همه ما در ماتریکس زندگی میکنیم، اما …

زمانی را به یاد بیاورید که برای نخستین بار فیلم «ماتریکس» را دیدید، آن لحظهای را به خاطر آورید که مورفئوس به نئو گفت که آنچه تا به حال به عنوان واقعیت و دنیای واقعی میشناخت، در واقع شبیهسازیای از دنیاست که به او سایر انسانها ارائه میشده و او در ماتریکس زندگی میکرده است.
در آن زمان نشریات سینمایی در مورد برداشتهایی که میتوان از فیلم ماتریکس داشت، قلمفرسایی کردند، محور اصلی سخن این بود که اصولا «هویت» و «واقعیت» را چطور معنا کنیم؟ چه چیز اصالت دارد؟
حالا بیایید فیلم را فراموش کنیم و به دنیایی که هماکنون در آن زندگی میکنیم، نگاه کنیم. آیا واقعیت را باید عملا چیزی در نظر بگیریم که توسط حواس پنجگانهمان مستقیما و بیواسطه درک کنیم، یا آن واقعیت همان تصوری است که وب و رسانههای نوشتاری و تصویری در ما ایجاد میشود؟ یا اصولا نیازی نیست که این دو را از هم تفکیک کنیم؟
در یک ماه اخیر سه مطلب خواندهام که قرار دادن آنها در کنار هم در قالب یک نوشته، میتواند همه را به تأمل و دقت در مورد این مطلب وادار کند.
زمانی توماس جفرسون گفته بود که: «کسی که هیچگاه چیزی نمیخواند به مراتب نسبت به آن فردی که چیزی به جز روزنامهها نمیخواند، آگاهتر است.»
این سخن کنایه از آن دارد که وابستگی به رسانههای سنتی و اصلی که همیشه نوع خاصی از مطالب را منتشر میکنند، میتواند به مرور زمان ما را از توجه به مطالب دیگر بازدارد. البته غرض، سمت و سوی سیاسی و ایدئولوژیک رسانهها نیست، بلکه اصولا نوع مطالبی است که آنها به سبب کار رسانهای مجبور هستند در مرکز توجه قرار بدهند.
نویسنده مقالهای که منبع اصلی بخش اول این نوشته است، Joel Gascoigne است، او در این مقاله که توجه زیادی در اینترنت به خود جلب کرد، نوشته است که دو سال است نه روزنامه میخواند و نه به صورت مرتب به اخبار شبکههای تلویزیونی نگاه میکند، چه به صورت آنلاین و چه به صورت آفلاین. او احساس میکند که ظرف این مدت، آدم شادابتر و مثبتتر و خلاقتری شده است. اما چرا؟!
اخبار رسانهها اصولا، اخبار منفی هستند: پژوهشها نشان دادهاند که نسبت اخبار بد به خوب در رسانهها به طور متوسط ۱۷ به ۱ است، به عبارت دیگر ۹۵ درصد اخباری که رسانههای تحویل شما میدهند، اخبار منفی هستند. نویسنده عقیده دارد که رسانههای اصلی از آنجا که مجبورند اخبار مهم را پوشش بدهند، مجالی برای پوشش اخبار مثبت و رویدادهای جالب دیگر ندارند. آنها آنقدر درگیر انتشار اخبار جنگ، بلایای طبیعی و جنایتهای میشوند که نمیتوانند به جنبههای دیگر بپردازند.
تأثیر اخبار منفی: اصلا اهمیت ندارد که شخصیت و نیروی اراده شما چقدر قوی باشد، شما خواه ناخواه، تحت تأثیر محیط پیرامون خود قرار میگیرید و وقتی با هالهای از اخبار ناامیدکننده و تأسفآور احاطه شوید، یأس کم کم به درون شما رخنه میکند. در یک سخنرانی جالب در TED، تأثیر تماشای بیوقفه فاکسنیوز با تأثیر خوردن غذاهای آماده مکدونالد مقایسه شد و نتیجهگیری شد که اخبار رسانهها میتوانند همان تأثیر مخربی را روی ذهن داشته باشند که غذاهای آماده روی سلامت بدنیتان دارند.
