هربرت او. یاردلی -رمزگشای آمریکایی- که اولین افشاگر بزرگ اطلاعات محرمانه آمریکایی محسوب میشود

در یکی از شبهای سال ۱۹۲۹، هربرت او. یاردلی (Herbert O. Yardley) در گوشهای از یک بار مخفی در نیویورک نشسته بود. او متوجه شد که تحت تعقیب است. از گوشه چشم، زنی زیبا را دید که به سمتش آمد، با لبخندی دلنشین و نگاهی که کمی بیش از حد گرم بود. یاردلی که سالها در کار جاسوسی و رمزگشایی بود، به سرعت حس کرد که چیزی درست نیست. او بعدها نوشت: «رفتارش کمی بیش از حد دوستانه بود. به نظر نمیرسید زنی با این همه زیبایی و جذابیت، اینگونه با یک مرد طاس و میانسال گرم بگیرد!»
ویسکی در لیوانش غوطهور بود، اما او تنها جرعهای نوشید و بقیه را آرام در لیوان نوشیدنی دیگری خالی کرد. زن به بهانهای از جا بلند شد، آیینهای از کیفش بیرون آورد و به سمت سرویس بهداشتی رفت. این فرصتی بود که یاردلی منتظرش بود. کیفش را جستوجو کرد. چیزی جز ۱۵ دلار، یک کلید و چند دستمال نبود. اما حس ششمش به او میگفت که این زن تنها یک مشتری معمولی بار نیست.
چند ساعت بعد، او زن را به خانهاش رساند. منتظر ماند تا خوابش ببرد، سپس بیصدا وارد آپارتمان شد و به جستوجو پرداخت. در کشوی کمد، یادداشتی تایپشده پیدا کرد: «تمام روز تلاش کردم که با تو تماس بگیرم. هرچه زودتر با دوست مشترکمان دیدار کن. ضروری است که اطلاعات را فوری در اختیار ما قرار دهی.» یاردلی به آرامی پتویی روی زن انداخت و آپارتمان را ترک کرد. یک بار دیگر از دام جاسوسان گریخت، اما این اتفاق برای او معنای دیگری داشت: روزهایش به عنوان یکی از چهرههای کلیدی رمزگشایی آمریکا، رو به پایان بود.
یک ذهن نابغه در دنیای رمزها
یاردلی در ۱۳ آوریل ۱۸۸۹ در شهر ورتینگتون (Worthington) ایالت ایندیانا متولد شد. در کودکی علاقه زیادی به ریاضیات و حل معماها داشت. او از همان دوران دبیرستان، به راحتی میتوانست الگوهای پنهان در اعداد و حروف را تشخیص دهد. پس از فارغالتحصیلی، به عنوان رمزنگار و تلگرافچی در وزارت امور خارجه آمریکا مشغول به کار شد.
شغل او به ظاهر ساده بود: رمزگذاری و رمزگشایی پیامهای دیپلماتیک که بین واشنگتن دیسی و سفارتخانههای آمریکا در سراسر جهان رد و بدل میشدند. اما او خیلی زود فهمید که چیزی اشتباه است. یک شب در سال ۱۹۱۶، یاردلی موفق شد یک پیام ۵۰۰ کلمهای را که میان رئیسجمهور وودرو ویلسون (Woodrow Wilson) و مشاورش، ادوارد هاوس (Edward M. House) رد و بدل شده بود، در کمتر از دو ساعت رمزگشایی کند.
این کشف او را نگران کرد. چطور ممکن بود کدهای دیپلماتیک آمریکا اینقدر ساده و ضعیف باشند؟ او گزارشی ۱۰۰ صفحهای درباره ضعف رمزگذاری تهیه کرد و آن را به مقامهای بالاتر ارائه داد. اما پاسخ آنها ناامیدکننده بود: «هیچ رمزی واقعاً غیرقابل شکست نیست.» این جملهای بود که رئیسش با بیتفاوتی به او گفت و ماجرا را نادیده گرفت.
اما یاردلی نمیتوانست این موضوع را نادیده بگیرد. وقتی آمریکا در سال ۱۹۱۷ وارد جنگ جهانی اول شد، او تصمیم گرفت مهارتهای خود را در خدمت ارتش قرار دهد. او به عنوان افسر رمزنگاری در بخش اطلاعات ارتش منصوب شد و مسئولیت بخش جدیدی را برعهده گرفت که بعدها به عنوان MI-8 شناخته شد.
