مصاحبه جاناتان آیو با «ساندی تایمز»

اگر خوب فکرش را بکنید میبینید که ما از محصولاتی که توسط جاناتان آیو طراحی شدهاند، در خیلی از کارها استفاده میکنیم، مثلا برای خوردن، نوشیدن، خوابیدن، مسافرت، تمدد اعصاب، مطالعه، گوش کردن، تماشا کردن، خریدن، چت کردن و قرار گذاشتن.
زمان صرفشده با «صفحات» طراحی شده جاناتان آیو، توسط ما، حتی از زمانی که به خانواده خود اختصاص میدهیم بیشتر است، بعضی از ماها حتی همین صفحات را بیشتر از خانواده خود دوست داریم.
سالها بود که خجالت ذاتی آیو همراه با پنهانکاری استخدامکننده او -شرکت اپل- که تا مرز پارانویا هم پیش میرفت، باعث میشود که چیز کمی در مورد این مرد کوچک بدانیم، مردی که آینده را با خلاقیتهایی که در طراحی آیمک، آیپاد، آیفون و آیپد به خرج داده است، شکل داده است. ولی این ماه او من (نویسنده مقاله اصلی یعنی جان آرلیج) را به مقر اپل واقع در کاپرتینو در سیلیکون ولی دعوت کرد تا نخستین مصاحبه ژرف را با او از زمانی که 20 سال پیش، رئیس بخش طراحی اپل شد، انجام بدهم.
خدایان یا شاید روح استیو جابز شاید مخالف چنین مصاحبهای باشند. جابز دوست نداشت که کارمندان اپل مصاحبه کنند. ماهها بود که در کالیفرنیا باران نباریده بود، ولی آن صبح ابرها از اقیانوس آرام غلت خوردند، پل گلدن گیت را سیاه کردند.
ساعت 10 صبح بود که یک کارمند اپل در اتاق تمامسفید محل ملاقات ما در طبقه اول ساختمان شماره 4 ظاهر شد، اومیخواست که کیسههای چای «ارل گری» را پیدا کند.
آیو غیرقابلشناساییترین آدم مشهوری است که ممکن است شما ملاقات کنید. ممکن است تصور کنید که اگر این آدم را در خیابان ببینید، او را میشناسید، اما این طور نیست. او چندان بلندقد نیست، توپر است، سر طاسی دارد، هنگام ملاقات با من ریشی دارد که دو روز است اصلاح نشده بود و لباسی به تن کرده که معمولا پدرها در آخر هفته به تن میکنند: یک تی شرت پولو، شلوار کتان و چکمه. او به آهستگی و نرمی با لهجه اهالی «اِسِکس» سخن میگوید، لهجهای که دو دهه زندگی در آمریکا تغییرش نداده است.
روز مصاحبه ایو در حال و هوای خوبی بود و این روحیه فقط به خاطر این نبود که او تولد 47 سالگیاش را در همان ایام جشن میگرفت. او از ایده مصاحبه خوشش آمده بود، چون او بیشتر خودش را در مقام یک آفریننده میدید تا یک طراح:
«اشیا و تولیدشان، تفکیکناپذیر هستند. شما در صورتی یک محصول را درک میکنید که بدانید چطور ساخته میشود. میخواهم بدانم چیزها به چه منظوری ساخته میشوند، چطور کار میکنند، از چه چیزی میتوانند یا باید ساخته شوند، همه اینها را باید قبل از شروع تفکر در مورد ظاهر آنها بدانم.»
آیو قبل از اینکه حتی بتواند یک پیچگوشتی را در دست بگیرد و بچرخاند، یک سازنده بود. او مهارتهای صنعتگری را از پدرش -مایکل- به ارث برد. مایکل یک نقرهکار بود که بعدها مدرس صنعت، طراحی و فناوری در پلیتکنیک میدلسکس شد. جاناتان آیو در دوره کودکی، اسباب خانه را باز میکرد و سعی میکرد از نو سرهمشان کند:
«اغوای دنیا فیزیکی با خراب کردن آن، شروع میشود. باز کردن رادیوها آسان بود، ولی به یاد میآورم که زمانی یک ساعت شماطهای را باز کردم ولی سر هم کردنش دشوار بود. نتوانستم شاهفنر را دوباره سر جایش بگذارم.»
