رمان جنگ آخر زمان – ماریو وارگاس یوسا – نقد و تحلیل و داستان

گاهی پیش میآید که یک رمان، آنقدر عظیم و تکاندهنده باشد که خواندنش مثل ایستادن در میانهی طوفان احساسات و اندیشههاست. جنگ آخر زمان اثر ماریو وارگاس یوسا، یکی از همان آثار بیمانند است که ذهن خواننده را تا مدتها مشغول نگه میدارد. در جایی خواندم که یکی از منتقدان آمریکای لاتین گفته بود: «خواندن این کتاب مثل این است که خودت در یک جنگ مذهبی حضور داشته باشی و نه صرفاً نظارهگر آن باشی». چنین جملهای از حقیقت دور نیست؛ چراکه جنگ آخر زمان بهشکلی بینظیر توانسته است تاریخ، اسطوره و واقعیت اجتماعی را درهم بیامیزد. این کتاب بر پایهی یک رویداد واقعی در برزیل نوشته شده، اما ورای وقایع تاریخی، به مسائل عمیقتری چون افراطگرایی، ایمان و سیاست میپردازد. وقتی از جنگ آخر زمان صحبت میکنیم، منظور فقط یک داستان نیست؛ بلکه به روایت غریبی از بشریت، قدرت و ایمان اشاره داریم. این رمان از آن دست کتابهاییست که باید نهفقط با چشم، بلکه با جان خوانده شود و بارها در ذهن مرور شود.
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که هنگام خواندن یک رمان تاریخی، مدام این سوال ذهنتان را درگیر کند که چقدر از این روایت حقیقت دارد و چقدر زادهی تخیل نویسنده است. در مورد جنگ آخر زمان، پاسخ به این پرسش پیچیدهتر از همیشه است. چون داستان این رمان، ریشه در یکی از تلخترین و در عینحال پرابهتترین رخدادهای قرن نوزدهم آمریکای جنوبی دارد. مردی که خود را منجی خداوند میدانست، در صحرای خشک برزیل پیروانی گرد آورد و امپراتوری مذهبی کوچکی بنیان نهاد. وارگاس یوسا، با نگاه ریزبین و سبک روایتگری خاص خود، این ماجرا را به اثری تبدیل کرد که مرز میان واقعیت و افسانه را محو میکند. جنگ آخر زمان با زبان و توصیفی حماسی، گویی تاریخ را از نو مینویسد؛ اما نه آنگونه که در کتابهای رسمی میخوانیم، بلکه آمیخته با صدای مردمانی که دیده نمیشوند.
از دوستی شنیدم که وقتی این رمان را تمام کرده بود، چند شب کابوس میدید. نه به خاطر خشونت موجود در داستان، بلکه به خاطر تأملی که کتاب در ذهنش بیدار کرده بود. وقتی تاریخ را از چشم فرودستان ببینی، وقتی صدای فراموششدهها را بشنوی، دیگر نگاهت به دنیا تغییر میکند. جنگ آخر زمان همینقدر تأثیرگذار است؛ کتابی که فقط یک روایت نیست، بلکه یک تجربهی زیسته است، تجربهای که انگار خودت با خاک و خون و اشک در آن حضور داری. و شاید همین باشد که این کتاب را به اثری بیزمان و جهانی تبدیل کرده است.
۱- الهامگرفته از یک رخداد واقعی در تاریخ برزیل
رمان جنگ آخر زمان بر پایهی شورش معروف «کانیودوس» (Canudos) نوشته شده که در اواخر قرن نوزدهم در شمال شرقی برزیل رخ داد. در این جنبش، گروهی از روستاییان فقیر به رهبری واعظی مرموز به نام «آنتونیو کونسلهیرو» (Antonio Conselheiro) گرد هم آمدند. آنان شهری مستقل از حکومت تأسیس کردند و با دولت مرکزی وارد جنگی خونین شدند. ماریو وارگاس یوسا، نویسنده برجسته پرویی، سالها روی اسناد این واقعه تحقیق کرد تا اثری خلق کند که تنها یک رمان نباشد بلکه بازتابی از حقیقت باشد. او در سفرهایی که به منطقه کرد، با مردم محلی گفتوگو نمود و حتی خاک خشک منطقه را لمس کرد. هدف یوسا این بود که رمانی بنویسد که احساس حضور در دل رویداد را به خواننده القا کند. ماجراهای «کانیودوس» در تاریخنگاری رسمی برزیل نیز موضوعی مناقشهبرانگیز است. زیرا دولت آن زمان این حرکت را تهدیدی برای جمهوریت تازهتأسیس میدانست و به شدت آن را سرکوب کرد. این زمینه تاریخی، به اثر یوسا بُعدی واقعگرایانه و همزمان اسطورهای داده است.