ارزش زمانی که بابت مطالعه و تماشای اخبار میگذارید: حالا تصور کنید که اگر به جای اینکه هر روز این همه زمان برای مطالعه و تماشای اخبار از رسانههای اصلی بگذارید، همین زمان را صرف خواندن یک رمان یا ورزش یا یا آموختن یک مهارت بکنید، چقدر جلو میافتید.
خب، اینها چیزهایی بودند که نویسنده مقاله نوشته بود، شاید نویسنده این مقاله در نتیجهگیریاش افراط کرده بود، به هر حال ما مجبوریم بدانیم در دور و بر ما چه چیز میگذرد و نمیتوانیم یک دنیای ذهنی و تخیلی پرنشاط برای خود درست کنیم که در آن هیچ چیز آرامش ما را به هم نزند.
اما اگر از زاویهای دیگر و به صورت ایدهآلگرایانه به مطلب نگاه کنیم، شاید نویسنده بیراه هم نگفته باشد. کافی است که به زندگیتان در ده سال اخیر نگاه کنید و ببیند چقدر وقت و انرژی صرف تمرکز روی اخبار رسانهها کردهاید، چقدر حرص خوردهاید، چقدر ناامید شدهاید، چقدر انتظار کشیدهاید، چه زمانهایی را از دست دادهاید، چقدر اطلاعات خام و آگاهی کسب کردهاید که در نهایت به کارتان نیامده و جز افسرده کردنتان هیچ سودی نداشته است، حالا تصور کنید که در همین زمان چند فیلم و رمان کلاسیک میتوانستید بخوانید؟ آیا نمیتوانستید در همین زمان به یک زبان خارجی مسلط شوید؟!
این ایده منفک شدن نسبی از دنیای بیرون و چشم فروبستن از رخدادهای روزانه شاید پیشنهاد عملگرایانهای نباشد، اما گویا بعضیها مثل نویسنده مقاله اول در عمل انجامش دادهاند!
برای تلطیف فضا به مقاله دومی اشاره میکنم، این یکی را در livescience خواندم:
چند وقت پیش داشتم به این مطلب فکر میکردم که این همه فیلم و سریالی که نگاه میکنم، چه تأثیری روی خلقیات و عادات و رفتار و ایدهآلهای من گذاشتهاند. ما گاهی به فیلمها و سریالها تنها به عنوان سرگرمی نگاه میکنیم، بعضی از ماها که جدیتر دنیای سینما را دنبال میکنند، با لذت از شاهکارهای سینمایی یاد میکنند، اما عملا این رسانه چقدر روی ما تأثیر میگذارد؟
به خودم که نگاه میکنم باید اعتراف کنم که به مرور زمان نوع رفتارها و دیالوگها، روی منش و دایره واژگان و اندیشهام تأثیر گذاشته است، اما به تازگی تحقیق جالبی انجام شده است که نشان داده است که دیدن مرتب روابط عاطفی و موقعیتهای رمانتیک خاصی که در فیلمها و سریالها نشان داده میشوند، میتواند روی زندگی واقعی شما تأثیر بگذارد، طوری که روابط خود را در مقایسه با تصاویر غلیطشده عشق و رومانس در آن آثار، کممایه بپندارید!
مطابق یک نظرسنجی که روی ۳۹۲ زن و مرد متأهل انجام شده بود و در آن مورد میزان رضایت و انتظاراتشان از زندگی مشترک سؤال شده بود، مشخص شد که نوع روابط عاشقانه در فیلمها و میزان دیدن این این روابط، ایدهآلهای آنها را تغییر داده است، باعث شده است که آنها یک خودانگاره منفی پیدا کنند.
مطلب سوم را در قالب یک اینوگرافی جالب در سایت مشیل دیدم، این اینفوگرافی نشان میداد که چه میزان رسانههای اجتماعی روی کیفیت و کمیت کار ما در ادارات و شرکتها تأثیر میگذارند.
