کمونیسم (Communism) یعنی چه؟

ریشه لغوی و پیدایش کمونیسم
واژه «کمونیسم» از کلمه لاتین communis به معنای «مشترک» یا «همگانی» گرفته شده و در قرن نوزدهم بهعنوان یک ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی ظهور یافت. هدف کمونیسم از ابتدا برقراری عدالت و برابری اجتماعی و اقتصادی بوده است و به عنوان واکنشی به نظامهای سرمایهداری و نابرابریهای شدید در آن زمان شکل گرفت. این ایدئولوژی در پاسخ به شرایطی که کارگران و اقشار پایین جامعه در نتیجه تمرکز شدید ثروت و قدرت در دستان معدودی از افراد جامعه داشتند، پدید آمد. تئوریسینهای این ایدئولوژی، کارل مارکس (Karl Marx) و فردریش انگلس (Friedrich Engels)، کمونیسم را به عنوان راهی برای از میان برداشتن این نابرابریها پیشنهاد کردند. دیدگاههای مارکس و انگلس در کتاب «مانیفست حزب کمونیست» که در سال 1848 منتشر شد، به روشنی توضیح داده شده است و این کتاب به عنوان یکی از اسناد اساسی کمونیسم در نظر گرفته میشود.
تعریف کمونیسم و اصول اصلی آن
کمونیسم یک نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که به دنبال ایجاد جامعهای بدون طبقات و حذف کامل مالکیت خصوصی است. در این نظام، تمامی ابزارهای تولید و منابع به صورت مشترک یا در کنترل دولت قرار دارند تا بدین ترتیب نابرابریهای اقتصادی از بین برود و همه افراد جامعه از منافع و ثروتهای ملی به طور مساوی بهرهمند شوند. کمونیسم، به ویژه در نظریات مارکس و انگلس، یک جامعه بیطبقه و بیدولت را ترسیم میکند که در آن بهرهمندی برابر از منابع تضمین شده است و هیچ فرد یا گروهی قدرت اقتصادی و اجتماعی برتر ندارد. این اصول، تحت شعار «از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازه نیازش» بیان شدهاند که جوهره اصلی این ایدئولوژی است. به باور کمونیستها، حذف مالکیت خصوصی و کنترل کامل بر منابع اقتصادی، موجب برابری اجتماعی و رفع استثمار میشود.
کمونیسم در مقایسه با سوسیالیسم (Socialism)
کمونیسم و سوسیالیسم هر دو به دنبال ایجاد عدالت اقتصادی و کاهش نابرابریهای اجتماعی هستند، اما تفاوتهای بنیادی در بین این دو ایدئولوژی وجود دارد. سوسیالیسم بر مالکیت دولتی یا عمومی ابزارهای تولید تأکید دارد، اما لزوماً به حذف کامل مالکیت خصوصی نمیپردازد و بعضاً مالکیت خصوصی در کنار مالکیت دولتی مجاز است. همچنین سوسیالیسم تلاش میکند با سیاستهای رفاهی و دموکراتیک، عدالت اجتماعی را محقق کند، اما در کمونیسم اصرار بر حذف کامل مالکیت خصوصی و ایجاد یک جامعه بیطبقه و بدون دولت است. به عبارتی، در حالی که سوسیالیسم بیشتر به رویکردهای اصلاحطلبانه میپردازد، کمونیسم انقلابی بوده و به دگرگونی ساختاری کل نظام اقتصادی و اجتماعی معتقد است. در کمونیسم، اعتقاد بر این است که طبقات سرمایهدار و کارگر نمیتوانند همزمان به طور مسالمتآمیز در جامعه وجود داشته باشند و تنها از طریق انقلاب میتوان به جامعه بیطبقه رسید.
مراحل انتقال به کمونیسم و نقش انقلاب
مارکس و انگلس در نظریههای خود، به مراحل انتقال به کمونیسم اشاره کردهاند. به باور آنان، گذار از سرمایهداری به کمونیسم مستلزم یک انقلاب کارگری است که به سرنگونی طبقه سرمایهدار یا بورژوازی (Bourgeoisie) و ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا (Dictatorship of the Proletariat) منجر شود. این مرحله از دید مارکس یک مرحله گذار است که در آن کارگران، از طریق دولت، ابزارهای تولید و منابع را به دست میگیرند و به تدریج شرایطی را فراهم میآورند که جامعه به سوی کمونیسم کامل و بدون دولت حرکت کند. در این مرحله، دولت بهعنوان ابزاری برای حفاظت از منافع طبقه کارگر و جلوگیری از بازگشت قدرت به دست سرمایهداران به کار گرفته میشود. این مرحله گذار ممکن است چندین دهه به طول بینجامد و با کنترلهای شدیدی از سوی دولت بر تولید و توزیع منابع همراه باشد.
دولت و جامعه بیطبقه در کمونیسم
یکی از آرمانهای کمونیسم ایجاد جامعهای است که در آن دولت بهعنوان یک نهاد جداگانه وجود نداشته باشد. در جامعه کمونیستی نهایی، دولت به مرور از بین میرود و جامعهای بدون طبقه شکل میگیرد. به باور کمونیستها، دولت بهطور سنتی ابزاری در دست طبقات بالای جامعه برای کنترل طبقات پایین بوده است، اما در جامعه کمونیستی این نقش از بین میرود و مردم بهصورت مستقیم و به شیوهای همگانی، تصمیمگیریهای اقتصادی و اجتماعی را برعهده میگیرند. مارکس معتقد بود که دولت، تنها در زمانهای بحرانی و برای دفاع از منافع طبقه کارگر ضرورت دارد و پس از رسیدن به جامعه کمونیستی و حذف طبقات، این ضرورت از بین میرود و خود جامعه مسئول مدیریت امور خواهد بود.
