معرفی کتاب: حکایتهای مریخ – نوشته ری بردبری
یکی از کتابهایی که خیلی وقت است در فهرست من برای معرفی در وبلاگ قرار دارد، کتاب «حکایتهای مریخ» از ری بردبری است.
تقریبا داشت یادم میرفت کتاب را معرفی کنم تا اینکه دیروز دیدم در یکی از سایتهای پرمخاطب فرنگی، خبری با این عنوان منتشر شده است:
«خواندن حکایتهای مریخ در تهران»
در این پست، انتشار این کتاب در ایران با اندکی شگفتی اطلاع داده شده است. یکی از خوانندهها هم با اشاره به یکی از روجلدهای اصلی این کتاب که تصویرسازیای عالی اثر مایکل ولان است، آرزو کرده بود که بداند روجلد کتاب اصلی به چه صورت است.
خب، اینها انگیزهای شدند برای من، تا بالاخره کتاب حکایتهای مریخ را در وبلاگ معرفی کنم.
این کتاب توط بردبری در دهه 1950 نوشته شده است و در مورد مستعمره شدن مریخ توسط انسانها است. کتاب در قالب چند داستان کوتاه است و در واقع یک رمان چندبخشی یا اپیزودیک است.
بردبری با الهام از سری کتابهای جان کارتر و کمیکهای تارزان این کتبا را نوشته است، کتابی که البته از نظر محتوا در درجهای بسیار رفیعتر قرار دارد.
در این رمان، مریخ سیارهای صحرایی با کانالهای بزرگ و طویل آب تصور شده است که آب یخ قطبها را به سطح سیاره میآورند، یعنی همان تصور غالب ما از مریخ در شروع قرن بیستم.
حکایتهای مریخ واگویهای شاعرانه است از آینده، که مرزهای ژانر تخیلی را هم درمینوردد.
راوی داستانها دانای کل است. کتاب چند داستان بههم پیوسته با شخصیتهای متفاوت است که مانند دانههای یک تسبیح میمانند که با نخ مریخ بههم وصل شدهاند. نویسنده در این روایتها عطش رفتن انسانها به مریخ را پیش میکشد؛ علاوه بر هوس کشف و فتح یک سیاره جدید محرک اصلی نابودی زمین است، جهان درگیر جنگ بزرگ اتمی شده است و خیلیها در پی فرار از زمین هستند تا در جایی دیگر پناه بگیرند. آدمها ناگزیر دنبال مکانی دیگر برای حیات هستند. در این روایتها نویسنده به سراغ زوایای پنهان و پیدای وجود آدمی میرود و به قدرتطلبی، شهوت، حرص، طمع، عشق و ترس در آدمها میپردازد.
تا به حال اقتباسهایی به شکلهای گوناگون از حکایتهای مریخ صورت گرفته است، اپرایی بر اساس این رمان ساخته شده است، در سال 1988 اقتباسی سینمایی از آن امجام شده است، بی بی سی و شبکه NBC با مشارکت هم یک مینیسریال سه قسمتی بر اساس آن ساختهاند و کمیک بوکهایی هم بر اساس آن نوشته شده است.
در یوتیوب اگر بگردید هم این مینیسریال را پیدا میکنید و هم قطعهای کوتاه از اپرا را.
بد نیست در اینجا مقدمه پیشگفتار بورخس را در مورد حکایتهای مریخ بخوانید.
در سده دوم دوران ما، لوسیانوی سمیساطی (سامزاتی) «تاریخی حقیقی» را سرود که افزون بر اعجابهایی چند، مشتمل است بر شرحی از ماهنشینان که فلز و شیشه میریسند و میبافند، چشمانشان را بیرون میکشند و باز بر جا مینهند، عصاره هوا یا هوای فشرده مینوشند. در آغاز شده شانزدهم میلادی لودویگو آریوستو روایت میکند که پهلوانی افسانهای آنچه را روزی زمین گم شده در ماه مییابد: اشکها و آههای عشاق، زمان هدرشده در قمار، کردههای بیحاصل و آرزوهای دستنیافته. در قرن هفدهم، کپلر «رؤیای سماوی» را نگاشت و چنین وانمود کتابی استنساخ کرده که در خواب خوانده و شرحی دقیق از کردار، رفتار و عادات مارهای ماه می دهد که در طول روزهای داغ در غارهای عمیق پناه میگیرند و هنگام عصر بیرون میآیند.
