تصویری از یک بانو: درباره مریل استریپ

فرانک مجیدی: در میان ستارههای تاریخ سینما، نام زنان بسیاری مطرح شد که در زمان خود یا برای همیشه، در یاد سینمادوستان، عزیز ماندند. بسیاری از عاشقان سینما اما، برای کیفیت بالای بازیگری، نمایش خیرهکننده و نحوهی تعریف و ارائهی کاراکتر، یک نام را بالای لیست زنان بازیگر محبوب خود در سینما میآورند: «مریل استریپ».
«مری لوییز استریپ»، اولین فرزند مادری با سابقهی بازیگری برای فیلمهای تبلیغاتی و پدری شاغل در یک شرکت داروسازی است. استریپ از سمت پدری، ریشههای آلمانی دارد و از سوی مادر، ریشههای سوییسی. پدرش عاشق آن بود که پیانو بنوازد و مادرش با موسیقی او آواز بخواند، برای همین مریل از کودکی با خوانندگی هم آشنا شد. او در رشتهی هنرهای دراماتیک از کالج واسار در سال 1971 فارغالتحصیل شد و در «مدرسهی هنرهای دراماتیک ییل» به تحصیلاتش ادامه داد. در دانشگاه ییل بود که بازیگری تئاتر را تجربه کرد. در طول نخستین تجربههای بازیگریاش با «جان کزِیل» آشنا شد که بعدها با او نامزد کرد. استریپ با نمایشهای موزیکال «پایان خوش» و «آلیس در قصر» برای اولین بار روی صحنهی برادوی رفت.
این استعداد جوان روی صحنهی تئاتر، قرار بود اولین بار در «کینگکنگ» به کارگردانی «دینو د لورنتریس» بازی کند، ولی آقای کارگردان همینکه چشمش به استریپ افتاد به ایتالیایی به پسرش گفت: «این که زشته! این چیه برای من آوردی؟!» و اصلاً انتظار نداشت استریپ هم به زبان ایتالیایی یک جواب دندانشکن به او بدهد! بعد از همکاری استریپ در یک فیلم تلویزیونی، در 28 سالگی شانس حضور در سینما را با فیلم «جولیا» بهدست آورد که نقش کوچکی بود. یک سال بعد، قرار شد نامزدش، کزیل (بازیگر نقش فِرانک در «پدرخوانده)، در فیلم «شکارچی گوزن» بازی کند. او مدتها بود که به سرطان استخوان مبتلا گشتهبود و استریپ برای مراقبت از او، نقش لیندا را پذیرفت. با اینحال، اوضاع بیماری کزیل بدتر شد و با تمام مراقبتهای دلسوزانهی استریپ از او، کزیل در 12 مارچ 1978 فوت کرد. او برای فراموش کردن غم خود، پیشنهادات کار را میپذیرفت. کزیل دیگر زنده نبود که «شکارچی گوزن» اکران شد و مریل استریپ برای اولین بار، نامزدی در بخش «بهترین بازیگر زن نقش مکمل» را تجربه کرد. او در سال 1979، فیلمنامهای 6 صفحهای از «وودی آلن» برای بازی در فیلم «منهتن» دریافت کرد و علاوه بر فیلمنامهی ناقص، با شرط آلن برای عدم بداههپردازی در دیالوگگویی هم روبرو بود، با اینحال پروژه را پذیرفت.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
همانسال، نقطهی عطف واقعی دوران کاری استریپ فرا رسید. به او پیشنهاد بازی در فیلم «کرامر علیه کرامر» ارائه شد. داستانی دربارهی زوجی که به تازگی از هم جدا شدهاند و برای گرفتن سرپرستی پسر خردسالشان در جدال با یکدیگرند. قرار بود نقش خانم کرامر به «جین فاندا» برسد و نقش تد کرامر، به «جیمز کان»، اما هر دو نقش را وا نهادند و در نهایت درخشش در این فیلم، قسمت استریپ و «داستین هافمن» شد. استریپ در اولین دیدارش با «رابرت بنتون» و هافمن پس از مطالعهی فیلمنامهی اولیه، به آنها