معرفی هشت کتاب
خوشبختانه پستهای معرفی کتاب من با استقبال خوب بعضی از خوانندهها روبرو شده.
بعضی از خوانندهها پرسیدهاند که چطور کتابهای جالب تازه را پیدا میکنم، آیا هر هفته به کتابفروشی میروم. در پاسخ این عزیزان باید بگویم من منابع زیاد و پراکندهای برای پیدا کردن عناوین تازه در خور توجه دارم، دفترچهای دارم که هر وقت کتاب تازهای نظرم را جلب میکنم، اسم و مشخصاتاش را یادداشت میکنم و بعد هر چند هفته یک بار به صورت آنلاین یا حضوری کتابها را تهیه میکنم. منابع من، کتابهای توصیه شده در وبلاگستان، سایتهای در مورد کتاب، مجلات و هفتهنامهها هستند.
ضمنا پیش از این در پستی با عنوان «چرا آنلاین کتاب نمیخرید؟» در مورد شیوه خرید آنلاین کتاب توضیحاتی دادهام.
اما نمیشود از کتاب نوشت ولی شکوه و شکایتی نکرد. یکی از بزرگترین لذتهای شخصی آدم این میتواند باشد که وقتی در حال خواندن کتابی است، سر بلند کند و عبارت یا پاراگرافی از کتاب را برای اطرافیانش بخواند، اطرافیانش با او همراه شوند و حرفی و سخنی در تأیید، به زبان بیاورند.
بعضی از ماها از چنین هستیم و حتی اگر از اطرافیانمان هم کسی را پیدا نکنیم یا تنها باشیم، به شیوههای دیگر لذتهای کتابی خود را به اشتراک میگذاریم. برای مثال شما مراجعه کنید به وبلاگهای فارسی که صرفا با انعکاس چند جمله برجسته منتخب از کتابها، بسیار محبوب هستند و در دوره زمانی «گودر مرحوم»، بسیار پرلایک بودند.
اما اگر زاویه دید خود را گسترده کنید، میبیند که جز حلقه محدود خاصی، در جامعهمان شمار زیادی هستند که چنین لذتهای معنوی را درک نمیکنند. شما هر قدر هم از لذت کتاب خواندن یا مثلا یک سکانس برجسته سینمایی یا به اوج رفتنتان با یک قطعه موسیقی برایشان بگویید، در منظر آنها یک آدم فضایی درکنشدنی هستید. کار به جایی میرسد که از فرط عدم سنخیت با این گروه، مجبور میشوید که این اعتیاد معنوی خود را به مانند چیزی پلید از آنها مخفی کنید و از آنجا که آدم دوست دارد، همیشه حرف و سختی برای برقراری ارتباط داشته باشد، ناگزیر میشوید صرفا در مورد امور مادی و رخدادهای مبتذل سیاسی دنیا، در حدی که میشود، سر صحبت را با آنها باز کنید.
این طور مواقع دریغی در ژرفنای وجود آدمی شکل میگیرد. نه! اشتباه نکنید، این دریغ برای خود آدم و درک نشدنش نیست، بلکه این دریغ برای آن خیل عظیمی است که عملا هیچ وقت در زندگی خود جادوی قلم یک نویسنده، تخیل و جهانبینی و شخصیتپردازیاش را درک نمیکنند، آرشه موسیقی بند بند روحشان را نمینوازد و مفتون صحنههای جادویی فیلمها نمیشوند و با اینها سیر ملکوت نمیکنند.
گمان نمیکنم که بشود آماری درست از سطح جامعه در این مورد گرفت، اما شاید اگر روزی بتوانیم جامعهمان را با جوامع دیگر مقایسه کنیم، تفاوت زیادی میان درصد مبتلایان به کتاب و موسیقی و سینما بین آنها باشد. اینکه چرا جامعهای چنین مسخ میشود که، لذتی را از خود دریغ میکند، خود مبحثی است جداگانه. اما به صورت مختصر میتوان نوشت که لذت بردن از یک کتاب، موسیقی یا فیلم، به مانند رسیدن به مقامات عرفانی، خود مستلزم طی مقامات و مراحل چندگانه است. در ایران حتی برای تهیه ماده خام این اعتیاد معنوی باید جوینده بود و به مانند دیگر جاها با بمباران رسانهای، این مواد فرهنگی تبلیغ نمیشوند و ارزان و بیدردسر به خانهها راه پیدا نمیکنند. سفر در عالم کتاب، فراغتی میخواهد، این فراغت این روزها برای کمتر کسی مهیاست و شاید جز آنهایی که به نوعی کار حرفهای در زمینه کتاب میکنند، کمتر کسی فرصت برای کتاب خواندن جدی داشته باشد.