میان نخستین و دومین این سفرهای خیالی 1300 سال و بین دومین و سومین آنها حدود 100 سال فاصله است. با وجود اینکه دو روایت اول، خیالپردازانه و نامعتبرند، روایت سوم از فرط تلاش برای واقعنمایی از هم پاشیده است. دلیل این امر هم به وضوح روشن است، از دید آریوستو یا لوسیانو، سفر به ماه، نماد یا صورت مثالی «امر ناشدنی» بود، اما دید کپلر، همانند خود ما، سفر به ماه امری شدنی بوده.
آیا در همان دوره جان ویلکینز، که مبدع زبان جهانی بود، به کتابش «کشف جهانی تازه در ماه، مباحثهای در باب این که شاید ماه جهانی دیگر باشد» پیوستی به نام «مباحثهای در باب امکان سفر به ماه» اضافه نکرد؟ در «شبهای آتیکی» نوشته آیولوس گلیوس میخواینم که ارخوطس فیثاغورثی کبوتری چوبین ساخت که در هوا سیر میکرد. ویلکینز پیشگویی میکند که وسیلهای با ساز و کاری چنان یا مشابه، روزی ما را به ماه خواهد برد.
اگر اشتباه نکرده باشم، رؤیای سماوی کپلر، با پیشگویی آیندهای محتمل و ممکن، یکی از نخستین پیشاعلانهای ظهور نوع تازهای از امر روایی است که آمریکاییان آن را علمی -تخیلی یا داستان علمیمیخوانند و این اثر، حکایتهای مریخ، یکی از نمونههای ستودنی آن است. درونمایه این حکایتها ماجرای استیلا بر سیاره سرخ و مهاجرت آدمیان به آن است.
چنین می نمود که مقدر شده است این جهش تهورآمیز انسان آینده چون حماسه سراییده شود، اما ری بردبری (شاید بیغرض، از سر الهام نهایی نبوغ خود) لحنی مرثیهوار را ترجیح داده است.
مریخیان در آغاز کتاب هراسانگیزند، سخت سزاوار ترحم اویند، آنگاه که فنا بر آنان دست مییازد. انسانها ظفر مییابند و نویسنده از پیروزی ایشان شادمان نیست، او با حزن و دلتنگی و با دلشکستگی از گسترش سلسله انسان بر سیاره سرخ در آینده روایت میکند، سایرهای که پیشگویی بردبری به سان ماسهزاری به رنگ آبی روشن با ویرانه شهرهایی مانند صفحه شطرنج، گرگ و میشی زد و کشتیهایی باستانی برای سفر روی ماسهها، تصویرش میکند.
نویسندگان دیگر زمانی در آینده را به تصویر میکشند و ما سخن ایشان را باور نمیکنیم، چرا که میدانیم این تاریخگزینی سنتی ادبی است، اما بردبری مینویسد 2004 و ما جاذبه کلامش را حس میکنیم و فرسودگی را و انباشت بیکران و گنگ تاریخ را، آن وارونگی ظلمانی و مغاک زمان شعر شکسپیر را. رنسانس با جوردانو برونو و فرانسیس بیکن نشان داده است که باستانیان واقعی ماییم، نه مردمان عهد عتیق و نه مردمان هومر.
پس از بستن کتاب با خود اندیشیدم که این مرد ایلینویی در این فقره روایتهایش از استیلا بر سایرهای دیگر چه کرده که مرا غرق در وحشت و تنهایی میکند.