سی سال بعد، یک روز، آیو آیفوناش را باز کرد تا ثابت کند هنوز همان تواناییهایی دوران کودکی را دارد.
عشق ساختن، علاقهای است که آیو و جابز (که سه سال پیش درگذشت)، به صورت مشترک داشتند. این عشق و علاقه باعث ایجاد یک همکاری مشترک بین این دو شد که در سیستم سرمایهداری مدرن، بینظیر بود. در کمتر از دو دهه، آنها اپل را از قالب یک شرکت در آستانه ورشکستگی به ارزشمندترین شرکت دنیا با بیش از 665 میلیارد دلار ارزش تبدیل کردند.
«استیو و من ماههای زیادی را صرف ساخت قطعهای از محصول میکردیم که امکان داشت هیچ کس آن قطعه را نبیند، یا حتی از وجودش هم مطلع نباشد. مشهور است که اپل قطعات درونی ناپیدای محصولاتش را به خوبی ظاهر بیرونی آنها طراحی میکند. ما این کار را میکردیم، چون به کارمان اهمیت میدادیم و به حسن انجام کارمان باور داشتیم. کمکاری، خواه دیده شود یا نه، یک نقص است.»
شگفتآور است که مردی که محصولت شرکتاش با حرف i شروع میشود، خیلی به ندرت از عبارت I به معنی «من» در صحبتهایش استفاده میکند. او پیوسته در مورد گروهش یا جابز صحبت میکند و از عبارت «ما» استفاده میکند. و این امر ناشی از فروتنی کاذب و تصنعی یا اجبار به صحبت حرفهای در مورد شرکت نیست. خود آیو میگوید:
«دوست ندارم که به صورت منفرد در مرکز توجه قرار بگیرم. طراحی، مهندسی و ساختن این محصولات نیاز به تیمهای بزرگ دارد.»
آیو داراییهای اندکی دارد که متناسب با انتظارات ما در مورد مردی که بیشترین عایدی را در میان طراحان دنیا دارد، نیست. او تنها یک خانه در سانفرانسیسکو دارد، همسایههای او لری الیسون از شرکت اوراکل، مؤسس پیپل -پیتر تیل- و نیز هنرپیشه مشهور هالیوود -نیکلاس کیج- هستند. او در آنجا با همسر بریتانیایی خود -هیتر پگ- زندگی میکند که یک نویسنده و مورخ است و دو پسر دارد که دوقلو هستند. او از حضور در جمع اجتناب میکند. او و اعضای تیم طراحی اپل، تنها یک بار در میان عموم دیده شدهاند: دو سال پیش، در لندن، زمانی که به جانی آیو، جایزه باپرستیژ طراحی D&AD، اهدا شد.
حقیقت این است که آیو از هیاهو بدش میآید و عاشق سادگی است. چنین سلیقهای در محصولات او هم نمودار است. این محصولات ممکن است انقلابی باشند و جعبههایی با فناوری جادویی سطح بالا محسوب شوند، اما زمانی که آنها را دست بگیرید، متوجه میشوید که چقدر متناسب با کاراییشان ساده ساخته شدهاند.
آیمک توانست پیسیهایی که کار با آنها سخت بود را محو کند و روند کارهای کامپیوتری ما را ساده کند.بعد از آن نوبت به آیپاد رسید که یک جعبه سفید یا چرخی در وسط بود که وقتی با آن اسکرول میکردید، میتوانستید یک هزار قطعه موسیقی را گوش کنید. آیفون هم با آن فناوری لمسی ویژه خود، گوشیهای بلکبری را به حاشیه راند. آیپد هم آنقدر ساده ساخته شده که یک بچه پنج ساله میتواند آن را از روی زمین بردارد و با آن کار کند.
علاقه آیو به سادگی و سرراست بود، به محدودههای ورای فناوری هم کشیده شده است. او چند خودروی بنتلی و یک آستون مارتین DB4 مدل دهه 1960 داشته است. در واقع عشق و علاقه او در زمان نوجوانی به خودروها بود که باعث شد تصمیم بگیرد طراح شود.
