هک کردن سیاست
مقدمه
شرکتهای بزرگ فناوری، خالفان موتورهای جستجو، آفرینندگان شبکههای اجتماعی، گوشیسازها و توسعهدهندگان بزرگ، بیشک دنیا را تغییر دادهاند. اما نسبت آنها با دنیای سیاست باید چگونه باشد؟
آیا آنها باید تابع بی چون و چرای سیاستمداران باشند، یا اینکه این شرکتهای به حکم داشتن سرمایه و جماعت زیاد شیفتگان و همچنین داشتن مغزهایی خلاق و پیشرو در درون خود میتوانند، میتوانند، سیاست را به نفع خود و به نفع مردم تغییر بدهند؟
آیا سیاستمدارانی که از نهادهای تعریفشده و تعریفنشده قدرت توصیه میپذیرند، صلاحیت دارند که در اموری که به نحوی با فناوری ارتباط دارند با تصمیماتی متناقض جلوی پیشرفت و توسعه و بدعتها را بگیرند، یا باید با زیرکی آنها با آنها لابی کرد و آنها را به حلقه دوستدارن فناوری افزود؟
در یک پرسش کلیتر آیا علم و فناوری، همچون امری مقدس، خود را منزه از میدان پربلا و آلوده سیاست نگاه دارد، یا باید بیباکانه با ذهنی عملگرا وارد گود شد و نگذاشت بیخردی، بیعلاقگی و ناآشنایی سیاستمداران با دانش و فناوری، باعث رکورد اقتصادی و علمی و بستن مرزهای تخیل و امید به تغییر شود.
در نهایت آیا امید میرود که این لابی سیاسی، در جهت منافع فناوری و مردم باشد، یا مثل بسیاری از لابیهای دیگر در زیر پوستهای زیبا، تنها در جهت افزودن منافع شرکتهای بزرگ خواهد بود و بس؟
در این مقاله که نویسنده مهمان یک پزشک «ثمین نبیپور» ترجمه کردهاند، نگاهی مشروح داریم به این مطلب. با خواندن این مطلب این سؤال در ذهن شکل میگیرد که آیا مردم هم میتوانند سیاست را هک کنند و مثلا نیازها و علایق خود را با صدایی مستقل و با فشار از بالا و پایین -دستکم در حوزه فناوری- به گوش حاکمان برسانند؟!
گرچه مطلب از جنسی است که خود به خوب خوانده شدنش همگانیاش امیدی ندارم، اما اطمینان دارم، خوانندگان خاص «یک پزشک» با مطالعه آن با کامنتهای خود ارزش افزودهای بر آن خواهند افزود:
جوانان خوشفکر و البته بااعتمادبهنفسِ دره سیلیکون، جهان را دگرگون کردهاند و با میلیاردها دلاری که در بانکها ذخیره دارند، میخواهند با سیاست هم همین کار را کنند. اولین قدم آنها استخدام لابیگرها یا دلالان سیاسی است. آنها تا جایی که توان دارند، تلاش میکنند همان موفقیتی را به دست آوردند، که در دنیای تکنولوژی به دست آوردهاند. در این مقاله، با بخشی از تلاشهای ساکنان دره سیلیکون برای تاثیرگذاری بر سیاست امریکا آشنا خواهیم شد.
گردهمایی میانروزی که در یکی از رستورانهای شمال سانفرانسیسکو بیچ برگزار شد، پیشتر قرار بود برای جمعآوری کمکهای مالی و اعانه باشد. اما وجود «ام سی همر» -خواننده رپ و ترانهسرای گروه راکاندرولِ Grateful Dead- در میان جمعیت مهمانان، این گردهمایی بیشتر شبیه مراسم رونمایی از یک محصول بود. البته این محصول برای مصرفکنندهها طراحی نشده بود، حداقل نه بهطور مستقیم. قرار بود این محصول، نظام سیاسی آمریکا را برهم زند.
شان پارکر، مدیرعامل سابق فیسبوک با ثروتی حدود دو میلیارد دلار در برابر دهها کمککننده ایستاد تا ایدهاش را مطرح کند: «احساس میکنیم مدتهاست دره سیلیکون در سطح فدرال بهخوبی عرضه نشده.» او حرفهایش را با نظرهایی توضیح داد که پیشتر در یوتیوب منتشر کرده بود: «بعد از مدتها، قدرتمان و تواناییمان را درک میکنیم، نه فقط به عنوان مخترعان و ایدهپردازان موفق بلکه در سیاست و سیاستورزی.»
و بعد، پارکر وکیل تازهکار و جوان دره سیلیکون را معرفی کرد: رو کانا، جوانی خوشظاهر و 36 ساله که میکوشد جای نماینده کنونی، مایک هوندا را بگیرد؛ دموکراتی که 12 سال نمایندگی این بخش را بهعهده دارد. هوندا در این سالها بی هیچ چالش جدی کارش را ادامه دارد و شانس انتخاب مجددش هم بالاست. سخنان کانا در روزنامه سانفرانسیسکو کرانیکل چنین آمده: «پیام و هدف این کمپین، بسیار ساده است؛ زمان آن رسیده که ما واقعا در سیاست هم دستی داشته باشیم و دره سیلیکون هم توانایی و ظرفیت این کار را دارد.»
