شهرها آینده روند تکامل بشریت هستند

انسان ۷ هزار سال است که به زندگی در شهرها (با همان تعاریف اولیه) روی آورده است. به موازات تکامل دانش و تواناییهای بشر در این هزارهها، شهرهای ما نیز تکامل یافتهاند. اکنون شهرهای ما دوباره در آستانه تغییر قرار دارند. این روند به نظر میرسد دوباره ما را به مناظری شبیه شهر باستانی ماچو پیچو برساند و نه سازههای غولپیکر فلزی و شیشهای که اکنون در اطرافمان میبینیم.
شما نیز مانند هر شهرنشین دیگری به خوبی میدانید که تنها چیز ثابت در شهرها تغییر است! ساختمانها از خاک سر بر میآورند و دوباره به خاک میافتند، پارک جدیدی در محل قدیمی ایستگاه راهآهن ساخته میشود، استخرهای شنا به زمینهای هاکی روی یخ تبدیل شده و بعدتر تبدیل به فروشگاههای بزرگ زنجیرهای میشوند. به همین دلیل است که تاریخدان فضاهای شهری اسپیرو کوستوف (Spiro Kostof) شهر را یک «فرآیند» مینامد. شهرها به همراه مردمی که در آن زندگی میکنند تغییر میکنند و در عین حال به مخزنی برای ذخیره تاریخ تبدیل میشوند. با این که بشر با تلاشی خستگی ناپذیر به ساخت سازههای جدید میپردازد، هنوز هم ترجیح میدهد در این مکانهای قدیمی بماند؛ یعنی جایی که میتواند در آنچه از شهرها و فرهنگهای باستانی باقی مانده است زندگی کند. حتی اگر صدها یا هزاران سال از مرگ این شهرها و فرهنگها گذشته باشد.
شهرهای اولیه
نخستین شهرها در جاهایی که اکنون ترکیه، سوریه و پرو نامیده میشوند، تقریبا در همان زمانی که انسان کشاورزی را آموخت ایجاد شدند. آنگونه که یافتههای الیزابت استون (Elizabeth Stone) که یک انسانشناس است نشان میدهند، شغل غالب در شهرهای اولیه کشاورزی بوده است. در شهرهای بینالنهرین که او در مورد آنها مطالعه کرده است، مردم در مزارع و باغهایی که بیرون دیوارهای شهر بودند به کشت و کار میپرداختند. این کشاورزان خانههایشان را خودشان از گل و چوب میساختند و با خراب شدن هر یک از این بناها، ساختمان دیگری را بر روی خرابههای ان برپا میکردند.
در نتیجه بسیاری از این شهرهای اولیه در طی زمان فرسوده و به خاک تبدیل شدهاند. اما حتی در روزهای اوج شکوه و رونقشان هم مانند جعبههایی گلین روی سطح خاک به نظر میرسیدند که با درختان و گیاهان و حیوانات اهلی (که ساکنانشان پرورش میدادند) محصور شده بودند.
گروهی که بعدها تمدن اینکا را در آمریکای جنوبی پایهگذاری کردند نیز درست مانند مردم خاورمیانه شهرها را به عنوان اضافه و گسترشی بر مزارعشان بنا کردند. اما با نوع زندگی که این افراد در آن نواحی کوهستانی و ساحلی داشتند، اینکاها و پیشینیانشان مجبور بودند فناوریهای خاصی را برای کشاورزی در سطوحی تقریبا عمودی ابداع کنند. آنها کشف کردند که کدام محصولات در درهها بهتر رشد میکنند و کدامها را بهتر است در مزارع تراسبندی شدهشان که از دور مانند پلکانی غولپیکر به نظر میرسد، کشت کنند. آنها همچنین در سیستمهای آبیاری استادانهای که مبتنی بر استفاده از جاذبه زمین بود، به تبحر رسیده بودند.
