهای بازیگریام منتشر کرد و در آن رو به دوربین گفت: من فکر کردم بهتر است قدری درباره مسیر شغلیام صحبت کنم چون به گمانم در اغلب مواقع عمده تمرکزها به موفقیتهای من معطوف بودهاند نه به دشواریهای مسیرم و اینکه تاکنون چند بار رد شدهام. شما نمیدانید چه نقشهای پرشماری بودهاند که من نتوانستم آنها را به دست بیاورم پس فکر کردم شاید صحبت در این باره جالب باشد.
این ویدئو و قسمتهای بعدی آن که در برگیرنده بیست سال سرخوردگی،اند با اولین آزمون بازیگری لارسون برای یک فیلم کوتاه تبلیغاتی در سن هفت سالگی شروع میشود لارسون که همراه با سایر هم سن و سالان پرشوقش در اتاقی حضور دارد تنها پس از صرف چند ثانیه وقت با کارگردان رد می. شود او از اینکه کارگردان از او نخواسته تک گویی از پیش تمرین شدهاش را اجرا کند به گریه افتاده است. لارسون میگوید بعد، یکی از کارگردانان مسئول گزینش بازیگر به مدیر برنامههایم گفت که من به قدری بد هستم که او دیگر برای هیچ کاری از من دعوت نمیکند و چنین هم کرد.
بعد لارسون مجموعهای از فیلمها و سریالهایی را فهرست میکند که نتوانسته بود در آنها نقشی بگیرد دختر سخن چین بازیهای گرسنگی، سرزمین فردا، مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان خانه هوشمند بچههای جاسوس و نظریۀ بیگ بنگ.
لارسون پس از اعلام هر یک از این فیلمها سخن طنزآمیزی بیان میکند اما اگر ویدئو را در لحظه درست متوقف کنید لحظات گذرایی از درد را در سیمای او میبینید. اینها خاطرات خوشی به حساب نمیآیند و به رغم موفقیتهای بعدی او همچنان خاطراتی ناخوشایند باقی ماندهاند.
در قسمت دوم ویدئوی آزمونهای بازیگری لارسون روی غلتک میافتد و تعداد بیشتری از شکستهایش در آزمونهای بازیگری را ردیف میکند من قبلتر هم بختم را آزموده بودم و برای فیلمهایی امتحان دادم که در تمامیشان رد شدم.
لارسون اذعان میکند که این تعداد شکست زیبا به حساب نمیآیند و درعین حال کلامش را با پیامیامیدوارکننده به پایان میرساند در ۹۸ تا ۹۹ درصد مواقع من جواب منفى شنیدم میدانم درک این موضوع کار سختی است فکر کردن به اینکه من در صدها آزمون بازیگری مختلف شرکت کرده و در همه آنها شکست خوردهام و باوجوداین خود ادامه دادهام.
ویدئوهای لارسون در یوتیوب صدها هزار بار توسط افراد مختلف دیده شده و با بخشهایی از آنها قطعات ویدئویی کوتاه الهام بخشی ساخته شدهاند. روایت لارسون برای ما قابل توجه است چراکه چنین روایتی آشکارکننده ناهمواریهای مسیری هستند که از دور بسیار هموار به نظر می رسد. بسیاری از بازیگران مشهور و افراد موفق سایر حوزهها در باب جزئیات دردناک گیر افتادن پشت درهای بسته این چنینی معمولاً این گونه سخن نمیگویند، به همین دلیل وقتی مسیر پیشرفت خودمان را پر از دست انداز میبینیم، اغلب حس تنهایی و جدا افتادگی به سراغمان میآید .
همه افراد در تمامی حوزههای قابل تصور، زندگی به نحوی به در بسته خواهند: خورد چه بسا افرادی در مشاغل ناخوشایند یا در روابط عاطفی نامطلوب گیر بیفتند؛ شاید به عنوان نویسنده، نقاش، آهنگساز دانشمند یا کارآفرین به در بسته بخورند؛ گاهی اوقات آنان تا چندین روز و گاه تا سالها پشت درهای بسته گیر میافتند. گاه به طور اتفاقی به پیشرفتهایی نائل میآیند و گاه برای تمام عمر در باتلاق مشکلات گرفتار میشوند ما روایتهای کمی درباره مواجهه با این درهای بسته میشنویم چراکه اغلب زیر بمباران داستانهای عامه پسند موفقیت قرار داریم .شنیدن داستان این موفقیتها ما را به این باور میرساند که سایرین در مسیر زندگیشان کمتر از ما با موانع روبه رو میشوند.