اینکه این ماوریکهای ثروتمند و مستقل که در پیشروترین صنعت آمریکا فعالاند، چه نقشهای برای دموکراسی آمریکایی کشیدهاند، مبحثی بسیار گسترده است. کافیست از کانا و هوادارانش این سوال را بپرسید تا برایتان از کمالگراییشان، روحیه انجام کار و نخبهسالاری «کار کن یا بمیر»شان بگویند؛ ویژگیهایی که به طرز غیرقابلانکاری در مجلس فعلی آمریکا کم دیده میشود.
پرسش آنها چنین است: چرا درسها و دورههای دانشگاهی آنلاین برگزار نشوند؟ چرا آئیننامه مالیاتی اصلاح نشود تا ایدهپردازیها و خلاقیتها موج نگیرند؟ چرا برای زیر پا گذاشتن حقوق بشر، از اسمارتفونها استفاده نشود؟ کانا به مجله تایم چنین میگوید: «آنچه از قلم افتاده این واقعیت است که دره سیلیکون، رهبری اندیشه مدرن را به عهده دارد.» اما این اشتیاق ساکنان و صاحبان دره سیلیکون روی دیگری هم دارد که بیشتر از آنکه پیشتازانه باشد، خودخواهانه است.چندین دهه است که دره سیلیکون با دولتهای تقریبا بیتوجه و نادان به خوبی کنار آمده. تراشهها و کامپیوترهایی که در این دره ساخته شدهاند، به توجه و مهر فدرالی نیازی نداشتند و بهندرت در مقابل موانع قانونی ایستادگی میکردند. اما با توسعه کمپانیهای تکنولوژیک در هر گوشه صنعت و اقتصاد، این کمپانیها خود را بیش از پیش در حصار موانع یافتند. مثلا اپلیکیشن اوبر Uber که اپلیکیشنی برای درخواست تاکسی و اجاره خودروست، در شهرهای آمریکا با قوانین نظارتی وارد جنگ شده. اپلیکیشن Airbnb که امکان اجاره اتاق به مسافران را به صاحبخانهها میدهد، گرفتار نبرد مالیاتی هتلها شده است.
تازه اینها همه مثالهایی در مقیاس کوچک است: در واشنگتن بسیاری از نبردها و درگیریها بر تکنولوژی و سود آن تمرکز یافته است. این صنعت با سرمایهگذاران بیاعتماد، استودیوهای هالیوود که ابزارهای مبارزه با دزدی اینترنتی میخواهند و انجمنهای کارگری در جنگ است که اعمال محدودیت صدور ویزا برای کارگران خارجی را طلب میکنند. طبق گزارشی در سنا، بسیاری از غولهای فعال در حوزه تکنولوژی، از اپل و اوراکل گرفته تا سیسکو و ایبِی، برای کاهش میزان مالیاتی که به دولت پرداخت میکنند، بیشتر پول و سرمایهشان در خارج از آمریکا نگه میدارند. این کشورها، هدف روشن بحثهای پیشرو درباره اصلاح و بازنویسی قوانین مربوط به مالیات خواهند بود. بعد هم نوبت به محصولات آینده است: خودروهای بیسرنشین، عینکهایی که ویدیو ضبط میکنند و ابزارهای دردسترسی برای ردیابی رفتار آنلاین آمریکاییها – تمام اینها، بسترساز نگرانیهایی کاملا جدید خواهند شد.
خلاصه اینکه، دره سیلیکون برای پیش بردن مقاصدش باید تأثیرش را بر واشنگتن (مرکز قانونگذاری کشور) افزایش دهد. و باید این کار را هم خیلی زود انجام دهد. اخیرا در کنفرانسی با حضور توسعهدهندگان یا برنامهنویسان در سانفرانسیسکو، لری پیج -بنیانگذار 40 ساله گوگل با ثروت خالص 32 میلیارد دلار- وقتی از دولت به عنوان اصلیترین مانع بر سر راه پیشرفتهای آتی یاد کرد، درد دل بسیاری از فعالان صنعت تکنولوژی را بیان کرد: «کارها و خلاقیتهای بسیار زیادی هست که میتوانید انجام دهید اما تنها به خاطر اینکه غیرقانونیاند یا نظارتهای موجود به شما اجازهاش را نمیدهید، کاری ازتان برنمیآید. شاید بعضی از نهادها و رسوم ما، مثل قانون، از سرعت تغییر و پیشرفت عقب افتاده باشند. قانونی که 50 سال از عمرش گذشته، نمیتواند برای امروز ما درست باشد.»