نقاشیای اثر علیرضا درویش
هیچ جامعه و قشری یکشبه کتابخوان نمیشود، فرهنگ و کتابخوانی باید ذره ذره در لایههای مختلف و در سلولهای مغز ما ریشه بدواند. به خودتان نگاه کنید و ببینید چطور در طی سالهای سلیقه فرهنگیتان رشد کرده و مثلا موسیقیهای پیچیدهتری را گوش میکنید یا کتابهای خاصتری را میخوانید، جامعه هم باید فرصت آن را داشته باشد تا با داشتن حق انتخاب چشیدن از سفرههای مختلف فرهنگی و مقایسه طعمها با یکدیگر، به یک والایش فرهنگی برسد.
درست به همین دلیل، اگر چنین فرصتی مهیا نباشد، چنان والایشی را در پی نخواهد داشت و ما نباید به خودمان اجازه بدهیم که از منظر بالا از سلیقه جمعی جامعه انتقاد کنیم و هنگامی که فروش بالای یک فیلم مبتذل را میبینم، سر تکان بدهیم، چرا که هرگز چنان فرصتی برای جامعه مهیا نشده است.
سلولهای بدن، گیرندههایی در سطح خود دارند که بعد از متصل شدن مواد شیمیایی و هورمونها یا میانجیهای عصبی، در طی مراحلی باعث تغییرات فیزیولوژیک یا فازایش تولید مواد درونسلولی میشوند. میزان فراوانی و حسایت و اختصاصی بودن این گیرندهها، اهمیت بسیاری دارد و نوع واکنش فیزیولوژیک را مشخص میکند.
از منظری، جامعه هم به مانند یک سلول است، در هجوم مواد فرهنگی گنگ و بیمفهوم ممکن است گیرندههایش گیج شوند و نتوانند سیگنالهای لازم را برای واکنش به درون بفرستند.
برای اینکه این پست شلوغ نشود، از میان انبوه کتابهای تازه، 8 کتاب را انتخاب کردهام، مابقی کتابها را در دو یا سه پست منتشر خواهم کرد. سعی میکنم فاصله زیادی بین این پستهای نیفتد.
1- برتون به روایت برتون: عاشقان سینمای برتون باید به هر قیمتی شده این کتاب را تهیه کنند.
برتون و جانی دپ علاقه زیادی به هم دارند. کتاب، دو مقدمه بسیار خواندنی از جانی دپ دارد که وصفی است از نجوه آشنایی و همکاریهای بعد این دو با هم. جانی دپ در این مقدمه نوشته است که چگونه آشنایی با برتون و روح پر از تخیل و آفریننده او، چطور او را از ورطه بازی در سریالهای پاپکورنی نجات داد و امید تازهای در او زنده کرد. او مینویسد که چطور در شرایطی که به انتخاب او به عنوان بازیگر امید نداشت، چطور شانس به او روی آورد و مد نظر برتون قرار گرفت.
برتون از دید جانی دپ «یک دوست هنرمند، نابغه، اعجوبه، دیوانه، دلاور، جالب، وفادار، مؤلف و شریف» است.
اما برتون، چگونه برتون شد؟ چطور استودیوهای فیلمسازی هالیوود پذیرای دنیای فانتزی او شدند؟ چگونه یک انیماتور ناچیز، به جرگه کارگردانان سطح اول هالیوود رسید؟
اینها چیزهایی هستند که شما با مطالعه این کتاب درمییابید. شما با خواندن این کتاب میفهمید که چطور موجود معضوم ادرواد دستقیچی خلق شد یا چطور عیار نقابدار بتمن آفریده شد. عاشق ماهی بزرگ یا چارلی و کارخانه شکلاتسازی هستید؟! این کتاب را حتما بخوانید.
