کتاب گرگ تنها – نوشته آشوت آقابابیان
گرگ تنها در واقع روایت گر زندگینامه دانشمند و اخترفیزیکدان مشهور ارمنستانی گریگور گورزادیان است. البته در رمان تغییر نام عمدی این دانشمند به نام “آرنو سارویان” صورت گرفته است. نویسنده کتاب یعنی آشوت آقابابیان در رمان از تخیلات خود نیز بهره گرفته اما در رابطه با اختراعات و دانش علمی گورزادیان واقعیت را به درستی و بر اساس ماه ها گفتگو با خود او بیان نموده است.
کتاب گرگ تنها
نویسنده: آشوت آقابابیان
مترجم: آندرانیک خچومیان
ناشر: نشر نیماژ
گریگور گورزادیان یک اخترفیزیکدان ارمنی است که کمکهایش به طور قابل توجهی درک ما از جهان را ارتقا داده است. گورزادیان متولد ۱۵ ژانویه ۱۹۴۷، در طی چند دهه مسیر علمی قابل توجهی را پیمود و تأثیری ماندگار در زمینه کیهانشناسی بر جای گذاشته است.
سالهای اولیه و تحصیلات گورزادیان:
گریگور گورزادیان در ایروان، ارمنستان، منطقهای غنی از میراث علمی و فرهنگی به دنیا آمد. گورزادیان از سنین جوانی علاقه شدیدی به فهم اسرار کیهان نشان میداد. شیفتگی اولیه او به نجوم، زمینه را برای تلاشهای آینده او در زمینه اخترفیزیک فراهم کرد.
مسیر تحصیلی گورزادیان در دانشگاه دولتی ایروان آغاز شد و در آنجا مدرک فیزیک نظری را دنبال کرد. در طول سالهای کارشناسی، استعداد تحصیلی و اشتیاق گورزادیان برای تحصیل آشکار شد و او را در میان همسالان و مربیانش شاخص کرد. او استعدادی طبیعی برای مفاهیم پیچیده ریاضی و چارچوبهای نظری نشان داد و زمینه را برای مشارکتهای آیندهاش در اخترفیزیک فراهم کرد.
گورزادیان پس از اتمام تحصیلات خود در مقطع کارشناسی، به تحصیلات دانشگاهی خود ادامه داد و مدرک دکترا گرفت. او در اخترفیزیک از مؤسسه فیزیک ایروان. تحقیقات دکترای او بر روی کیهانشناسی متمرکز بود، رشتهای که منشأ، تکامل و ساختار جهان را بررسی میکند. پایاننامه گورزادیان آغاز فعالیت پربار او در اخترفیزیک بود و او را در مسیری به سمت اکتشافات پیشگامانه و تحقیقات پیشگام قرار داد.
کمک به کیهانشناسی:
تحقیقات گورزادیان بر جنبههای مختلف کیهانشناسی، با تأکید ویژه بر تابش پسزمینه مایکروویو کیهانی (CMB)، بازماندهای از حالت داغ و متراکم کیهان اولیه متمرکز شده است. یکی از مهمترین مشارکتهای او از طریق همکاری با جورج اسموت در مأموریت ماهوارهای Cosmic Background Explorer (COBE) بود.
ماموریت COBE که در سال ۱۹۸۹ شروع شد، با هدف ترسیم نوسانات دما در CMB با دقت زیاد انجام شد. گورزادیان و اسموت نقش مهمی در توسعه تکنیکهای تحلیلی لازم برای تفسیر دادههای جمعآوری شده توسط COBE ایفا کردند. کار پیشگامانه آنها شواهد قانعکنندهای در حمایت از تئوری بیگ بنگ ارائه کرد و پیشبینیهای کلیدی در مورد تکامل و ساختار جهان اولیه را تأیید کرد.
تحقیقات گورزادیان فراتر از تجزیه و تحلیل دادههای CMB بود و شامل مطالعات ساختارهای مقیاس بزرگ در جهان و توزیع کهکشانها میشد. رویکردهای نوآورانه او در تحلیل دادهها و مدلسازی نظری، شبکه کیهانی، شبکه پیچیدهای از رشتهها و حفرهها را که ساختار مقیاس بزرگ جهان را تعریف میکنند، را برای بشریت آشکار کرد.
گورزادیان در طول زندگی حرفهای خود به دلیل مشارکتهایش در اخترفیزیک شهرت گستردهای دریافت کرده است. تحقیقات پیشگامانه او جوایز و افتخارات متعددی را برای او به ارمغان آورده است، از جمله جایزه معتبر گروبر در کیهانشناسی، که در سال ۲۰۰۶ با جورج اسموت به صورت اشتراکی گرفت.
گورزادیان علاوه بر دستاوردهای تحقیقاتی خود، کمکهای قابل توجهی به آموزش علمی و مربیگری کرده است. او از طریق سخنرانیها، سمینارها و برنامههای مربیگری خود، الهامبخش دانشجویان و دانشمندان مشتاق بیشماری بوده و نسل بعدی اخترفیزیکدانان و کیهانشناسان را پرورش داده است.