آیا شهرها خیلی سریع رشد میکنند؟
در طول تاریخ بسیاری از مزرعه-شهرها به دولت-شهرهایی تبدیل شدند که عامل اصلی وجودیشان دلایل سیاسی بود. ملتها این شهرها را اشغال کردند و این شهرها رفته رفته به منابع اصلی تامین نیرو برای انقلاب صنعتی قرن نوزدهم تبدیل شدند. مسلم است که بسیاری از شهرهای اولیه کاملا از بین رفتند و شهرهای جدیدی پدیدار شدند که مناسب فرمهای نوظهور سازمانهای اجتماعی انسانها بودند. اما در بیشتر طول تاریخ بشریت شهرها جزو استثناها و در اقلیت بودند؛ چرا که بیشتر مردم در روستاها و سایر اجتماعات کوچک زندگی میکردند.
تمام این موارد در قرن بیست و یکم تغییر کرد. در سال ۱۸۰۰ میلادی براساس گمانههایی که سازمان ملل زده است، تنها ۳ درصد جمعیت جهان در شهرها زندگی میکردند. در حال حاضر بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی میکنند و سازمان ملل برآورد کرده است که در سال ۲۰۵۰ این مقدار به ۶۷ درصد خواهد رسید. این میزان در کشورهای توسعهیافته حتی از این هم بیشتر خواهد بود.
هومو ساپینس (Homo Sapiens) در حال تبدیل شدن به یک نژاد شهری است! ژنوم ما پیش از این نیز بر اثر یکی از تحولات مرتبط با رشد شهرها یعنی کشاورزی دستخوش تغییر شده است. ژنی که به افراد بالغ اجازه میدهد که لاکتوز موجود در شیر حیوانات اهلی را هضم کنند، در کمتر از ۱۰ هزار سال در کل جمعیت جهان پخش شد. دلیل این امر احتمالا مزیت عظیمی بود که داشتن قابلیت تغذیه از محصولات دامی، برای زنده ماندن در شرایط سخت آن دوران به همراه میآورد.
در عین حال زندگی شهری گاهی برای ما انسانها بسیار دیوانهکننده و پیچیده به نظر میرسد. آیا زندگی شهری ما با سرعتی بیش از تحول نژادمان پیشرفت کرده است؟ پاسخ منفی است. آنطور که مارلین زوک (Marlene Zuk) که یک بیولوژیست است، میگوید:
نه ما و نه هیچ گونه دیگری نتوانسته است به انطباق کامل با محیط دست یابد. در مقابل تطابق ما با محیط اطرافمان همانند یک زیپ خراب است که برخی دندانههای آن به خوبی جفت میشود و در بقیه قسمتها شکافهایی دارد.
این موضوع که محیطهای شهری ما همیشه باب میل و مناسب ما نیستند، به این معنی نخواهد بود که آنها جزیی از روند تطابق ما با محیط زیست نیستند. همانطور که پیشتر هم گفتیم شهر گذشته انسان و وضعیت فعلی او را مجسم میکند. شهر یک فرآیند است، همیشه در حال تغییرشکل است. اما همواره آیینهای است از وجود ما انسانها، و البته آن چه در آینده خواهیم شد.
شهرهای فردا
حال که بیشتر جمعیت بشر در شهرها زندگی میکنند، ما در آینده با مجموعه جدیدی از مشکلات مرتبط با زندگی شهری روبرو خواهیم شد. به عنوان مثال بلایای طبیعی در شهرها تلفات بیشتری نسبت به جوامع بدوی و مکانهای دورافتاده ایجاد خواهند کرد. به همین دلیل شهرهای آینده باید در برابر طیف وسیعی از بلایای طبیعی و غیرطبیعی (از زلزله و سیل گرفته تا بمباران اتمی) مقاوم باشند. ممکن است بخشهایی از شهرهای آینده زیر زمین یا زیر دریا ساخته شوند. حتی ممکن است به صورت یک ساختمان واحد که توسط مزارع محصور شده است، ساخته شوند. چنین ساختارهایی نه تنها به ما کمک میکنند در فضای مورد نیاز صرفهجویی کنیم، بلکه لایههای آب و خاک (اگر به اندازه کافی ضخیم باشند) به عنوان سپری در برابر تشعشعات عمل خواهند کرد.