کتاب برتون به روایت برتون مارک سالیزبوری نوشته است و نشر چشمه آن را 318 صفحه با ترجمه ابراهیم عامل محرابی و با قیمت 7200 تومان به بازار فرستاده است.
2- خاطرات کودکی ژوزه ساراماگو: عنوان کتاب گویای محتوای آن است، کمتر کسی پیدا میشود که نخواهد بداند خالق «کوری» و «بینایی»، چگونه دوران کودکیاش داشته است.
«گاه از بالاترین نقطه سراشیبی حرکت، جریان تقریبا خاکستری آب را مینگرم و بیهوده خیال میکنم اگر در سادگی کودکیام غوطهور شوم، اگر دوباره چوبدستی بلند و نمکناک و یا پاروی پر سر و صدای گذشته را در دستهای اکنونم بگیرم و کشتی دهکدهای را که تا مرز خیال و واقعیت وجودم رانده و در جایی از زمان، به گلنشسته رهایش کرده بودم، روی پوسته نرم آب حرکت دهم، همه چیز به همان حالتی که بود بازمیگردد.»
وقتی دیشب، سطور بالا را در کتاب خواندم، در حالی که غرق در جملات صمیمانه کتاب بودم، ناخودآگاه خودم به دوران کودکی رجعت کردم. گمان میکنم، زمانی که شما هم این کتاب را تهیه کنید و تا به به انتها بخوانید، فلشبکهای ناگزیر به دوران کودکیتان کنید.
«بازآوری این خاطرات هر چند یک خط مستقیم را دنبال نمیکند، اما با قدرت تمام بیانکننده زندگیای است که با فقر و خشونت آمیخته است. اما در خیالپردازیهای معطوف به گذشته ساراماگو، میتوان زندگیهایی را که تحت تاثیر محبت و کرامت قرار گرفتهاند دید و با تاثیر و عمق ارتباطات روبرو شد. نویسنده میداند خاطره میتواند چه نقشی بازی کند و با همین عناصر و ابزار است که او از این مجموعه برای بازآفرینی عواملی جدید بهره میگیرد. ژوزه بین پایتخت پرتغال و «آزینگاها» دهکده زادگاهش رشد کرد. از خانواده، او خاطراتی از مادرش را باز میگوید که همواره رنج میبرد، پدری که با خشم و حسادت انباشته شده بود، پدربزرگ و مادربزرگی که کارگرانی رواقی مذهب بودند و همین فلسفه آنها را گرم نگه میداشت و شب به بستر میبرد.اما غمی پرسر و صدا را میتوان در این کتاب مشاهده کرد؛ کودکی که در غم شناور است، اما در آرامش این غم را در خاطراتش بیان میکند. از مرگ برادر بزرگترش است که ما وارد خاطرات غمبار او میشویم، وقتی میخوانیم پسران بزرگتر چگونه با استفاده از یک سیم فلزی او را شکنجه کردهاند، ترس و درد یک پسر کوچک زخمی که خون از او میچکد، حجمی وسیع از ترحم را برمیانگیزاند. جراحت جسمی بهبود پیدا میکند، اما رنجی که برای برادر از دست رفته با اوست و نگرانی برای دیگرانی که زیر چنین فشاری زندگی میکنند همیشه باقی میماند. شاعر، روزنامهنگار و خاطرهنگاری به نام ساراماگو است که میداند واژهها میتوانند نقشی مهم، حتی در تعیین سرنوشت یک فرد ایفا کنند. خانواده پدری نویسنده «دی سوزا» نام داشت و نویسنده در این کتاب به ما میگوید که یک جوک محلی موجب شد تا او نام ساراماگو را برای خود انتخاب کند که نام تربچهیی وحشی است که فقرا در زمان تنگدستی با آن شکم شان را سیر میکنند.»
این کتاب در 135 صفحه با قیمت 3500 تومان از سوی کتاب نشر نیکا با ترجمه سائنا حبیب منتشر شده است.
