معرفی کتاب « بدرود سعادت زمین »، نوشته دی جی کامپتون

0

دی جی کامپتون در رمان «بدرود سعادت زمین» تبعید بیست و چهار محکوم به مریخ را گزارش می‌کند. بیست و چهار محکوم سیاسی و جنایی که باید دوران محکومیت و البته بقیه زندگی خود را در سیاره‌ای سرد و بایر سپری کنند. این رمان بیشتر شخصیتْ محور است و چگونگی جذب این آدم‌ها را در جامعه کوچک و بستهٔ مریخ روایت می‌کند. یکی از مضمون‌های محوری این رمان خشونت است؛ غذای خواب‌آور مسافران سفینه، لباس‌های چندین و چندبار رفو شده ساکنان، مجازات خشن ساکنان با «هوای سرد». و البته این خشونت با تعالیم شاخه‌ای از مسیحیت توجیه می‌شود.

فصل شکار خرگوش (تنها موجود زنده مریخ که بیشتر به موش می‌ماند) و فصل مشاهده معجزه توسط تعدادی از ساکنان مریخ از جمله خواندنی‌ترین بخش‌های کتاب به شمار می‌آید. با اینکه این رمان در رده داستان‌های علمی تخیلی طبقه‌بندی شده است، با توجه به فضای داستان و پیچیدگی ذهنی و رفتاری شخصیت‌ها، بهتراست آن را اثری روان‌شناختی معرفی کنیم.

دیوید جی کامپتون متولد ۱۹ آوریل ۱۹۳۰ در لندن، نویسنده داستان‌های علمی تخیلی است و شماری از داستان‌هایش مانند رمان «کاترین موتنهوی همیشگی» و «سینتاجوی» دست‌مایهٔ آثار سینمایی شده است. انجمن نویسندگان علمی- تخیلی و فانتزی آمریکا در سال ۲۰۰۷ عنوان «نویسنده ممتاز» را به دی جی کامپتون اهدا کرد.


فصل اول

در طول نُه هفته و سه روز گذشته ـ مدت زمانی که از پرواز گذشته بود ـ ژاکوب (۱) خود را مرده‌ای تمام و کمال انگاشته بود. هیچ چیز. زندگی‌اش به پایان رسیده بود. البته اگر شرایط برای او سخت می‌شد باز ادعا نمی‌کرد که روزهای پیش از مجازات به راستی زندگی بوده است. اما اگر زندگی آن روزها هیچ نبوده، این مدت پرواز را چگونه می‌شد تعبیر کرد؟ او در خلال این زندگی هیچ و پوچ، درست نه هفته و سه روز هیچ کاری نکرده بود. به هیچ وجه. هیچ کار مگر امور روزمره؛ هیچ کاری نکرده بود به جز بیدار شدن در ساعت هفت، اصلاح و شستن دست و رو، رفتن به دست‌شویی، سه وعده غذا در ساعت‌های مقرر و خوابیدن در ساعت ده و نیم.

اگر از فعالیت‌های روزمره پرسشی از او می‌شد، می‌گفت که تمام این کارها او را سالم و عاقل نگه داشته بود. اگر از سلامت عقل سخنی می‌رفت، بی‌درنگ می‌پذیرفت که او عقل درست و حسابی ندارد. چنانچه از جنون بحث می‌شد، خاطرنشان می‌ساخت که لااقل طوری نبوده که جیغ بکشد و وسایل اطرافش را بشکند (کاری که پیش از تأثیر غذای آرام‌بخش از سوی برخی صورت گرفته بود). از این رو او دست‌کم از خیلی‌های دیگر عاقل‌تر بود.

ژاکوب پشت سرش، درِ خوابگاه‌ها را بست. احساس ناآرامی می‌کرد. گویی از انتهای تونلی دراز خارج می‌شد. می‌ترسید. همین که عینک دسته‌دارش را برداشت همه چیز لطیف، پراکنده و تار شد. می‌خواست سوار اسب خیال شود و به هر کجا که دلش می‌خواست برود.

همیشه موفق شده بود از آنجا فرار کند، به جایی که حرکت در آن آزاد و رؤیایی می‌نمود، جایی که اجسام خُرد می‌شدند و درهم فرو می‌رفتند، جایی که همه چیز در قالب رنگ نمایان می‌شد. قرمزهایی که حاشیه‌شان آبی می‌شد. سبزهایی که با نگاه او به آنها کوچک‌تر می‌شدند؛ کوچک‌تر و کوچک‌تر. در هر کجا می‌توانست باشد. در یک شهربازی قدیمی. در جنگلی زرد و ارغوانی، سرگرم تماشای امواج قهوه‌ای و قایق‌های سیاه. او هر کجا می‌توانست باشد.