بسیاری از طراحان و معماران آیندهنگر و پیشرو معتقدند که شهرهای آینده به کمک تغییر مصالح ساخت و ساز میتوانند از این بلایای طبیعی به سلامت بگذرند. به جای درختان مرده (چوب) ما از درختان زنده استفاده خواهیم کرد که با جلبکها و سایر گیاهان (که آنها را به لحاظ ژنتیکی دستکاری کردهایم) ترکیب میشوند و به این ترتیب هم آب و هم هوا را تصفیه خواهند کرد و در عین حال به تولید انرژی نیز کمک خواهند کرد. در کتابی که به تازگی منتشر شده است، راشل آرمسترانگ (Rachel Armstrong) چیزی را که معماری زنده مینامد توصیف کرده است. طبق این تعریف شهرها با مصالح نیمهزنده ساخته میشوند که میتوانند آسیبها و شکستگیهایشان را ترمیم کنند. چنین مصالحی میتوانند آسیبهای ناشی از زلزله یا فرسودگی طبیعی را خود به خود ترمیم کنند. او ایدهای را نیز برای نجات ونیز از غرق شدن مطرح میکند که مبتنی بر مهندسی کردن تپهای مرجانی در زیر این شهر است. این کار از طریق پروتوسلهای رشد دهنده کلسیوم انجام خواهد شد که به ستونهای موجود شهر خواهند چسبید، آنها را تقویت کرده و به مکانی برای جذب موجودات دریایی خواهند شد. صدفهای این موجودات خود به صخرههای طبیعی و واقعی تبدیل خواهد شد.
دیوید بنجامین (David Benjamin) معمار نیویورکی با دانشجویانش و گروه زیست-معماری (bio-architecture) به نام The Living در دانشگاه نیویورک روی ایده مشابهی کار میکند. او میگوید در تصورات او از شهرهای آینده چیزی شبیه خرابههای باستانی است. گیاهان خزنده و تاکستانها ساختمانهای بلند را پوشانده و آب و هوای تصفیهشده و همینطور انرژی تولید میکنند. دیوارههای این شهرها ناهموار و پر از خراش و رد آسیبهایی است که در طی سالهای متمادی مصالح خود ترمیم آنها را تحمل کردهاند. اما در زیر این پوسته ارگانیک بیرونی، شهرها با فناوریهای هوشمندی پر خواهند شد که به ساختمانها اجازه میدهند لحظه به لحظه با گرید (شبکه) ارتباط برقرار کرده و میزان انرژی مورد نیاز ساکنان خود را اعلام و دریافت کنند.
ظرف کمتر از یک قرن چنین شهرهایی از یک جنبه دیگر نیز شبیه سکونتگاههای نخستین خواهند شد. به این دلیل که اطراف آنها را مزارع اشغال خواهند کرد. کشاورزی شهری، جنبشی است که در بسیاری نقاط، از هاوانا گرفته تا ونکوور آغاز شده است. اما این سیستم تنها به معنی تولید خوراک از حیات پشتی خانهتان نیست، بلکه به معنای جایگزینی حاشیههای شهرها با مزارع پایداری است که انواع مختلف گیاهان را پرورش میدهند. این مزارع میتوانند به کاهش هزینههای واردات مواد غذایی منجر شود و تا حد ممکن به خودکفایی شهرها کمک خواهد کرد. سفر میان شهرهای آینده به احتمال تجربهای شامل رانندگی با یک خودروی الکتریکی در جادهای در ارتفاع بالا و بر فراز جنگلها خواهد بود.
در آثار آسیموف شهرهای آینده زمین، کلانشهرهای بزرگی هستند که همگی مسقف هستند و در زیرزمین توسعه پیدا کردهاند و با فضای آزاد بیرون ارتباط ندارند، انسان تا به حدی به زیست در این شهرها خو کرده است که ذات ماجراجوی خود را از دست داده است و پایبند این «غارهای فولادی» شده است.
