چگونه رسانهها با ترفندهای روانشناسانه، واقعیت و دیدگاه تودهها را دستکاری میکنند
سایت psychcentral در مقالهای به قلم یک رواندرمان و استاد روانشناسی کالج Miami Dade میامی و دانشگاه Rockies کلرادو اسپرینگز، به نام دکتر ساموئل لوپز دو ویکتوریا، به بررسی یک موضوع جالب پرداخته است.
به عنوان مهمترین درس به دانشجویان روزنامهنگاری گفته میشود که گزارشها و نوشتههای آن باید توصیفی و مشاهدهگرانه باشد و باید توازن و اعتدال را در کار حرفهای خود رعایت کنند. چنین رفتاری بسیار پسندیده است، بسیار پیش آمده است که در دنیای آنلاین و در صحبت با دوستان، متوجه شدهام که چنین رویهای مورد پسند بعضی از آنها نیست، چرا که آنها دوست دارند، روزنامهنگار و گزارشگر تفسیر و زاویه دید شخصی خود را به خبر بیفزاید و در قبال مسائل موضعگیری کند، اما چنین چیزی مخالف قواعد روزنامهنگاری است و وظیفهای است که باید به سیاستمداران و فعالان عرصههای مختلف سپرد، نه یک روزنامهنگار.
اما سخن ما در این پست، این مسئله نیست، ما میخواهیم بررسی کنیم که اصولا بیطرفی، نگاه متوازن و بیان «همه» واقعیت، چیزی شدنی است یا نه.
اگر پایاننامهای نوشته باشید، نیک میدانید که چگونه انواع مخدوشکنندهها میتوانند درستی یک پژوهش را به خطر بیندازند. در شرایطی که در حوزه علوم پایهای مانند فیزیک، به دشواری میتوانیم از این مخدوشکنندهها پرهیز کنیم، چطور انتظار داریم یک روزنامهنگار یا خبرگزاری یا رسانهها خواسته یا ناخواسته، تصادفی یا به صورت کاملا عامدانه و سیستماتیک، حقیقت را مخدوش نکند؟
در این نوشته تعدادی از ترفندهای روانشناسانه دستکاری افکاری عمومی را که به کرات از سوی رسانههای جهان مورد استفاده قرار میگیرند، با هم مرور میکنیم. برخی از رسانهها در کاربرد این ترفندها مهارت دارند، برخی هم کاملا ناشی هستند و واکنش مخاطب را برمیانگیزند. استخراج واقعیت از میان انبوه اخبار و گرفتار نشدن در دام این ترفندها، مهارت و مطالعه و تجربه زیادی طلب میکند.
1- گناهکار کردن با همراه کردن و نسبت دادن کاذب چیزی به یک فرد: میخواهید کسی را بدنام کنید؟! بگردید و تابوها و رفتارهایی که در جامعه ناپسند به شمار میآیند، پیدا کنید، بعد این موارد را به شخص مورد نظر، نسبت دهید. اصلا مهم نیست که اتهام، درست یا غلط باشد، کافی است سایهای از تردید در ذهن مردم ایجاد کنید. بسته به جامعهای که در آن زندگی میکنید این تابو متفاوت است، قانونشکنی، فرار از مالیات یا اتهامات سخیف جن – -سی.
از این شیوه میتوان به صورت ظریف و نامحسوس استفاده کرد، مثلا وقتی عکس سیاستمداری در روزنامهای چاپ میشود، میتوان عکس مسخرهای از یک مقاله دیگر را نزدیک عکس آن سیاستمدار کار کرد، در این صورت ناخودآگاه، عکس سیاستمدار از عکس مقاله دیگر، بار منفی و هزل میگیرد.
شیوه دیگر این سات که بگردید و شخص، عمل یا سازمانی را پیدا کنید که در نظر عموم مردم منفور باشد و قانونشکنیاش مشهود باشد، سپس شخصی را که با او عداوت دارید به این شخص یا عمل یا نهاد نسبت دهید.
2- استفاده از میزان کم زهر: هیچ کس برای مسموم کردن یک فرد به او شیشه زهر نمیدهد، روش کمدردسر این است که شخص مورد نظر به تدریج با مقادیر خیلی کم سم، کشته شود.
