فیلم «بهترین پیشنهاد» ساخته جوزپه تورناتوره: معرفی و تحلیل

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون- دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون
مولوی – دیوان شمس
نام تورناتوره را که میشنویم به نام فیلمهای مالنا، افسانه ۱۹۰۰ و سینما پارادیزو میافتیم، شاهکارهایی به یادماندنی که برای همیشه در ذهنمان نقش بستهاند و بسیاری از ماها چند بار نگاهش کردهایم، آنها را به دوستانمان توصیه کردهایم و حتی اگر فرصتی هم برای بازبینی آنها نداشته باشیم، هر بار موقعیتاش پیش بیاید، روایتهای عاشقانه آنها را در «ذهن» مرور میکنیم و اگر در زندگیمان عاشقیهای قابل اعتنایی را تجربه کرده باشیم، عشقهای خود را در قالب آنها تخیل میکنیم!
اما اعتراف میکنم که بعد از دیدن این فیلمها، سینمای توناتوره را فراموش کرده بودم، شاید به خاطر اینکه ۳ فیلمی که از آنها یاد کردم، آنقدر کامل بودند که که تصور نمیکردم، تورناتوره بتواند بار فیلمی همرده آنها بسازد، درست به همین خاطر نه فیلم «باریا» او را دیدم و نه فیلم «زن ناشناس»اس را که در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۰۶ ساخته شدهاند و شاید آنها را در فرصتی دیگر ببینم.
اما در اینحا میخواهم در مورد فیلم «بهترین پیشنهاد» یا The Best Offer تورناتوره بنویسم که در سال ۲۰۱۳ ساخته شده است.
در همان آغاز نوشته، توصیه میکنم اگر فیلم را ندیدهاید، این یادداشت را نخوانید و اگر دوست داشتید، این نوشته را بوکمارک کنید تا بعد از دیدن فیلم، بخواندیش!
در فیلم «بهترین پیشنهاد» «جفری راش» در نقش «ویرژیل اُلدمن» بازی میکند، که یک کارشناس و برگزارکننده حراجهای هنری سطح بالا است و از این محل به ثروت قابل توجهی رسیده است و یک زندگی تجملی دارد. او علیرغم این جایگاه، کاملا تنها و بیکس است، خود را وقف کارش کرده است و اعتبار زیادی در مجامع هنری دارد، طوری که حتی میتواند با شیطنت، نظر خود را تحمیل کند و یک اثر هنری اصل را جعلی ارزشیابی کند و بعد در حراج با یاری دوستاش، اثر اصل را با کسر کوچکی از قیمتاش، بخرد و راهی مجموعه خصوصیاش کند.
الدمن، علیرغم تنهایی، مجموعهای از پرترههای هنری بانوان را دارد و آنها را دوست دارد، مجموعهای که در اتاقی با سطح امنیتی بالا از آنها نگهداری میکند و داشتن این مجموعه به ما گوشزد میکند که شاید در اعماق قلب الدمن، هنوز شعلهای نهفته باشد!
زندگی یکنواخت الدمن تا زمان تماس زن جوان مرموزی به نام کلیر با بازی سیلویا هوکس ادامه داشت، او ظاهرا قصد فروش مجموعه هنری پدر و مادرش درگذشتهاش را دارد، اما این زن اصلا خود را نمینمایاند، تا اینکه متوجه میشویم مبتلا به یک فوبیا با نام آگورافوبیا یا ترس از حضور در مکانها باز است. «کلیر» به همین خاطر سالهای طولانی خودش را در اتاقی در یک ویلا حبس کرده است، در همان ویلایی که آثار هنری در آنها نگهداری میشوند.
چیز جالب در فیلم بهترین پیشنهاد، چند لایه بودن آن است، یعنی هر کس به فراخور سطح فکری و علایق و سلیقههای خود میتواند با فیلم ارتباط برقرار کند، حتی استنباط شما از فیلم بستگی دارد که تا دقیقه چندم فیلم را دیده باشید، فیلم تا قبل از چرخش داستانی آخر، یک فیلم رمانتیک تمامعیار مینماید، با دیدن این چرخش داستانی، فیلم ناگهان جنایی و تریلر میشود و باز هم در انتهای فیلم، شما را به حال و هوایی دیگر میبرد!