شهرهای سیاره فرضی ترانتور در مجموعه بنیاد که مدتی مرکز امپراتوری کهکشانی است، آنقدر توسعه پیدا کردهاند که گویی سراسر سیاره از فلز پوشیده شده است و فقط مساحت اندکی از محل سکونت امپراتور بزرگ است که بیپوشش مانده است، در اینجا یک تصویرسازی هر چند ناموفق از «هری سلدون» را ر در سیاره ترانتور میبینید:
مسیر رسیدن به این شهرهای آینده بسیار پیچیده است و ممکن است نیازمند ترکیبی جدید از بیولوژی سینتتیک، برنامهریزی شهری و طراحی باشد. شهرها به همراه انسان تکامل خواهند یافت، و انسان نیز شهرها را بیشتر از پیش به یک موجود زنده شبیه خواهد کرد.
منبع (+)
به نظر می رسد، تحت تأثیر ارتباطات فزاینده، مکان اهمیت سابق خود را از دست داده است و به مروری که مردم، این قضیه را دریابند، از تلاش برای کار و زندگی در شهرهای بزرگ خواهند کاست.
هر چی بشه برای ما ایرانیا زیاد فرقی نمیکنه.
50 ساله دیگه هم ایران همینه
حرف شما رو رد نمی کنم ولی برام جالبه صحبتهای منفی این تیپی طرفدار زیاد دارن.
حقیقت گاهی اوقات شیرینه … 🙂
با عرض سلام
بعد از چند سالی که گه گاهی سایت یک پززشک رو مطالعه میکنم فکر میکنم اولین باری باشه که نظرم رو مینویسم .
اول اینرو بگم که نوشته های اقای علیرضا مجیدی رو خیلی میپسندم و از این که در نظرات هم شرکت کرده و پاسخ بعضی از دوستان رو میدن خیلی خوشم میاد . و این سایت رو برای دو چیز میخونم یکی اطلاعات روز و جدید و تقویت زبان فارسی و تسلط بیشتر بر اون .
دوم و دلیل اصلی برای نوشتن نظرم اینه که : دوست من من یک معمارم و برام جالبه که شما چقدر از نا امیدی برای 50 سال اینده کشور اضهار نظر میکنی . من نمیدونم چون بعضی از اوضاع باب میل شما نیست پس همه چی بده و نا امید کننده است ؟ ایا در دیگر کشور ها مشکلات داخلی مثل تورم نبوده و نیست ؟ ایا در همین اروپا در حال حاظر مشکلات مالی باعث به خطر افتادن متلاشی شدن اتحادیه اروپا نشده ؟ نمیدونم که شما اینو خوندی و یا میدونی که در زمانی مردم المان وقتی شب خوابیدن همه چی خوب بود ولی صبح همون روز پولشون کاملا بی ارزش شد. من حاضرم اگه حرفم رو باور نمیکنید لینک این قضیه رو توی ویکی پدیا و دیگر سایت ها به شما بدم . نوشته شده مردم حتی نمیتونستن مواد خوراکی روزانه خودشون رو بخرن . ولی بعد از اون سختی روز های خوبشون هم اومد پس لطفا اینقدر نسبت به اینده نا امید نباشید و به جای نظر های منفی و نا امید کننده خود شما برای اینده یه کاری بکن که 50 سال دیگه برگردی و بگی من فلان کارو کردم و اینم نتیجش .
در ضمن این رو هم اضافه کنم من ایرانی نیستم و مدت چند سال است که ایران اومدم و در چند کشوری که بودم ایران رو واقعا خوب میبینم ولی متاسفانه این بعضی از مردم هستند که دارند با نا امیدی زندگی رو برای خودشون و اطرافیاشون سخت میکنند
من از نظر معماری ایران رو در قوانین ساخت و ساز خیلی خوب میدونم چون بخشی از قوانین حتی با قوانین امریکا تطابق داره ولی متاسفانه مهندسین عزیز در اجرا سازه کم کاری میکنن
در اخر اینرو هم بگم روی نظر من شما دوست عزیز نبودید و دوست ندارم که از نظر من ناراحت و یا اونو به خودتون بگیرید ولی متاسفانه من توی خیبان ها توی ماشین و یا هرجایی که میرم میبینم بعضی هستند که انگار کاملا نا امید زندگی میکنند.