حمله به مجلس قانونگذار
برای بهروز کردن قانون و فرهنگ دولت، رهبران جنبش فناوری آمریکا درحال محاصره و اشغال دفاتر فدرال، دولتی و محلیاند، از حسابهای بانکی هنگفت شرکتها یا حتی حسابهای شخصیشان برای تامین بودجه تبلیغات، کمپینهای انتخاباتی و حمایت از نامزدهایشان برداشت میکنند و ارتشی از لابیگرها، مشاوران و وکلا به راه انداختهاند. مارک زوکربرگ -مؤسس 29 ساله فیسبوک با ثروتی برابر با 13 میلیارد دلار- به همراه چند نفر از دوستانش بنیاد هواخواهی انتخاباتی تشکیل داده است. او با راه اندازی Fwd.us که مهمترین وظیفهاش، خرج کردن میلیونها دلار در آگهیهای تلویزیونی در حمایت از اصلاح قوانین مهاجرت است، تلاش میکند به مهندسان بااستعداد خارجی اجازه دهد در آمریکا مشغول به کار شوند. گروه دیگری به نام انجین ادوکسی (Engine Advocacy)، مدتیست کمپینهای آنلاین در باره قوانین مهاجرت و جلسات لابی قانونگذاران برای 500 شرکت تازهکار در زمینه تکنولوژی، به راه انداخته است. در همین میانه، کمپانیهای تکنولوژی بزرگ مشغول خرید و گردهمآوردن دستهدسته از تاثیرگذاران و افراد مهم واشنگتن (اشاره به پایتخت آمریکا و محل اصلی تصویب و قانونگذاری) هستند.
در ماه گذشته، کمپانی اپل، لیزا جکسون، رئیس آژانس حفاظت از محیطزیست را استخدام کرد و شرکت تازهکار پرداخت با تلفن همراه اسکوئر، نماینده تجاری پارلمان آمریکا، دمیتریوس مارانتیس را به گروهش اضافه کرد. ارسکین باولز که زمانی رئیس دفتر بیل کلینتون در کاخ سفید بود، امروز یکی از مدیران فیسبوک است؛ جایی که سیاستهای عمومیاش به دست جوئل کاپلان که معاون رئیس دفتر جورج دبلیو بوش بود، اداره میشود. ال گور، معاون اول رئیس جمهور سابق آمریکا، عضو هیئت مدیره اپل و از مشاوران ویژه گوگل است؛ جایی که مدیریت فعالیتهای شرکت در واشنگتن به عهده سوزان مولیناری، از اعضای سابق جمهوریخواهان در کنگره بوده است.
در سال 2012، گوگل به تنهایی 23 میلیون دلار صرف لابی و دخالت مستقیم در تصمیمگیریهای واشنگتن کرد؛ حتی بیشتر از پیمانکاران بزرگی مثل بوئینگ، شرکتهای دارویی عظیمی مثل فایزر و کمپانیهای نفتی مثل اکزونموبیل (تنها جنرالالکتریک بود که بیش از گوگل هزینه کرد). در ماههای آینده، این صاحب بزرگترین موتور جستجوی آنلاین که سال گذشته بیش از 122 لابیگر مهم را استخدام کرده، تصمیم دارد به مکانی با فضای بیشتر در کپیتالهیل (تپه مرکزی شهر واشنگتن با ارتفاع زیاد از سطح زمین. ساختمان کنگره هم روی همین تپه بنا شده) برای برگزاری همایشها و مراسم بیشتر نقل مکان کند؛ تا با حضور قانونگذاران و کارمندان بیشتری بتوانند به جلسات اطلاعرسانی درباره قوانین بیایند و گهگاه، از سر خوشی، تفننی با اسلحههای اسباببازیشان تیراندازی کنند.
رهبران انتخابشده هم از تمام این کارها استقبال کردهاند. در گردهمایی اخیر بزرگان جمهوریخواه، از نمایندگان شرکت گوگل دعوت شد برای رونمایی از عینک جدید گوگل که البته هنوز به مردم نشان داده نشده، حضور داشته باشند (البته چندین نفر از اعضا، برای جستجوی نام خودشان در موتور گوگل از آن استفاده کردند.) سفر به غرب کشور برای بازدید از شرکت فیسبوک یا ملاقات با کارمندان گوگل، به یکی از مناسک رسیدن به کنگره تبدیل شده است. مایک مکگیری، از موسسان Engine و سازماندهنده لابی برای شرکتهای تازهکار در این باره میگوید: «ما کاری میکنیم که قانونگذاران خودشان با ما تماس بگیرند: من چه کسی را میتوانم ملاقات کنم؟ چه چشماندازی از این ملاقات بهدست خواهم آورد؟» جدیدترین بازدیدکنندهها از دفتر این شرکت در سانفرانسیسکو، شامل مارک پرایور از ایالت آرکانزاس و مایک بیچ از آلاسکاست که هردو در میان دموکراتهایی قرار دارند که بهدنبال جمعآوری کمک مالی برای انتخاب مجدد در انتخابات دشوار سال 2014 هستند.