البته برای ماها که عملا در بیشتر اوقات دسترسی به رسانههای اجتماعی میسر نیست، این اطلاعات و اعداد شاید نامفهوم باشند، اما نشان میدهند که یک کاربر جهانی، چقدر تحت تأثیر رسانههای اجتماعی است.
برای نمونه به این موارد توجه کنید:
– در هر ساعت هر کارمند، چهار بار به خاطر چک کردن رسانههای اجتماعی، کارش را متوقف میکند، ۴۰ درصد موارد بعد از اینکه یک کارمند مشغول چک کردن میشود، بلافاصله کارش را پی نمیگیرد.
– ۲۸ درصد زمان کار مفید کارمندان به خاطر چک کردن رسانههای اجتماعی تلف میشود، میزان خسارت این مطلب، سالانه برای اقتصاد آمریکا ۶۵۰ میلیارد دلار است!
از سه موردی که گفتم، چه نتیجهای میشود گرفت؟
به مانند چند دهه قبل ما آدمها دیگر در دنیای فیزیکی پیرامونمان زندگی نمیکنیم، ما در یک دنیای هیبریدی ناشی از آمیزش دنیای آنلاین و آفلاین زندگی میکنیم، ما نمیتوانیم از هیچ از این دنیاها صرفنظر کنیم.
لطیفهای که توسط دوستی در کنارمان برایمان تعریف میکند میتواند برایمان نشاطآور باشد، به همان میزان که توییتی که با گوشی هوشمندمان میخوانیم و توسط کسی نوشته شده که هیچگاه ندیدهایم، میتواند برایمان سرگرمکننده باشد.
شاید تا چند سال پیش میشد دیواری بین دنیای آنلاین و آفلاین کشید، به یاد میآورم زمانی در وبلاگستان بحثهایی بر سر این بود که وقتی صحبت از جامعه ایران میشود، منظورمان کدام جامعه است، وبگردان ایرانی یا کل جامعه ایران، صحبت این بود که آیا جامعه آنلاین ایران مشتی نمونه خروار است یا نه.
اما با همهگیر شدن اینترنت و آمدن همه طیفها به دنیای آنلاین، دیگر به سختی میشود خط مشخصی بین این دو دنیا کشید.
شاید زمانی میشد «واقعیت» را چیزی دانست که ما با چشم و گوش خودمان مستقیما درک میکنیم، اما حالا واقعیت، نتیجه پردازش ذهنیای است که ما از انبوه اطلاعاتی که روزانه به خوردمان میدهند، استخراج میکنیم.
هر روز صدها ایمیل و توییت و نوشته فیسبوکی، فید، خبر و ویدئو در اینترنت میبینیم، اخبار رسانههای مختلف را که بیشتر اوقات در تضاد کامل با هم هستند، میبینیم، به حرفهای دوستانمان گوش میکنیم، کار روی این انبوه اطلاعات بسیار مشکل شده است، دیگر عملا ممکن نیست که از این ماتریکس اطلاعاتی بیرون بیاییم، اما ما هنوز کورتکس مغزمان را داریم و عالم خصوصیای را که متعلق به خودمان است، خوشبختانه به مانند فیلم Inception هنوز راهی برای رخنه به این دنیای خصوصی و رؤیاهایمان پیدا نشده است.
این ماییم که هنوز هم میتوانیم بهترین خوراک ذهنی را برای خودمان فراهم کنیم، این ما هستیم که میتوانیم ذهنمان را از دیتاهای مکدونالدی پر کنیم یا سالمترین دیتاها را در بهترین آشپزخانهها و رستورانهای فکری، برای خودمان طبخ کنیم.
نکته بسیار جالبی بود دکتر واقعاً نیاز داشتم به یه پست اینشکلی!
همیشه سعی کردم که رفتار آگاهانهای در قبال تاثیر رسانهها (مخصوصاً فیلمها و سریالهایی که میبینم) روی خودم داشته باشم.
