افسانهای نادرست با مضمون «من که یک آدم سیاسی نیستم»!
جو، جو انتخاباتی است و دیگر همه، حتی آن اطرافیان یا دوستان مجازی که معمولا دوست ندارند اصلا در مورد سیاست داخلی یا خارجی سخن بگویند، وارد بحث و تحلیل شدهاند و قویا از اندیشه و دیدگاه دفاع میکنند.
در «یک پزشک» من همیشه دوست داشتم و دارم بعد از رخ دادن وقایع اجتماعی، فرهنگی، علمی و سیاسی اندکی درنگ کنم و بعد از زاویهای متفاوت به قضایا بنگرم. این دیدگاه من را خیلیها در سالیان دور نقد کردهاند و حتی به من تاختهاند. به آنها حق میدهم، چون اطلاعات کاملی از دشواریهای اداره یک رسانه در ایران ندارند و در این سالها فرصتی پیش نیامده که آنها را با راهبرد کلی خودم آشنا کنم.
در مقابل دستهای هم بودهاند که زیرکانه اشارهها را در قالب پستها ما درک کردهاند و بعدها معترف شدهاند که ایجاد یک تغییر تدریجی در شیوه اندیشه، به مراتب مهمتر از مداخلههای شتابزده بوده یا دست کم در میان رسانهها، لازم است که رسانههایی هم باشند که این راهبرد را برعهده بگیرند.
با این مقدمه میرسیم به قسمت اصلی این پست:
باید اعتراف کنم که برای یک نویسنده که بیشتر در قسمت فناوری و دانش مینویسد، فضای مناظرهای و پیشانتخاباتی با کمال مطلوب فاصله زیادی دارد. فضایی که با توجه به تشنجهای پیش از انتخابات، فضایی برای بحثهای واقعا آکادمیک در بخشهای مورد علاقه از سوی خود نامزدها و طرفداران آنها مثلا در مورد مباحثی مثل اینترنت، محتواسازی اینترنتی، روزنامهنگاری شهروندی، اشاعه دانش و تفکر علمی، محیط زیست، فرهنگ و کتاب باقی نمیگذارد.
ما باید توجه داشته باشیم که در کمپینهای انتخاباتی دیگر کشورها هم با اینکه به صورت شفافتری در مورد هر یک از این موارد صحبت میشود، باز هم موضوع ارجح در فضای تبلیغاتی، رو کردن پروندههای تخلفات و ساختن هالهای از شک و تردید پیرامون نامزد رقیب است.
همین مسئله ممکن است که دستهای از افراد فرهیخته را به این نتیجه برساند که مانند دیگر ایام، دامن خود را به سیاست آلوده نکنند و مداخلهای انجام ندهند. آنها حتی اگر تحت تأثیر فضا قرار بگیرند، باز هم موانعی ذهن دارند، مثلا با خودشان میگویند که بهتر نیست که سیاست را به آدمهای سیاسی یا سیاستباز بسپارند، تا در آینده از آنها به عنوان روزنامهنگار- دانشمند- استادی یاد نشود که تکانهای تصمیم به طرفداری از یک جریان گرفته است؟
اما بیایید لحظهای به اوضاع دیگر کشورها بنگریم. در آخرین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، 70 برنده جایزه نوبل در رشتههای مختلف از هیلاری کلینتون، اعلام حمایت کردند. هیلاریای که خیلی بر این باورند که آدم نچسبی بود و مثل هر آدم سیاسی دیگر انبوهی از سازشها و نقاط خاکستری را در کارنامه خود داشت. باورش را میکنید که فرهیختگانی در چنان سطح علمی، مقام خود را آنقدر پایین بکشند؟! اما این فداکاری و احساس مسئولیتی بود که آنها احساس کردند لازم است انجام بشود. اگر نگوییم برای جامعهشان، دستکم بر روشن نگاه داشتن چراغ دانش در میهنشان.
حاصل کار این دانشمندان با انتخاب ترامپ، به ظاهر «هیچ» بود. اما آنها دستکم در آینده خودشان را برای انفعال، ملامت نخواهند کرد.
باید بگویم که اصولا افسانهای با عنوان من که یک آدم سیاسی نیستم، از بیخ و بن، چیز دروغی است!
سیاست در زندگی عادی من و شما نقش دارد و خواهی نخواهی خودش را وارد میکند.
شما یک نوجوان گیک فناوری هستید؟ آدمی هستید که اصولا ترک دنیا کرده و در وادی ادبیات سیر میکند و بیشتر در فضای مسکو یا پاریس قرن نوزدهم است تا تهران قرن 21؟ یا شاید آدمی هستید که کامیکبوکها و سریالها و فیلمهای اقتباسی از آنها را دوست دارد یا اینکه خوره فیلم هستید؟
باید بگویم که باز هم حتی اگر خودتان بخواهید، سیاست شما را رها نمیکند؟
به عبارتی غیرممکن است سیاست، حتی در اموری مثل سرگرمیهای روزانه شما وارد نشود. مثلا به صور زیر:
- هزینهتمامشده اینترنت و دانلودهای بیشمار شما
- در دسترس بودن سایتها و شبکههای اجتماعی
- آزادی نسبی دستکم در نقدهای حداقلی در کانالهای خودمانی!