شاید گاهی ستارهای نظیر بری لارسون خط بطلانی بر این قصههای دروغین بکشد منتها در اغلب مواقع تجربه خوردن به درهای بسته در نظرمان شبیه به نقصی میآید که گویی بیش از دیگران ما را به ستوه آورده است. واقعیت این است که تک تک ما در مسیرمان با موانعی روبه رو میشویم و خوردن به
درهای بسته بیش از آنکه یک نقص، باشد یکی از مؤلفههای طبیعی در مسیر نیل به موفقیت به حساب میآید. پس چرا به موانع پیش روی خودمان راحتتر از موانع پیش روی دیگران پی میبریم؟ آیا شناسایی موانع پیش روی خودمان از شناسایی موانع مسیر دیگران سادهتر است؟
دست کم دو دلیل برای این وضعیت وجود دارد دلیل نخست به پدیدهای روان شناختی با عنوان عدم توازن بادهای مخالف بادهای موافق باز میگردد که توسط پژوهشگرانی با نامهای شای داویدای و تام گیلوویچ شناسایی شده است؛این عدم توازن میگوید که ما به موانع پیش روی خودمان بادهای مخالف بسیار بیشتر از موهبتهایمان بادهای (موافق) توجه نشان میدهیم و همین عامل به نوبه خود ما را به سوی این باور رهنمون میسازد که ما در قیاس با دیگران با موانع بیشتری مواجه هستیم.
به علاوه داویدای و گیلوویچ دریافتهاند که ما در همان حین که بر موانع مسیر خودمان تمرکز داریم تمایل داریم از دشواریهای رنج دیگران هم چشم بپوشیم
دلیل دوم برای این باور که موانع پیش روی ما غیرعادیاند دشوار بودن آگاهی یافتن از چالشهای سایر افراد است افراد اغلب تمایل دارند به شکلی خصوصی پشت درهای بسته یا در ذهن خودشان با مشکلاتشان دست و پنجه نرم کنند بنابراین آنچه ما میبینیم پیامد پرزرق و برق تمامی این تقلاهاست .
ضمناً رسانهها هم به جای پرداختن به داستانهای معمولی و درنتیجه کمتر جذاب میلیاردها انسان پرتلاش دنیا عزمشان را جزم میکنند تا داستان موفقیتهای عظیم راجر فدرر، سرنا ویلیامز، جف بیزوس و مارک زاکربرگ، مریل استریپ و دنیل دی لوئیس را روایت کنند. به همین نحو حسابهای کاربری ما در شبکههای اجتماعی نیز به غایت پرزرق و برق و عامه پسند هستند. حتی ما آن دسته از خرده اینفلوئنسرهایی را دنبال میکنیم که تصاویری تصفیه شده از زندگیشان را با ما به اشتراک میگذارند؛ آنان لایهای نازک از بهترین لحظاتشان را نشانمان میدهند و مشکلاتشان را پشت پرده نگاه میدارند. در مجموع دیدن چالشهای زندگی سایرین کار دشواری است از این رو ما به خطا تصور میکنیم که دردسرهای زندگی بیش از همه ما را هدف قرار میدهند.
کتاب آناتومی پیشرفت
نوشته آدام آلتر
نشر نوین
ترجمه: میثم همدمی
عنوان اصلی:
فهرست کتاب آناتومی پیشرفت
سخن مترجم
پیشدرآمد
بخش نخست: کمک
فصل ۱. چرا خوردن به در بسته اجتنابناپذیر است؟
فصل ۲. تسلیم نشوید
فصل ۳. تلهها و فریبها
بخش دوم: قلب
فصل ۴. بازدم
فصل ۵. قبل از دست به کار شدن، درنگ کنید
فصل ۶. خوب شکست خوردن
بخش سوم: عقل
فصل ۷. بررسی اصطکاکها و هنر سادهسازی
فصل ۸. ترکیب مجدد و تغییر مسیر
فصل ۹. تنوعبخشی و جمعسپاری
بخش چهارم: عادت
فصل ۱۰. آزمایش
فصل ۱۱. کاوش و بهرهبرداری
فصل ۱۲. اقدام کردن مهمتر از همهچیز است
جمعبندی
قدردانی
دربارۀ نویسنده
پینوشتها