زمانی که جایز تحصیل را رها کرد، چند دوره آموزشی طراحی خودرو را در لندن گذارند، او به یاد میآورد که در آن کلاسها، دانشجوها عادت داشتند که هنگام طراحی صدای ماشینها را دربیاورند: وروووم! وروووم!
بعد از آن آیو به دانشکده صنعتی نیوکاسل رفت تا طراحی صنعتی بیاموزد. دو تا از طراحیهای او در این زمان (یک تلفن و یک وسیله کمکشنوایی) آنقدر خوب بودند که حالا در موزه طراحی در لندن به نمایش گذاشته شدهاند.
بعد از ترک نیوکاسل، او برای پشتیبان مالی خود در دوزه کالج کار کرد، این پشتیبان یک آژانس طراحی در لندن به نام گروه نساجی رابرتز بود. یک سال بعد او به یک مؤسسه طراحی دیگر پیوست که این یکی Tangerine (به معنی نارنگی) نام داشت. به نظر میرسد که آیو علاقه خاصی به شرکتهایی دارد که نام یک میوه را دارند! در این شرکت او چیزهای متوعی از اجاقهای میکرو ویو تا مسواک را طراحی کرد.
آخرین کار آیو در شرکت Tangerine، طراحی یک لگن دستشویی و یک توالت بود. متأسفانه رئیس او این طراحی را بیش از حد مدرن دانست و هزینه ساخت آن را زیاد تخمین زد، به همین خاطر در روزی که شبکه بیبیسی، روز کامیک نامگذاری کرده بود، رئیس او در حالی که یک بینی قرمز پلاستیک بزرگ به صورت زده بود، شروع به هجو این طراحی و دست انداختن آن شد.
اما یکی از مشتریهای شرکت Tangerine مورد ستایش آیو بود، این شرکت همان شرکت اپل بود. آیو کار با اپل را به عنوان یک مشاور آغاز کرد. نخستین کار او، طراحی یک کامپیوتر پرتابل یعنی پاوربوک در سال 1991 بود.
در سال 1992، اپل به آیو پیشنهاد کار تماموقت را داد و آیو پذیرفت. نخستین سالها حضور آیو در اپل، ناامیدکننده بودند، آن سالها مصادف بودند با زمانی که اپل «نیوتن» را ساخته بود، در آن زمان گویا طراحی اهمیت زیادی برای اپل نداشت. در این برهه زمانی، آیو چندین بار تا مرز استعفا پیش رفت.
اما در سال 1996، همه چیز دگرگون شد: جابز که در سال 1985 مجبور به ترک اپل شده بود، برای احیای شرکت، بازگشته بود. جابز متوجه نبوغ آیو شد و این دو شیداگونه تصمیم گرفتند که دنیای پیرامون خود را تغییر بدهند.
اعضای تیم او از بریتانیا، آمریکا، ژاپن، استرالیا و نیوزیلند بودند. کل اعضای این تیم فقط 15 نفر بود. بیشتر آنها 15 تا 20 سال بود که در کنار هم کار کرده بودند. استودیوی آنها مثل محصولات آیو، رنگ سفیدی داشت، میزهای چوبی بزرگی به سبک «جنیوس بار»های فروشگاههای اپل داشت. در یک گوشه این میزها، وسایل مدرن ساخت نمونههای اولیه محصولات قرار داده شده بود.
آیو یک پروژه را با تفکر در مورد کارایی یک محصول و ماهیتاش شروع میکند. سپس روی طراحی ظاهر آن متمرکز میشود. آیو پاسخ سؤالات خود را از جاهایی میگیرد که اصلا نمیتوانید حدسش را بزنید. مثلا وقتی که آیمک را طراحی میکرد، نگران بود که سایه شفاف محصول که شبیه آبنبات پاستیلی میماند، به درستی ایجاد شود، بنابراین مدتی با سازندگان شیرینی کار کرد تا بتواند این سایه را درست از آب دربیاورد! حتی او زمانی به نیگاتا در شمال ژاپن سفر کرد تا دریابد چطور فلزکاران در آنجا، ورقههای فلزی نازک درست میکنند، حاصل این مشاهده، پاوربوکهای تیتانیومی شد که نخستین لپتاپ سبک آلومنیومی دنیا بودند، تا پیش از آن لپتاپهای پلاستیکی سنگین بدشکل، دنیا را گرفته بودند.