همین شیوه را میتوان در رسانهها هم به کار برد، برای القای و راستنمایی یک دروغ واقعا لازم نیست که به صورت مشهود آن را به خورد مخاطب داد، چون مخاطب به سرعت آن را پس میزند. در این تکنیک، به مخاطب میزان زیادی خبر واقعی داده میشود، اما در لابلای آن به صورت نامحسوس موارد کاذب هم گنجانده میشود.
3- به مسخره گرفتن قربانی: برای به زیر کشیدن یک فرد از توجه عموم، لازم نیست که مقالات تحیلی پیچیده در مورد او نوشته شود، گاهی هم میشود از با طنز و کارتون و مسخرگی استفاده کرد. همه مردم طنز را دوست دارند، بگردید و در میان انبوه عکسها، عکس خاصی را پیدا کنید که در آن شخص مورد نظر مسخره افتاده باشد!
4- ساندویچ خبری: بسته به اینکه میخواهید خطای یک فرد را در ذهنها حکاکی کنید یا برعکس کار اشتباه او را رقیق کنید، میتوانید از ترفند ساندویچ استفاده کنید.
شخص مورد علاقهتان کار اشتباهی کرده است؟ لازم نیست که اشتباه او را به کلی منکر شوید، طوری که مخاطبتان متوجه شود که بیطرف نیستید. خبرتان را با لایهای از واقعیت در مورد وجه مثبت شخص شروع کنید، کار اشتباه را بعد از این لایه بگذارید و دستآخر خبر را با ذکر وجه مثبت دیگری از فرد تمام کنید.
در مورد اشخاصی که میخواهید به آنها ضربه بزنید، هم به صورت برعکس استفاده کنید و تکههای منفی خبری را در دو سوی لایه مثبت خبری بگذارید، کار تمام است، ابری از تردید و دودلی در ذهن مخاطب در مورد شخص مورد نظر، شکل میگیرد.
5- بازی کارشناسی: یک رسانه که میخواهد رویکرد منفی خود را روی شخص یا رویدادی اعمال کند، گاه به دامن کارشناسان پناه میبرد. اصلا لازم نیست که نظر رسانه به صورت آشکار بیان شود، چون باعث جبههگیری مخاطبان میشود، کافی است که تعدادی کارشناس به برنامه دعوت شوند، در میان کارشناسانی که با نظر شبکه موافقند، میتوان کارشناسی مخالف هم گذاشت. ترکیب کارشناسان را میتوان طوری چینش کرد که کارشناس مخالف یارای غلبه بر کارشناسان مورد نظر ما را نداشته باشد.
6- برچسب زدن: اما رسانهها گاهی میتوان خطر کنند و برچسب منفی دهانپرکنی به کلی باعث ترور شخصیت شوند.
7- تکرار مکرر دروغ: گوبلز، رهبر دستگاه پروپاگاندای هیتلر، بسیار علاقهمند به این شیوه بود، تکرار مکرر یک دروغ و بمباران ذهنها با آن، ناخودآگاه باعث میشود، بعد از مدتی مردم تردید پیدا کننند و کمکم دروغ را به عنوان مطلبی صحیح بپذیرند، حتی اگر در ابتدا کاملا مطمئن باشند که مطلب اصلا صحبت ندارد.
8- بهشتنمایی دوزخ، دوزخنمایی بهشت: تعجب میکنید که بیشتر مردم آلمان در برههای به هیتلر به مانند یک حامی، قهرمان بزرگ و نجاتدهنده آلمان نگاه میکردند؟! با استفاده درست از دستگاههای تبلیغاتی میتوان با ذهنها بازی کرد و از یک خائن، قهرمان ساخت و برعکس.
گرسنگی دائمی ما برای دستیابی با واقعیت، داشتن نگاهی مستقل و همهجانبه، آشنایی و تمرین شیوههای استدلال و خردورزی و استفاده مناسب از فناوری میتواند همه این ترفندها را نقش برآب کند. اما پیداست که همه مردم نمیتوانند به چنین مهارتی دست پیدا کنند.
آنچه خوانید ترجمه آزاد و خلاصه شده این مقاله بود.
این پست یکی از شاهکارهای یکپزشک بود!
..
