چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید؟
فرانک مجیدی: فکر میکنم بعد از «مری و مکس»، دربارهی انیمیشن دیگری ننوشتهام که خیلی زشت است و انیمیشن خون وبلاگ پایین رفته! دیشب انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید؟» را دیدم. این انیمیشن در مارچ 2010 اکران شد و توسط «دین دوبلویی» و «کریس سندرز» کارگردانی شده.
داستان در دهکدهای وایکینگی به اسم بِرک میگذرد. با آنکه از هفت نسل پیش، اجداد اهالی این دهکده در آنجا ساکن شدهاند، تمام خانهها تازهساخت است، آن هم به خاطر یک مشکل خیلی کوچک: هر از چند گاهی اژدهاها به آنها حمله میکنند و خانهها را میسوزانند و گوسفندها را میدزدند! قهرمان داستان، هیکاپ (با صداپیشگی جی باروشل) که برخلاف مردم دهکده بسیار لاغراندام و ریزه است، همواره توسط اهالی دهکده محافظت میشود تا نه آسیبی ببیند، نه با دست و پا چلفتی بودن همیشگیاش، مزاحمشان شود. هیکاپ دلش میخواهد یک اژدها بکشد و برای خود احترامی کسب کند. او مشکلی هم دارد، قویترین مرد دهکده و رئیس آنجا و اژدهاکُشترین آنها، که برای خود تپهای عضلانی محسوب میشود، پدر هیکاپ (با صداپیشگی جرارد باتلر) است! تازه، او عاشق دختری از دهکده به اسم آسترید (امِریکا فررا) است که بینهایت نترس و جنگجوست و اصلاً هیکاپ را به حساب آدم نمیآورد! از میان اژدهاهای مختلف، یکی هست که هیچکس او را ندیده: «خشم شب». در یکی از حملات، هیکاپ دور از چشم بقیه دستگاه سنگقلاب اندازش را امتحان میکند و اتفاقاً یک اژدها میزند که در دوردست سقوط میکند. هیکاپ میپندارد خشم شب را زده و…
واقعاً چه انیمیشن زیبایی! دو کارگردان تقریباً کمکار و آشنا به ساخت ساخت انیمیشن، از روی رمان «کرسیدا کاول» یک کار دیدنی ساختهاند، با کلی درس و نکتهی خوب برای بچهها و بزرگترها. تمام قواعد لازم برای یک انیمیشن در این کار به چشم میخورد، پرداخت شخصیتها، طراحی خوب لوکیشن، شوخیهایی که خوب میگیرد و نکات انسانی قابلتوجه. راستش از همان اولش از هیکاپ خوشم آمد. یکجورهایی خیلی شبیه «ریچارد هموند»، یکی از مجریان برنامهی تلویزیونی محبوبم Top Gear هست! البته اژدها سواری با توجه به اکران «آواتار» پیش از این انیمیشن، چیز تازهای برای بیننده نیست، اما حتی وجود چنین سکانسهایی در آواتار، از هیجان و زیبایی اژدها سواری این انیمیشن نمیکاهد. بهعنوان یک فانتزی حماسی، این کار ارجاعاتی به کارهای بزرگ حماسی سینمایی هم دارد، مثلاً صحنهی ورود جوانها به میدان اژدهاکُشی، مانند اولین ورود گلادیاتورها به کولزیوم در فیلم «گلادیاتور» است و نوستالژی طنازانهای ایجاد میکند.
در انیمیشن، پیامهای بزرگی هست مثل: کار بزرگ نیازی به هیکل بزرگ ندارد و اصالت با درک و تفکر است، نباید چون چیزی را نمیشناسیم، از بابتش احساس خطر کنیم و نابودش کنیم، ناشناخته را باید شناخت و چه بسا در پس ظاهر خشن چیزی قلبی از طلا باشد، ستایشی بینظیر از دوستی و در کنار هم ماندن، برای یکدیگر فداکاری کردن و مرز سکوت را شکستن و ایجاد ارتباط کردن. خوشبختانه، اینقدر داستان زیبا روایت میشود که هر که کودک درونش زنده باشد، یا پدر و مادر باشد میتواند در کنار بچهها به تماشای کار بنشیند و از کار و حرفهای بزرگش لذت ببرد، شاید حتی بین خندههای بچهها، بزرگترها جاهایی اشکشان هم در بیاید. اژدهاهای انیمیشن، ظاهر خیلی بامزهای دارند و بچهها وحشت نخواهند کرد، البته بچههای این دوره و زمانه هم به این راحتیها نمیترسند.