اما این بار موفق نبود. چشم‌هایش او را به رؤیا دعوت می‌کردند، به چشم‌اندازی دور و دراز از آبی‌ها، قهوه‌ای‌ها و سیاه‌ها که گاه پرتویی از نقره‌ای در آن ظاهر می‌شد، اما سایر حواسش او را به واقعیت فرا می‌خواندند. بی‌وزنی، هوای مانده‌ای که نه و نیم هفته تصفیه شده بود، باز تصفیه شده بود و دوباره تصفیه شده بود. زمزمه کودکانه بیست و سه انسان نشسته در سفینه‌ای که برای هشت نفر طراحی شده بود. احساس یک تله، قوطی شکننده‌ای که تمام هستی‌شان در آن خلاصه می‌شد. وحشتی کسالت‌بار در دل تنهایی.

عینکش را دوباره به چشم زد و لکه‌های تیره و تار به شکل انسان در آمدند. انسان‌هایی نشسته. با سالنی به رنگ خاکستری آرامش‌بخش و دیوار انتهایش که به رنگ سبز کم‌رنگ بود و ساعت تمیز سفینه که بیست و چهار قسمت داشت. بالای درِ انبار غذا این جملات با حروف گوتیک درج شده بود:

 

سپتامبر پنجاه و هفت روز دارد،

و همین طور آوریل، ژوئن و نوامبر،

و بقیه پنجاه و هشت روز دارند،

بجز فوریه بیچاره،

که پنجاه و سه روز در سال معمولی

و پنجاه و دو روز در سال کبیسه دارد.

 

شعری که در این نه هفته و سه روز به گونه‌ای مبهم موجب آرامش ژاکوب شده بود، اکنون هیچ به چشم نمی‌آمد. در میان آنان کسی به درستی نمی‌دانست که مردم آن مهاجرنشین، سالِ ششصد و هشتاد و هفت روزه خود را چگونه تقسیم‌بندی می‌کردند. فقط آیزاک (۲) بود که با فن روزشماری قدیمی به این نتیجه رسیده بود. هم او بود که این شعر را با رنگ سیاه بر دیوار اتاق نگاشته بود و ژاکوب که به آن ایمان داشت.

هیچ کدام از آنان یهودی نبودند. نام آنان همچون بقیه سرنشینان سفینه به طور اتفاقی از انجیل، توسط کمیته مجازات انتخاب شده بود. با این ترفند گمنام باقی می‌ماندند و در دوران تبعید، زندگی تازه‌ای را آغاز می‌کردند. در میانشان حتی نام هبکوک (۳) هم به چشم می‌خورد. واژه‌های قدیمی به این پرواز شکوهی مکاشفه‌آمیز می‌داد.

ژاکوب می‌ترسید. تونل همگام با او پیش می‌رفت. کوشید آن را کنار بزند، اما موفق نشد. گویی رواندازی بر پیکرش سنگینی می‌کرد. چراغ‌ها روشن بود و او کمی احساس برهنگی می‌کرد. برای نخستین بار از زمان آغاز پرواز تصمیم گرفت چه کار کند. راه حل‌های پیشین را به یاد داشت، اما آنها دیگر عملی نبودند. در سمت راست راهرو، مارک (۴) که مشغول بازی شطرنج بود نگاهی به او کرد و دست تکان داد. ژاکوب توجهی به او نکرد. او غرق در اندیشه و تصمیم‌گیری بود. او تغذیه اجباری را به چشم خود دیده بود ـ کاری که به توصیه مارک انجام گرفته بود و همچنین بسیاری کارهای ضروری دیگر. به گمان او مارک کسی بود که می‌شد او را رهبری مادرزاد خواند. حریف مارک در بازی شطرنج یوشا (۵) بود. یوشا وقتی تحت تأثیر مواد مخدر نبود نقاشی می‌کرد. ژاکوب دوست داشت در فرصتی مناسب نگاهی به نقاشی‌های او بیندازد.

ژاکوب جلو در مکث کرد. احساس کرد نگاه همه به اوست، این بود که بی‌درنگ روی نزدیک‌ترین صندلی خالی نشست. پیش‌تر هرگز روی آن صندلی ننشسته بود. در صندلی کناری زنی جوان نشسته بود. ژاکوب زن را نمی‌شناخت، این بود که رو به او کرد، بی‌آنکه بداند آیا این زن از جمله کسانی بوده است که جیغ می‌کشیده‌اند و لگد می‌زدند یا نه. برخی از آنان می‌کوشیدند دیواره‌های سفینه را سوراخ کنند. آنان بلافاصله پس از ترک تخت‌های گرانشی جار و جنجال به راه انداخته بودند. او آنان را همچون بخشی از رؤیایی دائمی نظاره کرده بود، بی‌آنکه احساس نگرانی کند. اکنون با یادآوری آن لحظات به لرزه می‌افتاد.

زن گفت: «چیزی به وقت ناهار نمونده.»

کسی با ژاکوب گفت‌وگو نمی‌کرد. دوست نداشت با کسی سخن بگوید. پاسخ زن را نداد، اما کوشید چهره او را با چیزی در خاطره‌اش پیوند دهد. آنان همه شبیه هم بودند.

زن گفت: «حالتون بهتر شده.»

اما حرفش حقیقت نداشت.