۲- یوسا در اوج شکوفایی ادبی خود این رمان را نوشت
ماریو وارگاس یوسا (Mario Vargas Llosa) در زمان نگارش این رمان، یکی از نویسندگان تثبیتشده ادبیات آمریکای لاتین بود. او پیش از این آثار برجستهای چون «گفتوگو در کاتدرال» (Conversation in the Cathedral) و «خانه سبز» (The Green House) را منتشر کرده بود. اما جنگ آخر زمان در سال ۱۹۸۱ منتشر شد و بهنوعی نقطه عطفی در کارنامه او به شمار میآید. یوسا در این کتاب، از تکنیکهای روایت چندلایه بهره گرفت و شخصیتهایی پیچیده و متنوع را در کنار یکدیگر نشاند. نثر او در این اثر، آمیزهای از گزارش تاریخی، روایت حماسی و تحلیل فلسفی است. منتقدان بر این باورند که یوسا در این اثر، مرزهای میان واقعیت و خیال را با چیرهدستی از میان برداشت. این کتاب را میتوان نخستین رمان یوسا دانست که بهصراحت از مرزهای پرو فراتر میرود و وارد تاریخ یک کشور دیگر میشود. این تجربه برای یوسا دستاوردی بزرگ بود، چراکه توانست خود را بهعنوان نویسندهای جهانی مطرح کند. به همین دلیل، بسیاری معتقدند این کتاب نقش مهمی در دریافت جایزه نوبل ادبیات برای او در سال ۲۰۱۰ ایفا کرده است.
۳- دنیای شخصیتهای پرشمار و نمادین رمان
یکی از ویژگیهای برجسته جنگ آخر زمان، تنوع چشمگیر شخصیتهای آن است که هر یک نماینده قشری از جامعه هستند. از روزنامهنگار آرمانگرا گرفته تا دلال بدنام اسلحه، و از زن تنفروش گرفته تا کشیش خشکمغز، همه در این اثر حضور دارند. شخصیت اصلی، یعنی «واعظ» که الهامگرفته از آنتونیو کونسلهیرو واقعی است، چهرهای اسطورهای دارد و کمسخن است، اما حضورش سایه بر همه داستان انداخته است. هر شخصیت، داستانی مستقل دارد که در مسیر اصلی روایت گره میخورد. این تعدد شخصیتها در ابتدا شاید خواننده را گیج کند، اما بهمرور، همچون قطعات پازلی عظیم کنار هم قرار میگیرند. یوسا با این کار توانسته تصویری کامل از جامعه برزیل قرن نوزدهم ارائه دهد. حضور همزمان افراد فقیر، نظامیان، روشنفکران و روحانیون در روایت، رمان را از یک داستان ساده فراتر میبرد. هر شخصیت با سبک زندگی، زبان و نگرش خاص خود، درک ما را از آن دوران گسترش میدهد. در واقع، این کاراکترها نیستند که در داستان زندگی میکنند؛ این داستان است که در دل آنها نفس میکشد.
۴- نقدی تند به افراطگرایی مذهبی و سیاست خشونتمحور
در دل روایت خونبار جنگ آخر زمان، انتقادی جدی به افراطگرایی (Extremism) مذهبی و سیاسی نهفته است. واعظ داستان، هرچند در ابتدا فردی صلحجو بهنظر میرسد، اما بهتدریج چهرهای مطلقگرا از خود نشان میدهد. از سوی دیگر، دولت برزیل نیز که ادعای نوگرایی و جمهوریت دارد، با خشونتی بیحد به این جنبش حملهور میشود. یوسا از دو سوی ماجرا، یعنی دین و دولت، چهرهای تاریک ترسیم میکند. او نشان میدهد که چگونه هر دو جریان، وقتی به افراط کشیده میشوند، به فاجعه منتهی میگردند. داستان، در واقع بازتابیست از پرسشی عمیق: چه میشود اگر ایمان کور و قدرت کور به هم برسند؟ در این میان، قربانی اصلی مردم عادی هستند؛ همانها که برای امید یا غذا، به یکی از دو قطب میپیوندند. یوسا با تیزبینی، نشان میدهد که حقیقت، همیشه در دست کسانی نیست که بیشتر فریاد میزنند. بلکه در دل سکوت و درد مردمانی نهفته است که صدایشان شنیده نمیشود.