گفت فیلمنامه چهرهی زنی را که تجربهی طلاق را پشتسر گذاشته و درگیر دعواهای قانونی سرپرستی فرزندش است، بسیار شیطانی تصویر کرده. بنابراین فیلمنامه تا حدود زیادی تغییر کرد و خود استریپ، دیالوگهای سکانس دادگاهش را نوشت. بنتون دست بازیگرانش را در بداههپردازی تا حدود زیادی باز گذاشت. مثلاً سکانس بستنی خوردن تد و بیلی که توسط هافمن و «جاستین هنری» اجرا شد و قرار نبود در فیلم باشد و سکانس رستوران استریپ و هافمن، که هافمن تنها به فیلمبردار گفت میخواهد گیلاسش را سمت استریپ پرتاب کند، استریپ که بیخبر از ماجرا بود حسابی ترسید و بابت این ماجرا کلی سر هافمن داد کشید! در آنزمان، هافمن در زندگی شخصیاش مشکل داشت و درگیر طلاق بود و استریپ، همچنان داغدار جان کزیل. پذیرفتن بازی در این فیلم، راه را برای موفقیتهای بزرگ استریپ گشود و او برای این نقش، اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل و گلدنگلوب را از آن خود کرد و هافمن هم برای بازیش، اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. علاوه بر این، «کرامر علیه کرامر» 3 اسکار و 31 جایزهی دیگر را در فهرست افتخارات خود ثبت کرد. همانروزها، اتفاق خوبی در زندگی استریپ افتاد و او با مجسمهساز جوانی به نام «دان گامر» آشنا شد که به ازدواج آنها انجامید.
در دههی 80، استریپ نقشهای اصلی را پذیرفت که برای بازیاش در کنار «جرمی آیرونز» بریتانیایی در فیلم The French Lieutenant’s Woman بسیار تحسین شد، اما در Still of the night نمایشش نظر منتقدان را جلب نکرد. پس از دریافت نقدهای منفی، استریپ خود را نباخت و فرصتی برای انتخاب مریل پیش آمد: «انتخاب سوفی» داستان زنی لهستانی بازمانده از خشونتهای نازیها در اردوگاه و تعاملاتش با نامزد عجیب و دوست نویسندهی جوانش. «آلن جِی. پاکولا» در فکر انتخاب استریپ نبود که استریپ شخصاً نزد او رفت و در برابرش زانو زد و التماس کرد که نقش را به او بدهد، او برای این نقش سخن گفتن با لهجهی لهستانی، زبان لهستانی و زبان آلمانی را آموخت و یکی از حیرتانگیزترین بازیهای ژانر درام را ارائه داد. سکانس «انتخاب» در یک برداشت انجام شد و استریپ حاضر به تکرار آن نشد. سالها بعد، وقتی استریپ مهمان برنامهی «اپرا وینفری» بود، این سکانس پخش شد. استریپ در حین تماشای آن بسیار ناراحت بود و گفت دلش نمیخواسته این سکانس را ببیند و تا بهحال هم آن را تماشا نکردهبود. او برای بازی در نقش سوفی، اسکار بهترین بازیگر زن در نقش اصلی را از آن خود کرد.
یک سال پس از این موفقیت، استریپ جنبهی دیگری از تواناییهایش را رو کرد، بازی در نقش کاراکترهایی واقعی. اولین قدم او «سیلکوود» و بازی در نقش یک زن فعال اجتماعی، «کارن سیلکوود» بود. او بار دیگر نامزد اسکار شد ولی جایزه به همبازیش، «شِر» رسید. وی در 1986، نامزد اسکار بهترین بازیگر زن در «بیرون از آفریقا» شد. در سال 1988، در «فریادی در تاریکی» بار دیگر نقش کاراکتری واقعی را بازی کرد، زنی استرالیایی به نام «لیندی چمبرلین» که مظنون به قتل دخترخواندهاش بود. او برای این نقش، در جشنوارهی کن جایزهی بهترین بازیگر زن را بهدست آورد.
