گزارش اختصاصی یکی از خواننده‌های خوب «یک پزشک» از معبد نمادین کتاب‌های ممنوعه در آلمان

1

یکی از خواننده‌های خوب «یک پزشک» به نام خانم نازلی تورینی لطف کرده‌اند و گزارشی از معبد کتاب‌های ممنوعه آلمان برای من ارسال کرده‌اند.

در «یک پزشک» پیشتر خبر برپایی این معبد نمادین را بازتاب داده بودیم و نیز رشته پست‌هایی در مورد ماجرای کتاب‌سوزان در زمان نازی‌ها برایتان نوشته بودم.


ازادی را نفس بکش

من بلد نیستم بنویسم؛ ولی این دفعه خودم را مجبور به نوشتن گزارش برای شما کردم.

من سال‌هاست خواننده پر و پا قرص یک پزشک هستم. مدتی پیش پست “معبدی ساخته شده از 100 هزار کتاب ممنوعه در محل تاریخی سوزانده شدن کتاب ها توسط نازی ها” نظرم را جلب کرد. با توجه به اینکه چهار ساله که آلمان زندگی می کنم، و یک پزشک معمولا داستانهای جالبی در رابطه با تاریخ المان مینویسه، با دقت این پست را خواندم.

امروز, 17 سپتامبر 2017، فرصت پیدا کردم تا به این معبد که در کسل هست (اخرین روز Documenta 14) بروم. شهر پر بود از المان‌های مختلف مربوط به Documenta 14. دیدن اولین نمایشگاه مربوطه همراه با موسیقی ایرانی توسط یه هنرمند خیابانی بود که بسیار دلنشین بود. ولی هدف اصلی من، دیدن این معبد بود!

بالاخره به معبد رسیدم. ستون های معبد وجود داشتند، ولی تنها یک تکه از کل ساختمون کتاب داشت و در سمت خروجی معبد، ادمها با تعداد زیادی کتاب از معبد خارج می شدند!

در سمت ورودی تعداد بیشماری از بازدیدکنندگان در انتظار ورود به معبد بودند. در سایت مربوط به مجموعه خوانده بودم که در هفته ی اخر نمایشگاه، کتابها به مردم اهدا می شود، ولی من انتظار چنین جمعیت را نداشتم. من هم در صف به انتظار ورود به مجموعه ایستادم. احساس جالبی بود، حس دوباره گرفتن ازادی. اهدای این کتابها سمبل ازاد کردن این کتاب ها بود.

بالاخره وارد مجموعه شدم.هرکسی اجازه داشت سه عدد کتاب بردارد. خانمی در کنار من با افتخار گفت: من همه ی این کتاب ها را دارم و خوانده ام. هر کتاب در بسته پلاستیکی بود تا باران و باد ان را از بین نبرد.

خارج از درب ورودی، برای احترام به محیط زیست، سطل اشغال هایی برای پلاستیک های کتاب گذاشته بودند. غرق در این تجربه جالب بودم، تا صدای دست زدن مردم را شنیدم.

آخرین گروه از کتاب ها در حال ازاد شدن بودند. یک نفر سوار بر جرثقیل به این اتفاق هیچان می‌داد. هر کتاب که آزاد می‌شد، جمعیت دست و سوت می زدند. در 10 کتاب آخر، جمعیت علاوه بر دست و سوت به شمارش معکوس شروع کردند و مرد جرثقیل سوار با بوق زدن همراهی می کرد. احساس جالبی بود.

من دوباره و دوباره از یک پزشک بابت اطلاعات خوب تشکر می کنم.

نازلی تورینی


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

باز هم نمونه‌هایی از معماری بد که آنقدر جلب توجه کرده‌اند که شهره اینترنت شده‌اند!

طراحی بد داریم تا طراحی بد. شاید پشت برخی از اینها اصلا طراحی‌ای هم در کار نبوده و همه چیز بداهه پیش رفته است یا حاصل اخنتلاف مهندس طراح داخلی و خارجی و کارفرمایی بوده که فکر می‌کرده همه چیز را می‌داند یا شاید هم دستور کارفرمایی بوده که…

10 عکس بسیار زیبا از درخت – انتخاب شده از عکاسان خلاق

درخت‌ها زندگی‌بخش زمین و مایه زیبایی آن هستند. انسان‌ها هزاران سال است که آنها بهره می‌برند و تا توانسته‌اند پهنه زمین برخوردار از زیبایی‌شان را کمتر و کمتر کرده‌اند. درختان متنوع با شکل و آرایش متفاوت ریشه، تنه، شاخه‌ها و برگ‌ها، چشم‌نواز…

بازسازی چهره شاعران ایرانی به کمک هوش مصنوعی Midjourney (میدجرنی)

چه کسی می‌داند مولدهای متن به عکس هوش مصنوعی در آینده به کدام سمت خواهند رفت. به نظر من روز به روز پیشرفته‌تر و متنوع‌تر می‌شوند.امروز داشتم فکر می‌کردم گاهی لازم می‌شود که شما باری تصویرسازی بهتر به جای توصیف متنی، ترکیبی از توصیف متنی…

عکس‌های ساده‌ای که به خاطر پرسپکتیو و زاویه دید، گیج‌کننده و تفکربرانگیز شده‌اند!

زاویه دید خیلی مهم است. این موضوع در زندگی هم صادق است. ما گاهی عادت نگاه کردن از یک زاویه دید خاص و گسترده نکردن نگاه خود را پیدا می‌کنیم و در نتیجه برداشت خیلی عجیبی از چیزهای ساده می‌کنیم. این طوری می‌شود که کارهایمان اشتباه از آب…

جالب و گاهی خنده‌دار: آدم‌هایی که خیلی شبیه تابلو یک آگهی کنارشان هستند!

گاهی شباهت آدم‌ها به هم عجیب به نظر می‌رسند. حالا در نظر بگیرید که کاملا تصادفی اشخاصی در کنار تابلویی یا آگهی دیواری ایستاده باشند و چهره آنها به یکی از شخصیت‌های تابلو یا آگهی شباعت زیادی داشته باشد یا اصلا فرد افزونه‌ای برای مفهوم تبلیغ…

عکس‌های تصادفی که از شانس خوب عکاس مانند یک تابلو یا یک عکس خیلی حرفه‌ای شده‌اند

عکاس‌های حرفه‌ای گاهی ماه‌ها وقت صرف می‌کنند تا در زمان و مکان مشخصی حاضر باشند و تجهیزاتشان متناسب با نور و سرعت گذر سوژه و فاصله‌شان مناسب باشد تا یک عکس خوب بگیرند.اما گاهی شانس یا فرصت‌طلبی یا آمادگی ذهنی یک عکاس برای کادربندی مناسب…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / نهال بادام / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /Hannover messe 2024 /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /جارو استخری /میکروبلیدینگ / اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
1 نظر
  1. علیرضا می گوید

    “احساس جالبی بود، حس دوباره گرفتن ازادی. اهدای این کتابها سمبل ازاد کردن این کتاب ها بود”
    جالب بود. دست 1پزشک و مخصوصا گزارشگرش درد نکنه.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5