شاید برام جالب باشه که این مطالب رو بخونم اما همیشه هم نگران کنندنس 😐
بسیار عالی و تفکر برانگیز بود…خوشحالم که کسانی مثل شما در کنارم هستند تا بتوانم گاهی از زوایای متفاوتی به اطرافم نگاه کنم…ممنون
ممکنه نتیجه گیریتون رو از مطالبی که ذکر کردید کمی صریح تر بیان کنید؟
من هم تابستون امسال یه ماه کلا اینترنت و تلویزیون و روزنامه ها رو کنار گذاشتم و خیلی حس جالبی پیدا کردم
بیشتر به چیزها و اتفاق های دور و برم توجه میکردم
مثل دوران کودکی بود!
عالیه:)
من که خودم اصلا اهل اخبار نیستم و اصلا روزنامه هم نمی خونم !
وقتی اخبار تلویزیون رو گوش می دم کلا اعصابم به هم می ریزه و استرس می گیرم – انقدر که در مورد جنگ و خونریزی و مشکلات مالی صحبت می کنه
نسبت به روزنامه هم همین احساس رو دارم!
کلا اخبارها جهتشون منفی هست و جایی برای نکات مثبت نمی مونه !
بیشتر سعی می کنم برای تفریح و گرفتن انرژی در سایت های اینترنتی مفید که مورد علاقم هست و پر از ایده و جذابیت فکری و انسانی هست قدم بزنم – مثل همین یک پزشک خودمون.
جالب بود
دوستی میگفت پایبند بودن (فقط و فقط) به یک رسانه انسان ها را احمق بار میآورد
چیزهایی بود که مدتی هست خودم هم بهشون رسیدم و اگر دیدید در آینده نه چندان دور حضور من در دنیای مجازی کم رنگ شد یکی از دلایلش همین مقاله هست که دانسته های من رو تئوریزه کرده بود. البته مشگل من دنیای مجازی و دنیای واقعی نیست. چون از نظر من هردوی اینها به نوعی مجازی هستن.
مشگل من در زمان و عمری هست که این وسط داره بلعیده میشه بدون نتیجه قابل قبول و یا رضایتبخش.
عالی بود دکتر. باعث شدی من در خوراک فکری روزانهام تجدید نظر کنم.
باز هم از این دسته مطالب منتشر کنید.
مطلبی بسیار جالب و خواندنی بود.
فقط در مورد بخش اول آن، باید بگویم که … به هر حال ممنون دکتر جان برای این مطلب آموزنده و خوب.
من خوره ی خبر هستم از تلویزیونهای مختلف گرفته تا اینترنت تا صفحات اینترنتی روزنامه ها را میبینم و می خوانم برای من رسانه ها فقط اشپزخانه های رنگارنگی نیستند که فست فود به خورد من میدهند برای من این یک جور بازی فکری هم هست مقایسه نوع نگاه خبرگزاری ها با یک خبر واحد درسهای زیادی به ادم یاد میده من فیلم هم میبینم کتاب هم میخوانم موسیقی هم می شنوم و به نظرم دنبال کردن خبرها لزوما به معنای از دست دادن وقت نیست من نسبت به مواجه شدن با رسانه ها منفعل نیستم به خاطر همین مسخ جریان های رسانه ای نمی شوم خبرهای منفی وجود دارند و با نشنیدن یا ندیدن و نخواندن ما خبرهای بد به خبرهای خوب تبدیل نمی شوند
این موضوع خوره ی خودش را می خواهد قبول دارم خیلی ها ترجیح میدهند مسابقات کسالت بار تلویزیو ن را دنبال کنند تا یک مصاحبه مطبوعاتی زنده را با دقت ببینند !!
رسانه ها از خبر گرفته تا سریال و فیلم تاثیرات مثبت و منفی روی همه ی ما دارند ولی بدون انها دنیای ما توان بازگشت به سادگی گدشته را هم نخواهد داشت انها مهمان های ناخوانده ای هستند که بهتر است دوستشان داشته باشیم .
اطلاعات بوجود آورنده افکار ما هستند و افکار ما بوجود آورنده دنیای ما! پست جالبی بود ممنون .
پست خوبی بود. نتیجه گیری آخر هم مثل کتاب سایکوسیبرنتیک بود.