شما ممکن است مفتون رومنس فیلم شوید و پیگیری عشق دو انسان با تفاوت سنی زیاد را دوست داشته باشید، عشقی که در ابتدای کار عاشق روی دلدار را هم ندیده است و به افسانههای پریانی میماند!، عشقی دو آدم غریب، اما ظاهرا آشنا، یکی گرفتار فوبیا و دیگری گمشده در علایقاش و گریزان از ارتباط جمعی! این عشق است که بادی «کلیر» را از زندان فیزیکی و روحیاش به در آورد و مرد را از دام تارهای زندگی حرفهایاش برهاند.
از سوی دیگر فیلم ممکن به مذاق هنردوستان هم خوش بیاید، چون در فیلم در سکانسهای متعددی آثار هنری مشهوری به نمایش درمیآیند، مثل پرتره دختر جوان اثر پتروس کریستوس، یا تابلویی از رافائل.
فیلم را ممکن است حتی دوستداران فناوری و گوشیهای موبایل هم دوست داشته باشند! آنجا که الدمنی که هرگز گوشی موبایل نداشت، یک گوشی هوشمند اندرویدی میخرد!
اما داستانک جالب فیلم درباره «ژاک ووکانسن» است، در فیلم بهترین پیشنهاد، الدمن با جمعآوری قطعات و چرخدندهها و پوستههای یک ربات مکانیکی آدمواره، با کمک دوستش، آن را سر هم میکند و رباتی درست میکند که می تواند دست و صورت و حتی چشماش را حرکت بدهد و با یک سیستم ضبط و پخش مکانیکی حرف بزند!
جالب است بدانید که این ووکانسن، کاراکتری تخیلی نیست، ژاک ووکانسن، بین سالهای ۱۷۰۹ تا ۱۷۸۲ میزست، او یک مخترع فرانسوی بود.
ووکانسن، دهمین فرزند یک دستکشباف فقیر بود، در جوانی تمایل پیدا کرد که ساعتساز شود، بعدها عاشق مکانیک شد و با مطالعه آناتومی بدن انسان توانست، اسبابهای مکانیکی بسازد که از حرکات فیزیولوژیک طبیعی تقلید میکردند.
او در ۱۸ سالگی نخستین نمایشگاه خود را برگزار کرد و در آن تعدادی از آدموارهها یا اندرویدهای خود را به نمایش گذاشت، از جمله آدموارههایی که میز شام حضار را میچیدند و تمیز میکردند! اما یک مقام دولتی مدعو، کارهای او را کفرآمیز دانشت و دستور تخریب آنها را داد.
در سال ۱۷۳۷، او یک ربات مکانیکی فلوتنواز ساخت که میتوانست ۱۲ آهنگ را بنوازد، در آن زمانه که اختراعاتی مثل این در حکم اسباببازی بودند، فاوتنواز او چیزی انقلابی بود.
از اختراعات و ابداعات دیگر او میتوان به یک نوازنده دایره زنگی اشاره کرد. اما یکی از مشهورترین آثار او یک اردک مکانیکی بود که در هر بال او ۴۰۰ قطعه مکانیکی متحرک داشت، این اردک میتوانست بالهایش را تکان بدهد و حتی دانههایی را که میخورد هضم کند و دفع کند! البته ظاهرا! چون اردک مکانیکی مخزنی مخفی از مدفوع داشت!
در سال ۱۷۴۱ او از طرف دولت فرانسه مأمور شد تا به وضع صنایع ریسندگی فرانسه که از انگلیس و اسکاتلند عقب افتاده بود، سر و سامان بدهد، او نخست بعضی از کارها را خودکار کرد و در سال ۱۷۴۵، نخستین ماشین خودکار ریسندگی را ساخت.
ووکانسن، حتی بعد از آن در کاری نبوغآمیز سعی کرد که ماشین پارچهبافیای درست کند که طرحها را با کارتهای پانچ، ببافد. فناوریای که تازه نیم قرن بعد از او، توسط ژوزف ماری ژاکارد، عملی شد. اما طرح او به خاطر عدم استقبال بافندگان، پی گرفته نشد، کارگران بافندگیها در خیابانها طرف ووکانسن سنگ میانداختند.