دره سیلیکون اما دیگر صنعتی تکحزبی نیست. جمهوریخواهها برای جمعآوری کمکهای مالی به شرکتهای دره سیلیکون روی آوردهاند تا بتوانند هزینههای کمرشکن کمپینهای انتخاباتیشان را تامین کنند. سناتور اورین هتچ، سناتور جمهوریخواه ایالت یوتا، کسی که مسئولیت افزودن متممهای مربوط به تکنولوژی و تخصصهای تکنولوژیک را به لایحه مهاجرت بر عهده دارد، به خود میبالد که با بسیاری از رهبران شرکتهای دره سیلیکون دوستی نزدیکی دارد: «آنها آدمهای فوقالعادهایاند. اما خیلیهاشان به خاطر اینکه همسرانشان طرفدار آزادی سقطجنیناند، مجبورند به دموکراتها بپیوندند. منظورم این است که خیلی احمقانه است اگر بخواهند فقط از یک حزب هواداری کنند.»
البته هیچکسی به خوبی باراک اوباما سوار بر موج تکنولوژی و رهبران و ایدهپردازانش نشده؛ کسی که یک بار دیگر به ساکنان دره سیلیکون با اعلام واکنش سریع به رد پروندههای شکایت که سر و روی ایدهپردازان و صاحبان این صنعت، آرامش خاطر داد. این خبر درست پیش از سفر چندروزه اوباما به ایالت کالیفرنیا برای شرکت در مراسم جمعآوری کمک مالی در شهر سنخوزه منتشر شد (در سال 2012، برای اولین بار در طول تاریخ حزب دموکرات، کمک هزینهای که اوباما توانست از منطقه خلیج سانفرانسیسکو جمع کند، از مجموع کمکهای بهدست آمده از هالیوود هم بیشتر بود). سخنگوی کاخ سفید، جِی کارنی گفت این رویداد، اتفاقی بوده: «نوآوری خصوصا در حوزه تکنولوژی برای رشد اقتصادی آینده، حیاتیست.»
جوانان بااعتمادبهنفس
اما کنش سیاسی واقعا هیجانانگیزی که این روزها دیده میشود، هیچ ارتباطی به کشورهای تکنولوژیک بزرگ و حسابهای بانکی پروپیمانشان ندارد. در عوض، سرمایهگذاران و مدیران اجرایی این حوزه روی پای خودشان ایستادهاند و میخواهند ماهیچههای کنش سیاسیشان را گرم کنند. جو گرین، هماتاقی مارک زوکربرگ در دانشگاه در یادداشتی مینویسد: «ما تکنفرهایی داریم که حسابی ثروتمندند. اگر صفآرایی مناسبی بگیرند، میتوانند تاثیری چشمگیر در فضای کمپینهای مالی سیاست داشته باشند. صدای ما، وزنهای بسیار مهم است چون محبوبیت بسیاری پیش خیلی از آمریکاییها داریم.» این یادداشت که ابتدای امسال از پولیتکو به بیرون درز کرد، به منظورافزایش کمکهای مالیای نوشته شده بود که در نهایت به تاسیس Fwd.us ختم شد. در ادامه یادداشت گرین «کنترل» از کانالهای توزیع آنلاین بسیاری میگوید که جامعه فناوری آمریکا میتواند برای مهار و کنترل گفتمانهای سیاسی استفاده کند.
به محض اینکه این یادداشت به بیرون درز کرد، گرین مجبور به عذرخواهی شد. اما این روحیه دخالتطلبی سیاسی که در بین رهبران تکنولوژیهای بزرگ آمریکا وجود دارد از آنجا که یک سابقه موفق هم در کارنامه دارد، غیرقابل انکار است. در ژانویه سال 2012، لشکری از کمپانیهای اینترنتی از جمله گوگل مخالفتشان را با قانون ضددزدی اینترنتی را به هومپیجهایشان کشاندند. طبق این قانون که نتیجه اعتراض کمپانیهای فیلمسازی و شبکههای تلویزیونی بود (از جمله کمپانی تایم وارنر، صاحب مجله تایم)، صاحبان این کمپانیها ابزار بهتری برای محدود کردن دزدی مالکیت معنوی آثارشان در فضای آنلاین را طلب میکردند. اعتراض عمومی در نتیجه این کار کمپانیهای اینترنتی که شامل ارسال میلیونها ایمیل به اعضای کنگره بود، در نهایت این لایحه را با شکست روبهرو کرد. کریس داد، یکی از سناتورهای پیشین حزب دموکرات در این باره میگوید: «این کارشان واقعا دستوری و تحکمآمیز بود.» او امروز رئیس انجمن فیلمسازان آمریکاست.