این فانتزیها چگونه، این طور خودمانی، مرا به خود جذب میکنند؟ به جرأت میگویم همه ادبیات نمادین است. تجربههای بنیادی معدودند و تفاوت نمیکند نویسنده آنها را برای روایتی خیالی به کارگیرد یا برای روایتی واقعی، برای روایت مکبث یا برای روایت راسکولنیکوف، برای روایت تهاجم به بلژیک در اوت 1914 یا روایت تهاجمی به مریخ. اما اهمیت رمان علمی -تخیل در چیست؟
بردبری در این کتاب خیالپردازانه و سرشار از وهم، مانند سینکلر لویس در خیابان مین، یکشنبههای طولانی و خالیاش را با روایتش آراییده و به تصویر کشیده.
«هیأت اعزامی سوم» محتملا ترسناکترین داستان این کتاب است، از دید من هراس درونی این داستان ماوراء طبیعی است. هویت مبهم و نامعلوم مهمانان ناخدا جان بلک، به شیوهای پریشانکننده حاکی از این است که فراتر از آن ما نیز نه می دانیم که کیستیم و نه میدانیم که دید خداوند چگونهایم.
علاوه بر این دوست دارم توجه خواننده را به داستانی جلب کنم که «مریخی» نام نهاده شده است و حاوی واریاسیونهایی از اسطوره پروتئوس است.
در سال 1909 در طلیعه روزهای ساختمانی که اینک دیگر وجود ندارد، با اندوه و دلتنگیای شیفتهوار «نخستین انسان روی ماه» ولز را خواندم. با این حکایتها که از طریقتی دیگر در ادب و شیوهای متفاوت در کمال میآیند، در واپسین روزهای پاییزی 1954، توانستم آن هراس خوشگوار را باز بار دیگر از نو تجربه کنم.
کتاب «حکایتهای مریخ» در ایران به تازگی توسط دو مترجم و دو ناشر منتشر شده است.
1- با ترجمه مهدی بنواری و نشر توسط انتشارات پریان – کتاب 348 صفحه دارد و قیمتاش 14 هزار تومان است.
2- توسط علی شیعه علی و نشر توسط انتشارات سبزان در 328 صفحه و قیمت 12 هزار تومان.
این هم پیوند به 2 داستان کوتاه این کتاب که پیش از این ترجمه شدهاند و در اینترنت قرار داده شدهاند:
و
ژوئن ۲۰۰۱: …همچنان دل عاشق است و ماه تابان
این نوشتهها را هم بخوانید
سلام آقای مجیدی
چند روز پیش در ایران انتخابات برگذار شد، آقای روحانی رییس جمهور شدند. شما انگار نه انگار که تو ایران زندگی می کنید. واقعا پول اینقدر شیرینه که حاضر نیستید یه مطلب کوچک در این مورد بنویسید مبادا وبلاگ ارزشمندتون و تبلیغات ارزشمندترتون مشکلی پیدا کنن؟
“فوتبال به سبک و سیاق ایرانی شباهت زیادی به کلیت جامعه ایرانی دارد، در این فوتبال همان شور و بینظمی، فراموشیها، واپس کشیدنها و شورهای مقطعی را میتوان یافت که در جامعه ایران قابل مشاهدهاند.”
در پست “سلام برزیل” زیبا توصیف نمودید مردمان ایران زمین را. کلا جو زده و سطحی. هیچ عمقی در دیدگاهها و تصمیمات نیست.