همان طور که اشاره کردم، در فیلم «بهترین پیشنهاد»، ربات مکانیکی سخنگو به تدریج سر هم میشود، اما به هر حال برای نمایش در فیلم، این ربات باید ساخته میشد، جالب است بدانید که ربات را شخصی به نام راب هیگس برای تورناتوره ساخت.
بعضی از سکانسهای فیلم بسیار زیبا هستند و گویی که میخواهند استعارهای را نمایش بدهند، مثل پنهان شدن الدمن در پشت مجسمه آدم حوا برای اینکه بتواند برای نخستین بار رخ یار را ببیند.
یا همین آدمواره مکانیکی که باید حقیقتی را به الدمن گوشزد و یادآوری کند:
در اندرون هر چیز تقلبی، چیزی اصلی نهفته است!
همین جمله است که در نهایت الدمن – این پیر صنعای انگلیسی را- در پیرانهسری در سودای ملاقات دوباره با کلیر، راهی کافه شب و روز میکند! و سکانس و لحظه دیدنی آخر فیلم را باعث میشود!
از سکانسهای زیبای دیگر فیلم میتوان به جایی اشاره کرد که در آنجا الدمن موزه خصوصی خود را به کلیر نشان میدهد که میشود از آن تعابیری عاشقانه هم داشت، به مانند نمایان کردن زیبایی و یا اسرار درون در وقت خلوت و لحظات خودمانی در برابر کسانی که دوستشان داریم.
– پس من اولیش نبودم، تو زنهای دیگه هم داشتی؟
– آره، همهشون رو دوست داشتم، و اونا هم منو دوست داشتن، اونها به من گفتند که برای تو صبر کنم.
باز جفری راش در فیلم درخشانتر از بقیه است، موسیقی فیلم هم زیباست، نگاهی به عوامل ساخت فیلم، چیزی جالب به ما نشان میدهد، موسیقی فیلم را انیو موریکونه بزرگ ساخته است!
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا – چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم – که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
مرسی دکتر. حتما در اولین فرصت فیلمو میبینم. مدتیه کتاب معرفی نکردید. اگه یه کتاب خوب هم پیشنهاد بدید دیگه عالی میشه.
مثل همیشه عالی بود ، در ضمن با نظر خانم مینو در ارتباط با معرفی کتاب جدید ، شدیدا موافقم. راستی آقای دکتر شما هم مثل خانم مجیدی در استارت آپ ویکند تبریز حضور پیدا میکنید؟
متأسفانه فرصت نیست.
دکتر لطفا لینک دانلودش رو هم بذارین
این لینک ۸۵۰ مگابایت و یه فیلم ناقصه!
هیچ چیزی تنفر برانگیز تر از کلی وقت صرف دانلود یه فیلم نیمه تمام و قطع شدن فیلم وسط کار نیست. جناب دکتر مجیدی لینکهایی که در بخش نظرات گذاشته میشه درسته که کار شما نیست اما ما به اعتبار شما روشون کنترل میکنیم حداقل خواهش من اینه که قبل از تایید نظرات یه کنترل روی لینکها داشته باشین حداقل.
لینکهایی که کاربر میلاد هم گذاشته فایل اجرایی هستن که خطر ویروسی بودن به شدت وجود داره و به هیچ کس توصیه نمیکنم دانلود کنه.
جناب دکتر مجیدی لطفاً لینک درست رو خودتون بذارید.
اون کامنت را حذف کردم. یک پزشک سایت دانلود نیست و به دلایلی از گذاشتن لینک دانلود معذور هستم، اما همین قدر بگویم که سایتهای فارسی دانلود نسبتا خوبی داریم که با یک جستجوی ساده به آنها میرسید و با پرداخت چند هزار تومان میتوانید فیلم و سریال دانلود کنید. مسئولیت دانلود و یا خرید به عهده خود کاربر است.
بوکمارک می کنیم :))
دکتر اینترنتت قویه فرت و فرت فیلم جدید دانلود می کنیا !
