فیلم خیلی دور ، خیلی نزدیک : شک ، باور

نتوانسته بودم فیلم خیلی دور ، خیلی نزدیک را در سینما ببینم. دیروز شبکه دو سیما این فیلم را پخش کرد ، البته با گمانم با تعدیلاتی به خصوص در صحنه‌های آغازین فیلم.

خوب هر بیینده فیلمی ، مثل یک شاگرد مدرسه‌ای که پس از نوشتن یک انشاء از نوشته خود نتیجه می‌گیرد ، آگاهانه یا در ناخودآگاه خود می‌کوشد ، آنچه را از فیلم دریافته و مفهوم کلی آن را در ذهنش خلاصه کند.

شاید تا قیل از سکانس پایانی فیلم ، مفاهیم مختلفی را می‌شد ، از این فیلم استنباط کرد ولی با دیدن سکانس آخر ، دیگر نمی‌توان در این شک کرد که فیلم قصد دارد به مسئله مهمی به نام “باور” بپردازد.

خب ، وقتی فیلم و یا هر اثر هنری دیگری به دنبال القاء یک مفهوم اساسی است ، همه اجزای تشکیل دهنده فیلم هم سعی می‌کنند ، نقشی در بیان همان مفهوم کلی ایفا کنند. بنابراین باید فکر کنیم همه قسمتهای درخشان فیلم مثل فضاسازیهای هنرمندانه و فیلمبرداری زیبا و بازی خوب مسعود رایگان ، دیالوگهای بعضا شاعرانه ، همه و همه در خدمت رساندن همین مفهوم هستند.

اما سؤال اساسی من این است : آیا این فیلم در مواجهه با مسئله “باور” موفق بوده است؟

فیلم خیلی دور ، خیلی نزدیک

در این فیلم پزشکی موفق را داریم که گویا غرق در روزمرگی است و ناگهان با فاجعه‌ای در زندگی خود مواجه می‌شود و سکانسی هم داریم که در آن وی در مواجهه با “نسرین” ، شک خود را در مسئله “باور” بیان می‌کند. به باور من یکی از ضربه‌هایی که فیلم خورده ، همین سکانس است ، فکر می‌کنم کارگردان به علت محافظه‌کاری نتوانسته چهره یک فرد ناامید عاصی را به درستی خلق کند.

اما سکانس نتیجه‌گیرانه فیلم ، صحنه پایانی فیلم است ، در فیلمی با ساختار “خیلی دور ، خیلی نزدیک” ، بسیاری از کارگردانان از نتیجه‌گیری واضح به سبک “میرکریمی” ابا دارند ، به نوعی سعی می‌کنند نتیجه‌گیری را به تماشاگر بسپارند و آن را به بینش و باور و تخیل خود بیینده واگذار کنند ، اینگونه است که فیلمی با عاقبتها و نتیجه‌گیریهای چندگانه خلق می‌شود. آخرین فریمهای فیلم گرچه تابلوی لئوناردو داوینچی را در ذهن هر بیننده‌ای القاء می‌کرد ، ولی به سبب سعی در دادن یک پاسخ نهایی و قاطع ، به ساختار کلی فیلم که می توانست بهتر تمام شود ، ضربه زد.

میرکریمی در جایی گفته است:” شخصیت اصلی فیلم من، مخاطبان هستند.” ، ولی این گفته با آنچه در این فیلم دیدم در تضاد بود.

خوب این شد سخن اصلی من در این فیلم ، می‌ماند ، بحثهای فرعی:

بحث پزشکی! : جایی رادیولوژیست به دکتر عالم گفت که علایم ICP یعنی فشار داخل حفره جمجمه پسرش خیلی بالاست ، که خوب این جمله مقداری اشکال دارد.

در جای دیگری خانم دکتر نسرین در برخورد با یک بیمار دچار تروما به سر ، بسیار مبتدی برخورد کرد ، این دستپاچگی و برخورد ابتدایی وی چیزی فراتر از تشویش وی از ویزیت یک بیمار در حضور پزشکی در رده بالا بود. خوب فکر می‌کنم هر پزشکی در هر درجه از مهارت بالینی ،الفبای برخورد با چنین مواردی را فراگرفته باشد. ایشان حتی یک کار درست انجام ندادند! مایه آبروریزی شدند. نمی‌دانم چه اصراری بود که چهره یک خانم دکتر ناشی در این فیلم به نمایش دربیاید ، آیا یک کاراکتر پزشک خانم بااراده در تضاد با معصومیتی بود که میرکریمی می‌خواست در این کاراکتر بگنجاند؟