می شود گفت : ما ایرانیها دقیقا به گفته شاعران و فیلسوفان عمل می کنیم. در حال زندگی می کنیم ولیکن در فضای حال. فردا که این سرخوشی پرید، باز ناله های خماری …
من به شخصه از آدمایی که اینجا میان توقع دارم جو ایجا رو هم مثل سایتهای دیگه مشوش نکنند و بقولی ترول نشوند. دنبال سیاستید، به جاهای دیگر بروید. به این سایت چکار دارید؟
دوست عزیزم فکر می کنم در مورد ترول تعبیر خوبی به کار نبردید. متاسفم. کسی به دنبال سیاست نیست اما همین سیاست تو همه جزئیات زندگی همه ما تاثیر داره. همین سیاست باعث شده حتی فکر داشتن خیلی از گجت هایی رو هم که اینجا معرفی می شه نکنیم. اگر شما فقط به خوندن مطالب راضی هستید خیلی ها نیستند.حرف آخر اینکه اگر می خواهید زندگیتونو تو فضای مجازی ادامه بدید حرفی نیست. موفق باشید.
من گاهی نقد های تندی به وبسایت عجیب(بله عجیب) جناب علیرضا مجیدی کردم اما همیشه این کار را برای بهبود نقص ها یا افت سایت( از نظر خودم) بوده کردم جناب علیرزضا خان با کمال احترام ان را پذیرفته و یا اشتباه من را درتشخیص بیان کرده اند اقای دکتر از پیش کسوتان وبلاگ نوسی بوده و همیشه ادامه کار این وبسایت یا از نظر خود ایشان وبلاگ باعث دلگرمی من و سایر دوستان (دوستان) بوده، من گاه از افت مطالب گفته بودم اما جددا چند وقتی است سایت دوباره به اوج خود نزدیک(نزدیک) میشود در مورد تبلیغات هم فکر میکنم درسته است که تعداد انها زیاد تر سابق شده اما
هیچگاه فریبنده (به معنای کاذب خود ) نبوده
با وجود پر بینده بودن سایت هرگز تعداد تبلیغات ازار دهنده نبوده
هیچ گاه مانند سایر سایت ها در میانه مقاله یا مطلب ایجاد نشده
در مطالبی با عنوان رپورتاژ، پرتال مذکور کاملا مورد بررسی قرار گرفته
و خیلی از موارد دیگر…
که دوستان بهتر از من در جریان ان هستند و حتی اگر برفرض گفته شما صحیح باشد و پول مهم تر از… باشد در یک وبسایت شخصی احتیاجی به ملاحظاتی که شما میگویید باشد و فرد میتواند در چارچوب قوانین وبلاگ نوسی (کشور،اخلاق و…) هر مطلبی یا تبلغیی را منتشر کند یا منتشر نکند از سیاست گرفته تا مطالب زناشویی از تبلغات ادامس تا سفرهای فضای
راستی چه تیتر زیبایی داره مطلبتون.
حکایتهای مریخ :)
من هم گاهی وقتها در وبلاگم، کتاب معرفی میکنم؛ اما متاسفانه نوشتههای مربوط به معرفی کتاب، جزو کمبازدیدترین نوشتههای وبلاگ هستند.
یک سوال: چرا این کتاب قدیمی، الان به فارسی ترجمه شده؟
ممنون
با تشکر از معرفی های خوبتون از کتابها، لطف میکنید بفرمایید کدوم ترجمه این کتاب بهتره؟
من فقط یکی از ترجمهها رو دارم و بنابراین نمیتونم اظهار نظر کنم.
بله چه خوب میشود اگر مقایسه ای بین دو مترجم میشود حالا یا شما یا خود دوستان من اگر وقت داشتم حتما این کار میکنم اما متاسفه سهم من از این بخش فقط روزی 30 دقیقه است حتی اگر کتاب جوری باشه که نشه زمینش گذاشت من فقط همین 30 دقیقه دارم و حتما هم دارم البته چون علاقه ام به بخش امنیت و … به حدی که دوست دارم همشه راجع به اون مطالعه کنم ولی انسان تک بعدی رو دوست ندارم
من هم ترجمه ی علی شیعه علی رو خوندم.نثرش خیلی روان هست.
از ترجمه های دیگش اطلاعی ندارم
چه خوب که خرید انلاین رو هم تو وبلاگتون گنجوندید.اینطوری راحتتر در دسترس قرار میگیره