این رخداد، حتی گروههای لابیگر واشنگتن را هم به وحشت انداخت چون آنها هرگز به این سرعت در هیچ میدانی شکست نخورده بودند. در این میانه، شادی پیروزی – سریع و درست زیر رادار همه، پیش از آنکه لابیگران پیر بدانند چه بر سرشان آمده – فعالان سیاسی جدیدی را در دره سیلیکون روی کار آورد. ران کانوِی، یکی دیگر از سرمایهگذاران ثروتمند حوزه تکنولوژی که در Fwd.us و کمپین کانا هم سرمایهگذاری کرده، در این باره میگوید: «وقتی با چنین وحشت و شدتی از خواب بیدارت کرده باشند، به این راحتی نمیتوانی دوباره چشم بر هم بگذاری.» کانوی، در زادگاهش یعنی سانفرانسیسکو، به تامین بودجه کمپین مستقلی کمک کرد که به انتخاب اِد لی برای مقام شهرداری سانفراسیسکو انجامید. لی، حامی مجموعهای از قوانین معافیت از پرداخت مالیات برای توییتر و چند شرکت تازهکار دیگر در شهر بود. در ماههای اخیر، کانوی همچنین درگیر تهیه قانونی برای کنترل استفاده از اسلحه گرم بوده؛ او کوشیده در هومپیج شرکتهایی مثل ادوبی، فوراسکویر و فانی اور دایی، مطالبی درباره کنترل استفاده از اسلحه گرم درج شود؛ خصوصا پس از واقعه ساندی هوک.
در سیاست اما، «بزرگ» و «درشت» معمولا جوابگو نیست.درست در قلب ویژگیهای دره سیلیکون، دو دیدگاه متضاد وجود دارد: «بدجنس نباش» که شعار بنیادی گوگل است و«سریع حرکت کن و چیزها را بشکن» هم شعار اصلی مارک زوکربرگ در فیسبوک است. در مورد پروژه Fwd.us این دو نظر، در مقابل هم ایستادند. اولین آگهی تبلیغاتی گروه، برای حمایت سناتورهایی طراحی شد که پشتیبان اصلاحات قوانین مهاجرت آمریکا بودند. اما این آگهی به خاطر اینکه این گروه از لیندسی گراهام، سناتور کارولینای جنوبی و بیج سناتور آلاسکا، در میان جامعه صاحبان فناوری و ایدهپردازان نتیجه کاملا معکوس داد. این دو سناتور به ترتیب به خاطر حمایت از خط لوله کیاستون و حفاری در قطب شمال مورد شماتت بودند؛ دو مسئلهای که هیچ ربطی به اصلاحات قوانین مهاجرتی آمریکا نداشت.
در نتیجه، دونفر از اهداکنندهها، ایلون ماسک از شرکت تسلا و دیوید ساکس از شرکت یامر، گروه را ترک کردند. بعد، فعالان لیبرال کمپینهایی را در فیسبوک به راه انداختند تا به زوکربرگ در وبسایت خودش حمله کنند و از ماریسا مهیر، مدیرعامل یاهو هم این کارش را محکوم کند. وینود خسلا، یکی دیگر از سرمایهگذاران برای جمعآوری کمک مالی در توییترش پرسید: «آیا Fwd.us میخواهد به بهای تخریب اقلیمها و محیط زیست، چند مهندس دیگر استخدام و از اصلاح قوانین مهاجرت حمایت کند؟» البته از آن زمان تا امروز، گروه Fwd.us حامیان و اهداکنندههای دیگری را به خود جلب کرده که بری دیلر، از اعضای تاثیرگذار رسانههای آنلاین یکی از آنهاست. این گروه همچنین عهد کرده به تهیه آگهیهای تبلیغاتی تلویزیونی برای حمایت از قانونگذاران پشتیبان اصلاح قوانین مهاجرتی آمریکا، ادامه دهد.
چالش اصلی
عقبنشینی و حتی شکست، تمایل شدید صاحبان دره سیلیکون برای قدرت و نفوذ بیشتر را پایان نخواهد داد. هوندا، همان نمایندهای که 12 سال است عضو این مجلس است و مورد حملهی کانا هم قرار گرفته بود، در چند ماه گذشته سرگرم آماده شدن برای کمپین انتخاباتی سال آیندهاش بوده؛ کمپین و انتخاباتی که بیشک دشواریهای بسیار خواهد داشت. هوندا میگوید: «بحران اصلی، بازسازی کمپین من برای انتخابات است. مجبور شدم خیلی زودتر دست به کار شوم.»