۵- تأثیر فرهنگی ماندگار رمان جنگ آخر زمان
رمان جنگ آخر زمان از زمان انتشارش تا امروز، بهعنوان یکی از آثار برجسته ادبیات آمریکای لاتین شناخته میشود. این اثر نهتنها در دانشگاهها تدریس میشود، بلکه موضوع صدها مقاله و تحلیل ادبی در سراسر جهان بوده است. ترجمههای متعددی از آن به زبانهای گوناگون انجام شده و هنوز هم در فهرست کتابهای پرفروش آثار کلاسیک حضور دارد. حتی برخی پژوهشگران، آن را همپایه با آثار تولستوی و داستایوفسکی میدانند از حیث قدرت حماسی و فلسفی. در برزیل، علاقه به این رمان فراتر از یک کتاب معمولی است؛ زیرا بازتابی از تاریخ محذوف آنهاست. برخی منتقدان بر این باورند که جنگ آخر زمان سبب شد بسیاری از برزیلیها برای نخستینبار، تاریخ «کانیودوس» را از زاویهای متفاوت ببینند. این اثر، نهفقط در گذشته بلکه در بحثهای معاصر درباره افراطگرایی نیز حضوری جدی دارد. وارگاس یوسا در این رمان، به ما یادآور میشود که تاریخ، صرفاً مجموعهای از تاریخها نیست، بلکه آیینهای برای حال ماست.
۶- زبان روایی چندلایه و تکنیکهای مدرن در روایت جنگ آخر زمان
یوسا در جنگ آخر زمان از زبان روایی چندلایه (Multiple Narrative Layers) بهره میبرد که خواننده را در سطوح مختلف داستان غوطهور میکند. روایتها گاه از نگاه دانای کل، گاه از نگاه شخصیتهای فرعی و گاهی با فاصلهگذاری آگاهانه صورت میگیرد. این تکنیک باعث میشود مخاطب با زوایای مختلف ماجرا آشنا شود و دچار قضاوتهای سادهانگارانه نشود. همچنین پیوسته بودن زمان روایت بهصورت غیرخطی و با بازگشتهای زمانی باعث شده که داستان شکلی سینمایی و تودرتو بیابد. در برخی فصلها، روایت شبیه به گزارش جنگی یا تحلیل جامعهشناختی میشود، اما ناگهان به توصیف شاعرانهای از رنج یا امید بدل میگردد. این تنوع سبک روایی، با مهارت کمنظیری مدیریت شده و هرگز باعث آشفتگی ذهن خواننده نمیشود. بلکه باعث میشود لایههای پنهان داستان و انگیزههای درونی شخصیتها بهتر درک شوند. این سبک روایی، بعدها در دیگر آثار یوسا نیز تکرار شد و به امضای سبکی او تبدیل گردید.
۷- بازنمایی خشکسالی و فقر در شمال شرقی برزیل
در رمان جنگ آخر زمان، منطقه خشک و فقیر شمال شرقی برزیل که محل وقوع داستان است، تنها یک پسزمینه نیست، بلکه خود به شخصیت زندهای در داستان تبدیل شده است. یوسا با جزئیاتی دقیق، محیط بیرحم و خشن «سرتائو» (Sertão) را به تصویر میکشد؛ جایی که خاک ترکخورده، بادهای سوزان و کمآبی، جان انسانها را میبلعد. این فقر ساختاری، زمینهساز ظهور جنبشهای مذهبی میشود، زیرا مردم در غیاب عدالت و رفاه، به امیدی فرابشری پناه میبرند. همین نکته باعث میشود شخصیت واعظ، در چشم آنان نه یک رهبر سیاسی، بلکه منجی مقدس جلوه کند. فقر در این رمان نه صرفاً کمبود پول، بلکه نبودن افق است؛ افقی برای رهایی، رشد یا حتی زنده ماندن. یوسا در توصیف فقر، از اغراق دوری میکند اما تصویرهایی ارائه میدهد که تا عمق استخوان مخاطب نفوذ میکند. مردمی که نانشان از خاک است و امیدشان از آسمان، در این رمان به انسانهایی واقعی و قابلدرک تبدیل میشوند. این بازنمایی تأثیرگذار، باعث شده جنگ آخر زمان تنها دربارهی یک جنگ نباشد، بلکه دربارهی انسانهایی باشد که برای بقا میجنگند.