اما این انیمیشن، اینقدر دیدنی نبود اگر آهنگسازی «جان پاول» را همراه خود نداشت. جان پاول، آقای موسیقی متن سرزمین انیمیشنهاست. با نگاهی به کارنامهی او، بهترین انیمیشنهای سالهای اخیر را میبینیم: سری «عصر یخبندان»، سری «پاندای کنگفو کار»، سری «پاهای شاد» (قسمتهای اخیر همهی اینها در حال ساخت است) و «هورتون صدای یک هو را میشنود» از جمله کارهای انیمیشنی او هستند. اما خدای من! مدتها بود بعد از «هانس زیمر»، کار هیچ آهنگسازی اینقدر من را درگیر خود نکردهبود. تا یک ساعت پس از تمام شدن انیمیشن، مدام تیتراژ پایانی را ریپیت میکردم و راضی نمیشدم از شنیدن موسیقی بینظیر پاول دل بکنم. میتوانم حالا حالاها به احترام این اثر شورانگیز و باشکوه، تمامقد بایستم. کافی است ساندترکهای زیبای او را در طول انیمیشن بشنوید و بعد وقتی دوباره آنها را گوش میدهید، چشمهایتان را ببندید. خود را تصور کنید که زره پوشیدهاید و آمادهی شجاعانهترین نبرد تاریخ هستید، بادبان کشتی را گشودهاید و اولین نسیمهایی که کشتی را به حرکت در میآورد به صورتتان میخورد و شما میدانید پیروز میشوید، روی آسمان بر فراز ابرها پرواز میکنید و برخورد تودههای خیس و نرم ابر را روی صورتتان احساس میکنید. پاول کاری ساخته که مسیر مستقیم گوش به قلب را طی میکند و با قدرت قلبتان را تسخیر میکند، حماسهی دوستی را با لطیفترین سمفونی به نُت تبدیل میکند و عرضه مینماید. دو ساندترک را برای نمونه، از اینجا دانلود کنید تا گوشهای از کار پاول را بشنوید، در جاهایی، حتی بسیار نزدیک به «پاندای کنگفو کار» هست.
این کار، علاوه بر سکانس نبرد نهایی فوقالعاده و پر تعلیقش، دو سکانس دیگر دارد که در کنار موسیقی شنیدنی کار، ارزش صدها بار دیدن دارد: جایی که هیکاپ از روی مارپیچهایی که اژدها کشیده میگذرد تا به او برسد (با ساندترک دوم در لینک دانلود)، و جایی که هیکاپ و آسترید با اژدها بر فراز ابرها پرواز میکنند. خوشبختانه سازندگان اثر، وعده دادهاند که قسمت دوم کار را در سال 2013 اکران میکنند. شاید اینکار، باعث یادآوری درخشانترین قسمت «شازده کوچولوی» اگزوپری باشد، آنجا که شازده کوچولو از روباه میپرسد: اهلی کردن یعنی چه؟ و روباه جواب میدهد: یک چیزی است که پاک فراموش شده، معنیاش ایجاد علاقه کردن است!
انیمیشن خووبی بود
ولی بنظرم یه کم خسته کننده بود
یعنی کند بنظر میرسد..
سلام. من اولین باره که اینجا اومدم و خیلی دوست داشتم. راستش شاید کمی دیر میگم… اون مطلبتون که مال سال 85 بود درباره اعدام صدام رو خوندم و اینروزها…فیلم قتل سعادت آباد! دیروزها فیلم قتل ندا و…
دارم فکر میکنم نکنه همون بیماری جدید که گفته بودید سراغمون اومده؟؟؟ البته در قرون وسطا هم مردم حاضر بودند پول بدن تا اعدام کسی با گیوتین یا سوزاندن جادوگری رو ببینند! ولی الان دنیای مدرن و عصر جدیده!!!
کارتون هم ندیدم اما باید جالب باشه میبینم. و با اجازه آدرستون رو میچسبونم به دیوار خونه مجازیم.