دههی هشتاد از هر جهت برای استریپ شیرین بود. بر بازیها و تواناییهای او مدام نقدهای مثبت نوشته میشد. بهعنوان یک همسر و یک مادر شاغل نیز استریپ یک الگو بود. زندگی او با دان گامر بیحاشیه پیش میرفت و او مادر 4 فرزند شدهبود، یک پسر و سه دختر. چیزی نماندهبود که استریپ شانس بازی در «تلما و لوییز» را هم بیابید که بهخاطر بارداری، همکاری او با پروژه منتفی شد. سالهای اولیهی دههی نود از نظر حرفهای برای استریپ چندان خوب پیش نرفت و نقدها مثل دههی هشتاد در ستایش او نبود. طولانیترین وقفه در نامزدی دوباره در اسکار برای او پیش آمد، 5 سال بدون فیلمِ دیدنی. اما چون او مریل استریپ بود، دلسرد نشد و در سال 1995 بازی در «پلهای مدیسنکانتی» را در کنار «کلینت ایستوود» پذیرفت. قرار بود «سیدنی پولاک» کارگردان فیلم باشد و نقش فرانچسکا به بازیگرانی مثل «سوزان ساراندن» یا «جسیکا لانگ» برسد، اما ایستوود پروژه را بهدست گرفت. استودیو به ایستوود فشار آورد تا بازیگران زن جوان را برگزیند، اما ایستوود که همواره به این معروف بوده که فرزند خلفی برای مادرش است، با پیشنهاد مادرش مریل استریپ را برگزید. استریپ برای بازی در نقش یک زن خانهدار میانسال، 15 تا 20 پوند وزن اضافه کرد و باز نامش میان نامزدهای اسکار آمد. با بازی در «یک چیز واقعی» و «موسیقی قلب» -که برایش 8 هفته و روزی 6 ساعت تمرین نواختن ویولن کرد- باز نامش در میان نامزدهای اسکار آمد و عدم موفقیت در 5 سال ابتدایی دههی نود را بهفراموشی سپرد.
آغاز قرن بیست و یکم برای استریپ، با همکاریش با «استیون اسپیلبرگ» در «هوش مصنوعی» همراه بود. در سال 2002، باز در نقش یک کاراکتر واقعی، «سوزان اورلئان» روزنامهنگار، را در کنار «نیکلاس کیج» در Adaptation پذیرفت و باز به دورهی نامزدی اسکار در نقشهای مکمل بازگشت و البته جایزهی گلدنگلوب را در همین رشته بهدست آورد. بهعلاوه در نقش کلاریسای «ساعتها» هم ظاهر شد که با وجود عدم نامزدی در اسکار برای این فیلم، خرس نقرهای جشنوارهی برلین را برای بهترین بازیگر نقش مکمل برایش به ارمغان آورد. در سال 2003، از سوی AFI جایزهی یک عمر فعالیت هنری به او اهدا شد و در سال 2004، بازی در فیلم «کاندیدای منچوری» را در کنار «دنزل واشینگتن» پذیرفت. خود استریپ میگوید عاشق بازی در نقشهای کمدی است، اما فرصتهای اندکی برای اینکه خود را در این زمینه بیازماید داشته و برای همین بازی در کاندیدای منچوری را پذیرفته. در همان سال، او در کمدی سیاه «مجموعهای از وقایع ناخوشایند لمونی اسنیکت» در نقش عمه جوزفین ظاهر شد، فیلمی که ستارهاش «جیم کری» با گریمی بسیار سنگین بود. در سال 2006، استریپ در یکی ازپرفروشترین فیلمهایش، «شیطان پرادا میپوشد»، بازی کرد و بازی چشمگیر و نحوهی کار او بر صدایش، برای چهاردهمین بار چشم داوران اسکار را گرفت. در سال 2007، استریپ با دخترش که از لحاظ قیافه، بسیار شبیه اوست در فیلم «عصر» ظاهر شد. دخترش در نقش ایام جوانی مادرش بازی میکرد. در سال 2008، او پروژهی موزیکال «مامامیا!» را پذیرفت. «جرمی