اوتو ران و جستجوی رایش سوم برای جام مقدس

در دههی ۱۹۳۰، آلمان در میانهی تلاطم و هیاهوی تاریخی غوطهور بود، زمانی که نازیها با شعارهای نژادپرستانه و ایدئولوژیهای ماورایی، روح ملت را در قبضهی خرافات و عقاید مرموز قرار دادند. در میان این آشوبها، مردی به نام اوتو ران (Otto Rahn)، محقق و نویسندهای جوان و پرشور، با رؤیای کشف حقیقت و رمزگشایی از یکی از افسانههای کهن، قدم در سفری نهاد که سرنوشت او را به شکلی تراژیک رقم زد. این افسانه، داستان «جام مقدس» (Holy Grail) بود؛ جامی که باور داشت در خود حقیقتی قدسی نهفته دارد و قادر است انسانها را به پیوندی با رازهای معنوی هدایت کند.
اوتو ران؛ مردی در جستجوی حقیقت و زیبایی
ران در سال ۱۹۰۴ در منطقهی کوهستانی «اودنوالد» (Odenwald) آلمان زاده شد. این منطقه، با تاریخ و افسانههای کهن پیوندی عمیق داشت و ران از همان کودکی تحت تأثیر فضای اسطورهای زادگاهش قرار گرفت. پس از ورود به دانشگاه گیسن (University of Giessen) برای تحصیل زبانشناسی و ادبیات، او به داستانهای شوالیههای کاتار (Cathars) علاقهمند شد؛ فرقهای مذهبی که در سدهی سیزدهم میلادی به دلیل مخالفت با کلیسای کاتولیک، توسط صلیبیان قتلعام شدند.
کاتارها گروهی بودند که به پاکی و زهد در زندگی و پرهیز از لذتهای مادی اعتقاد داشتند. آنان بر این باور بودند که دنیای مادی شر است و تنها با پیروی از راه درست میتوان به نور معنوی رسید. ران شیفتهی این باورها شد و با مطالعهی کتب باستانی و ادبیات قرونوسطایی به این نتیجه رسید که کاتارها ممکن است حامل جام مقدس بودهاند. این تفکر، آتش اشتیاق او را برای سفر به فرانسه و جستجوی این شیء افسانهای شعلهور ساخت.
جام مقدس؛ افسانه یا حقیقت؟
جام مقدس، در باورهای مسیحی، همان جامی است که مسیح در شام آخر از آن نوشید و بعدها خون او در آن جمع شد. اما در دنیای اسطورهشناسی، این جام چیزی فراتر از یک ظرف ساده بود؛ نمادی از حقیقت و معنویت ابدی. این باورهای قدیمی ران را مجذوب خود کرد و بهنظرش رسید که شاید کاتارها، بهعنوان پاسداران این جام، حقیقت را در این شیء مقدس پنهان کردهاند. ران در کتابهای خود به توصیف داستانهای این جام پرداخت و آن را نه تنها به عنوان یک شیء مقدس، بلکه بهعنوان نمادی از دانش باستانی و قدرتهای معنوی معرفی کرد که در ورای حواس ظاهری انسان نهفته است.
آشنایی با هاینریش هیملر (Heinrich Himmler)؛ مردی که به دنبال قدرتهای مرموز بود
هاینریش هیملر، یکی از فرماندهان ارشد نازیها و رهبر سازمان اساس (SS)، فردی با باورهای عمیقاً خرافی و عجیب بود. هیملر که به همراه آدولف هیتلر شیفتهی قدرتهای ماورایی و نمادهای اساطیری بود، بر این باور بود که نژاد آریایی از خدایان باستان سرچشمه میگیرد و دستیابی به اشیاء مقدس مانند جام مقدس، میتواند به آنها قدرتی بیهمتا ببخشد. هیملر، ران را به همکاری دعوت کرد و او را مأمور یافتن جام مقدس کرد؛ هدفی که نازیها باور داشتند میتواند سرنوشت جنگ را به نفع آنها تغییر دهد و قدرتی شگرف به آنها اعطا کند. هیملر حتی به ران قول داد که منابع مالی و حمایتی گستردهای را برای او فراهم کند تا بتواند این جستجو را بدون دغدغه ادامه دهد.
ران و سفرهای خستگیناپذیر برای یافتن جام مقدس
ران، با تکیه بر حمایت هیملر و نازیها، سفرهایی را به کوههای آلپ و پیرنه آغاز کرد. او در این سفرها به جستجوی قلعهها و تونلهای پنهان پرداخت؛ مکانهایی که افسانهها میگفتند جام مقدس در آنها نهفته است. این سفرها برای ران آسان نبود؛ سرمای شدید کوهستانها، راهروهای تاریک و نمناک قلعهها، و تنهاییای که به او فشار میآورد، بخشی از این سفر دشوار بود. ران شبهای بسیاری را در پناهگاههای موقتی کوهستان سپری کرد، با امیدی که شاید بتواند جام مقدس را بیابد و راز آن را برای همیشه آشکار کند.