3- باشگاه مشتزنی: فیلم باشگاهمشتزنی دیوید فینچر را کمتر کسی است که ندیده باشد، اما کتابی که این فیلم بر اساس آن ساخته شد، در سال 1996 توسط چاک پالانیک نوشته شد. این نویسنده یکی از محبوبترین نویسندههای آمریکایی است. در شرایطی که او کتاب اولش را به هیچ ناشری نسپرده بود و کتاب دومش هم از دید ناشران صلاحیت چاپ را نداشت، پالانیک باشگاه مشتزنی را ابتدا با هدف آزار دادن ناشران و بدون امید به اینکه چاپ شود، نوشت، اما در کمال تعجب این نوشته او مورد استقبال قرار گرفت.
خواندن این کتاب تجدید خاطرهای است برای علاقهمندان سینمای فینچر و فیلم باشگاه مشتزنی او.
این کتاب را نشر چشمه در 230 صفحه با ترجمه پیمان خاکسار و با قیمت 5400 تومان منتشر کرده است.
4- نوه آقای لین: «رمان «نوه آقای لین» اثری است با زبان ساده که روایتگر بخشی از زندگی مردی است که از جنگ، جان سالم به در برده و به همراه نوهاش، به کشور آمریکا پناهنده شده است. فیلیپ کلودل، نویسنده کتاب، با سبک ظریفی که در نوشتن دارد، مفاهیمی نهفته را در خلال حوادث داستان آشکار میکند. «نوه آقای لین» داستان پیرمردی است که نویسنده به ما نمیگوید اهل کدام کشور است، اما با توجه به شواهد موجود، یکی از آوارگان جنگ ویتنام به نظر میآید. این پیرمرد که پسر و عروس خود را در جنگ ویتنام از دست داده، با نوه شیرخوارهاش به آمریکا میآید. در این داستان تنها سه شخصیت داستانی حضور دارند، پیرمرد، نوهاش و مردی آمریکایی که به تازگی همسرش را از دست داده است. این پیرمرد بعد از آشنایی با مرد آمریکایی هر روز او را بر روی نیمکتی که در آنجا با هم آشنا شدهاند ملاقات میکند و با اینکه زبان یکدیگر را نمیفهمند ارتباطی صمیمی با هم برقرار میکنند. ارتباط آنها از طریق ایما و اشاره است و دوستی آنها با گذشت داستان، صمیمیتر میشود.»
کتاب پارسه این کتاب را در 191 صفحه و به قیمت 4800 تومان با ترجمه پرویز شهدی روانه بازار کتاب کرده است.
5- قمر در عقرب: قمر در عقرب کتابی است بسیار جالب نوشته شرمین نادری. نویسنده در این کتاب انبوهی از لطایف و نکتههای جالب تاریخی را از زمان فتحعلیشاه تا سالهای دهه سی گرد آورده است.
کتاب، با قیمت 14 هزار تومانش شاید بعضیها را از خرید منصرف کند، اما به نظر من ارزش صرف این مبلغ را دارد. کتابهای تاریخی، علیرغم اینکه ممکن است بسیار مستند، دقیق و ارزشمند باشد، معمولا از سوی خوانندههای عام به ندرت مورد استقبال قرار میگیرند، اما این کتاب خاص، طوری است که هم میتواند مورد توجه خواص و هم عوام قرار بگیرد.
کتاب طیف گستردهای از موضوعات دارد از پزشک احمدی تا اعدام دکتر فاطمی از نوستالژی چای تا فیلم و تیاتر!
این کتاب 480 صفحه دارد و پر از عکسهای جالب تاریخی است و از سوی انتشارات حرفه هنرمند منتشر شده است.
6- سینما و روانپزشکی: شخصا از فیلمهای و سریالهایی که ربطی به پزشکی دارند، خوشم میآید. در همین وبلاگ، بارها در مورد این فیلمها نوشتهام. در طی جستجوهایم در اینترنت، به سایتهایی برمیخوردم که در آنها به صورت پراکنده فیلمها بر اساس از دید پزشکی مورد بررسی قرار میگرفتند.
اما شاید هیچ شاخهای از پزشکی به اندازه روانپزشکی و اختلالات روانپزشکی در سینما نمود پیدا نکرده باشد. طوری که به جرأت میتوانم ادعا کنم که منتقد یا کارگردانی که در مورد روان آدمی اطلاعات نداشته باشد، نمیتواند خود را عالم و خبره کار بداند و به برعکس روانپزشک یا روانشناسی که خود را از فیلمها با موضوع اختلالات روانی محروم کند و با استفاده از آنها، دانش خود را تقویت نکند، پزشک کاملی نیست.