هوندای 71 ساله، پیش از این مدیر مدرسه بوده و از سال 1981 در منطقه خلیج سانفرانسیسکو تقریبا همیشه در مجلس سنا حضور داشته و رویکردی سنتی نسبت به شغلش در پیش گرفته: «وقتی در سال 2000 نامزد نمایندگی سنا شدم، از شرکتهای تکنولوژیک پرسیدم چطور میتوانم به شما کمک کنم؟ پاسخشان این بود: از سر راهمان برو کنار!» امروز هوندا میکوشد حسن نیتش نسبت به فناوریهای دیجیتال را به همه ثابت کند. او اخیرا توانسته بودجه فدرالی لازم گسترش خدمات راهآهن را در منطقه مورد نمایندگیاش قطعی کند و با صنعت تولید مواد نیمهرسانا درباره تامین بودجه فدرالی برای نسل آینده تراشههای کامپیوتری به توافق برسد. هوندا البته نگاهی تحقیرآمیز به حامیان مهم کانا دارد: «شنیدم نام یکی از این پسرها، شان پارکر است!» و بعد از پیشتازی 52درصدیاش در نظرسنجیها در مقایسه با کانا میگوید؛ دلیل این پیشتازی هم این است که رقیبش، حداقل در حال حاضر، چندان شناختهشده نیست.
کانا اما میخواهد تمام اینها را تا انتخابات مقدماتی در ماه ژوئن 2014 دگرگون کند. او در کنار گروهی از بهترین مشاوران اوباما وارد رقابت خواهد شد، با یک میلیون دلار در بانک و ارادهای قوی برای تغییر نحوه رقابت برای کرسیهای مجلس. رئیس کمپین کانا، استیو اسپینر است، یکی از فعالان کمپین اوباما در دره سیلیکون که اصلیترین مدیربرنامههای اوباما، به نام جرمی برد و مرد تبلیغات تلویزیونی، یعنی لاری گریسولانو را استخدام کرده است.
در نهایت، آن پولی که در بانک دارد و این همه استعدادی که دو خودش جمع کرده، شاید اهمیتی کمتر از برق خیرهکننده موفقیت فناوریها و صاحبان ایدهپردازی داشته باشد که کانا امیدوار است با خودش همراه کند. کانا یکی از تنها چند صد نفری بود که پارکر در ماه ژوئن امسال به عروسی ده میلیون دلاریاش دعوت کرده بود. البته بخشی از این هزینه به خاطر ساختوساز غیرقانونی خرابههای قصر محل برگزاری مراسم بود که ممکن بود به انواع نادری از درختان صنوبر سرخ آسیب برساند.
کانا، درست چند ساعت پیش شرکت در یک مهمانی با حضور ثروتمندترین بازرگانان و صاحبان سرمایه در آمریکا گفت: «این آدمهایی که از من حمایت میکنند، بهخاطر ایدهآلگرایی و کمالطلبی خودشان است که این کار را میکنند.»
این نوشتهها را هم بخوانید
واقعیتش زیاد از این مطلب خوشم نیومد!
شرمنده بنظرم یک ذره خامه و همه جوانب را در نظر نگرفته و مهمتر از همه اینکه سیاست مدارها را با برنامه ریزها و کسانی که در اندیشکده های(ThinkTank) آمریکا هستن اشتباه گرفته!
و اساسا این اندیشکده ها تفکراتی منطبق با مدیران خلاقِ دره
سیلیکون دارن.
افرادی مثل باراک اوباما نمیگم که بازیچه هستن ولی همیشه سیاست هاشون تابع مشاوره با مشاورانیه که سالها در کار برنامه ریزی تجربه دارن و باراک اوباما بیشتر مثل face یا نمایه این تیم عمل میکنه!
مشخصه که هر کدام از مدیران دره سیلیکون میتونن به عنوان یک مشاور عالی در زمینه های تکنولوژی و آینده نگری عمل کنند.
همین حالا هم میشه با اطمینان بالایی گفت که فناوری الکترونیکی امروز تحت کنترل و نظارت سازمانهای خاصی در دل حکومتهاست. مسلماً آزادی این شرکتها محدود خواهد بود. یا حداقل با یک هدف مشخص برای آینده اختیارات خواهند داشت. سیاستمدارها هستند که اجازه عمق نفوذ فناوری رو در بین تودههای مردم به این شرکتها صادر میکنند. چهرهای که ما از شرکتها میبینیم اونی نیست که در واقعیت هست. همیشه روابط پشت پردهای بین اونها و دولت وجود داره. نمونه بارزش هم، همین افشای پروژه پریزم بود که گوگل، فیسبوک و یاهو و چندین شرکت مهم و با نفوذ در بین مردم در اون نقش داشتند!
زندگی آسون هست اگر این پیچیدگی بعضی آدم ها نباشه !
کلا توی همه جا باید یک دستی داشته باشند !
گوگل واقعا داره پاش رو زیاد دراز میکنه !
ای گوگل بترس از این کارها !
ممنون از این مقاله !
با تشکر !