کلارکسن» در یکی از اپیزودهای Top Gear در اینباره به همکارش، «ریجارد همون» گفت: مثلاً مریل استریپ رو در نظر بگیر، هنرپیشهی محشریه، اما فیلم افتضاحی مثل «مامامیا!» رو هم بازی کرده! البته این فیلم تا کنون، پرفروشترین فیلم موزیکال تاریخ بودهاست. چون دنیای سینما کمی متفاوتتر از دنیای ماشین است، کسی نظر کلارکسن را جدی نگرفت و استریپ برای بازیاش، نامزد یک گلدنگلوب دیگر شد. در سال 2008، او بازی در فیلم تحسینشدهی «شک» را نیز پذیرفت. در نقش مدیر یک مدرسهی کاتولیک که به کشیش مدرسه مشکوک میشود. او بار دیگر نامزد جایزهی اسکار شد. 60 سالگی مریل استریپ، با سه فیلم همراه بود: «جولی و جولیا» و «پیچیده است» و صداپیشگی در «آقای فاکس شکفتانگیز». در روز تولدش، سر فیلمبرداری بود و وقتی رسید، بچههایش شام تولدش را آماده کردهبودند و شوهرش به او یک تُستر هدیه داد! استریپ میگفت برای همه 60 سالگی یک سن به شمار میرفت، من به خودم میگفتم بعد از 59 سالگی میرسد و از آن وحشت داشتم! او برای بازی دوستداشتنی و دیدنیاش در نقش یک کاراکتر واقعی دیگر، «جولیا چایلد» در فیلم «جولی و جولیا» بار دیگر نامزد اسکار شد و البته جایزهی گلدنگلوب بهترین بازیگر زن را برای این فیلم به دست آورد. در حال حاضر، او مشغول پروژههای «مامان و من» به کارگردانی «استنلی توچی» و «بانوی آهنین» در نقش مارگارت تاچر است تا یک کاراکتر واقعی دیگر را جان ببخشد. این فیلم در 16 دسامبر سال جاری اکران میشود و احتمال نامزدی اسکار مریل استریپ، بهخاطر بازی در نقش پیچیدهی تاچر فراوان است. حرفهایی هم مطرح شده که او قرار است نقش بانوی شهیر دانشمند «ماری کوری» را بازی کند.
امروز، مریل استریپ 62 ساله میشود. او همواره بهخاطر توانایی خارقالعادهاش در ارائه و اجرای تمامی لهجهها، تمرینهای طاقتفرسایش پیش از اجرای نقش و بازیهای چشمگیرش مشهور بودهاست. زنان بسیاری بخاطر زیبایی و بازی خوبشان ستاره شدهاند، اما ماجرا برای مریل استریپ متفاوت بود. چهرهی سرد او با آن بینی کشیده و دارای انحراف – که استریپ هرگز حاضر به جراحیاش نشد- مسلماً به زیبایی «ادری هپبورن»، «آوا گاردنر» و «اینگرید برگمن» نبود، اما بازیهایش، تعریف جدیدی در استاندارد بازیگری برای زنان ارائه داد. او مرزها را در هم شکست و سرزمین ستارگان را افسانهای تر ساخت. شخصاً باور دارم اگر «آل پاچینو» را سلطان بازیسازان بدانیم، «مریل استریپ» مسلماً با چندین سر و گردن اختلاف سطح، بالاتر از همکاران خود ایستاده و بانوی بزرگ سرزمین ستارههاست. رکوردهای او بینظیر است و هیچ بازیگری، از زن و مرد، به گرد پای او نرسیدهاند. 16 نامزدی در اسکار –با دو برد- و 25 نامزدی در گلدنگلوب –با هفت برد-. غیر از اینها 77 جایزهی سینمایی دیگر برده و 61 نامزدی دیگر هم در مجموع 40 سال فعالیت حرفهای خود و بازی در مجموعاً 65 فیلم و سریال تلویزیونی کسب کردهاست. این آمارهای خیرهکننده، از آن همان دختر جوانی شدهاست که در اولین شانس حضورش در فیلم سینمایی، از سوی کارگردان، زشت خطاب شدهبود!