در یکی از سفرهای خود، ران به قلعهی مونتسگور (Montsegur) در کوههای پیرنه رفت؛ قلعهای که در باورهای کاتارها و افسانههای قرونوسطا اهمیت ویژهای داشت. گفته میشد زمانی که این قلعه توسط نیروهای کاتولیک محاصره شد، چهار شوالیهی کاتار موفق به فرار شدند و جام را با خود بردند. ران با کاوش در اتاقهای پنهان و تونلهای مخفی این قلعه، به دنبال سرنخی از جام مقدس بود. او در این مکانها به آثاری از گذشته دست یافت؛ شواهدی از زندگی کاتارها و نمادهای معنوی آنها، اما هیچ نشانی از جام نبود.
کتابهای ران و توجه هیملر
ران یافتههای خود را در کتابی با عنوان «صلیب و جام» (Crusade Against the Grail) منتشر کرد. این کتاب توجه زیادی را به خود جلب کرد، بهویژه در میان طرفداران نازی و خود هاینریش هیملر. هیملر که همچنان مجذوب ایدهی جام مقدس و قدرتهای ماورایی بود، از ران خواست که به نوشتن ادامه دهد و در این راستا از حمایت مالی اساس بهرهمند شود. ران در کتاب دومش، «دادگاه لوسیفر» (Lucifer’s Court)، دربارهی «شاهزادهی تاریکی» نوشت و باورهای جالبی را مطرح کرد. او در این کتاب به طور ضمنی اشاره کرد که شیطان یا همان شاهزادهی تاریکی، به اشتباه در تاریخ بدنام شده و شاید حقیقتی دیگر در ورای این نماد وجود داشته باشد.
ناکامی ران و رویارویی با تاریکی رژیم نازی
اما پس از انتشار کتاب دوم، ناکامی ران در یافتن جام مقدس باعث شد تا حمایت نازیها از او رو به کاهش رود. هیملر که از یافتههای ران ناامید شده بود، او را به نگهبانی در اردوگاه داخائو منتقل کرد؛ جایی که ران برای اولین بار با خشونتهای غیرانسانی رژیم نازی روبرو شد. ران که از ابتدا با آرمانهای نازیها همدل نبود، اکنون به شدت از همکاری با اساس احساس پشیمانی و خشم میکرد. او شاهد رفتارهای بیرحمانهی نازیها در این اردوگاه بود و فهمید که جستجوی او برای حقیقت در دام سیاستهای تاریک گرفتار شده است.
پایان تراژیک و رازآلود اوتو ران
ران که دیگر نمیتوانست به همکاری با رژیمی ادامه دهد که به اعتقادات و ارزشهای انسانیاش خیانت کرده بود، در نهایت از اساس کنارهگیری کرد. او با نامهای به یکی از دوستانش اعتراف کرد که زندگی در آلمان نازی برای او غیرممکن شده و احساس خطر میکند. در مارس ۱۹۳۹، جسد اوتو ران در کوههای برفی تیرول یافت شد؛ جایی که او به آن عشق میورزید و زمانی برای جستجوی حقیقت در آنجا کاوش میکرد. مرگ او همچنان با شایعات و ابهام همراه است؛ برخی بر این باورند که او خود را بر اساس آیین کاتارها، با انجام مراسم «اندورا» (Endura) به زندگی خود پایان داده است. اندورا، نوعی خودکشی آرام از طریق روزهداری بود که در لحظات زیبایی و آرامش انجام میشد.
میراث اوتو ران؛ کاوشگر حقیقت یا قربانی یک ایدئولوژی تاریک؟
اوتو ران، مردی که در جستجوی جام مقدس به راهی پر از خطر و اسرار قدم گذاشت، اگرچه به هدف خود نرسید، اما به عنوان چهرهای ماندگار در تاریخ باقی ماند. او را بعدها «ایندیانا جونزِ اساس» نامیدند، اما برخلاف شخصیتهای هالیوودی، داستان او تلخ و تاریک بود. ران، مردی بود که برای خود و حقیقت زندگی کرد و نه برای سیاست. با تمام نقصها و ضعفهایش، او به نمادی از اشتیاق بشری برای کشف و دانستن تبدیل شد؛ شخصیتی که شاید اگر در زمان دیگری متولد میشد، سرنوشتش متفاوت بود.
این نوشتهها را هم بخوانید