بحث آسمان شب : از اول تا آخر فیلم بارها صحبت از دانش نجوم و زیبایی علم نجوم شد ، اما نشان ندادن حتی یک تصویر زیبا از آسمان ، ضعف عمده‌ای در این فیلم بود. جایی پسر دکتر از صورت فلکی جبار حرف می‌زد ، اگر تکنیک فیلمبرداری بالا بود ، باید یک لحظه چند فریم از این صورت نشان داده می‌شد و بعد نسرین به سرعت -به علت فضای خاص آن صحنه- به پایین و به دکتر نگاه می‌کرد. اما یک جای دیگر هم بود که اصلا صحنه “بازسازی شده” از ماه و ستارگان نشان داده شده بود. هر منجم آماتوری می‌داند که در نزدیکی ماه در هنگام مشاهده آسمان ، به جز هنگام کسوف ستاره‌ای که با چشم غیرمسلح بتوان دید ، نداریم. منظورم فاصله‌ای به مرکز ماه وبه شعاع دو برابر اندازه ماه است.

بحث موسیقی فیلم : نقطه قوت فیلم بود ، کلا با فیلم و ضرب‌آهنگ آن همراهی داشت ولی بعضی جاها از جریان فیلم عقب می‌ماند ، ولی کلا پسندیدمش و دوست دارم موسیقی فیلم را داشته باشم.

فیلمبرداری فیلم : در یک کلام : خوب و عالی ، نرم. تنها نقطه ضعف آن در سکانسهای داخل ماشین بود.

بازیگران : مقام اول را به رایگان می‌دهم نه به سبب چیزی که بود بلکه به علت چیزی که می‌توانست باشد ، گرچه قبلا شنیده بودم خیلیها بازی الهام حمیدی را برتر از رایگان دانسته‌اند. از رایگان بسیار بهتر هم می‌شد در این فیلم بازی گرفت ، حیف!

نمای آخر فیلم خیلی زیبا بود ، نمی دانم عکس باکیفیتی از این صحنه روی وب موجود است یا نه. اگر بود ،برایم لطفا بفرستید. من که با کارت TV یک عکس از این نما گرفتم ، آرم شبکه دو را کمی ناماهرانه فتوشاپی کردم و در کنار تابلوی داوینچی قرار دادم.

11 دیدگاه

  1. وقتی جایی در مورد خیلی دور خیلی نزدیک میخونم نمیتونم نظر ندم! چون فیلمی بود که بعد از مدت ها من رو با سینما آشتی داد! دیشب برای بار دوم فیلم رو دیدم. و اعتراف میکنم که در سینما دیدنش چیز دیگه ایه. بخصوص دیدن صحنه های بدیع و زیبا از کویر و همچنین صدای دالبی. این فیلم با دید انتقادی گاف های زیادی داشت. خیلی زیاد. اما بعضی فیلم ها رو باید با دل دید! و خیلی دور خیلی نزدیک هم از دید من چنین فیلمیه. اگه راحت تر ببینیش اشکالاتش کمتر توی ذوق میزنه! اما هنوزم باهات هم عقیده م که یکی از بزرگترین اشکالاتش نشون ندادن صحنه ای زیبا از آسمون بود.
    در مورد موسیقی فیلم هم از داشتنش ضرر نمیکنید. خیلی قشنگه. هم میشه از بیرون تهیه کرد, هم از وب دانلود کرد.

  2. سلام دکتر جان . . .سال نو مبارک
    الان که داشتم نوشته شما را می خوندم تکرار فیلم هم داره پخش میشه و من صداشو میشنوم . . دمورد کوتاه کردن . . . خیلی نکته ها کوتاه شده یا اصلا گرفته نشده . .بر اساس فیلمنامه عرض می کنم . . از ارتباط با منشی و قرار برای تعطیلی تا دیدن برنامه های سامان از طریق دوربین که فقط یک ایمیج دیدیم . . فیلمبردار این کار یعنی حمید خضوئی . . بچه کویر هست و فیلمبرداری که از عکاسی به سینما آمده . . . اون سکانس هم درست حدسس زدید . .نمی شد رادیکال تر از این ساخته بشه . . منظورم صحنه بی باوری دکتر هست . . .

