چرا در عکسهای قدیمی، مردم لبخند نمیزدند؟!

به هر پدیده میشود از زوایای مختلف نگاه کرد، وقتی ما به پرترههای مردم در عکسهای قدیمی نگاه میکنیم، میتوانیم تنها به اجزای صورت، پوشش و شیوه آرایش و پیرایش موها سر و صورت مردم نگاه کنیم، یا اینکه گامی هم فراتر بنهیم و چیزهایی پنهانی از آنها استخراج کنیم.
یکی از سؤالاتی که با بررسی عکسهای قدیمی ما برای ما آشکار میشود این است که «تقریبا همه» در عکسها، حالتی جدی و عبوس دارند و لبخند، عنصری کمیاب در همه این عکسهاست.
چرا چنین است، آیا در آن زمانه مد بوده که جلوی دوربین لبخند نزنند؟!
این عکس ژنرال بزرگ آمریکایی – ژنرال گوردون- است، ببینید که او چقدر جدی است:
البته یک آدم نظامی در این سمت، باید هم جدی باشد، اما توقع ما از مارک تواین با اون روحیه و با آن رمانها شادیآورش، چیز دیگری است؟ اما او هم بسیار عبوس مینماید.
باز هم با من موافق نیستید، به دو عکس زیر توجه کنید، ببینید چقدر ادگار الن پو، اخمو است، حالا ممکن است بگویید که او داستان سیاه زیاد دارد و این اخم با آن روحیه سازگار است.
پس من این پرتره را هم به شما نشان میدهم که همه در آن قیافه جدی استاندارد دارند!
همین موضوع باعث شده است که یک فتوژورنالیست، موضوع نبود لبخند در پرترههای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را بررسی کند و به نتایجی برسد:
سادهترین دلیل، دلایل تکنیکی است، نخستین عکس دنیا در سال ۱۸۲۶ گرفته شده، زمان نوردهی عکس ۸ ساعت بود، در سال ۱۹۳۹، یک ابتکار باعث شد، زمان لازم برای نوردهی به ۱۵ دقیقه کاهش یابد، اما با این پیشرفت و پیشرفتهای بعدی، باز هم زمان نوردهی و مشکلات تکنیکی وجود داشتنند.
و بدیهی است که حفظ حالت صورت در حالت لبخند، بسیار دشوارتر از گرفتن یک حالت ثابت است. همین امروز هم هنگام ثبت عکس، خیلی موارد ما به ضرب و زور «چیز» گفتن به صورت تصنعی لبخندی میزنیم، حالا تصور کنید که کسی مجبور باشد، چند دقیقه لبخند را روی صورتش، بدون تغییر حفظ کند!
همهاش همین؟!
نه! یک دلیل جالب دیگر مشکلات بهداشت دهان و دندان مردم بود، در شرایطی که همین حالا هم وضعیت بهداشت دهان و دندان مردم در کشورهای در حال توسعه خوب نیست، و هزینه اقدامات دندانپزشکی بالاست، تصور کنید که صد – صد و پنجاه سال پیش، اوضاع به چه ترتیب بود، در آن سالیان، در بسیاری از مردم، به مجرد باز کردن دهانشان مشخص میشد، پس آنها ترجیح میدادند که با دهانی بسته و بدون لبخند عکس بگیرند.
اما دلیلی بعد شاید از همه جالبتر باشد:
این روزها هر ثانیه ۳۵۰۰ عکس در فیسبوک آپلود میشود، عکسهای متعددی هم روانه اینستاگرام و سایتهای اشتراک عکس دیگر میشود، هر کسی هم که یک گوشی هوشمند داشته باشد، یک دوربین -گرچه کمکیفیت- برای ثبت عکس دارد و کیفیت دوربینهای که شهروندهای عادی در خانههایشان دارند، در بسیاری اوقات از کیفیت دوربینهای استودیوهای عکاسی دهههای پیش بیشتر است.
با این حساب، عکسهایی که از هر یک از ما به یادگار خواهد ماند بیشمارند، در سه چهار دهه قبل، شاید از هر فرد، حداکثر کمتر از ۱۰۰ عکس باقی میماند و اگر عقبتر برویم، تعداد عکسهایی که حتی از آدمهای مشهور گرفته میشود، در تمام طول عمرشان شاید به بیست سی عکس میرسید.
با این حساب اهمیت هر عکس، بسیار بیشتر از زمان حاضر میشد و خود شخص و عکاس ترجیح میدادند که حقیقت وجودی او را ثبت کنند و نه یک حالت فیزیکی و روحی زودگذر را!
درست به همین خاطر است که مارک تواین گفته بود:
عکس یک سند مهم است، هیچ چیز احمقانهتر از آن نیست که برای آیندگان یک لبخند احمقانه که برای همیشه ثابت باشد، به یادگار بگذاریم.
حتی اگر به پرترههای نقاشی هم رجوع کنیم، میبینیم که لبخند چیزی است که بیشتر در چهره افراد مست، فقیر و مست و هرزه دیده میشود، تا شخصیتهای مهم اجتماعی و حداکثر بتوانیم لبخندی به اسرارآمیزی لبخند مونالیزا را پیدا کنیم!
چالب است که به پرترههای قدیمی نگاه کنیم، میبینیم در معدود پرترههای مشهوری که لبخند، ثبت شده، یک حالت دوگانگی و تردید به چشم میخورد، مثلا در این پرتره مشهور که اثر آنتونلا دا مسینا است، خبرگان فن عقیده دارند که ما بیننده بین لبخند و حالت ایستای صورت سرگردان میماند.