:D
ببینید این کاملا عادی است که شرکت ها(نه تنها در دره ی سیلیکون بلکه در تمام دنیا) برای این که بتوانند دنیا را در دست خود بگیرند باید قانون شکنی کنند ؛مثلا ،شرکت های سایپا و ایران خودرو برای این که بازار خود را در ایران از دست ندهند، بسیار به دولت فشار میاورند تا در کشور رقیبی برای انها نباشد .مسلما قانون در تمام دنیا برای همه چیز محدودیت هایی اعمال میکنند اما این محدودیت ها برای شرکت ها خوشایند نیست و به وسیله لابی و نفوذ به دولت این موانع را بر میدارند.
ممنون از مطلب عالی شما دکتر مجیدی عزیز. اجازه بدهید همینجا روی یکی از مزایا و نقاط قوت یک پزشک تاکید کنم و اون اینکه همیشه یک قدم جلوتر از بقیه به موضوعات اصلی آینده می پردازید. این برای خوانندگانی که علاقمند به این موضوعات هستند یک پلاس بزرگ محسوب می شه.
در مورد خود این مطلب٬ من باید بگم که از خیلی پیش تر ها شاید میتونستیم تصور این روز رو بکنیم. در نظر بگیرید این شرکت ها با داشتن اطلاعات دنیا روی سرورهاشون و کنترل رفتار مصرف کننده و توانایی موج درست کردن در افراد کل دنیا بسیار قدرتمندتر از حکومت های دولتی هستند. قدرت حکومت های دولتی در تنظیم بازارهای اقتصادی و بالتبع اون توسط نگه داشتن ساختارهای سیاسی – جغرافیایی تعریف میشه و اونها هم ۲۴ ساعته مشغول نگهبانی و نگهداری از ساختارهای موجودی هستند که به اونها قدرت میبخشه. اما امروز با وجود سرویس های جهانی و اینترنت عملا ساختارهای سیاسی – جغرافیایی کارآیی خودشون رو از دست می دن و قدرت به معنای پاور٬ کم کم به کسانی منتقل میشه که منابع اصلی رو در اختیار دارن و اقتصاد رو رهبری می کنن. بنابراین خیلی ساده حتی یکی دو سال پیش میشد تصور کرد که قدرت ایجاد تغییر به همراه قدرت اقتصادی٬ برای این شرکت ها فرصت چانه زنی خوبی رو فراهم کنه تا عامل تاثیر در آینده ی بشریت شن. کلید این کار هم بازارهای آزاد هست. من حتی میخام پا رو از این هم فراتر بذارم و دنیایی رو تصور کنم که کشورهای اون گوگل و اپل و اخلاف خلف اونها خواهد بود چون به نظرم حکومتهای دولتی دیگه در آینده کارت برنده ای برای بازی کردن نخواهند داشت. از خودتون بپرسید قدرت اونها از چه منبعی تامین خواهد شد؟ تکنولوژی دست شرکت هاییه که بازارهاشون رو کل دنیا میبینن. بازارها از مصرف کننده هایی تشکیل میشه که میخوان به روز باشن و از جدیدترین امکانات بهره مند شن تا عقب نمونن و منتظر چراغ سبزهای دولتی نمی مونن. پس در واقع حکومتهای دولتی مثل والدینی خواهند بود که دیگه کم کم نمی تونن جلوی فرزند جوانشون قدرت نمایی کنن و باید کم کم کلید حجره رو بدن به بعدی. حالا ممکنه این تصورات خیلی آینده نگرانه و تخیلی باشه ولی میخام بگم مهمتر از این که بشینیم و با ایده های محدود امروزیمون نظام حکومتی آینده رو تصور کنیم (مثل چشم اندازی که درقرن نوزدهم از آینده ی سال ۲۰۰۰ ترسیم میشد. با همون ماشین های قرن نوزده بدون کامپیوتر و اینترنت.) شاید بهتر باشه بیشتر به پروسه ی انتقال این قدرت فکر کنیم. منطقی هم هست چون دامنه ی اثرش در بازه ی عمر انسانهای موجود قابل تجربه است. واضح و مبرهنه که قدرت آینده در اختیار این شرکت هاست ولی انتقال قدرت میتونه هم آروم انجام شه و هم کلی خونریزی و چشم درآوردن به همراه داشته باشه. پروسه ی انتقال قدرت از چشم انداز قدرت در آینده اگر مهم تر نباشه کم اهمیت تر هم نیست. مثال میزنم. این چونه زنی ها و لابی ها مثل یه کارد دو لبه هم از یک طرف میتونه به آرومی و درستی قوانین محدودکننده دولتی رو کنار بذاره و هم میتونه در یک جو منفی به تشکیلات مخوفی تبدیل بشه که حکم برادر بزرگ رو داره. در نظر بگیرید که این شرکت ها توانایی هایی دارند که حکومتهای دولتی در خوابهای علفی شون هم نمی تونستن تصور اون رو بکنن. مثلن اینکه دسترسی به تمام اطلاعات شخصی افراد و سوابق فعالیتهاشون رو دارن و تازه مشروعیت دارن که روش تحلیل هم بکنن و از اون فراتر امکان اثرگذاری لحظه ای روی عملکرد یک فرد از طریق کنترل دستگاهها و سرویسهای جهانی اش رو هم دارن (فیلم دشمن ملت ویل اسمیت رو به خاطر بیارین). همه میدونیم که این توانایی٬ مدینه ی فاضله ی دیکتاتورهای مرحوم دوران جنگ سرد بود که شاید شبها برای معشوقه هاشون تعریف می کردن. طبیعت انسانه که کنترل کردن همیشه ساده تر از مدیریت کردنه و ممکنه این لابی گری ها به دام اینرسی این چنینی بیفتند. پس نتیجه این که: خوبه ما چه به عنوان مصرف کننده ها یا چه به عنوان ابناء بشر توی این عمر ۶۰ و ۷۰ ساله کمر همت ببندیم که این پروسه انتقال قدرت خیلی شفاف و موثر انجام بشه.