«می‌ترسیدم هیچ وقت از دست اون خلاص نشین.»

چرا او ترسیده بود؟ زن لبخند زد. چرا همیشه خلاص شدن از چیزها را رویدادی خوب می‌انگاشتند؟

زن گفت: «من مارتا (۶) هستم.»

سپس چشم در چشم ژاکوب دوخت. سر صحبت باز شد.

ژاکوب با صدایی ضعیف گفت: «ژاکوب.»

زن گفت: «چه اسم قشنگی. به نظرم مجبورت کردن کُت خودت رو توی زمین جا بذاری.»

«کت جوزف (۷) بود.»

«منظورم اون کت رنگارنگه.»

«می‌دونم منظورت چیه. کت جوزف بود.» ژاکوب نردبان داشت.

زن به او نگریست.

او گفت: «حالتون خیلی بهتر شده.»

حال بهتر چه بود؟ حال بهتر یعنی سازگاری با امور روزمره ذهنی، یعنی پرهیز از اندیشه غیراخلاقی دست کشیدن از زندگی. امور روزمره ذهنی‌ای که او در خیال خود آنها را انکار می‌کرد. با وجود این او خوشحال بود از اینکه می‌توانست سه وعده غذا را که در ظروف پلاستیکی تحت فشار ارائه می‌شدند و کم و بیش مشابه هم بودند، به ترتیب صبحانه، ناهار و شام بنامد. امور روزمره جسمانی را تا اندازه‌ای خوب درک می‌کرد ـ شاید می‌شد چنین قضاوتی را درباره امور روزمره ذهنی‌اش هم کرد.


بدرود سعادت زمین

بدرود سعادت زمین
نویسنده : دی جی کامپتون
مترجم : علی فامیان
ناشر: انتشارات نیستان
تعداد صفحات : ۳۲۷ صفحه


معرفی کتاب: تازه‌های کتاب  را با سایت « یک پزشک » دنبال کنید.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

جالب و گاهی خنده‌دار: آدم‌هایی که خیلی شبیه تابلو یک آگهی کنارشان هستند!

گاهی شباهت آدم‌ها به هم عجیب به نظر می‌رسند. حالا در نظر بگیرید که کاملا تصادفی اشخاصی در کنار تابلویی یا آگهی دیواری ایستاده باشند و چهره آنها به یکی از شخصیت‌های تابلو یا آگهی شباعت زیادی داشته باشد یا اصلا فرد افزونه‌ای برای مفهوم تبلیغ…

خارج از کادرهای عکس‌های مشهور چه گذشته؟ حالا کاربران می‌خواهد با هوش مصنوعی Generative Fill فتوشاپ…

هوش مصنوعی به سرعت در حال توسعه است و هر روز می بینیم که چقدر توسعه پیدا می‌کند. یکی از پیشرفت‌های تازهاخیراً ابزار جدید AI Generative Fill فتوشاپ بوده است.با کمک آن می‌توان بسیار ساده چیز ناخواسته‌ای را حذف کرد یا اشیایی را اضافه کرد…

خرابی چون‌ که از حد بگذرد آباد می‌گردد! – گالری عکس‌های قبل و بعد این مکان‌های زشت یا مخروبه

تماشای مراحل ساخت هنرهای دستی یا دکوراسیون داخلی و خارجی منزل برای بسیاری جالب و لذت‌بخش است. حتی اگر فعلا یارای تجمل باز اقتصادی خرید و بهسازی و نوسازی منزل نداشته باشند یا عملا در کار هنری نباشند.دست‌کم ایده‌ای در ذهنشان می‌ماند که از…

نقشه واقعی جهان: این نقشه‌های هوشمندانه، اندازه واقعی کشورهای روی کره زمین را نشان می‌دهند

وقتی به نقشه جهان نگاه می کنید، منطقی است که فرض کنید گرینلند و آفریقا از نظر اندازه مشابه هستند. اما در واقعیت، قاره آفریقا 14 برابر وسعت خشکی یخی شمال است.با احتساب تعدادی از جزایر فراساحلی، مساحت کل گرینلند 2.16 میلیون کیلومتر مربع…

اگر این سلبریتی‌ها تا به امروز زنده بودند …

عوامل مختلفی روی طول عمر انسان‌ها تاثیر می‌گذارد. سبک زندگی، تعذیه سالم، ورزش، پیشگیری از بیماری‌ها، پرهیز از مصرف مواد، خواب و آسایش کافی، ژنتیک، هشیاری برای پیشگیری از حوادث.اما به هر حال طول عمر برخی از انسان‌ها کوتاه‌تر از امید به…

10 شهید دنیای فناوری!

هر کدام از ابزارها و دستگاه‌هایی که ما در زندگی عادی خود از آنها استفاده می‌کنیم، ثمره تلاش‌های بی‌وقفه دانشمندان و افراد زیادی بوده‌اند. اگر فداکاری، ریسک‌پذیری، شهامت و ماجراجویی این افراد نبود، ما هیچ کدام از این فناوری‌ها و ابزارها را…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.