۸- شخصیت بینام «کَجدهن» و رمزآلودترین صدای رمان
یکی از اسرارآمیزترین شخصیتهای جنگ آخر زمان، جوانی بینام و نشان است که در داستان با عنوان «کَجدهن» یا «دهانکج» شناخته میشود. او از دوران کودکی با چهرهای ناقص و گذشتهای پررنج وارد صحنه میشود و در سکوت، به یکی از شخصیتهای کلیدی تبدیل میگردد. «کجدهن» در ابتدا تنها یک همراه ساکت است، اما رفتهرفته به شخصیتی با عمق روانی و قدرت قضاوت تبدیل میشود. او از طریق رفتارهای غریزی و واکنشهای انسانیاش، روایت را به مرحلهای بالاتر میبرد. بسیاری از خوانندگان و منتقدان معتقدند که این شخصیت، صدای وجدان خاموش جامعه است. او نه از قدرت میگوید، نه از ایمان؛ بلکه فقط نگاه میکند، میشنود و گاهی عمل میکند. در سکانسهای پایانی، این شخصیت به نماد مقاومت بیصدا و شهود غریزی بدل میشود. حضور او همچون طنینی آرام اما ماندگار در کل رمان احساس میشود. یوسا با خلق چنین کاراکتری، نشان داده که گاه سکوت، گویاتر از هزار کلمه است.
۹- واکنش جنجالی منتقدان برزیلی به روایت یک نویسنده پرویی
انتشار جنگ آخر زمان در برزیل با واکنشهای تند و گاه خصمانهای از سوی برخی روشنفکران آن کشور روبهرو شد. بسیاری بر این باور بودند که یک نویسنده پرویی حق ندارد داستانی چنین حساس از تاریخ ملی برزیل را بازآفرینی کند. آنان معتقد بودند که یوسا تصویری تحریفشده و بیرحم از کشورشان ارائه داده است. بهویژه توصیف نظامیان برزیلی بهعنوان نیروهایی خشن و بیوجدان، موجب اعتراض مقامات فرهنگی و حتی برخی روزنامهها شد. از سوی دیگر، گروهی نیز از یوسا دفاع کردند و معتقد بودند که این نگاه بیرونی، فرصتی است برای بازخوانی تاریخ فراموششده. خود یوسا در مصاحبهای گفت که علاقهمند بود این واقعه را از زاویهای انسانی و غیرسیاسی بررسی کند. با گذشت زمان، نقدهای منفی کاهش یافت و جای خود را به تحلیلهای عمیقتر و ارزیابانه داد. امروزه جنگ آخر زمان نهتنها در برزیل که در سراسر آمریکای لاتین، بهعنوان یکی از شاهکارهای ادبیات تاریخی شناخته میشود.
۱۰- ترجمههای موفق و جایگاه جهانی رمان در ادبیات معاصر
جنگ آخر زمان تاکنون به بیش از ۳۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده و در بسیاری از کشورهای غیر اسپانیاییزبان با استقبال گسترده روبهرو شده است. ترجمه انگلیسی این اثر که توسط «هلن لین» (Helen Lane) انجام شد، یکی از دقیقترین و پرارجاعترین ترجمهها بهشمار میآید. این ترجمه باعث شد کتاب وارد دایره علاقهمندان ادبیات در ایالات متحده و اروپا شود. بسیاری از منتقدان غربی آن را با رمانهای بزرگی چون برادران کارامازوف مقایسه کردهاند. همچنین در سالهای اخیر، نسخههای صوتی و دیجیتالی آن محبوبیت زیادی یافتهاند. دانشگاههای معتبر مانند هاروارد، کمبریج و سوربن این کتاب را در لیست پیشنهادی دانشجویان ادبیات تطبیقی قرار دادهاند. قدرت روایی، تحلیلهای اجتماعی و توانایی شخصیتپردازی یوسا، سبب شده اثر او برای پژوهشهای میانرشتهای نیز کاربرد پیدا کند. برخی نشریات ادبی، آن را یکی از ۱۰۰ رمان بزرگ قرن بیستم میدانند. بدین ترتیب، این اثر نهتنها در آمریکای لاتین، بلکه در سراسر جهان، جایگاهی پایدار یافته است.