البته ضربالمثل خوبی هست که باید ازش درس بگیریم:
“هر کس یک طرفه به قاضی رفت، راضی برگشت”
برای تشخیص واقعیت باید اخبار رو از چندین منبع خبری مخالف و موافق جمع آوری و بعد قضاوت کرد، و تنها به یک رسانه نباید اکتفا کرد ;)
بسیار مفید بود .. ممنون
جالب اینجاست که همین چند ترفند ساده تقریبا همیشه هم جواب میده. چون به نظرم مردم همیشه دنبال خوراک فکری و خبری از مراجع و منابعی هستند که خودشون (مردم) اونها رو در جایگاهی قرار دادن که همیشه به حرفاشون اعتماد کنن…
خیلی خیلی جالب
دست مریزاد. عالی
سلام,
دستتون درد نکنه.مطلب بسیار جالبی بود. مدتها قبل در ویکی پدیای انگلیسی مطلبی میخوندم و بطور اتفاقی وارد مبحثی به نام “مدیا مانیپولایشن” شدم . در این مطلب هم تکنیکهای جالبی به منظوردستکاری و فریب افکار عمومی و بازی با اذهان کسانیکه هدف خبر می باشند ذکر شده بود. فکر کنم برای خواننده های علاقمند به این مبحث ,خوندنش خالی از لطف نباشه
مطلب فوق العاده ای بود. ممنون.
ممنون… مفید بود و جالب.
جالب بود مرسی
خیلی مطلب بجا و زیبایی بود اقای مجیدی
اگه اشتباه نکنم این جمله ی استالین بود که گفته بود اگه دستگاه رسانه ای کامل در اختیارمن بود جهان رو می گرفتم
خیلی خوب بود دکتر. همین مقالات هم میتونه با آموزش دادن٬ با ما کمک کنه که بهتر از ذهن خودمون دفاع کنیم. اصولا جربه کرم که توی اینجور موارد هرچه آگاهی بیشتر باشه احتمال تحلیل بهتر و گول نخوردن خیلی کمتره. مثل همهی کارهای درست توی این دنیا!
این عکسا رو از کجا پیدا میکنین، شما خودتون – چِشم نزنم- یه پا Media Manipulator هستین :دی
ولی از شوخی گذشته من فکر میکنم برای جامعه ای که توی اقیانوس تئوری توطئه غوطه میزنن اینجور مقاله ها میتونه سم باشه! همینطوریش فقط داریم تو انبوه اطلاعات راست و دروغ دست و پا میزنیم، من بقیه رو نمیدونم ولی یه تعدادی هستیم که از پونزده سالگی در حال غرق شدنیم :
با چشم سوم رامپا، ارابه/طلای خدایان فون دانیکن، اکنکار، دون خوان، مقاله های نوستراداموس و … فکر کردیم بزرگ، روشن بین، رهرو شدیم ولی همیشه یه جای کار میلنگه؛ الان شدیم بچه های ایندیگو (نسل نیلی)، بچه های کریستالی، امید تصحیح گندکاری های پدرامون، چرخ زیری گاری آینده روشن و …
یا اسبابِ بازی بزرگ افکار؛ من راستش با این جمله آخری مشکل دارم :
“گرسنگی دائمی ما برای دستیابی با واقعیت، داشتن نگاهی مستقل و همهجانبه، آشنایی و تمرین شیوههای استدلال و خردورزی و استفاده مناسب از فناوری میتواند همه این ترفندها را نقش برآب کند.”
الان از فیزیک کوانتوم، نجوم، ژنتیک، برنامه نویسی، هوش مصنوعی بگیرین تا باستانشناسی، علم الحروف و جفر و … تو همشون غرق شدیم ولی نمیدونیم با یه بقالی چطور باید حرف زد؟
با تشکر از ترجمه و انتخاب این مقاله خوب.
فکر میکنم روی خود من ،چند تا از این روشها به خوبی جواب داده و میده. اونجایی که آدم دچار شک و دودلی میشه ، جاییه که رسانه کار خودش رو کرده.
این پست فضای تقریبا” رئال و کاملا” متفاوتی ازسایر پست های وبلاگتون داشت .
لازمه چند وقت یک بار یه همچین پستی بگزارید تا بعضی از خواننده هاتون رو از دست ندید.
من تازه جزو خواننده هاشدم ولی بازتاب روانی جالبی رو تونظرها حس میکنم. اون دیدگاه خوانده هاست که همشون این مفهوم را میرساند:
خیلی خیلی جالب یا بسیار مفید بود .. ممنون
من پزشکی نخوندم ولی فکنم اینم یک تاثیر روانی باشه!
بد نیست راجب ش بنویسید!