داستان‌های واقعی که نتیجه ندارند!

10

وقتی کودک بودیم با شنیدن داستان‌های مختلف عادت کرده بودیم که هر داستان بایستی آغاز و قسمت میانی و نتیجه‌ای داشته باشد. بنابراین وقتی بزرگ شدیم، همیشه به دنبال نتیجه زندگی گشتیم. ما همیشه سرگشته بودیم که به مانند داستان‌ها به همین قسمت نتیجه برسیم، درست به همین خاطر بود که هنگام تحصیل، هنگام شیفت‌های کاری، هنگام بزرگ شدن فرزندانمان، یا هنگام سفر در جاده، همه‌اش برای پایان بازه زمانی‌ که در آن سر می‌کردیم، لحظه‌شماری می‌کردیم.

4-26-2015 2-37-51 AM

اما زمانی که دریافتیم، با عبور از هر مرحله‌ای و رسیدن به هر نتیجه‌ای، دوباره پایان‌ها و اهداف دیگر، در افق پدیدار می‌شوند، یعنی آنگاه که متوجه گریزان بودن نتایج شدیم، دریافتیم که زندگی به مانند یک فیلم نیست.

زندگی یک سفر است، نه یک مقصد!

شما باید دم را دریابید و از آن لذت ببرید، شما در هر لحظه امکان بردن یا باختن را دارید، اما آن زمانی به معنی واقعی کلمه شروع به زندگی کردن می‌کنید که بیهوده، منتظر رسیدن به نتایج پایانی نباشید و گذشت حال را آرزو نکنید.

زمانی که من شخصا در دبستان بودم و آموزگاران از من می‌خواستند که بعد از خواندن یک داستان، از آن نتیجه‌گیری کنم، از این حرفشان شگفت‌زده می‌شدم و به نظرم نتیجه‌گیری از یک داستان، کار خردمندانه‌ای محسوب نمی‌شد. سال‌ها بعد دریافتم که استادان قصه‌گو، آنهایی هستند که پایان داستان‌ها را باز می‌گذارند تا خوانندگان خود در ذهنشان تکمیل کنند.

به مانند داستان‌ها، زندگی هم اگر نیک بنگرید، قسمت نتیجه‌گیری ندارد.

4-26-2015 2-22-13 AM


این مطلب را در وبلاگ یک پزشک متخصص رادیولوژی هندی به نام آقای Sumer Sethi و البته مطابق شیوه نگارش و ادبیات خودم تغییر دادم.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

مورد عجیب بیمار M: مردی که گلوله‌ای به سرش خورد و بعد همه چیز را وارونه می‌دید!

بر اساس گزارش موردی که به تازگی منتشر شده است، یکی از منحصر به فردترین و عجیب‌ترین موارد آسیب مغزی در تاریخ شرح داده شده: این مورد با نام مستعار بیمار M، نامیده می‌شود که در سال ۱۹۳۸ در جریان جنگ داخلی اسپانیا به سرش گلوله خورد و بعد آن…

واقعیت دگرگون: اگر استالین یا تزارها به سبک هنر شوروری یا روس‌ها، ساختمان‌های مهم دنیا را می‌ساختند!

هنر شوروری و روس‌ها و البته خلاقیت‌ها و ظرافت‌ها و جزئیات خودش را دارد. اما در این بین ساختمان‌های زمخت عظیم زیادی هم توسط آنها ساخته شده که بیشتر ابهت و پیشتازی و قدرت را می‌خواستند بنمایانند.حالا تصور کنید که ساختمان‌های مهم دنیا را…

نقاشی‌هایی که به بالاترین رقم‌ها قیمت‌گذاری و فروخته شده‌اند

در اینجا می خواهیم لیستی از گران‌ترین نقاشی هایی که در بازار حراجی‌ها به فروش رسیده اند را با هم مرور کنیم. البته هر لحظه امکان تغییر این لیست و جایگزینی نقاشی های دیگری وجود دارد ولی در آن صورت هم می توان نقاشی های زیر را جزء گرانترین های…

مجموعه عکس‌های پرتره زیبا هیلاری گولد از افراد مسن سندرم داون، پیش‌فرض‌های ذهنی ما را به چالش می‌کشد

یک مجموعه عکس با معنا و زیبا گرفته شده توسط هیلاری گولد، با عنوان «من اینجا هستم» این تصور نادرست مردم را به چالش می کشد که افراد مبتلا به سندرم داون تا سنین پیری نمی‌توانند زندگی گنند.برای مثال هیلاری گولد، عکس پرتره جوآن، زنی 84 ساله…

تجدید خاطره‌ای با وبلاگستان – اسکرین شات‌هایی از برخی از وبلاگ‌های قدیمی خوب

شبکه‌های اجتماعی وبلاگ‌ها را فرونرخیتند. دلایل فروریختن آنها بسیار بیشتر از محبوب شدن شبکه‌های اجتماعی بود:1- بسته شدن ابزارهای رایگان‌های وبلاگ‌نویسی2- نوع نوشتن وبلاگ‌نویس‌ها که هم بسیار انرژی‌بر و وقت‌گیر بود و هم به خاطر…

فهرست چیزهایی که تا همین 20 – 30 سال پیش در ایران و جهان معمولی بودند، اما الان کارها و خریدها…

اوضاع اقتصادی کلی دنیا خوب نیست. از یک سو میل و اشتیاق همه به کمتر کار کردن و بیشتر داشتن و به خصوص سخت گرفتن به هم بیشتر شده و از سوی دیگر، درآمدها آنچنان افزایش نیفتاده‌اند. در این میان برخی کشورها با تورم‌های باورنکردنی دست به گریبان…
آگهی متنی در همه صفحات
10 نظرات
  1. اصغر می گوید

    شما در دبستان چه کودک خردمندی بودید!