بارها آرزو کرده بودم که کتاب جامعی به فارسی یا انگلیسی در مورد سینما و روانپزشکی پیدا کنم. تا اینکه به صورت اتفاقی کتاب سینما و روانپزشکی را پیدا کردم که نوشته دکتر ماهیار آذر است. خیلی جالب است که ایشان سه سال تمام را صرف نوشتن این کتاب بسیار خوب کردهاند.
در این کتاب به شیوه علمی، انواع اختلالات روانپزشکی که در سینما نمود پیدا کردهاند، توضیح داده شده و سپس فهرست خوب و بهروزی از این فیلمها در ادامه، همراه داستان کلی و مشخصات فیلم، آورده شده است.
مطالعه این کتاب، تعریف تازهای از بسیاری از فیلمها است و میتواند انگیزهای باشد برای مشاهده دوباره و با مداقه بیشتر فیلمها و یا احیانا کشف فیلمهای ارزشمند نادیده و تهیه و تماشای آنها.
سینما و روانپزشکی از آن دسته از کتابهایی است که به سبب تبلیغ کم، در جامعه کتاب، کمتر مطرح شده است.
این کتاب 470 صفحه دارد و 11900 تومان قیمت دارد و از سوی انتشارات ارجمند منتشر شده است.
تهیه این کتاب را به عنوان یک مرجع خوب سینمایی به شما توصیه میکنم.
7- اینیشتین چه چیزی را نمیدانست: انتشارات مازیار در ادامه حرکت ارزشمند در چاپ کتابهای علمی، این بار کتاب اینیشتین چه چیزی را نمیدانست را منتشر کرده است.
این کتاب پاسخی است به سؤالاتی که در طی روز در ذهن ما شکل میگیرند، اما هیچ زمان به دنبال یافتن پاسخ آنها برنمیآییم. این کتاب را رابرات ولک، استاد بازنشسته شیمی دانشگاه پیتسبورگ نوشته است.
پس اگر میخواهید بدانید چرا آسمان آبی است؟ چرا شمع زرد است؟ چطور مواد سفیدکننده، لباسهای شما را سفید میکنند؟ این کتاب را بخوانید.
این کتاب 329 صفحه دارد و قیمتاش 6500 تومان است.
8- نود و سه: نود و سه، نام کتابی است نوشته ویکتور هوگو.
دست یافتن مردم پاریس به قلعه باستی در چهاردهم ژوئیه 1789، آغازی بود برای فرریختن کاخ استبداد در فرانسه. این حال و هوای انقلابی چندین سال دوام داشت و رمان نود و سه، ما را به تماتشای آن فضای انقلابی در سال 1793 میبرد.
ویکتور هوگو پس از پایان رمان بینوایان به اطرافیان خود گفته بود که طرحی برای نوشتن رمانی در مورد انقلاب در سر دارد. ده سال بعد در سال 1884، او نوشتن این رمان را تکمیل کرد که در ضمن آخرین رمان هوگو هم به حساب میآید.
در این رمان تاریخی، هوگو، وقایع تاریخی را با خیالپردازیهای هنرمندانه میآمیزد و اثری بزرگ و فناناپذیر به وجود میآورد که حسن و عیب انقلاب کبیر فرانسه و هر انقلاب دیگری را در آیینه آن به روشنی میتوان دید.
این کتاب را نشر دنیای نو در 596 صفحه، با ترجمه محمد مجلسی به قیمت 12500 تومان به بازار کتاب فرستاده است.
عالی بود مثل همیشه 🙂
سلام من وبلاگی به این خوبی ندیده ام لطفا کتابهای audio را هم معرفی کنید چون خیلی خوبند متشکرم
سلام
چناب مجیدی ابتدا از مطلب و کتاب های مفیدی که معرفی کردید تشکر می کنم خصوصا آخری را خیلی مشتاق شدم بخوانم
باید شما را توجه بدهم به کیفیت نه چندان خوب تصویر جلد کتاب ها و رنگ ها که به اصطلاح کمی بور شده اند ، پیشنهاد می کنم رنگ تصاویر را کمی تقویت و اصلاح کنید ( اگر اهل فتوشاپ هستید فکر میکنم گزینه Levels برای اینکار مناسب و ساده باشد )
موفق باشید ، ممنون
این مورد برمیگردد به اسکنر خیلی قدیمی که دارم. فتوشاپ هم روی سیستم نداشتم، ویراشگر عکسم اصلا خوب نبود.