ممنونم دکتر .
پاراگراف اول پست منو به اوج همون لذتی رسوند که موقع تماشای این سه فیلم معرفی شده برده بودم . امیدوارم بتونم به زودی فیلم رو پیدا کنم و ببینم . از اطلاعاتی که راجع به ووکانسن هم دادین متشکرم . و امیدوارم پستهای این جنسیتون زیاد بشن . پاینده باشید.
حتما سعی میکنم فیلمو تهیه کنم و ببینم. سلیقه دکتر حرف نداره
دیدم، عالی بود. موسیقی محشر موریکونه، بازی بی نقص استاد راش.
ممنون از پیشنهادت. البته داستان و توییست قصه قابل پیش بینی بود اما از ارزش های فیلم چیزی کم نمی کنه! چون به نظر من اینجور فیلم ها دغدغه این رو ندارند که شما رو سورپرایز کنند. درک مفاهیم عمیق فیلم و لذت بردن از آنها مورد نظر سازنده است. راستی دیدن فیلیپ جکسون (سربازرس جپ پوآرو!) هم خاطره انگیز بود. بازی دختر خانم فیلم اما به نظرم اصلا جالب نبود، البته هرکسی نمیتونه جلوی جفری راش دووم بیاره!
دکتر معمولا فیلمها رو چطوری تهیه می کنین؟
دانلود میکنم.
سرقت فرهنگی آیا؟! 🙂
نوشته ی فوق العاده ای بود.
فیلم بسیار زیبا و درگیرکننده ای بود. فضاسازی مثل همیشه خوب تورناتوره باعث میشه که علیرغم زمان حال بودن فیلم یه حسی بی زمانی به بیننده دست بده و توی فیلم غرق بشیم. با اینکه فیلم در بار اول یه وجه تعلیق و غافل گیری داره ولی اگر یه بار دیگه ببینید فیلم نشانه ها و کلکهای کوچکی رو در گوشه کنار برای لذت بیشتر تماشاگر مهیا کرده. مطمئنم که از کشفهای کوچکتون در بار دوم لذت خواهید برد.
فیلم رو دیدم. فیلم خوبی بود اما در حد آثار قبلی کارگردان نبود.
هشدار : خطر لو رفتن داستان! 🙂
در فیلم «کلیر» و «رابرت» و در راس اونها «بیلی» از همون مسیری برای فریب «ویرژیل» و نفوذ به حریم شخصیش استفاده میکنن که خودش بهش دچاره: «ترس از اجتماع»!
همونطور که ویرژیل بخاطر ترسی که از جامعه داره تا حالا حتی موفق به ازدواج هم نشده، کلیر هم وانمود میکنه که از جامعه فراریه. به نظر میاد عشق پیرمرد (ویرژیل) به دختر (کلیر) بیشتر همذاتپندارانه باشه. علیرغم تلاشی که دختر برای کشوندن پیرمرد به سمت خودش داره (وقتی بهش میگه انگار تو لوازم خونهم رو بیشتر از خودم دوست داری) پیرمرد حتی ایدهای برای جذب کردن دختر نداره. تا جایی که مجبور میشه از رابرت کمک بگیره…
البته در تمام این مدت بیلی هم همه سعیش رو کرده بود که ذهن ویرژیل رو به تابلوها مشغول نگه داره. و در آخرش هم که بهترین تابلوش رو به اون تقدیم میکنه؛ تابلویی که حتی بعد از انجام سرقت و مشخص شدن قضایا هم ویرژیل اون رو نمیسوزنه!
فقط من متوجه نشدم چرا وقتی دوست دختر رابرت قضیه شنیدن اسم کلیر از زبان رابرت رو برای ویرژیل گفت، ویرژیل هیچ اقدامی نکرد و تقریبا بدون اینکه پیگیر ماجرا بشه و فقط با انگیزه سر هم کردن ربات مجددا به سمت رابرت اومد؟!
در ضمن آیا واقعا برای گول زدن پیرمرد به این همه نقشه نیاز بود؟! «بیلی» که خودش تقریبا نفوذ کافی رو برای انجام سرقت داشت! مستخدمین هم که گویا متوجه چیزی زا سرقت نشده بودن!!