انیمیشن خیلی قشنگ و جذابی بود
اگه اشتباه نکنم یه سریال کارتونی هم از این داستان رو قبلا تلویزیون پخش می کرد یا لااقل اصل موضوع هر دو تا خیلی به هم نزدیک بود
این انیمیشن رو من همون اوایل که اومده بود دیدم. واقعاً قشنگه. هفته پیش هم نسخه blue-ray رو دانلود کردم. به نظر من این انیمشن رو میشه در سطح wall-e و up قرار داد.
اون سکانسی هم که بی دندون به اصطلاح عکس هیک آپ رو کشیده بود قسمتی از موسیقیش رو به عنوان زنگ موبایلم گذاشتم. کل OST رو دانلود کردم.
انیمیشن tangled رو هم پرده ایش رو دیدم میشه گفت جز کارای خوب هستش.
باور میکنید منم دیشت دقیقأ قبل از فوتبال این انیمیشن رو دیدم؟ بسیار قشنگ بود. ممنون از توضیحات کاملتون.
نقل از فیس بوک محک: وقتی هممون پول داریم هفته ای 2500 تومن قهوه تلخ و قلب یخی بخریم حتما آنقدر پول دار هستیم که ماهی فقط 1000 تومن بدیم برایه کودکی که نیازمند هزینه درمانشه http://mahak-charity.org/ozviat.php
اگر حوصلهی ثبتنام ندارید هم از این صفحه میشود بدون هیچ دردسر اضافهای مبلغی را (کم، بهتر از هیچ است) از طریق کارتهای شتاب پرداخت کرد. خودم همین الآن در عرض کمتر از یک دقیقه این کار را کردم (بی نام و نشان و وقتگیریهای فرمپرکردن. با چند کلیک فقط). اگر کارت شتابتان پرداخت اینترنتیش فعال باشد:
https://mahak.samanepay.com/
کارتون قشنگ و زیبایی بود هر چند که استارت خوبی نداشت و تا ۱۰ دقیقه اول کشل کننده بود . شاید می تونم یگم یکی از قشنگ ترین کارتون هایی بود که تا حالا دیده ام
در راه BSD و لینوکس موفق باشید.
فریدی
واقعا انیمیشن زیبایی هستش و جز تک مواردی هست که قهرمان داستان معلول میشه !
اینم ساندتراک کاملش:
http://hotfile.com/dl/57469207/9ba2d8f/How_To_Train_Your_Dragon_OST(Soundtrack).rar.html
انیمشن خیلی سخت اخرین کارتون قشنگی که دیدم شگفت انکیزان بود
خانم مجیدی سلامن علیکم…ما که هرچی به این آقای دکتر شما میگوئیم گوش نمیکند…شما که انقدر فیلم بین و فیلم باز هستید چرا یک گوشه چشمی به فیلمدونی ما نمی اندازید…؟ مگر توی اینترنت چند تا سایت ایرانی هست که به این کاملی و شسته رفته گی آرشیو نوزده هزار تایی اش را به علاقمندان سینما عرضه کند؟
خصوصی ست…پابلیش نشود
سلام
منم این کارتون زیبا رو دیدم. در تمام طول فیلم، “خشم شب” منو یاد جت های جنگنده مینداخت. اون مانورهای زیبا و سریع در آسمان، ظاهر شدن ناگهانی در پهنه آسمان، اون آتشی که از دهان خشم شب بیرون میومد و بیشتر شبیه یه شلیک سلاح نظامی بود و در آخر هم اون مبارزه هیجانی با اژدهای بزرگ که دقیقا یادآور درگیری یه جنگنده با هدف بود …
شاید اینها یه جور تبلیغ برای نیروی هموایی آمریکا بود (نوجوانی که فیلم رو میبینه عاشق اژدها سوار شدن میشه و نزدیکترین حالت واقعی به یه اژدها سوار، خلبان جت جنگنده هست). شاید هم سازندگان فیلم تنها این قصد رو داشتند که با شبیه کردن حرکات “خشم شب” به هواپیما بر جذابیت و هیجان فیلم اضافه کنند و نه چیز دیگه.
چه جالب سلیقه و فکر شما هم مثل منه منم دقیقا از richard hammond خوشم میاد و دقیقا با دیدنش یاد اون افتادم!