جالب است بدانید که آیو ماههای طولانی را صرف ساخت شکل دقیق پایه آیمک کرد. خود آیو میگوید که اتفاقا ساخت چیزهایی ساده و بدیهی و واضح دشوارتر است.
به هر حال وقتی آیو ساخت چیزی را تمام میکند، حتی اگر این چیز هدفون سفید و نمادین یک آیپاد باشد، عادت دارد از خودش بپرسد که آیا امکان ندارد که بشود چیز بهتری ساخت؟ خود آیو میگوید که این عذابی است که همه طراحان به آن مبتلا هستند و حتی وارد زندگی شخصیشان هم میشود.
آیو به خاطر میآورد که وقتی با جابز به سفر میرفت، بعد از گرفتن اتاق هیچگاه ساکهایش را باز نمیکرد، آنها را بازنشده کنار در میگذاشت. چرا؟! چون از عادت جابز خبر داشت و بیشتر وقتها بعد از چند دقیقه جابز با او تماس میگرفت و میگفت که هتل را نپسندیده است و میخواهد اتاقها را تحویل بدهد!
هنوز هم آثار حضور جابز در اپل مشهود است، بیرون اتاقی که من و آیو با هم صحبت میکردیم، یکی از سخنان قصار او با حروف بزرگ روی دیواری نصب شده بود:
اگر کاری را به طرز احسن انجام دادی، باید به فکر باشی که کار شگفتانگیز دیگری به دنبالش انجام بدهی. هیچگاه به مدت طولانی روی یک کار توقف نکن، به این فکر کن که کار بعدیات چه میتواند باشد.
چه چیز باعث شد که جابز و آیو که تفاوتهای انکارنشدنی با هم داشتند، بتوانند اینقدر خوب با هم کار کنند؟ آیو باوقار و رک است، اما شایع است که جابز لجوج بود و زیردستان خود و حتی مدیران ارشد را تحقیر میکرد. اما آیو موافق این داستانها نیست و در ورای ظاهر کارهای کارهای جابز، کمالگرایی او را توصیف میکند.
ما با اشیایی زیادی در زندگی روزمره خود مواجه هستیم که به درستی طراحی نشدهاند، ممکن است به سادگی فکر کنیم که مردم اهمیتی به نوع طراحی این اشیا نمیدهند، سازندگان این وسایل هم همین عادت را دارند. اما درواقع مردم برای این مسائل ارزش قائل هستند. مسئله فقط در مورد زیباییشناسی نیست، حقیقت این است که مردم به ماهیت و حسن ساخت اشیا، اهمیت میدهند. ما شمار زیادی از محصولات زیبا را میسازیم. موفقیت ما، در پیروزی ما برای ایجاد خلوص و یکپارچگی در اهمیت به همین مسائل است.
از سوی دیگر اپل برای خود منتقدانی دارد، از اپل انتقاد میشود که محصولاتش از مد افتاده هستند یا اینکه سیستم عاملش بسته است. شما نیاز دارید که برای محصولات جدید اپل، شارژرهای جدید بخرید و برای چیزی که شاید تنها 2 دلار صرف ساختن شده است، 20 دلار بپردازید. اما آیو این قیمت را در ازای محصولی که بسیار باوسواس ساخته میشود، منصفانه میداند: آیفونی که از بدنه یکتکه آلومینیومی ساخته میشود، با دقت پولیش میشود و مثل آینه صاف میشود و سپس به جز قسمت لوگوی اپل در پشت، دارای بافت میشود. جالب است بدانید که حاشیههای بدنه آیفون با کاترهایی الماسی، برش داده میشوند، این کاترها زیاد دوام ندارند و مدام باید عوض شوند. پوشش دوربین آیفون از جنس کریستال «سافایر» است و دقت ساخت، حتی در شکاف محل قرار دادن سیم کارت هم مشهود است.
این نوشتهها را هم بخوانید
فوق العاده بود.
پ.ن :
تبلیغات چشمک زن کناره های سایت خوندن مطالب رو وحشتناک می کنه!