در نهایت فکر میکنم با نشانههایی که در فیلم دیدیم پیرمرد کم کم عشق واقعی خودش رو در دختر (و شاید دختر در ضمیر بیآلایش پیرمرد) پیدا کرد. وقتی که کلیر به ویرژیل میگه که هر اتفاقی بیفته اون رو دوست خواهد داشت و البته ویرژیل که در پایان فیلم (کافه شب و روز) کماکان منتظر اومدن دختر میمونه…
سلام دکتر جان
بوکمارک کردم و درحال دانلود هستم
راجع به کتاب جدید یه پیشنهاد دارم “مسئله اسپینوازا” یه رمان روانشناختی – فلسفی از نویسنده معروف “اروین یالوم”
شاید باورش سخت باشه ولی همین دیروز که در حال یه مسافرت طولانی بودم ۳۵۰ صفحشو خوندم ، اگه مایل بودید بهم بگید معرفی کتابو براتون بنویسم بفرستم یا خودتون معرفی کنید
ممنونم می شوم.
” این جذاب ترین رمانی است که من در این سالها خوانده ام. اروین یالوم داستانی آموزنده و تاثیرگذار خلق کرده است. من با اشتیاق فراوان «مساله اسپینوزا» را توصیه می کنم. ”
سر آنتونی هاپکینز
” بی شک اروین یالوم نامدارترین نویسنده داستانهای روانکاری در جهان امروز است. من فکر نمی کردم او اثری برتر از رمان «وقتی نیچه گریست» و «درمان شوپنهاور» بیافریند ولی او این کار را کرد. «مساله اسپینوزا» یک شاهکار است.”
مارتین سلیگمان، رییس سابق انجمن روانشناسی آمریکا
بازم عالی مثل همیشه!
فیلم رو دیدم. فوق العاده بود واقعا ممنون از معرفی این شاهکار
ممنون بابت این پست خوبتون.
سلام
فیلم رو دیروز دیدم، عالی بود اما به نظرم اقتباس آزادی از فیلنامه قبلی یعنی Thomas Crown Affair, The بود!!
خیلی شبیه هم هستن، و البته اون هم بسیار جذاب و عالی هست.
اگر وقت کردین این رو هم ببینین، شاید نظر بنده رو تایید کردین.
Thomas Crown Affair, The
John McTiernan
۱۹۹۹
دکتر متنی که درباره فیلم نوشت هبودی خیلی جذاب بود و منو تشویق کرد با اینکه متن و داستان فیلم ور متوجه شدم فیلم رو ببینم
یا دانلودش کنم البته کلی از حجم اینترنتم میره
یا از یه جایی گیرش بیارم
دکتر می خوام دانلودش کنم
یه خورده از نظر حجمی اینترنتم رو قلقلک میده 🙁
باید اعتراف کنم که فیلم فوق العاده ای بود و من هم درست بعد از تماشای فیلم تو اولین فرصت این پست را خوندم و حظ دوچندان بردم
ممنون از معرفی فیلم و همچنین تذکری که ابتدای پستتون درباره اول دیدن فیلم و بعد خوندن این پست گذاشتید
پیشنهاد فوق العاده ای بود. جمعه خوبی شد.
ممنون از بهترین پیشنهاد شما که بهترین پیشنهاد بود.
عالی بود.
واقعا عالیی بود. جمعه ما رو هم ساختین. بعد از دیدن فیلم یه راست اومدم و پستتون رو خوندم. اطلاعاتی که در مورد فیلم داده بودین خیلی جالب بود. ممنون بابت بهترین پیشنهادتون.
پیشنهادتون مثل همیشه عالی بود. مخصوصا که مدتها بود استاد از ذهن و ضمیرم پاک شده بود و اصلا خبر نداشتم که کار جدیدی ازش اکران شده. موسیقی موریکونه بی نظیر بود و احساسات رو به شدت قلقلک می داد. بعد از گذشت دو سوم از فیلم و در اوج احساسات عاشقانه بیننده تقریبا مطمئنه که یه جای کار می لنگه اما انگار دلش نمی خواد باور کنه. این همون احساسیه که فقط توناتوره می تونه تو آدم زنده کنه. مثل همون کاری که تو سینما پارادیزو با آدم می کنه.