- قیمت گجتها
- قیمت خوراکیهای مورد علاقه
- شیوه اداره تیم ورزشی مورد علاقهتان
- درصد اکسیژن باقیمانده در هوای محیط زیست
- فیش حقوقی شما
- دسترسی به داروها
- ترجمه شدن کتابهای ژانر ادبی مورد علاقه شما و مجوز گرفتن آنها
- قیمت کتابها
- پخش شدن مستندهای علمی مورد علاقهتان از تلویزیون
من اینجا به صورت خیلی ساده و بدون پیچیده کردن متن، میخواهم بگویم که حتی یک نوجوان گیک که کاری به سیاست در سطح کلان آن ندارد و میخواهد سرخوشانه یک زندگی عادی داشته باشد، از سیاست تأثیر میپذیرد. چه رسد به آدم بالغی که دیگر رؤیاهای نوجوانی را ندارد و مسائل دیگری برایش برجسته شده است.
بنابراین در یک کلام وقتی که سیاست شما را چه به عنوان نوجوانی که میخواهد زندگی ساده تکانهای داشته باشد و چه به عنوان آدم میانسالی تحصیلکردهای که روز و شب با کابوس اینکه ممکن است تا آخر عمرش هیچ کدام از آرمانهایش واقعی نشود، رها نمیکند، چرا شما گاهی گریبان سیاست را نگیرید.
شیوه کلی منش ما ایرانیها در طول تاریخ، یعنی آنچه باعث ماندگاری ما علیرغم همه طوفانهای تاریخی شده، قدرت نظامی و سخت ما نبوده، بلکه توانایی ما در تلطیف تدریجی شرایط بوده، از همین رهگذر میتوان از «دل کوه نومیدى و یاس جواهر امید را برون آورد و ناهمخوانىهاى ملال آور ملت خود را به همخونى دلانگیز تبدیل کرد.»
نه! دنیای امروز ما، واقعا شبیه دنیای همان سریالی شده که نهتنها در آن خبری از فردای رؤیایی نیست، بلکه مدام همه از آمدن زمستان در آن ترسان هستند! هیچ رؤیایی، در هیچ فردا یا پس فردایی ناگهان تحقق پیدا نخواهد کرد. اما مهم، اراده و نیت رؤیاپردازی است و این چیزی است که ما را از جمادات متفاوت میسازد.
هنوزم مشخص نیست که به چه دلیل هیلاری گزینه بهتری بوده؟ مخالفان ترامپ دارن بر اساس نشریات و رسانههای لیبرال میگن که حتی اجازه نمیدادن کلامی علیه کلینتونها پخش بشه. دقیقن همین جور که در ایران هست، وقتی کارشناس دهانش رو باز میکرد که بگه رسواییهای کلینتون… مجری CNN چنان پرید تو حرفش و بعد هم صدا و تصویر قطع کردن که کسی نشنوه. این رفتار هواداری از یک سیاستمداره که اتفاقن ترسناکه. این که بی هیچ دلیل مشخصی از ترامپ متنفر بودن (یه نوار از یه بیلیونر راجع به زنها واقعن خندهداره در مقایسه با کثافتکاریهای سیاستمدارها) و تمام سلبریتیها و رسانهها و سیاستمدارها متحد شدن علیهش که مبادا کسی خارج از گردونه سیاستِ دو حزبی وارد بشه، به نظر درست نمیاد.
در ایران هم به طور سربسته بخواهیم بگیم صد برابر بدتر از اونه. فقط چون اون یکی نیاد، این یکی بیاد. همه دستاوردها هم اونجا توسط همون لیبرالها و اینجا توسط یه عده دیگه که میدونیم، جابجا میشه و کل بدبختیهای چهار دهه قبل سر یه نفر خراب شده. گذشته آدمها اگه طرف ما باشن مهم نیست و اگه طرف مقابل باید بولد شه و هر روز راجع بهش نوشته بشه و مردم رو ازش ترسوند.
دستتون درد نکنه اقای مجیدی. مناسب بود.
این جمله که گفتین : “بلکه مدام همه از آمدن زمستان در آن ترسان هستند!” واقعاً حال الان ماست
سلام؛ با اینکه به نکات جالبی اشاره کردید ولی نمیتوان نتیجه خاصی از نوشتهتان استنباط کرد؛ لطفا کمی بیشتر راجع به مقصود اصلیتان توضیح بدین.
درود
امیدوارم،زمستان به بهار سبز ما، نرسد
یکی از زیبا ترین پست هایی که گذاشتید هیچ وقت جمله « من ادم سیاسی نیستم » رو نفهمیده ام و نه درک کرده ام . امیدوارم روزی همه ی افراد جامعه ما درک درستی از شرایطی که در آن زندگی می کنند داشته باشند
احسنت آقای دکتر
کسانی باید درک کنند، درک کردند.
سلام مجیدی جان.
همه دنیا از سیاست تاثیر می پذیرد ولی این الزامی برای سیاسی بودن همه انسانها نیست.من به شخصه ترجیح میدم هر بلایی سرم بیاد ولی سیاسی نباشم.
این نوشته شما رو یکبار قبل از انتخابات و یکبار هم بعد از انتخابات باید بخونیم. قبل از انتخابات فرصتی بود تا مطالعه کنم.
حالا بعد از اون شرایط ملتهب که میخونم خیلی برداشتم تغییر میکنه.
یکی از بهترین پست ها
دو پاراگراف آخر خیلی قابل تامل بود
تا وقتی رویاها و انسانهای رویاپرداز زنده اند، زندگی روی زمین زیباست