عالی بود دکتر… اصلن این حرفا رو انگار یه نفر اومد از اعماق ته هم (!)
کشید بیرون پروروندش تایپش کرد گذاشت تو وبلاگ یک پزشک راستی اون بالا یه غلط گرامری هم دارید …
در همین زمان چند فیلم و رمان کلاسیک میتوانستید بخوانید؟
دکتر فیلم رو نمیخونن خودت بهتر مید.نی دیگه میبینن…
بهتره بر ای فیلم از یه فعل جدا استفاده بشه..
چند وقتی است که خیلی کم تلویزیون نگاه می کنم و بیشتر وقتم رو صرف درس و مطالعه می کنم. در این مدت از خودم احساس رضایت بیشتری دارم چون به نسبت قبل، وقتم رو بیشتر مدیریت میکنم… در کل استرس کمتری هم دارم
آره مدتهاست در گیر این مسئله ام و با اینکه سالهای ساله با اینترنت و تکنولوژی و … سروکله میزنم اما دوستان بشدت توصیه میکنم اینترنت و…. را محدودش کنید حتی اگر بقصد تفریح و سرگرمی باشه. واقعا آدم را افسرده میکنه.
مثلا یکی از چیزایی که امروزه میبینیم خیلی ذوق زده شدن از یک تکنولوژی یا گوشیه جدیده و وقت و انرژی زیادی روی این مسئله میگذاریم در حالی که هیچ نتیجه ای نداره و بعد چند سال اون گوشی یک آشغاله. تاکی میخواهیم هر وقت یک تکنولژی میاد اینقدر ذوق زده بشیم. بخدا رفتار کسانی که اینقدر در مورد یک گوشی یا … کل کل میکنند عقلانی نیست. مسئله ی اصلی اعتداله.
قتل های زیادی به سبک فیلم ها و سریال ها اتفاق می افته، آخریش هم توی کلورادو توی سینما هنگام نمایش فیلم بت من.
من مدهای طولانی هست که نه تلویزیون میبینم و نه اخبار رو به شکل مالیخولیایی دنبال میکنم… من ترجیحم این است که وقتی راجع به موضوعی حساسیت نشان بدهم که بتونم برای حل (حتی نسبی) اون کاری بکنم… که در اکثر موارد نمیتونم بنابراین دلیلی نمیبینم بخوام ذهنم رو درگیرشون کنم… کلی وقت ازاد دارم که میتونم فیلم ببینم، کتاب بخونم و حتی گاهی اوقات فکر کنم…
پستتون خیلی جالب بود و اگر اونو کنار پادکست اول جادی بزاریم (هرچند که رویکرد متفاوتی دارد) میبینیم که عنوان مطلبتون همچین هم استعاری نیست… این یک روند است که بنظر میاد گریزی از آن وجود نخواهد داشت….
یک پزشک همیشه بینظیر است
ممنون از مطالب بسیار خوبتان
من تجربه بسیار خوبی از گوش ندادن به اخبار در یک سفر خارجی داشته ام.زندگی بسیار شیرین میشود. البته بدیهی است که همیشه نمیتوان اخبار را کنار گذاشت ولی در یک مقطع زمانی کوتاه هم میتواند بسیار خوب باشد
درود بر علیرضای عزیز .
برای من که واقعا همینجوری هست وقتی به تماشای اخبار میشینم اترس و اظطراب میگیرم بخاطر همین به شدت توجه و نگاه کردن به اخبار رو کم کردم و واقعا آرامش بیشتری پیدا کردم و اینکه هر چیزی رو که مستقیم میبینم رو بهش فکر میکنم نه لقمه آماده ای که اخبار برای ذهن من آماده کردن . خودم غذای ذهنم رو درست میکنم با دیده هام .
فقط مطالب مفید مثل سایت شما رو میخونم . و از خواندن نظرات بیهوده بر سر یک محصوصل جدید مثل گوشی جدا خوداری میکنم . فقط مطالب علمی جدید مثل میرخ نورد و اینگونه مطالب رو میخونم .