از نقاط منفی گفتیم یه تصور مثبت هم میشه کرد. مرحوم فریدمن حرف جالبی داشت که میگفت هیچ شرکت بزرگی نه جنرال موتورز (اون زمان) و نه هیچ کسی دیگه نمی تونه به زور پول رو از جیب شما دربیاره. هر دلار درآمد این شرکت ها با خواست قلبی و در حقیقت رای مصرف کننده پرداخت میشه. در مقابل دولت همیشه به زور پول رو از جیب شما در قالب مالیات و غیره در میاره. هیچ کس تا حالا ندیده که مثلن اپل یا گوگل (مثالها از من) مامور دم خونه کسی بیاره ولی دولتها اینکار رو میکنن اگر مالیاتشون رو پرداخت نکنین. اگر ما منافع شرکت های بزرگ رو کماکان به خواست مشتریان گره بزنیم دنیا جای خیلی خوبی خواهد بود که توی اون پول دیگه چرک کف دست نیست بلکه ابزاری برای ابراز عقیده و رای دادن و انتخاب کردن خواهد بود. دنیایی که هر کسی میتونه برای سرنوشت خودش تصمیم بگیره و به قول انگلیسی ها پولش رو اونجایی بذاره که زبونش اونجاست put your money where your mouth is
به امید فردایی بهتر. شاد باشید.
یک نظر کلی! نمیدونم تا به حال کتاب 1984 رو خوانده اید یا نه در زمان خودش پرفروش ترین کتاب بود و ظاهرا هنوز هم پر فروش هست.کتاب چون برای سالهای پیشه تقریبا تنها تکنولوژی اون زمان تلویزیون رو یک جورایی محکوم میکنه رمان زیباییه و جوری تلویزیون رو نشون میده که هیچ کس حق خاموش کردن اون رو نداره! یک جواریی وسیله جاسوسی هست برای زیر نظر گرفتن افراد چه در خانه چه در محل کار. شاید داره به حقیقت می پیونده ! غیر از اینه که ما وابسته اینترنت شدیم و درصد بیشترمون از صبح تا شب پای سیستم هامون هستیم(به اینترنت هم دسترسی نداشته باشیم تلویزیون) ؟فکر میکنم ساعت های خیلی کمی خاموش باشند. مثلا خود من به خاطر دانلود کردن فیلم هم شده سیستم رو خاموش نمیکنم. بعد از کامپیوتر ها لپ تاپ ها وارد بازار شدند اسمارت فون ها تبلت ها انقدر گجت ها زیاد میشن تا بتونن تمام سلایق رو در بر بگیرن اگر کسی خواست اسمارت فون اگر به سلیقه اش نمیخورد تبلت حتما جایگزین خوبی هست! نمیشود این را انکار کرد که برای راحتیه ما درست شده اند اما میتوانیم این را انکار کنیم بیش از حد از گجت هایمان استفاده میکنیم؟ شاید سایت فیس بوک درصدی برای ما مفید باشه اما ایا بیش از حد از ان استفاده نمیکنیم ؟ شاید داریم به همان نقطه اول میرسیم به میخکوب شدن ! ایا ما برای تکنولوژی ساخته شده ایم یا تکنولوژی برای ما؟ شاید شرکت ها اپل فیس بوک یا… در مورد سیاست حرکت هایی میکنند اما این یک نوع ترفند نیست که با مطرح کردن سیاست خودشان را بیش تر سر زبان مردم بگذارند ؟ شاید یادمان رفته که اگر عکسی را در فیس بوک پاک کنیم به طور مجازی پاک شده است وگرنه هنوز هم در دسترس است! یا شاید شایعه برای فیس بوک درست کرده باشند. ایا واقعا میتوانیم جاسوسی اپلیکشن ها را انکار کنیم؟ حتی اگر جاسوسی هم نباشند مطمئنا به خاطر اپلیکیشن ها هم که شده گجت هایمان را خاموش نمیکینم !