موزه کالبدهای دکتر فون هاگنس

وقتی آدم واقعا عاشق و شیدای کاری باشد، نتایج کار واقعا شگفتانگیز از آب در میآیند. آناتومی برای بیشتر دانشجویان، واحد درسیای خشک و خستهکننده است. دانشجویان پزشکی، حتی آنهایی که به رشتههای جراحی علاقه دارند، از خود میپرسند که آخر تمرکز بیش از حد روی جزئیات و دقیقا ظریف آناتومی در آینده شغلیشان به چه دردی میخورد.
یکی از مشهورترین و عاشقترین آناتومیستهای دنیا دکتر گونتر فون هاگنس است به او دکتر مرگ لقب دادهند، البته او مرگ نمیآفریند و کارش صرفا نمایش هنرمندانه جزئیات آناتومیک کالبدهای انسانها و سایر جانوران است.
جالب است که او سالهاست این کار را تبدیل به کار اصلی و یک پیشه برای خود کرده است. چند سال پیش او پنجاه میلیون دلار را را صرف ساخت یک ساختمان عظیم کرد تا نمایشگاه و موزهای دائمی برای نمایش آثار خود داشته باشد. در این ساختمان محفظههای بزرگ استون برای چربیزدایی از اجساد، فریزرهای با فناوری پیشرفته و یک مردهخانه قرار دارد.
حجم بعضی از این محفظهها انقدر بزرگ است که میشود یک فیل یا یک زرافه را در آنها قرار داد!
بعد از چربیزدایی و تزریق پلاستیک مایع به اجساد این حیوانات، پیکر آنها آنقدر انعطافپذیر میشود که میتوان آنها را میلیمتر به میلیمتر، ورقه ورقه کرد.
در تالارهایی که اجساد به اشکال بدیعی در آنها به نمایش گذاشته شدهاند، بسیاری اوقات تنها موجودات زنده، تنها خود این دانشمند ۶۸ ساله و سگ دستآموزش هستند.
فون هاگنس این مکان را پلاستیناریوم Plastinarium مینامد. این موزه اجساد پلاستیکیشده، نخستین نمایشگاه دائمی از نوع خود است. پیش از این فون هاگنس از سالهای دهه ۱۹۹۰، نمایشگاههایی در شهرهای لندن، توکیو، استانبول و بوستون برگزار کرده بود، نمایشگاههایی که ۳۵ میلیون نفر از آنها بازدید کرده بودند.
فون هاگنس زمانی در سال ۱۹۷۷، زمانی که یک استاد جوان در دانشگاه هایدلبرگ بود، شیوهای برای اشباع کردن بافت کلیه با پلاستیک ابداع کرد، بعدها اواین فن را در مورد کل بدن، توسعه داد.
در شیوه او، نخست فرمالدئید از طریق عروق ران (فمورال) به بدن تزریق میشود، سپس کل جسد در استون غوطهور میشود، در نتیجه این کار کل آب و چربی جسد که موجب فساد زودهنگام جسد میشوند، گرفته میشود، سپس پلیمر مایع جایگزین این اجزای از دسترفته میشود. برای این کار در مرحله آخر اجساد در محفظههای خلأ قرار داده میشوند تا استون از آنها بیرون بیاید و پلاستیک، جانشین شود.
فون هاگنس در طی سالهای طولانی، به تدریج یه امپراتوری بزرگ تأسیس کرد، امپراتوریای که شعبه اصلیاش در شهر گوبن آلمان بود و در این مقر اصلی ۲۲۰ کارمند داشت و شعبههایی در قراقستان و چنین داشت.
او کالبدهای آماده شده را به دانشگاههای پزشکی سراسر دنیا میفروشد، اعضا و مفاصل را به کلینیکها ارتوپدهای میدهد، آروارهها را تحویل دندانپزشکان میدهد و ستون فقرات را به جراحان مغز و اعصاب ارائه میکند. کالبدهای کامل پلاستیکیشده او با قیمتی حدود ۷۵ هزار دلار به نمایشگاههای آناتومی فروخته میشود.