بلک چمبر: گروهی که همه چیز را میدانست
در آغاز، MI-8 تنها سه عضو داشت و به سختی قادر به انجام کارهای خود بود. اما یاردلی با سرعت زیادی آن را گسترش داد. در کمتر از یک سال، این بخش به ۵ زیرگروه تخصصی تقسیم شد که شامل رمزنگاری و رمزگشایی، تحلیل مکاتبات دشمن، تولید رمزهای جدید، کشف جوهرهای نامرئی و نظارت بر ارتباطات مخفی بودند. تا پایان جنگ، یاردلی بیش از ۱۵۰ متخصص را به خدمت گرفته بود و این گروه روزانه هزاران پیام رمزگذاریشده را رمزگشایی میکرد.
او نقش مهمی در دستگیری جاسوسان آلمانی داشت. یکی از مهمترین آنها پابلو وابرسکی (Pablo Waberski) بود که برای انتقال اطلاعات به آلمان از رمزهای پیچیده استفاده میکرد. یاردلی توانست پیامهای مخفی او را رمزگشایی کند و او را به دام بیندازد. اما موفقترین عملیات MI-8، کشف محل اختفای ماریا دو ویکتوریکا (Maria de Victorica) بود، زنی که هم برای فرانسه و هم برای آلمان جاسوسی کرده بود و سالها از دست نیروهای اطلاعاتی فرار میکرد.
پس از پایان جنگ، MI-8 منحل شد، اما یاردلی بیکار نماند. او توانست دولت را متقاعد کند که واحد رمزگشایی را به یک سازمان دائمی تبدیل کند. این سازمان که حالا به عنوان بلک چمبر (Black Chamber) شناخته میشد، در ساختمانی چهارطبقه در نیویورک مستقر شد. برای مردم عادی، این ساختمان تنها یک شرکت تولید معما و کدهای تجاری به نظر میرسید، اما در حقیقت، تیم یاردلی روزانه هزاران پیام رمزگذاریشده از سراسر جهان را رمزگشایی میکرد.
سقوط یک امپراتوری مخفی
موفقیت بلک چمبر در سالهای اولیه خیرهکننده بود. بزرگترین دستاورد آنها، شکستن کدهای دیپلماتیک ژاپن بود. این اطلاعات در کنفرانس نیروی دریایی واشنگتن (Washington Naval Conference 1921-1922) به آمریکا کمک کرد تا امتیازات بزرگی از ژاپن بگیرد. اما در سال ۱۹۲۹، وقتی هربرت هوور (Herbert Hoover) به عنوان رئیسجمهور جدید آمریکا انتخاب شد، تغییرات مهمی در سیاستهای امنیتی کشور رخ داد.
هنری استیمسون (Henry L. Stimson)، وزیر امور خارجه جدید، از شنیدن فعالیتهای بلک چمبر خشمگین شد و گفت: «نجیبزادگان نامههای یکدیگر را نمیخوانند.» او دستور داد که این سازمان به سرعت تعطیل شود. در ۳۱ اکتبر ۱۹۲۹، بلک چمبر رسماً بسته شد و یاردلی و تیمش از کار برکنار شدند.
افشای اسرار: خیانتی که تاریخ را تغییر داد
پس از بسته شدن بلک چمبر، یاردلی ناگهان بیپول و بیکار شد. او که هیچ پساندازی نداشت، برای تأمین هزینه زندگی دست به اقدامی جنجالی زد. او اسرار رمزگشایی آمریکا را به سفارت ژاپن فروخت! این معامله که برای ۷۰۰۰ دلار (حدود ۱۳۰ هزار دلار امروزی) انجام شد، یکی از اولین موارد خیانت اطلاعاتی در تاریخ آمریکا بود.
اما این پایان ماجرا نبود. او در سال ۱۹۳۱ کتاب «بلک چمبر آمریکایی» را منتشر کرد و اسرار رمزگشایی ایالات متحده را فاش کرد. این کتاب هم در آمریکا و هم در ژاپن پرفروش شد و باعث شد که ژاپنیها سیستم رمزنگاری خود را تغییر دهند.
۱- یاردلی یک قمارباز حرفهای بود و از مهارتهای رمزگشایی خود در پوکر استفاده میکرد
هربرت یاردلی نهتنها یک نابغه در رمزگشایی بود، بلکه در بازی پوکر (Poker) نیز مهارت فوقالعادهای داشت. او معتقد بود که توانایی او در تحلیل الگوها و رمزها به او کمک میکند که حرکات حریفانش را پیشبینی کند. او در دوران بیکاریاش، از این مهارت برای تأمین هزینههای زندگی خود استفاده میکرد. یاردلی بعداً در سال ۱۹۵۷ کتابی نوشت با عنوان «آموزش یک پوکرباز» (The Education of a Poker Player) که به یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ درباره پوکر تبدیل شد. بسیاری از پوکربازان حرفهای امروزی همچنان از تاکتیکهای او الهام میگیرند. این کتاب آخرین اثری بود که در زمان حیات او منتشر شد و برخلاف کتابهای رمزنگاریاش، استقبال گستردهای از آن شد.