منم موافقم اما تو ایران نوع تبلیغ این طور هستش که از گیف یا جیف استفاده بشه بر عکس سایت های خارجی سعی شده در مطالبی که بازدید کننده می خواد اون مطلب رو بخونه تبلیغ بصورت عکس ثابت یا متنی هستش البته این ایراد از 1 پزشک نیست ما همیشه یه قدم از همه عقبیم.
./
وای! محمدرضا! درد من رو گفتی یعنی! خیلی بدن!
مخصوصا اون لوگوی اندروید که اینور اونور میشه. چیه آخه…
من انقدر زوم میکنم که اون یه دونه حتما محو بشه (جا داره از طراحی رسپانسیو سایت تشکر کنیم که منوها خودشون مرتب میشن)
جینوس نه جینیس، سافایر هم نه سفایر (یا حالا که تا اینجا اومدیم همون یاقوت خودمون)
سلام آقای دکتر
واقعا به خاطر سرعت عملی که در یک پزشک دارید.تبریک میگویم.
چون تازه دیشب بود که متوجه شدم ساندی تایمز این مصاحبه را انجام داده و مقاله را ذخیره کرده بودم تا سرفرصت بخوانم.اما وقتی دیدم شما ترجمه این مصاحبه با جانی آیو را قرار دادید.خوشحال شدم.
در مورد مصاحبه هم جمله زیر برایم بسیار جالب بود.
«…. ما این کار را میکردیم، چون به کارمان اهمیت میدادیم و به حسن انجام کارمان باور داشتیم. کمکاری، خواه دیده شود یا نه، یک نقص است.»
واقعا جالبه توجه بود ممنون از مصاحبه خوبتون
عالی بود ، ” کم کاری ، خواه دیده شود یا نه ، یک نقص است ” ، همین یک جمله کافیه که علت کیفیت بالای محصولات اپل رو بفهمیم .
من خودم کاربر اپل هستم ایفون و ایپد
اما خداییش این بت سازیها یعنی چه؟
کارش خوبه اما با کمک شما وبلاگ نویسها تو دنیا داره بت دیگه ای ساخته میشه.
بابا مگه چیکار کرده ؟ یک گوشی آلومینیومی با دور پخ شده
خیلی هنره ؟
میخوام بدونم طراحان بوگاتی ، لامبورگینی ، فراری ، پاگانی کارشون زیبا تر و قشنگ تره یا این آقا ؟
کسی هم اسمشونو نمیدونه.
یک جوری رفتار نکنید که انگار آسمون دهن باز کرده و ایشون رو برای طراحی دنیا داده بیرون.
من بت سازی نمیبینم! صرفا شرح حال کسی است که برای سطح وسیعی از جامعه جالب میباشد. مسلما کسی که محتوا تولید میکنه نمیره سراغ طراحی که مورد توجه عده بسیار محدودی باشه.
بعد مقایسه طراحان ماشین با ایشون اینقدر عجیبه که بگیم خب پرویز پرستویی از نظر من و خیلی ها بازیش به مراتب بهتر از خیلی بازیگران هالیووده پس چرا اسمی از ایشون در مجلات معتبر سینمایی دنیا برده نمیشه؟! و گوشی آلومینیومی با دور پخ نگاهی سطح پایین به انقلاب طراحی این آدم و تیمش هست.
من کاربر اپل نیستم ، تمام گجت هایی که دارم هم بر مبنای ویندوز و اندروید است، اینجا اصلا صحبت برتری اپل ، بت سازی و این چیز ها نیست ، حرف از یک طراحی ساختار شکنه ، ضمنا به نظر من اینکه شما حرف از چند تا ماشین رو وسط کشیدین کار درستی نیست چون اصلا ایندو قابل قیاس با هم نیستن ، درست مثل این میمونه که یکدفعه بگید شاتل فضایی ناسا طراحی بهتری داره یا اسمارت تی وی سامسونگ !! صحبت اینجا واکاوی یک موفقیت است ، شاید اگر این پست راجع به مدیر طراحی خودرو بوگاتی بود هم خوانندگان متن های زیادی رو در تعریف و تمجید اون کامنت می ذاشتن و این دلیل بر بت سازی نیست. منطقی باشیم.
این مرد فوق العاده است. به گفته تیم کوک ، آیو با سلیقه ترین انسان روی زمینه.