سوفی رنجکشیدهای که به زحمت برای جملات انگلیسیاش واژه مییافت، زن کارگر آسیبدیدهای که بیتوجهی کارفرمایانش از او «کارن سیلکوود» مبارز را ساخت، جوآنای سرسختی که برای داشتن فرزندش میجنگد، فرانچسکای خانهداری که عاشق رابرت میشود، خواهر آلوشس سرسخت و تلخ که بهخاطر یک شک پدر فلین را نابود کرد و با اشک گفت:«من شک دارم، من خیلی شک دارم!»، جولیای عاشق غذا که دنبال عشقش رفت و با آنکه نمیتوانست مادر شود، با تمام وجود یک مادر مهربان و خوشقلب بود، همگی، گوشهای از توانایی بانو مریل استریپ در خلق شخصیتهای متفاوت است. موفقیتهای فراوان او، در ازدواج 32 سالهاش خللی ایجاد نکرده و در هر فرصتی از همسر و فرزندانش برای آنچه که امروز از او میشناسیم، قدردانی میکند. یکبار گفت: «در مدرسهی درام از ما پرسیدند چطور نقش یک ملکه را بازی میکنید؟ و همه گفتند باید روی شخصیت و اتوریته کار کرد، در حالی که حالتی که هوای اطراف شما مییابد، تعیین میکند تا چه میزان در اجرای نقش موفق بودهاید.» استریپ درست همان هوای تازه برای بازیگری است. کوچکترین جزئیات صورتش در هر لحظه، بهترین حس و حالی است که یک بازیگر در آن شرایط میتواند اجرا کند. این نوشته، تنها نگاهی اجمالی به تصاویری خلقشده از یک بانو بود، بانوی حقیقی به شکستن مرزها، بیشتر درخشیدن خود و تداوم افسانهاش میاندیشد.
پن: عنوان نوشته، برگرفته از یکی از فیلمهای «نیکول کیدمن» بود که دو روز قبل 44 ساله شد. امروز همچنین تولد «عباس کیارستمی» هم هست. از همهی این ستارهها برای سینمای عزیز و دوستداشتنی سپاسگزاریم.
منابع: http://en.wikipedia.org/wiki/Meryl_streep
http://www.imdb.com/name/nm0000658/bio
شاید نتونین تصور کنین که چقدر منتظر نوشته شدن چنین شرح حالی از بانو استریپ از طرف شما بودم
همیشه به خودم می گفتم مگه میشه کسی اینقدر سیما رو دوست داشته باشه و تا بحال در مورد بانوی اول سینمای جهان مطلبی تو وبلاگش ننویسه
بانو استریپ تنها بازیگر زنی هست که هیچ وقت توی مقالات نقد فیلم مطلب جدیدی نسبت به اونچه که در بازیش ارایه داده دستگیرم نشده چون همیشه همه احساساتش رو در حد کمال از طریق بازی به بیننده منتقل میکنه و دیگه حرفی برای گفتن باقی نمیزاره
ممنونم از شما به خاطر نوشته زیباتون در مورد بانو استریپ
خیلی کامل و مفید. بقیه چیزهایی که نمیدونستم یکطرف، اینکه اصلاً نمیدونستم که مریل استریپ تو هوش مصنوعی، صداپیشه بوده طرف دیگه! واقعاً بازیگر پرکار و در عین حال موفقیه. نمیدونم چرا یاد جودی دنچ افتادم که در عین حال که اسکارهای زیادی برده، نقشهای به نسبت تکراریای رو بازی کرده وو اصلاً قابل مقایسه با استریپ نیست.
عالی بود …. ممنون
مریل استریپ ستاره تکرار نشدنی پرده نقره ایست
با اجازه شما در فیسبوک در صفحه ” وبگردی های ما” به اشتراک گذاشته شد .همیشه پیروز باشید
واااای.
فقط می تونم بگم عالی بود.
نوشته ای عالی درباره یکی از قابل ستایش ترین الهه های ماورایی هالیوود…
و البته هیچ کس برای ما نیکول عزیز نمی شود ;)
کتاب پل های مدیسون کانتی رو خوندم . فک می کنم فیلمش به قشنگی کتابش باشه. حتما میبینمش.
مرسی از مطلب زیباتون.
وقتی به من میگن شبیهشی، کف میکنم که هم انقدر چهره م بی روحه و هم انقدر در مقام قیاس ناموفق م و گشاد!! بد نبود اگه بودم واقعن : ))
عالی بود دکتر جان دستت درد نکنه
man filmaye ziadi az in khanoom nadidam vali hamoonaii ke didam vaghean tahsin bar angize…mamnoon
بانویی برای تمام فصول
jazab va por mohtava bod ba tashakor