۲- او اولین نویسندهای بود که باعث تصویب قانون حفاظت از اطلاعات طبقهبندیشده در آمریکا شد
پس از انتشار کتاب «بلک چمبر آمریکایی» در سال ۱۹۳۱، دولت آمریکا با بحران بزرگی روبهرو شد. افشاگریهای یاردلی نشان داد که ایالات متحده چگونه رمزهای کشورهای دیگر را میشکسته است، و این موضوع باعث خشم بسیاری از دولتها شد. برای جلوگیری از تکرار چنین اتفاقی، وزارت امور خارجه آمریکا پیشنهاد تصویب قانونی جدید را داد که در نهایت به قانون حفاظت از اطلاعات محرمانه (Section 952 of Title 18, U.S. Code) تبدیل شد. این قانون هرگونه افشای اطلاعات طبقهبندیشده را جرم اعلام کرد و بعدها از آن برای محاکمه افرادی مانند ادوارد اسنودن (Edward Snowden) و چلسی منینگ (Chelsea Manning) استفاده شد.
۳- یاردلی در دهه ۱۹۴۰ برای دولت چین به عنوان مشاور رمزنگاری کار کرد
پس از اینکه یاردلی از کار در آمریکا محروم شد، دولت چین او را برای کمک به بهبود سیستمهای رمزنگاری خود استخدام کرد. او مدتی در چین به عنوان مشاور چیانگ کایشک (Chiang Kai-shek)، رهبر وقت چین، فعالیت کرد و روی پروژههای رمزنگاری کار کرد. اما پس از مدتی، دولت آمریکا فشار زیادی بر چین آورد تا همکاری خود را با او قطع کند. سرانجام، یاردلی از چین اخراج شد و مجبور شد به آمریکا بازگردد. او درباره این دوران یک کتاب نوشت به نام «بلک چمبر چینی» (The Chinese Black Chamber)، اما این کتاب به دلیل فشارهای دولت آمریکا تا سال ۱۹۸۳ منتشر نشد، آن هم سالها پس از مرگش.
۴- او اولین جاسوس آمریکایی بود که اطلاعات محرمانه را به یک کشور خارجی فروخت
قبل از ماجراهای ادوارد اسنودن یا جولیان آسانژ (Julian Assange)، یاردلی یکی از اولین افرادی بود که اطلاعات فوقسری دولت آمریکا را به یک کشور خارجی فروخت. همان طور که گفتیم او اسرار آمریکایی را با ژاپنیها فروخت. با این حال، ژاپنیها بعدها متوجه شدند که آمریکا از مدتها پیش رمزهایشان را شکسته بود و این معامله هیچ فایدهای برایشان نداشت. این ماجرا یکی از اولین نمونههای فروش اطلاعات سری در تاریخ آمریکا بود، اما در آن زمان کسی به یاردلی اتهام خیانت نزد.
۵- FBI، NSA و CIA تا پایان عمر تحت نظرش داشتند و او را هرگز نبخشیدند
پس از افشای اسرار بلک چمبر، یاردلی تبدیل به یک شخصیت منفور در میان مقامات امنیتی آمریکا شد. هرچند که هیچگاه رسماً به جرم خیانت محاکمه نشد، اما FBI، NSA و CIA تا آخرین روزهای عمرش او را تحت نظر داشتند. هیچ سازمان دولتی حاضر به همکاری با او نبود و حتی وقتی که او تلاش کرد تا نسخهای جدید از کتاب «بلک چمبر آمریکایی» را در دهه ۱۹۵۰ منتشر کند، دولت آمریکا به شدت مانع شد. او هیچگاه نتوانست دوباره در حوزه اطلاعاتی فعالیت کند و مجبور شد باقی زندگی خود را در انزوا و با نوشتن درباره پوکر و داستانهای جاسوسی خیالی بگذراند.
یاردلی در نهایت در سال ۱۹۵۸، در ۶۹ سالگی، در گمنامی و انزوا درگذشت. دولت آمریکا هیچگاه او را نبخشید، اما میراث او همچنان زنده است. امروزه، بسیاری از رمزنگاران و تحلیلگران اطلاعاتی به کارهای او ارجاع میدهند و برخی او را پدر رمزگشایی مدرن آمریکا میدانند، در حالی که برخی دیگر او را اولین افشاگر اطلاعات سری آمریکا میخوانند.