اما دو سال پیش در دسامبر سال ۲۰۱۰، اوضاع برای این پیشگام نوین آناتومی دشوار شد، شرایط اقتصادی عرصه را برای او تنگ کرده بوده و مؤسسه او تا آستانه ورشکستگی پیش رفت، طوری که او مجبور شد، دو سوم کارکنانش را اخراج کند.
مشکل اصلی دیگر این بود که او مبتلا به بیماری پارکینسون شده بود، بیماری عصبیای که درمان قطعی ندارد و باعث زوال مغز و لرزش دست میشود و در نتیجه آن صورت به تدریج خشک شود و حالتی ماسکمانند پیدا میکند.
فون هاگنس پیش از این هم تجربه بیماری داشته است، او در کودکی، زمانی که در یک شهر کوچک آلمان شرقی زندگی میکرد مبتلا به یک بیماری خونریزیدهنده بود، چند باری هم به خاطر شدید شدن این مشکل بستری شد، تا اینکه فهمید با خوردن بادامزمینی که خاصیت انعقادی دارد، میتواند جلوی مشکل را بگیرد. مشکل خونریزی برای یک آناتومیست که مدام با اشیای تیز سر و کار دارد، مشکل کوچکی نیست.
شش ماه است که فون هاگنس، سخنرانی خداحافظی خود را ایراد کرده است، در این مدت پارکیسنون صورت او را خشک و بیحالت کرده است، و حتی بر گام برداشتن و صحبت او هم تأثیر گذاشته است. اما او همچنان به کار ادامه میدهد.
هر هفته، فون هاگنس ۲ یا ۳ جسد دریافت میکند، این اجساد با اجازه افراد فوتشده به موزه او اهدا میشوند.
نمایشگاهها و پلاستیناریوم دکتر فون هاگنس، برای نخستین بار در طول تاریخ، درکی از آناتومی به عموم مردم ارائه داده است. برخلاف اتاقهای تشریح، بوی بدی از اجساد متصاعد نمیشود، آنها پف نکردهاند و باعث بیماری و اضطراب مردم نمیشوند.
البته نمایشگاههای آناتومی چیزی نیستند که تنها در دههها اخیر مرسوم شده باشند، از قرن نوزدهم این نمایشگاهها در اروپا و آمریکا مرسوم بودند و در آنها اجساد انسانها و حیوانات مومیاییشده به نمایش گذاشته میشدند. اما از سالهای دهه ۱۹۲۰، کم کم دیگر خبری از این نمایشگاهها نشد.
در سال ۱۹۳۰، موزه بهداشت آلمان در درسدن یک مرد «شیشهای» را به نمایش گذاشت، این کالبد، البته مصنوعی بود، استخوانهایش فلزی بافتهایش پلاستیکی بودند و عروقش از سیمهای رنگین درست شده بودند.
اما این مدل آنقدر جالب بود که سالها نقش آیپاد آناتومی را بازی کرد و مدل اصلی و کپیها آن در شهرهای بوفالو، شیکاگو، سنت لوییس، استکهلم و ناگویای ژاپن به نمایش گذاشته شد.
بعدها این مدل، نشانی از افکار نژادپرستانه نازیها شد.
اما بعد از این مدل، دیگر محبوبیت عمومی نمایشگاههای آناتومی رو به زوال رفت تا اینکه با نمایشگاه فون هاگنس در سال ۱۹۹۵ که نیم میلیون نفر از آن بازدید کردند، بار دیگر، این نمایشگاهها مطرح شدند.
سالها پیش، فون هاگنس سعی کرده بود از آلمان شرقی بگریزد و وارد آلمان غربی شود، اما استاسی -پلیس مخفی آلمان شرقی- او را دستگیر کرد و دو سال به زندانش انداخت. تا اینکه در سال ۱۹۷۰ او موفق به این کار شد، در آنجا او به زنی به نام کرونلیا فون هاگنس ازدواج کرد و نام خانوادگی او را آنقدر باشکوه و اصیل دید که نام خانوادگی خود را از لیبچن به فون هاگنس تغییر داد!