واقعا یکی از نعمتهایی که من ازش محرومم اینه که با تقریب خوبی هیچ کدوم از اطرافیانم کتاب خون نیستن تا بشینیم یک ساعت با هم سر اون بحث کنیم.
سلام
دکتر از خوندن این پست واقعن لذت بردم.حرف نداری
سپاسگزارم. ممنون بابت وقتی که برای تهیه این پست گذاشتید. تشنه ی این پست بودم . این پستها لطفی بزرگ بر جامعه به گل نشسته ی ماست. ممنون ممنون ممنون
پست های معرفی کتاب یکی از بعد های هویتی یک پزشک شده،لطفا همین طور این نوشته ها رو ادامه بدین.
خوشحالم که میبینم همچنان پستهایی درباره کتاب مینویسید جناب مجیدی. کتاب «سینما و روانپزشکی» رو کمی بیشتر پسندیدم.
ممنون
باشگاه مشت زنی و برتون به روایت برتون رو باید بخرم
مخصوصا دومی 🙂
1- سلام. تیراژ را که نمی نویسی
2-من بازنشسته چطور اینهارو بخرم ؟
3-بی خیال جوجه ام را شیر می کنم 3تاشونو بخره.
4-جوجه هاتان را جوری بزرگ کنید که بعدن با انها در مورد کتاب و فیلم بحث کنید .هی نزنید تو سرش برو درس بخوان.
5-یه باجناق داریم که فیلم همه کتابهای چاپ شده ونشده را دیده .منظورش فیلمهای دوره شاهه -ابگوشتی
6-موقع خوابمه روز خوش
بخش اول مطلب که راجب جامعه بود عالی بود. ممنون
بسیارکامل وعالی بود ممنون
سلام آقای مجیدی. من خودم رو آدم کتاب خونی می دونستم. اما با این سری پست های معرفی کتاب شما، متوجه شدم که خیلی کمتر از اون چیزی که ادعا می کنم می خونم. در حال حاضر دوره ی بازپروری رو می گذرونم، و ممنون از شما که با این نوشته هاتون اشتیاق خوندن رو دوباره به ما برمی گردونید.
سلام
این همه کتاب های هنری و غیره معرفی می کنید یه خورده هم به فکر مهندسان فنی هم باشید و برا اونا هم کتاب معرفی کنید
پست های معرفی کتاب جزء بهترین پست های شماست
متشکرم
هر چند اهل این نوع کتاب نیستم (به جز کتاب 7) ولی مطلب جالبی بود ، همه از میزان کم مطالعه کتاب گلایه دارن ، من از روش مطالعه کتاب ، واقعا کتابهای جالب زیادی دارم ولی وقتی یک کتاب رو مطالعه میکنیم چه جوری تیکه های جالبش و کلا چه جوری مفاهیم کتاب در ذهنمون باقی بمونه؟ فقط بخونیم و به قول شما همون لحظه برای دیگران تعریف کنیم و اون ها هم بگن به به! و روز بعدش یادمون بره اون جمله چی بوده!؟ یا مطالب جالبش رو جایی بنویسیم؟ اگه آره ، چی رو بنویسیم؟
1- فقط چیزهایی که برای ما جدیده رو بنویسم؟ اگه آره ، خب وقتی یک کتاب جدید میخونیم 90 درصدش برای ما جدیده مگه میخواهیم کتاب کپی کنیم
2- کلا خلاصه اش کنیم ؟
3- اصلا نخونیم ؟
واقعا در زمینه مطالعه کتاب دچار مشکل اساسی هستم ، من میخوام وقتی یک کتاب بالفرض سخنان و احادیث بزرگان خوندم بعدا در کنفرانسی که ارائه میدم و یا پیش دوستان از اون جمله های ناب در مواقع مورد نیاز استفاده کنم ولی افسوس که نمی دونم چه طوری باید همون لحظه ای که کتاب باز میکنیم و جمله رو میخونیم و میگیم به به! ، جوری آن جمله رو بخونیم که بعدا هم یادمون بیاد
در این زمینه هم اگه تجربه ای ، راه حلی دارید لطفا پستی قرار بدید ، دارم از دست میرم
با سپاس /.