6- یاردلی هرگز تحصیلات دانشگاهی نداشت، اما از بهترین رمزنگاران آمریکا شد
با وجود نبوغ خارقالعادهاش در رمزنگاری، یاردلی هرگز به دانشگاه نرفت و هیچ مدرک دانشگاهی در رشتههای مرتبط نداشت. او تنها با تحصیلات دبیرستانی و استعداد فوقالعادهاش در ریاضیات و تحلیل الگوها توانست به یکی از بزرگترین رمزنگاران قرن بیستم تبدیل شود. بیشتر دانش او حاصل خودآموزی و تجربه عملی در رمزگشایی پیامهای دیپلماتیک بود. در دورانی که اغلب رمزنگاران از دانشگاههای معتبر مانند هاروارد (Harvard) و پرینستون (Princeton) میآمدند، یاردلی به عنوان یک نابغه خودساخته جای خود را در میان نخبگان باز کرد. این نشان میدهد که علاقه، پشتکار و نبوغ میتواند جایگزین مدارک دانشگاهی شود.
7- یاردلی اولین کسی بود که ثابت کرد آمریکا میتواند پیامهای متحدان خود را بخواند
پیش از یاردلی، تصور عمومی این بود که رمزنگاری تنها برای جاسوسی از دشمنان کاربرد دارد. اما او اولین کسی بود که با تحلیلهایش ثابت کرد آمریکا میتواند پیامهای محرمانه متحدان خود را نیز بخواند. این مسئله زمانی به اثبات رسید که او پیامهای رمزگذاریشده بین بریتانیا، فرانسه و ژاپن را در کنفرانس نیروی دریایی واشنگتن رمزگشایی کرد. این اقدام باعث شد که آمریکا بتواند در مذاکرات امتیازات بیشتری بگیرد. این کشف موجب نگرانی شدیدی در میان رهبران سیاسی شد، چراکه نشان میداد حتی دوستان و متحدان نیز از شنود اطلاعاتی در امان نیستند.
8- او معتقد بود که هیچ رمزی غیرقابل شکست نیست
یاردلی یکی از اولین رمزنگارانی بود که باور داشت هر رمزی، هرچقدر هم پیچیده باشد، بالاخره قابل شکستن است. او این نظریه را با بررسی پیامهای دیپلماتیک اثبات کرد و معتقد بود که هر سیستم رمزگذاری در نهایت یک الگو دارد که میتوان آن را کشف کرد. این طرز فکر، سالها بعد پایه و اساس روشهای مدرن تحلیل رمزنگاری (Cryptanalysis) شد. امروزه بسیاری از متخصصان امنیت اطلاعات از همین منطق برای بررسی الگوریتمهای رمزگذاری دیجیتال استفاده میکنند.
9- پس از انتشار کتابش، دولت آمریکا او را یک دشمن داخلی تلقی کرد
پس از انتشار «بلک چمبر آمریکایی» در سال ۱۹۳۱، دولت آمریکا رسماً یاردلی را یک تهدید امنیتی دانست. او نهتنها هیچگاه اجازه نیافت که دوباره در هیچیک از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کار کند، بلکه تحت نظارت مداوم FBI و NSA قرار گرفت. تمامی نامههای او بررسی میشدند و هیچ ناشری حاضر نبود که کتابهای بعدی او درباره رمزنگاری را منتشر کند. دولت حتی به طور غیررسمی به تمام شرکتهای مرتبط با فناوریهای رمزنگاری توصیه کرد که با یاردلی همکاری نکنند.
10- او در سالهای پایانی عمرش تلاش کرد به سینما راه پیدا کند
وقتی دیگر امکان انتشار کتابهای اطلاعاتی برایش وجود نداشت، یاردلی تصمیم گرفت که وارد دنیای سینما شود. او به عنوان مشاور فنی در فیلمهای جاسوسی مشغول به کار شد و تلاش کرد داستانهایش را به فیلمنامه تبدیل کند. اما هالیوود نیز به دلیل فشارهای دولتی، تمایلی به همکاری با او نداشت. در نهایت، پروژههای او ناتمام ماندند و تنها چند مستند و فیلم کوتاه از کارهایش الهام گرفتند. او حتی یک کتاب جاسوسی خیالی نوشت، اما هرگز موفق نشد که نام خود را در صنعت فیلم بهعنوان یک نویسنده یا مشاور برجسته ثبت کند.
هرچند که یاردلی در طول عمرش به عنوان یک خائن و افشاگر اطلاعات سری شناخته شد، اما بدون شک او یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ رمزنگاری آمریکا بود.
این نوشتهها را هم بخوانید