آنها صاحب سه فرزند شدند، اما علاقه مفرط او به آناتومی، باعث جدایی افتادن بین آنها و طلاق شد. بعدا او در یک همایش با آندرهآ والی آشنا شد. با کمک همسر دومش بود که فون هاگنس امپراتوری خود را تأسیس کرد. یکی از کارهای جالب او در آن زمان پلاستیکی کردن یک فیل بود، اما او اهداف دیگری هم دارد: پلاستیکی کردن یک وال و حتی بازسازی یک دایناسور با استفاده از اجزای پیکرهای حیوانات دیگر!
فون هاگنس ۱۵ سال از همسر دومش بزرگتر است و از آنجا که زنها معمولا بیشتر از مردها عمر میکنند، میتوان انتظار داشت که فون هاگنس زودتر از همسرش فوت کند. فون هاگنس به همسرش گفته است که دوست دارد توسط او پلاستیکی شود! او دوست دارد جسدش به اجزایی تقسیم شود تا بتوان آن را در آن واحد در چند نمایشگاه، در معرض دید قرار داد.
او حتی نقشههایی برای پلاستیکی کردن پدرش دارد، اما پدر ۹۶ ساله او هنوز سالم است. یکی از نقشههای او این است که پیکر پدرش را به صورت یک بیمار روی تخت معاینه قرار بدهد تا بعدا پیکر پلاستیکیشده خودش را در حال معاینه بالای سر پدر، قرار داده شود!
فون هاگنس، پیکرها را به صورت ساده نمایش نمیدهد، بلکه نگاهی هنرمندانه دارد و سناریویی هم برای نمایش آنها تحویل میدهد. مثلا به یکی از آخرین طرحهای او توجه کنید:
چند وقت پیش یک آمریکایی پس از مرگ همسرش ناشی از سرطان، برای خودکشی با خودروی خود به یکدرخت زد و فوت شد. هر دوی آنها جسدها خود را به مؤسسه فون هاگنس هدیه کرده بودند. خودروی او یک فولکس واگن مدل سالهای دهه ۱۹۸۰ بود.
حالا فون هاگنس در نظر دارد پیکر مرد روی صندلی جلوی خودرو که روی آن پرچم آمریکا قرار داده شده بگذارد و جسد قبلا پلاستیکیشده همسرش را خارج خودرو در حال انتظار برای او نمایش دهد.
اهداکنندکان اجساد در قراردادی که امضا میکنند، حق دارند که شیوه نمایش خود را انتخاب کنند و موافیت کنند که پیکرشان به صورت عمومی به نمایش گذاشته شود یا نه.
فون هاگنس، چند حضور تلویزیونی موفق هم داشته است، بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷، او سه برنامه جالب برای کانال ۴ انگلیس تهیه کرد.
چقدر جالب
“وقتی آدم واقعا عاشق و شیدای کاری باشد، نتایج کار واقعا شگفتانگیز از آب در میآیند”
یکی از بهترین قوانین نا نوشته که تا حالا باهاش مواجه شدم
چه خدمت بزرگی کرده
کارش یجورایی باعث گره خوردن علم و هنر شده
سلام آقای دکتر.بسیار عالی بود.باید فیلمهای آموزش آناتومی او را دانلود کنم.
خیلی جالب بود.
ممنون دکتر جان
من یک سری از برنامه آموزش آناتومی از دکتر فون هاگنس رو با نام “Anatomy For Beginners” رو دارم، واقعاً جذابه و با کلاس های درس معمول آناتومی قابل مقایسه نیست (البته فعلاً امکان برگزاری همچین کلاسایی در ایران هنوز نیست)
خیلی جالب بود.
دکتر!
تو همین چند روز پیش بود که مشغول مطالعات آناتومی بودم و اتفاقا یه پست هم می خواستم در این باره بدم!!
(پست رو نوشتم، اما بعد یهو از پست کردنش پشیمون شدم!)
سال هاست که نمی تونم قانون جذب رو انکار کنم!
درود،
با همچین مطالبی، ۱ پزشک هویت اصلیشو نشون میده.
ممنون از مطلب بسیار جالبتون
مرسى.مطلب بسیار جالبى بود.