از دیدن فیلم در عین اینکه (باز مثل سینما پارادیزو و مالنا) غمگین شدم اما بسیار لذت بردم.
از نوشتههای فرهنگی شما خیلی بیشتر از نوشتههای تکنولوژی لذت میبرم. کمتر وبلاگی پیدا میشه که خوانندههاش اینقدر ازش راضی باشن این جای افتخار برای شما و سپاس برای خواننده ها داره. در دورانی که وب فارسی تبدیل شده به کوهی از آشغالهای کپی پیست شده.
وقتی فکر میکنم این یه دلیل بیشتر نمیتونه داشته باشه اینکه شما یک پزشک هستید. عادت کرده به سخت کار کردن و خوب کار کردن با هدف بدون عیب بودن این تو خون پزشکهای خوبه.
اما دو تا پرسش:
۱- اگه وبسایتی هست که فیلمهای خوب و جدید رو معمولاً از اونجا دانلود میکنید لطفاً آدرسشو بذارید. من معمولاً از tinymoviez با آخرین آدرسش که
http://www.tinymoviez51.org هست میگیرم اما این فیلم رو نداشت.
۲- شما الان از کدوم راه به وب آزاد دسترسی دارین؟ لطفاً برام میل بزنید.
ممنون
سلام
چند وقت پیش وقتی این مطلب را در خبرخوانم دیدم. ترجبح دادم برای از دست ندادن داستان خواندنش را بگذارم برای بعد از دیدن.
امشب فرصت شد و این فیلم را دیدم،
چند نکته.
ممنون بابت فیلم
. ارتباط خوب شناخت کلیر و تکمیل شدن ربات ، گویل خود جورجیل کامل میشد.
آن خانم کوتاه قامت کافه که همه چیز را به خاطر داشت (دوست داشتم اینجا چیزی در باره اش بخوانم)
موسقیفیلم عالی بود.
حقیقت پشت حقه بزرگ فیلم باعث شد زیاد عصبانی نشوم.
دکتر جان من فیلم را برای دانلود گذاشته ام اما این را هم بگم که محدود کردن تورناتوره به دو فیلم بی انصافی است، فیلم ۱۹۰۰ هم کم فیلمی نیست، اما فیلم دیگری دارد که بعضی جاها از شاهکار پارادیزو هم جلوتر میزند فیلمی به اسم “تشریفاتی ساده” با بازی رومن پولانسکی من از شبکه چهار دیدم . فیلمی که هر صحنه اش را باید با دقت و وسواس میدیدی . با آغاز و پایانی استثنایی . خلاصه گفتم خودتان ببینید و لذتش را ببرید
فیلم خوبی بود
یک بار دیگر عاشق این کارگردان بزرگ شدم … بعد از دیدن تمام اثارش….. فیلم فوق العاده ای بود…مخصوصا ده دقیقه اخر فیلم که من هم به مرز جنون رسیدم همانند بازیگر فیلم….پیشنهاد میکنم همه اثار این استاد بزرگ را ببینند….با تشکر
با سلام
از خواندم مطلب شما در مورد فیلم بهترین پیشنهاد لذت بردم.
سری هم به ما بزنید اگر به سینما+روان علاقه دارید.
http://www.filmdarmani20.com
فیلم که خیلی عالیه، ولی خوب پیچیدگی هایی که داره باعث میشه آدم جذب بشه و لحظه به لحظه سکانس ها رو ببینه
تشکر از نقد عالی تون ،
پاینده باشید
سلام اقای دکتر … پاراگراف اول نوشته شما خیلی خوب بود من این فیلم را همان سالهای اغازین ساخت دیده بودم وخوشم نیامد ولی این پست شما منو ترغیب کرد دوباره فیلم را ببینم توضیحات شما راجع به ووکانسن هم بسیار عالی بود از نقطه نظرات دوستان هم ممنونم بنظرم این تبادل اطلاعاته که یک پزشک را خوب کامل ودلنشین میکنه