سلام
آقای مجیدی چرا یک چندتایی هم از کتاب های دکتر اسلامی ندوشن معرفی نمی کنید؟
به نظرم نگاه دقیقی و مناسبی به مسایل فرهنگی و اجتماعی جامعه دارند.مثل: ایران و تنهاییش،دیروز امروز فردا،مرزهای ناپیدا،راه و بی راه و… .
آقای دکتر فکر نمی کنید اگر شما هم کنجکاوی کودکی تان را با کتاب نمی گذارندید جز همان افرادی که ابتدا مطلب نوشته بودید می شدید؟
من خیلی وقته از کتاب خوندن لذت نمی برم چون کنجکاوی کودکانه و جامعه به سمتی کشاندم که دیگر نمی توانم روی مطلبی تمرکز کنم همانطور که روی مطلب شما نتوانستم تمرکز کنم.(:
عالی بود دکتر.با این نوشته های عالی دست ما وبلاگ نویسا رو بستی و نمی ذاری ما جولان بدیم(:
درود!
خیلی عالی بود.
خصوصا بخش اول پستتان که چه تحلیل وار و عمق گونه به بررسی ریشه های وضع اسفبار فرهنگی حال حاضر ما پرداخته اید.
مشتاقانه منتظر پستهای کتابی وعده داده شده هستم.
درود!
خیلی عالی بود.
خصوصا بخش اول پستتان که چه تحلیل وار و عمق گونه به بررسی ریشه های وضع اسفبار فرهنگی حال حاضر ما پرداخته اید.
مشتاقانه منتظر بقیه پستها هستم…
کتاب های خوبی معرفی شد فقط ای کاش در زمینه های دیگه هم کتاب معرفی بشه
همیشه به این وبلاگ سر میزنم
هیجان انگیزترین پست ها برام قسمت معرفی کتاب هست.
بعضی وقتها که این پست ها کم میشه حوس میکنم یه ایمیل بزنم و بگم یه 2 تا کتاب معرفی کنید.
از بین این لیست شما باشگاه مشتزنیش رو خوندم، خیلی ممنونم از معرفی کتابها، خیلی بدرد بخور هستش.
سلام. مرسی از توضیحاتتان. با اشتیاق تمام مطالبتان را خواندم و لذت بردم مخصوصا بخش اول آن . باز هم مرسی.
ممنون آقای مجیدی
یکی از بهترین قسمت های سایت همین معرفی کتاب هاست… شما اطلاعات کتاب رو از وبلاگ های دیگه بدست می آرید و من هم اینجا رو یک مرجع برای خودم قرار دادم .
فقط یک درخواست اگه میشه وبلاگ های خوبی که کتاب معرفی میکنند رو هم بذارید.
ممنون
سلام
این دفعه جای موراکامی خالی بود .ممنون که موراکامی رو به من شناسوندین.مثل همیشه روز به روز موفق تر باشین!
تحلیل ابتدای پست = 20
————–
نوه ی آقای لین
قمر در عقرب
سینما و روان پزشکی
و نود و سه
رفتن تو لیست خرید من
————
یادمه وقتی بچه بودم گاهی وقتا خیلی به اینکه چرا آسمون ابیه فکر میکردم، اما از هر کسی میپرسیدم جوابشو نمیدونست … سالیان سال گذشت و ما یک روز سر کلاس تجزیه دستگاهی نشسته بودیم، در حال گشت و گذار در عالم خیال … که شنیدم : بخاطر همین پدیده اس که رنگ آسمون آبیه … !استاد محترم داشتن فصل طیف بینی رامان(پدیده ی رامان : پخش نور در اثر برخورد با ذرات و متناسب با اندازه آنها) رو درس میدادن و من بعد از گذشت سالها در حالیکه اصلا به سوال دوران بچگی فکر نمیکردم جوابشو یافتم و فهمیدم که تجزیه دستگاهی هر چند بسیار خسته کننده و غیر قابل فهم (خصوصا کتابش که ترجمه اش هم، ترجمه لازم داشت)، یک خوبی داشت و اونهم جواب سوال دوران کودکی بود 🙂
برتون به روایت برتون را کاملا موافقم. عالی ست. و چه شوقی در آدم به وجود می آورد. مثل خود برتون که فوق العاده است.