اقتصاد در نظام کمونیستی
اقتصاد کمونیستی بر پایه مالکیت مشترک و توزیع برابر منابع طراحی شده است. در این نظام، سود و منافع فردی جای خود را به تأمین نیازهای اجتماعی میدهد و تولید کالاها به جای کسب سود، بر اساس نیازهای عمومی صورت میگیرد. شعار «از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازه نیازش» که محور ایدئولوژی کمونیسم است، به خوبی نشاندهنده اولویت دادن به نیازهای جامعه در مقابل منافع فردی است. در اقتصاد کمونیستی، توزیع منابع به صورتی برنامهریزی میشود که همه افراد جامعه از نیازهای اساسی خود بهرهمند شوند و هیچ فرد یا گروهی دسترسی بیشتر به منابع نسبت به دیگران نداشته باشد. این سیستم همچنین به گونهای طراحی شده است که بهرهوری اقتصادی و عدالت اجتماعی همزمان تامین شود و منابع به شکلی منصفانه در دسترس همگان قرار گیرد.
تجربیات تاریخی کمونیسم
کمونیسم در قرن بیستم در کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی، چین، کوبا و ویتنام به اجرا درآمد. این تجربیات با چالشهای بسیاری مواجه شدند، از جمله ناکارآمدی اقتصادی، تمرکز قدرت در دست دولت و محدودیتهای شدید آزادیهای فردی. در شوروی، با رهبری ولادیمیر لنین (Vladimir Lenin) و سپس جوزف استالین (Joseph Stalin)، کمونیسم به صورت یک نظام دولتی اقتدارگرا و متمرکز شکل گرفت که بر ابزارهای تولید، صنایع و منابع کشور نظارت کاملی داشت. در چین نیز مائو تسهتونگ (Mao Zedong) ایدههای کمونیستی را با تمرکز بر انقلاب دهقانی پیادهسازی کرد و تحولاتی عمده در ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور به وجود آورد. اگرچه کمونیسم در این کشورها به تغییراتی در حوزههای عدالت اجتماعی منجر شد، اما ناکارآمدیهای اقتصادی، سانسور گسترده، محدودیت آزادیهای فردی و سرکوب مخالفان از جمله مشکلات اساسی این نظامها بود که در نهایت منجر به فروپاشی یا تغییرات اساسی در این جوامع شد.
انتقادات به کمونیسم
کمونیسم از لحاظ نظری و عملی با انتقادات جدی مواجه شده است. یکی از اصلیترین انتقادات به کمونیسم، ناکارآمدی اقتصادی و کاهش انگیزههای فردی است؛ زیرا کنترل کامل دولت بر منابع و تولید منجر به ایجاد یک نظام اقتصادی کند و بیکارآمد میشود که در آن نوآوری و بهرهوری کاهش مییابد. همچنین، حکومتهای کمونیستی در اجرای تاریخی خود معمولاً با سرکوب شدید مخالفان و محدودیتهای آزادیهای سیاسی همراه بودهاند. بسیاری از منتقدان معتقدند که ایده آلهای کمونیستی در تضاد با حقوق فردی و آزادیهای اساسی هستند. عدم وجود آزادیهای سیاسی، تمرکز قدرت در دست یک حزب واحد، و فشارهای اقتصادی بر جامعه نیز از دیگر موارد انتقادی است که کمونیسم با آنها مواجه بوده است.
کمونیسم در فرهنگ و هنر
ایدههای کمونیستی در ادبیات، سینما و تئاتر تأثیر عمیقی داشته و بسیاری از هنرمندان و نویسندگان به تفسیر و نقد این ایدئولوژی پرداختهاند. جرج اورول (George Orwell) در کتاب «قلعه حیوانات» و «1984»، با استفاده از استعارهها و تمثیلهای قدرتمند به نقد نظامهای استبدادی و اقتدارگرایانه، از جمله کمونیسم، میپردازد. همچنین جان اشتاینبک (John Steinbeck) با آثاری همچون «خوشههای خشم» به بررسی زندگی کارگران و تضادهای طبقاتی میپردازد. آثار این نویسندگان و فیلمهایی با موضوعات مشابه، تصویرهایی از جوامع کمونیستی و محدودیتهای این نظامها ارائه میدهند و بهعنوان ابزارهایی برای تحلیل و نقد ایدههای کمونیستی به کار گرفته شدهاند.
آینده کمونیسم
کمونیسم همچنان به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی در برخی از جوامع و میان برخی از گروهها طرفدارانی دارد. با وجود انتقادات وارده و چالشهای تاریخی، بسیاری از افراد و گروهها همچنان کمونیسم را به عنوان راهکاری برای کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی در نظر میگیرند. برخی از کشورهای جهان با بهکارگیری سیاستهای اجتماعی و اقتصادی که به نوعی الهامگرفته از اصول کمونیستی است، تلاش میکنند تا با ایجاد نظامهای ترکیبی به عدالت اجتماعی دست یابند. در عین حال، بازنگری در اصول و روشهای اجرای کمونیسم بهویژه در شرایط پیچیده اقتصادی و جهانی امروز از اهمیت زیادی برخوردار است. آینده کمونیسم به تطبیق آن با نیازهای جامعه مدرن، انعطافپذیری در سیاستها و حفظ اصول اصلی برای تحقق عدالت اجتماعی بستگی دارد.
این نوشتهها را هم بخوانید