با سلام به محمدباقر عزیز،
چون متوجه شدم که شما ایرانی نیستی و برای اعلای زبان و فرهنگ فارسی خود، این سایت رو میخونی و از اونجایی که احتمال دادم جناب مجیدی عزیز نتونه جواب شما رو بده، به خودم جرات دادم و این مطلب رو برای شما مینویسم.
دوست عزیزم،
بنده با خوندن این نوشته به هیچ وجه دچار حس ناامیدی نسبت به آینده معماری ایران نشدم.
بلکه با 36 سال زندگی در این کشور و مشاهده روزانه روند ساخت و ساز در کشور، به آینده معماری و بافت شهری این کشور ناامید هستم.
محمدباقر عزیز، شما معمار هستی و قطعا در خیابونهای تهران قدم زدی. به تجریش و خیابونهای پشتی ولیعصر سر زدی تا ببینی چه برج هایی رو توی چه کوچه های باریکی ساخته شده؟
شما به شهرهای شمالی ایران سفر کردی تا ببینی با جنگلهای شمال چه کارها که نکردند؟
فکر کردی چرا شهر گرگان دچار این همه سیل میشه توی این سالها؟ آنقدر مثال از غیر اصولی بودن معماری ما هست که از حوصله این مطلب خارجه.
محمد باقر عزیزم، شما آلمان رو برای ما مثال میزنی؟
ژاپن، کره جنوبی، قسمت عمده اروپا و کل آمریکا و خیلی جاهای دیگه اگه امشب (خدای نکرده) با خاک یکسان بشه، در عرض مدت کوتاهی دوباره روی پای خودشون می ایستند( حتی بهتر از روز اول). چرا؟
چون ذهن و روحیه حاکم بر این کشورها رشد یافته و سیستمیک هست و انسانهای اجتماعی و آموزش دیده ای هستند که فقط نوک دماغشون رو نمیبینند و چشم به چند نسل آینده خودشون (و کل کشورهای دنیا) دارند.
محمدباقر عزیزنم، اونها رو با ما مقایسه نکن که محدوده زندگیمون فقط چهار دیواری خونه خودمون هست و خارج از این محدوده هیچ اهمیتی برامون نداره ( جمله رایج ما: “به ما چه”).
نمیدونم شما چه کشورهایی بودید که معتقد هستید ایران در مقایسه با اونها واقعا خوبه. اگه افغانستان، عراق، ترکیه، پاکستان و یا کشورهای آفریقایی بودید، لطفا الان زحمت بکشید و دوباره به اون کشورها سفر کنین و ببینید هنوز از ما بدترند.
بنده با شما موافق هستم که قوانین ساخت و ساز در ایران خوب هستند. ولی آیا قوانین خوبی که اجرا نشه ارزشی برای ما دارند؟ شما فکر میکنید بر خی مهندسان هستند که در اجرا سازه کم کاری میکنند. ولی این باورتون اشتباهه. چون این کارفرماها هستند که از مهندسان میخواهند که غیر اصولی کار کنند (تا ارزانتر و سریعتر به پولشون برسند). وگرنه هیچ مهندسی نیست که با آبروی حرفه ای خودش بازی کنه.
در انتها برای همه مردم ساکن و غیر ساکن در ایران آرزوی سلامتی، شادی و امید روز افزون میکنم.
من فکر می کنم ناامیدی دوستان بیش از حد است.
گروه زیست-معماری !
آدم نمیدونه به وجد بیاد از پژوهشهایی که اونا میکنند و یا غبطه بخوره به حال خودش!
به هرحال ممنون از مطلبت دکتر جان!
خواندنی بود. ممنون