موفق باشید .
بدرود .
دکتر من با مقاله ها تاحدودی موافقم و جاییش رو نه .
من هم قبول دارم اطلاعات خام و این انباشت اطلاعات فقط باعث آشفتگی بیشتر میشه ! ولی شما میگین جاش رمان بخونین مفید تره ؟!!
خوندن رمان چه چیزی به ما اضافه میکنه ؟چه خروجی داره ؟ چه نگاه و ایده ی جدیدی به ما میده ؟ یا مثلا یه فیلم کلاسیک !!!
خواندن یک کتاب و دیدن یک فیلم میتونه چیزهای بهتری به شما بده و باعث گسترش دید شما بشه و همچنین گسترش قدرت تفکر و استدلال و چگونه تفکر کردن و دیدن سایر تفکرات . تا دیدن اخباری که یا از فوران آتشفشان میگه یا چیزهایی از این قبیل که استرس زا هستن .
http://www.ted.com/talks/lang/en/peter_diamandis_abundance_is_our_future.html
جالبه لطفآ ببینید
لذت بردم اقای دکتر
تاثیر رسانه ها و فیلم ها واقعآ تو زندگی ملموسه
اگه یاد بگیریم که دستچین کنیم و بهترین ها را برداریم یه قدم رو به جلو رفتیم.
این پست باید با اب طلا نوشت قاب کرد و بزنیم به دیوار ،
ارزش چندین بار خوندن داره.
عالی بود دکتر!
گاهی به این فکر میکنم که چون تکنولوژی از غرب اومده و سالها قبل اونها بحثهای داغی بر سر فلسفه و ماهیت کامپیوتر و اینترنت داشته اند، فرهنگ استفاده بهتری دارند.
اما در ایران که ما فقط مصرف کننده تکنولوژی هستیم، به تبعش فرهنگ مناسبی هم در قبالش نداریم. تصور کنید که ۳G همه گیر میشد و سایتهای اجتماعی هم باز و در دسترس قرا میگرفتند. اون موقع ما چه واکنشی داشتیم؟!
[…] همه ما در ماتریکس زندگی میکنیم، اما … (دکتر علی رضا مجیدی؛ یک پزشک) […]
بسیار عالی بود ممنون از شیر کردن افکار نابتون
جناب دکتر مجیدی, ضمن سپاس از شما بابت مطلب قابل تاملتون چند نکته به ذهنم رسید که بهتر دیدم عنوان کنم :
۱- رسانه و ابزارهای ارتباطی از بدو شکل گیری انسان- بصورت تکامل یافته ی فیزیکی- توسط انسان ها ساخته و بکارگرفته شده است. ازجمله زبان و انتقال افکار و نظریات بوسیله ی آن حتی قبل از آن بوسیله ی اصوات و نواها!
۲- از جمله وسایل ارتباطی دیگری که بوسیله ی انسانهای اولیه و برای تاثیر گذاری و شکل دهی به ذهنیت و به تبع آن , هویت و کارکرد انسانهای دیگر هنر بوده از جمله هنر نمایش – با اجرا و بیان حاطرات روزانه خود و نحوه ی شکار و … و همچنین رسم نقاشی های ابتدایی بوسیله ی زغال بر دیواره ی غارها با هدف انتقال پیام ها و رخدادهای واقعی روزمره و همچنین افکار و تخیلات فراواقعی و مجازی- پس امروزه این مرز و تفکیک بوجود نیامده است و تاریخی به درازای عمر “انسان” دارد. اما این نکته که در نیم قرن اخیر و حتی بهتر بگویم دو دهه ی اخیر با گسترش دنیای مجازی جدیدی به نام اینترنت – چرا که قیل از آن دنیای مجازی تلویزیون , سینما و … هم بوجود آمده بود – این موضوع دو دنیای مجازی و واقعی در سطح وسیعتری مورد توجه قرار گرفته است.هرچند ارسال پیام ها به مخاطبانی که نه صدایشان را می شنویم و نه آنها را می بینیم و نه آنها را می شناسیم باز هم به درازای تاریخ بوده است(از جمله ارسال پیام ها بوسیله ی دود ).