در اتاق انتظار منتظرش بودند. منشی … او را به داخل دعوت کرد.
رهبر مرکز فضایی اتحاد جماهیر شوروی، سرگئی پاولوویچ کارالیوف بهگرمی سلام داد. بدون مقدمه و تشریفات اضافی رفت سر اصل مطلب.
ـ آرنو لوُویچ، بیتردید اطلاع دارید در مرکز ما موشک استراتژیک بالستیک p-5B ساخته شده
که کل دنیا را تکان داده است. این موشک اینک از تسلیحات نظامی ما است. من با وزیر دفاع هماهنگ کردم و برای شما هر تعداد موشک که لازم باشد کنار گذاشتهام…
کارالیوف در اینجا لحظهای سکوت کرد و به آرنو سارویان چشم دوخت. آرنو میدانست که این مرد نابغهی استثنایی، دوست ندارد از او سؤال شود. کارالیوف هم بهخوبی آگاه بود که آرنو عادت سؤال کردن ندارد، بنابراین حرفش را ادامه داد:
ـ شما باید مینیرصدخانههایی را ابداع کنید و بر سر موشکها کار بگذارید. موشکها میتوانند بهطور عمودی پانصد کیلومتر بالا بروند، در پانصد کیلومتری دستگاه شما از موشک جدا شده و با فیلمبرداری، آرام فرود میآید… حرف من تمام شد.
کارالیوف با نگاه نافذ به دانشمند جوان چشم دوخت.
سارویان در کمال آرامش و از خود مطمئن پرسید:
ـ چقدر وقت دارم؟
ـ شما وقت ندارید.
کارالیوف از جایش بلند شد. سارویان خواست از او پیروی کند، اما طراح ارشد کشور، دستش را روی شانه او گذاشت، یعنی اینکه بنشین و فکر کن.
کارالیوف از موضعگیری و اتخاذ تصمیم برقآسای سارویان، که از تواناییهای استثنایی او بود بهخوبی آگاهی داشت، اما رفتار خودسرانه، بغرنج و دور از استاندارد او را نیز میدانست. سارویان میتوانست بدون در نظر گرفتن حضور تأثیرگذار و ارادهی این فرد قدرتمند، بهراحتی پیشنهاد او را رد کند. کسی جرأت نمیکرد تصمیماش را عوض کند، حتی کمیتهی مرکزی سیاسی که از همه قدرتمندتر بود. آرنو از آن دسته دانشمندان استثناییای بود که کمونیست نبودند و خیال هم نداشتند بشوند. اما به پاس نبوغ ویژه و اختراعاتی که در سطح جهانی در زمینهی ستارهشناسی انجام داده بود با او مدارا میکردند. سارویان میدانست حالا دیگر موشک بالستیک در دست تولید و در این لحظه کاملترین و قدرتمندترین موشک است. این افتخار بزرگی است که به او اعتماد کرد و سلاح را در خدمت علم قرار داده بودند، ولی آیا از آن سر در خواهد آورد؟
در اتاق طراح ارشد، سکوتی سنگین و سرشار از انتظار جا خوش کرده بود.
آرنو گفت: «گفتم دفعهی بعد. اما چای خیلی خوبی بود.»
کارالیوف با لبخند گشادی بر لب به سارویان نگاه میکرد.
ـ سرگئی پاولوویچ از اعتمادتان سپاسگزارم، ولی واجب است همهی نقشههای موشک را داشته باشم.
ـ بیتردید شما میدانید که ممکن است نقشهها یک تُن وزن داشته باشند. به هر حال تا یک ساعت دیگر همهچیز در اختیار شما خواهد بود.
طراح ارشد این را گفت و فکر کرد سارویان هرگز تغییر نمیکند. با اینکه اطمینان دارد، اما بر حسب عادت میخواهد همهچیز را شخصاً بررسی کند. او همچنین مهندس تراز اولی است و از نقشهها خوب سر در میآورد.
کارالیوف هنگام خداحافظی گفت: «من به شما ایمان دارم.»
سارویان جواب داد: «من هم همچنین.»
کارالیوف با خود فکر کرد: «به کی؟ به خودت یا به ما؟»
سارویان گفت: «سرگئی پاولوویچ منشیتان را به داخل دعوت نمیکنید؟»
چهرهی کارالیوف درخشید. زیر لب لبخند ملایمی زد و دکمه را فشار داد. او حالا دیگر مطمئن بود که آرنو جواب مثبت خواهد داد.
همین که منشی زیبارو وارد اتاق شد کارالیوف به او فهماند که مهمان کارش دارد.
منشی با لحن محبتآمیزی رو به سارویان کرد و گفت: «گوش به فرمانم آرنو لوویچ.»
آرنو گفت: «خانم گرامی، دفعهی بعد وقتی با چنین چای خوبی پذیرایی میکنید، شکر را فراموش نکنید.»
دختر که دستپاچه و صورتش سرخ شده بود و این بر زیباییاش افزوده بود، گفت: «میبخشید، همین الان میآورم.»
و با عجله به سمت در رفت.