کاش سیستم فرسوده آموزشى دانشگاه هاى خودمون هم یاد مى گرفتند و قطعا نتایجش رو ظرف چند سال مى دیدند.
“دانشجویان پزشکی، حتی آنهایی که به رشتههای جراحی علاقه دارند، از خود میپرسند که آخر تمرکز بیش از حد روی جزئیات و دقیقا ظریف آناتومی در آینده شغلیشان به چه دردی میخورد.”
دقیقا به همون دردی میخوره که ریاضی مهندسی، معادلات دیفرانسیل و ریاضیات پایه ۱ و ۲ به درد بچه های کامپیوتر گرایش نرم افزار میخوره. شاید یه زمانی، در هر ده هزار پروژه یک نفر (و البته در ایران از هر یک میلیون پروژه یک نفر) به این محاسبات نیاز داشته باشه.
حالا درس هایی مثل مدارهای الکتریکی، مدارهای الکترونیکی، فیزیک ۱، فیزیک ۲ و غیره بماند که هنوز کسی کشف نکرده که در گرایش نرم افزار که کارش مهندسی کردن و تولید کردن نرم افزار هست، چه کاربردی داشته، دارد و خواهد داشت؟!
خیلی ها به من میگن که در آینده شاید قرار باشه یه موتور بازی بنویسی و به فیزیک ۱ نیاز داری، یا شاید نرم افزاری مثل مطلب نوشتی و به دانش ریاضی و فیزیک نیاز داشتی. جواب من هم اینه که شاید در آینده نرم افزاری جهت کمک در جراحی قلب یا مغز بخواهم طراحی کنم، آیا باید در دانشگاه جراحی مغز هم یاد بگیرم یا اینکه هر وقت نیاز شد، از کسی که از آن دانش برخوردار هست کمک بگیرم؟
یادمون نره، تمرین و حل مسائل ریز و جزئی ریاضی باعث تقویت مغز میشه و خلاقیت رو بالا میبره… این دقیقا همون چیزیه که یه مهندس نیاز داره!
به نظر من هم نیازی به این درس ها و هم چنین این چنین ساعات طولانی در مدرسه نیست
بهتره که کلاس ها بیشتر با خلاقیت و عملی باشن تا بچه ها شیفه بشن و مسیر زندگیشون رو بهتر انتخاب کنن
ادم می تونه به جای این همه درس الکی، در زمینه مورد علاقه اش تا بی نهایت پیش بره
و اگر از بچگی اینقدر امکانات باشه تا بچه با ازمون و خطا بفهمه که استعدادش تو چیه و به چی علاقه داره،بهترین بهره وری رو خواهد داشت
جالب بود….
پاینده باشید.
با سلام,
آفرین به قلم شما که منو که هیچ از پزشکی سر در نمیارم و برام خیلی جالب هم نیست, به ذوق آورد و تا پایان مطلبتون لذت بردم.
سلام.
چیزی که برام جالبه عشق ایشون به کار و تفکر نسبت به این مسئله هست.
امیدوارم هر کسی در هر شغلی که هست عاشقش باشه.در اینصورت بهترین می شه و گذر زمان رو حس نمی کنه.
پس عاشق باش و عاشق بمیر.
خوبه ولی با بدن انسان چنین کاری برای نمایش و سرگرمی انجام دادن بی شرمی و وحشتناکه
ایده و کار جالب ایشون واقعاٌ قابل احترام . به نظر من که عالی بود.
خوشم اومد….خیلی باحال بود&
این کار فون هاگنس هیچ ربطی به علم و هنر ندارد و تنها جنبه روان پریش بودن یک پزشک را دارد. انسان آنقدر حرمت دارد که خداوند اون را اشرف مخلوقات قرار داده و احترام و ادب به مرده خیلی لازمه. اگر قرار باشد شخصی کالبد شکافی را برای آموزش مسائل پزشکی یاد دهد نیاز به تشریح این همه آدم برای درست کردن موزه نیست. کار این طرف فقط برای خود نشون دادنه. قصاوت قلب خیلی زیادی هم می خواد کسی با انسان ها همچین کاری کنه. صد رحمت به داعشی ها. با اسم علم چه کارهایی که نمی کنند.