  2. علی‌رضا حق‌شناس می گوید

    من هم همیشه با مقدمه و نتیجه‌گیری به اون معنایی که ازما انتظار داشتند مشکل داشتم.
    یه چیز رو چند وقته میخوام بگم. یکی این که بر خلاف بعضی دیگر از دوستان من معتقدم که کیفیت مطالب یک‌پزشک رشد داشته. از اخبار [به عقیده من] سطحی دنیای گجت‌ها توش کمتر دیده میشه و مطالب متنوعی که بعضی عمیق‌تر هستند و شاید زمان‌هایی دغدغه خود من هم باشند بیشتر. گاه هم چیزهای کوچکی که خیلی بنیادی نیستند، اما به عنوان ادویه می‌تونند به زندگی روزمره طعم دیگه‌ای بدند. راستش از اول وب‌گرد مبتلا رو دوست داشتم و معمولا مطالبش بزام جذابه.
    از این که به عنوان دنبال‌کننده فبد حضورم کمتر احساس میشه و در جمع خوانندگان بی مشارکت قرار میگیرم متاسفم، اما اگر همین فید نباشه مشغله‌های روزمره به تدربج همین فرصت خوندن مطالب شما رو هم از بین می‌بره.
    با سپاس

  3. سینا اسمارت می گوید

    اگه درست فهمیده باشم ، برای اینکه زندگی قسمت نتیجه گیری و سرانجام نداشته باشه مرگ نباید پایان حیات محسوب بشه که بعدش همه چی تموم شه. میشه گفت در واقع مرگ باید گذرگاه عبور از یه مرحله به مرحله دیگه محسوب شه ، مثل عبور از کودکی به نوجوانی .جوانی به میانسالی و امثالهم. حالا اگر بنابه هر دلیلی انسان تو هر مرحله فکر و روحش اونجا درجا بزنه در حالیکه جسمش به طور طبیعی وارد مراحل بعد میشه ، به مشکلات زیادی بر می خوره و لذت و خوشبختی زندگی رو از دست می ده. با داشتن نگرش صحیح به زندگی و شناخت صحیح فلسفه حیات دیگه مرگ رو ترسناک نمی بینیم.

  4. Mohi می گوید

    دکتر علیرضای عزیز،
    بعد از سالها خوندن مداوم وبلاگت، تازگی ها کمتر تمایل داشته ام بهت سر بزنم (بدلیل تغییر شیوه کارتون، یعنی تبدیل شدن یک وبلاگ وزین به یک مجله اینترنتی، اونهم ترجمه های آبکی – واقعا منو ببخش از این صراحت کلام).
    امروز اتفاقی اومدم و این مطلب بسیار عالی رو دیدم… حیفم اومد ازت تشکر نکنم و باهات نظرم رو در میون نذارم. مرسی.

  5. حسین می گوید

    زندگی یک سفر است، نه یک مقصد!
    لهمون کردی علیرضااااا با این جملهه

  6. رحمان می گوید

    من یاد داستان آن جوی آب افتادم که سالها درپی پیوستن به دریا جهد میکرد ولی وقتی به آن پیوست دید لذتی برایش ندارد

  7. میلاد می گوید

    وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
    حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
    حافظ

  8. حسین می گوید

    پیشنهاد میکنم این فیلم کوتاه که جوایز زیادی برده رو ببینید:
    aparat.com/v/VydlE

  9. ثریا می گوید

    با سلام
    خدا قوت به تمام تلاشهای شما و دیگر نویسندگان عزیزتون
    منم یه نظر بدم راجب کارهای ترجمه ای .به نظر باید دست نویسنده تو ترجمه کردن باز باشه و نظرات یا برداشت خودشو از اون مطلب بکنه نه اینکه جمله جمله ترجمه کنه.ادم اینجوری با مطلب ارتباط برقرار نمیکنه.احساس نویسنده در اون نیست انگار یه مترجم انلاینه.به نظر مطالب کمتر باشن و ولی مطالب پر بار تر باشن بهتره.
    اینو به شخصه میگم قبلنا وقتی مطالب این سایتو میخوندم همزمان باهاش فکر میکردم و احساسش میکردم.ولی الان اینطوری نیستم
    مطالبتون خیلی خوبن ولی حس مطالبتون کم شده

  10. Seyyed می گوید

    بسیار مطلب خوبی بود. تشکر

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.