پرتره، چه در نقاشی و چه در عکاسی، مترادف با ثبت فیزیکی یک عکس نیست، آن دسته از عکاسان حرفهای که پرتره میگیرند، با نورپردازی مناسب و القای میمیک مناسب و تکنیکهای عکاسی میتوانند یک عکس گویا خلق کنند که شخصیت و روحیه و حتی نیات و حالات روحی پایدار -و نه آنی او را- ثبت کند، پس طبیعی است که در دهههای اول پیدایش عکاسی، که عکاسی، بیشتر عکاسی پرتره بود، تا عکاسی خبری و عکاسیهای اتفاقی، چنین هدف و سبکی بیشتر مشاهده بشود.
“اگر عقبتر برویم، تعداد عکسهایی که حتی از آدمهای مشهور گرفته میشود، در تمام طول عمرشان شاید به بیست سی عکس میرسید”
من بیشتر با دلیل آخری موافقم
اینکه هر کسی نمیتونست دم به دقیقه از خودش عکس بگیره
جالب بود…
این رو الان دیدم
http://www.isna.ir/fa/news/92070302338/چرا-در-عکس-های-قدیمی-مردم-لبخند-نمی-زدند
دزدی به این سرعت از مطلب کامل شما حتی اسم مارک تواین رو اشتباها نوشتن آلن پو
وااااای
چقدر متنفرم از این کپی ،پیست کردن ها و دزدیدن مطالب بدون منبع
از طرف هر کسی هم باشه فرق نمیکنه
درست بخونید نوشته:
“به گزارش ایسنا، وبلاگ یک پزشک در مطلبی با این مقدمه نوشت…”
اشاره کردن بنابراین مشکلی نداره
خط سوم که ریفرنس دادن به یک پزشک ؟
جالب بود ممنون
“خبرگان فن عقیده دارند که ما بیننده بین لبخند و حالت ایستای صورت سرگردان میماند.” خبرگان در مورد نظر ما رو می گن؟ خب نظر ما که نظر ماست پس برای گفتنش نیاز به خبرگان نیست.
چه جالب تا حالا دقت نکرده بودم 🙂
علاوه بر مواردی که نام بردید، نکته جالب توجه دیگری هم وجود داشت : پس از آنکه دوربین ها نیز قادر بودند با سرعت مناسبی عکس بگیرند، همچنان لبخند زدن مقابل دوربین مرسوم نبود. چون عکس گرفتن امری جدی تلقی می شد. دوربین عکاسی در اختیار همگان نبود .و عکس گرفتن مختص عکاسان حرفه ای. ابهت داشتن مقابل دوربین با ژست های خاص آن دوران رایج ترین واکنش سوژه ها بود. تا آنکه شرکت کداک در یک آگهی برای دوربین اتوماتیک ساده و ارزان قیمتش این چنین تبلیغ کرد: “شما فقط لبخند بزنید، باقی کارها را به ما بسپارید.” ماجرا آن بود که کداک به شما دوربینی را با یک حلقه فیلم و با قیمتی پایین می فروخت. این دوربین یک اهرم برای کشیدن و یک ضامن برای فشردن داشت و کار کردن با آن خیلی ساده بود. نام این دوربین “بروانی”بود و پس از پایان کار کافی بود تا دوربین را به یکی از نمایندگی های کداک می رساندید. فیلم را برای شما ظهور می کرد، عکس ها را چاپ می کرد و مجدداً یک حلقه فیلم درون دوربین قرار میداد و دوربین را همراه با عکس های چاپ شده به آدرس شما ارسال می کرد. از این تاریخ به بعد دوربین عکاسی به وسیله ای تفننی برای همه تبدیل شد. در حالی که تا پیش از آن مردم برای عکس گرفتن به آتلیه می رفتند
چه جالب
ولی فک کنم طرز فکرشون اینجوری بوده کلا … مثلا پدر بزرگ خودمم هر موقع بخواد عکس بیگیره همین جوری ژس جدی می گیره . به منم می گه آدم تو عکس باید اخم کنه . :/
“حتی اگر به پرترههای نقاشی هم رجوع کنیم، میبینیم که لبخند چیزی است که بیشتر در چهره افراد مست، فقیر و مست و هرزه دیده میشود، تا شخصیتهای مهم اجتماعی و حداکثر بتوانیم لبخندی به اسرارآمیزی لبخند مونالیزا را پیدا کنیم!”
فکر کنم اون زمانها فقط آلبرت انیشتن خیلی به این شکل جدی عکس گرفتن پایبند نبوده
آدم مشهور و مهمی بود ولی موقع عکس گرفتن حالت های عجیبی میگرفت (فراتر از یک لبخند)
http://www.seemorgh.com/culture/2083/174452.html
آخر صفحه منبعش رو ببینید!
احتمالا ۱۹۳۹ در متن باید ۱۸۳۹ باشه.
تو عکس ۴ نفر اول ایستاده سمت چپ داره یواشکی میخنده خاکبرسر
موضوع خیلی جالبی بودممنونم
اون زمون عکس ها رسمی بودند نه مثل الان فقط برای تفریح و …
من با همه ی دلایلی که ذکر کردین موافقم چون هر چه به عقب بر میگردیم تعداد عکس ها کمتر میشه
بیایید یکم به جلو بریم
ایندگان در مورد ما چی فکر میکنن؟
ایا اونا میگن که چرا فیلم کمتری گرفتن یا …؟