۳- ماهیت انسان و ساختار ذهنی انسان دارای دو وجود مجازی و واقعی است, برای توضیح این نکته به پدیده ی خواب دیدن می توان اشاره کرد, دنیای خواب دنیایی مجازی است که از ابتدای ” انسان شدن” همراه با انسان بوده و مستقیما از دنیای واقعی انسان سرچشمه گرفته و می گیرد.امروزه تنها ابزارهایی ” دست ساز” بشر باعث ایجاد بستری برای نمود و جلوه ی افکار مجازی اش گردیده اند, که آنرا دنیای مجازی می نامیم, در حالی که این ها تنها صفحاتی جدید از “دنیای مجازی ابتدایی انسان” است.
۴- ما انسان ها باز هم صفحاتی جدید به کتاب مجازی خود با استفاده از ابزارهای مجازی ای که در اختیار داریم, خواهیم افزود و در آن زندگی خواهیم کرد و طبیعتاً همراه خواهد بود با دو جنبه ی مثبت و منفی که همیشه همراه تمامی کنش های فکری و رفتاری انسان بوده و خواهد بود.
۵- دنیای ما دنیای مجاز و واقعیت بوده, هست و خواهد بود.
۶- در برهه ای از رشد و تکامل انسان, صورت های جدیدی را می نمایانیم و صورت های کهنه را وا می نهیم؛ دنیا همان دنیاست, دنیای مجاز و واقعیت؛ با هم , نه بدون یکی و نه بدون هیچکدام.
۷- همه چیز از ذهن و اندیشه ی ما سرچشمه می گیرد, دنیای اندیشه ورای دنیای حسی ماست, از حواس در بسیاری مواقع , بهره می جوید ولی با “اندیشه” است که می سازد و ویران می کند.
درود،
با خواندن روزنامه و اخبار بهطور منظم کاملاً مخالفم، اما دیدن فیلم و سریال به نظرم اگه تاثیر بد داشته باشه حداقل به همون اندازه هم میتونه تاثیر مثبت داشته باشه. (البته بیشتر افراد به چشم سرگرمی نگاه میکنن اما بهنظرم اینطور نیست.)
خیلی خوب بود این مطلب. لذت بردم و کلی اندیشۀ من را قلقلک داد. ممنون!
خیلی جالبه
پس از مدت ها باز اومدم ببینم دکتر مجیدی چه نسخه ای برامون پیچیده.
این پست نظر منو به خودش جلب کرد. اما یه نکته :
شاید ماتریکس های دیگه ای هم باشن که کسی بهش فکر نکرده باشه
اصولا یه ماتریکس وقتی ماتریکسه که تو یا من عضو عوام اون باشیم
به فیلم ماتریکس ارجاع می دهم شما را. در فیلم نئو رو چطوری پیدا می کنن ؟ جز اینکه نئو شمایل یک هکر رو داره و با هک موفق به خروج از ماتریکس درونش میشه ؟ (قسمت اول سری ماتریکس)
تا حالا در مورد Deep Web یا Hidden Web چیزی خوندی یا چیزی میدونی ؟
در وب همچون دنیای واقعی، چیزهایی هست که توسط سرویس های جستجوگر مخفی میشه (از جمله سایت هایی خاص و غیر قانونی)
در مورد سایت Silk Road چی می دونید ؟
با ما کاربران وب به قامت یک بودای جوان برخورد می شود و بدی ها همه مخفی
از تمام قابلیت های نرم افزاری مثل Tor آگاهی دارید ؟ مطالعه بفرمایید.
در مورد گروه هک انونیموس چه می دونید ؟ کجا جمع میشن ؟ از چه نرم افزارایی استفاده می کنن ؟ گروه های هک چطوری اتصال می یابن و مخفی باقی ؟؟
کاش این پستتان را نمی دیدم و چیزی به شما نمی گفتم.
مقاله عالی بود
من که متوجه نشدم این مطلب چه ارتباطی با ماتریس داشت !