در مورد ارزش کتاب های معرفی شده نظری نمی دم، چون می دونم که باید به فکر عوام باشید تا خواص.
فقط از مقدمه ای که در اول مطلب قرار دادید باید تشکر کنم. ممنون.
مرسی واقعا
قمر در عقرب خیلی کتاب خوبیه. اصلا شرمین نادری(نویسنده کتاب) کتاب رو چنان دلنشین و جذاب نوشته که احساس نوستالژی شدیدی بعد از خوندن کتاب به آدم دست می ده. با اینگه کمی گرونه اما خریدنش و خوندنش ارزشش رو داره.
سلام
این بار با کمک شما و وب زیباتون لیست کتابهام رو کامل کردم.
یه تقاضا: میشه رمان هایی که در مورد پزشکی و طبابت باشه معرفی کنید؟
یه مدت زیادی هستش که اینجا سر می زنم تقریبا. دلیلش هم بیشتر اعتیاد به کتاب بود.هر بار کتابی می بینم که خوندم و شما اینجا معرفیش کردین خوشحال می شم که یکی جلو افتادم و هر وقت هم که کتابهای جدید تر معرفی می کنین میبینم چه راه بلندی دارم و چقدر مسی لذت بخشه.اون چند خطی که اول این مطلب نوشته بودین خیلی قشنگ بود و به دلم نشست مخصوصا قسمتی که گفتین آدم گاهی خجالت می کشه از این اعتیادش….
به هر حال کتابای معرفیتون رو دنبال می کنم. اتفاقا منم یه دفرچه ی یادداشت برا کتابام دارم که میخوام بخونم و خیلی از کتابایی که تو اون ننوشتم ولی قراره بخونم….
این رو هم بذارید به حرفتون اضافه کنم که هرچند خرید اینترنتی اسونتره اما جای لذتی رو که پرسه زدن بین قفسه های کتاب فروشی به آدم میده رو نمی تونه بگیره و حتی جای این حس رو که کاش باز هم پول داشتم تا مثلا فلان کتاب و فلان کتاب دیگه رو هم می خریدم و حسرت نخریدن اونا….
انصافا هم برا یه معتاد کتاب دانشجو سخته همه ی پولشو کتاب بخره!!
نمی دونم چی شد این کامنت بلند بالا رو گذاشتم….فکر نکنم حوصله ی خوندنشو تا اینجا داشته باشین:دی
یادش بخیر دوران دانشجویی همه پولامو می دادم برای خریدن کتاب های غیر درسی (روانشناسی، مدیریت و غیره)
ممنون از لطفتون 🙂
مخلصیم. تبریک بابت کتاب جالبتون.
قسمت اول حرفاتون به شدت با تجربه شخصیم می خونه،گرچه کمی شانسم از شما بیشتر بوده و چند نفری از بین دوستام توی بعضی حوزه ها علایق مشترکی دارن ؛ انترن دانشگاه تهرانم، ولی می شه گفت قسمت “درباره” سایتتون یه نسخه از زندگی خودم بود، از بچه گی کتاب یا می شه گفت هر نوشته ای جلبم می کرد، ولی علاقه اصلیم ادبیات ژانره و علوم انسانی ، توی وب گردی هم ، فیزیک و علی الخصوص کیهان شناسی رعشه به تار های روحم می ندازه، و مفاهیم زیست شناسی، مخصوصا فرگشت، توفان دوپامین توی سرم راه می ندازه، Historical linguistics هم که چی بگم! خلاصش می شه، از لحظه بیگ بنگ تا حال حاضر، هر چیزی که توی ساختن هویت بیولوژیک، تاریخی و فرهنگیم نقش داشته، برام جالبه، وبلاگ شما رو قبلا یه نظر دیده بودم، فراموشم شده بود اما، تا یکی از دوستان که گذرش اینجا افتاده بود ازتون تعریف کرد، سرتون رو درد آوردم، خلاصش اینکه منو از خواننده های پروپاقرص حساب کنید دیگه!
قیمت ها تاریخی شده واقعا حیف?