  3. سلام دکترجان
    ای ول داری
    من همین چند ساعت پیش فیلمو دیدم نقدت عالی بود
    بخصوص صحنه های بیابانش محشر بود
    مرسی

  4. دکتر جان نکات خوبی رو اشاره کردی!‌منم تو سینما ندیدم ولی من کلا زیاد خوشم نیومد! یعنی نقاط قوت زیاد داشت ولی استفاده از کلیشه ها بدجوری تو ذوق میزد! یه جورایی اون قدر زیاد بود که آدم به عقل خودش شک میکرد مثل رسیدن به دوراهی با ماشین و رفتن به دست چپ بعد عقب گرد و رفتن به راست!

  5. بسیار زیبا نوشته اید و مطابقت تصویر نقاشی میکل آنژ بر روی شقف کلیسای سیستین با صحنه آخر فیلم مرا تکان داد. راستش خجالت کشیدم که آن را نفهمیده بودم!
    موفق باشید.

  6. متفاوت و زیبا نویسی شما باعث شده یکی از خوانندکان پروپاقرص شما باشم، هر چند که تا به امروز کامنتی برای شما نگذاشته ام.
    نوشتهُ شما در رابطه با فیلم خیلی دور خیلی نزدیک جالب بود ولی چند نکته برای کامل تر کردن بحث آسمان شب شما عرض می کنم:
    به احتمال قوی مطلع هستید که برای نزدیک تر دیدن و بهتر دیدن اجسام دور از لنز تله استفاده کرد، ولی این مورد بیشتر در عکاسی کاربرد دارد و در فیلم برداری کاربردی آنچنانی ندارد دلیلش هم نوع نوردهی و تعداد دورهای گردش فریم است. پس به تجهیزات دقیقتر از جمله چندین نوع فیلتر نیاز است که طبق معمول یا در دسترس نیست یا به علت گرانی به صرفه نیست… حال این موضوع بماند…
    ولی در رابطه با صحبتی که کردید: “هر منجم آماتوری می‌داند که در نزدیکی ماه در هنگام مشاهده آسمان ، به جز هنگام کسوف ستاره‌ای که با چشم غیرمسلح بتوان دید ، نداریم. منظورم فاصله‌ای به مرکز ماه وبه شعاع دو برابر اندازه ماه است.” این موضوع یا از روی دقت زیاد شماست یا از روی مطالعهُ وسیع شما، به هر حال این موضوع همه جا صدق نمی کند. وقتی جسمی نورانی در نزدیکی ماه قرار داشته باشد لزومی ندارد که به علت نور زیاد ماه پنهان شود، شاید که جسم پرنور به قدر نورانی باشد که از پرتوافشانی نور ماه در امان بماند و خود از زیر آن همه نور سوسو بزند! اگر به آسمان شب نگاهی بیندازید شاید شبی این موضوع را ببینید.
    بعد نیست این موضوع را اشاره کنم که این فیلم را در سینما دیدم و زیاد در خاطر ندارم ولی به هر حال هر آنچه به یاد دارم این است که اشتباهات فاحشی در این فیلم در مورد نجوم وجود داشت درست مثل علم پزشکی فیلم! هر چند که دوستان بسیار عزیزم مشاور این فیلم بودند، همام حسینی و پژمان نوروزی. به هر حال دست نوشتهُ شما طبق معمول عالی و خواندنی بود و بابت همهُ نوشته ها و نوشته نشده ها متشکرم.

  7. سلام دوست عزیز… میخواستم بگویم که به اعتقاد من فیلمسازی که نتیجه را به عهده بیننده میگذارد در واقع با زیرکی شانه از بار مسئولیت نتیجه گیری خالی میکند. من فکر میکنم یک فیلم باید در انتها چیزی به شما بگوید که نتیجه همه آن صحنه هاست مثل بهرام بیضایی که با شجاعت نظرش را میگوید و حتی مثلا در فیلم سگ کشی شعارش را هم میدهد :” زخم هست اما خوب میشه باید صبر کرد” به هر حال با این یک بعد نظر شما نمیتونم موافقت کنم چون تماشاگر مسئول ذهنیت فیلمساز نیست و باید بتواند در انتهای فیلم بگوید من این نظریه را قبول دارم یا نه ! نه اینکه مثل خیلی از فیلمسازان زیرک بعد از فیلم دچار یک درگیری و چالش روانی شود و نهایتا نتیجه شخصی اش را بکیرد و در انتقال مفاهیم روشنفکری که همان فیلمساز است عملا هیچ کاری انجام نداده است!

  8. فیلمی بسیار زیبا و لطیف که به نظر من بسیار خوش ساخت و با بازی های روان مخصوصا دیالوگ پسر با خانم دکتر (گورستان ستاره ها و…) بیاییم از اینگونه فیلمها حمایت کنیم تا باز دچار فیلم فارسی نشویم
    موفق باشید

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]