شاهکارهای قدیمی عکاسی که به وسیلهی لِگو بار دیگر زنده شدند
مایک استیمپسون که برنامهنویس بازیهای کامپیوتری است، هم به عکاسی و هم به لِگو، علاقهی خاصی دارد. از ادغام این دو علاقه، عکسهایی وجود آمد که هر کدام یادآور شاهکاری است که روزگاری، بسیار بر مردم جهان تأثیرگذار بوده است.
استیمپسون در وبسایتش، دلیل ایجاد این عکسها را اینطور بیان میکند: من تنها به عکاسی علاقهمند نیستم. بلکه دوست دارم در مورد تصاویر کلاسیک تحقیق کنم و داستان هر کدام را بدانم. داستانی که اکثر مردم از آن بیخبر هستند.
حال حقیقت این است که به وسیلهی لِگو، مخاطبین جدیدی برای عکسهای کلاسیک و عکاسانشان ایجاد میکنم. امیدوارم با این کار افراد بیشتری علاقهمند شوند که در مورد عکاسان بزرگ جهان اطلاعاتی به دست آورند.
ناهار بالای آسمانخراش
این عکس یکی از معروفترین عکسهای جهان است که توسط Charles Clyde Ebbets در ۲۰ سپتامبر سال ۱۹۳۲ از ناهار خوردن ۱۱ کارگر ساختمانی بر روی یکی از تیرآهنهای طبقهی ۶۹ ساختمان RCA که آن موقع در حال ساخت بود گرفته شده است. آرامش کارگران بدون هیچ امنیتی درحالیکه خیابانهای نیویورک، ۲۵۶ متر با پاهای آنها فاصله دارد، عامل مشهور شدن این عکس است.
پشت ایستگاه سنت لازار
این عکس که در سال ۱۹۳۲ گرفتهشده، معروفترین شاهکار عکاس معروف، کارتیه برِسون (Henri Cartier-Bresson) است. در این عکس جزئیات هنری بسیاری وجود دارد که آن را به یک شاهکار هنری تبدیل کرده است. پرش مرد از روی آبگرفتگی خیابان به گونه ایست که انگار نردبان قرار بوده سکوی پرش او از روی مشکلات باشد ولی آبگرفتگی به قدری وسیع است که در آخر او وسط آبگرفتگی پایین میآید.
قدم به باغ بهشت
این عکس نیز یکی از شاهکارهای عکاسی دوران جنگ جهانی دوم است و توسط ویلیام یوجین اسمیت (W. Eugene Smith) در سال ۱۹۴۶ گرفته شده است. در این عکس نشان میدهد که دو کودک از مکانی غار مانند به باغی پر از روشنایی قدم میگذارند. امید به زندگی در این عکس موج میزند و نشان میدهد کودکان که نماد معصومیت هستند از دنیای جنگزده و پر از خشونت و نفرت و سیاهی در آن زمان به سمت دنیایی روشن و زیبا قدم میگذارند.
عکسی از رابرت کاپا ۱۹۴۴
رابرت کاپا (Robert Capa) که به خاطر عکسهایش از جنگ جهانی دوم معروف است، این عکس را از حملهی ششم ژوئن ۱۹۴۴ به نورماندی گرفت. این عکس با اینکه کمی ناشیانه گرفته شده است ولی به این خاطر که نشانگر تلاش سربازان متفقین است در مجلهی «لایف» چاپ شد و تا به امروز برای سربازان شکستخوردهی آن زمان خاطرهانگیز است.
بالا بردن پرچم در ایو جیما
این عکس در خلال جنگ جهانی دوم، در ۲۳ فوریه سال ۱۹۴۵ توسط جو روزنتال (Joe Rosenthal) گرفته شده است. شاید این عکس را بتوان مشهورترین عکس جنگ جهانی دوم دانست. جو روزنتال برای گرفتن این شاهکار عکاسی، جایزهی پولیتزر را از آن خود کرد. ایو جیما اولین بخش از ژاپن بود که آمریکاییها اشغال کردند و برای اشغال این منطقه جنگ خونینی درگرفت. از این عکس برای ساخت بنای یادبودی در واشنگتون دی. سی استفاده شد.
مرد تانکها
یک روز پس از سرکوب اعتراضات مردم در میدان تیان-آن-من چین که به قتلعام ۴ ژوئن ۱۹۸۴ نیز معروف است، تانکها به سمت این میدان پیشروی میکردند که با مردی روبرو شدند. این مرد با پیراهن سفید که کیسههای خرید در دست داشت، روبروی تانکها ایستاد و جلوی حرکت تانکها را هرچند برای مدت کوتاه گرفت. سپس افرادی او را به داخل جمعیت کشیدند و ناپدید شدند ولی این حرکت نمادین او بر علیه سرکوب در تاریخ جاودانه شد. سلسله اعتراضات عمدتاً مسالمتآمیز مردم به خاطر محدودیتهای سیاسی چین بود که سرانجام در ۴ ژوئن با قتلعام مردم به پایان رسید. این عکس را جف وایدنر (Jeff Widener) از یکی از بالکنهای طبقهی ششم هتل پکن گرفت.
کارگری در حال کار بر روی پمپ بخار
این عکس توسط لویس هاین (Lewis Hine) در سال ۱۹۲۰ گرفته شد. لویس هاین به خاطر عکسهایش دربارهی کودکان کارگر مشهور شد. او عکاسی را در یکی از مدارس نیویورک که در آن تدریس میکرد، شروع کرد. سپس متوجه شد میتواند از عکاسی برای مبارزه با تبعیضی که مهاجران با آن روبرو هستند استفاده کند. او در ابتدا از مهاجران جزیرهی الیس عکس گرفت و از زندگی آنها مستند ساخت. سپس تلاشش را بر روی کودکان کار و وضعیت نابسامان آنها متمرکز کرد. میتوان تلاش چندین سالهی لویس هاین برای اطلاعرسانی دربارهی وضعیت کودکان کار به وسیلهی چاپ عکسهایشان را به چارلز دیکنز تشبیه کرد. با این تفاوت که چارلز دیکنز این کار را با نوشتن داستان انجام میداد. قوانینی که امروزه برای منع کارگری کودکان در سراسر جهان وجود دارد را باید نتیجهی تلاش افرادی مثل لویس هاین دانست.
Dali Atomicus
در این عکس خارقالعاده هیچ استفادهای از فتوشاپ نشده و کاملاً طبیعی است. فیلیپ هالسْمَن (Philippe Halsman) در سال ۱۹۴۷ ساعتها وقت صرف کرد تا این عکس شگفتانگیز را بگیرد. سالوادور دالی در آن زمان یکی از نقاشهای صاحبنام سورئالیسم بود. فیلیپ هالسمن به همراه سالوادور دالی ۲۸ بار تلاش کرد تا بالأخره توانست یک عکس جاودانهی سورئالیستی بگیرد. او هر بار برای گرفتن عکس تا شمارهی ۴ میشمرد. با شمارهی یک، همسرش صندلی را در هوا نگه میداشت. با شمارهی دو، دستیارانش برای پرتاب گربهها! و ریختن آب آماده میشدند، با شمارهی ۳ یکی از دستیاران گربهها را از سمت راست پرتاب میکرد، و دیگری آب را از سمت چپ میریخت. با شمارهی ۴ سالوادور دالی به هوا میپرید و چند میلیثانیه بعد، عکس گرفته میشد.
بعد از هر بار امتحان، دستیاران میبایست زمین را که خیس شده بود، تمیز میکردند و گربه را نیز گرفته و آرام میکردند تا برای پرتاب بعدی آماده باشد!
عکسی از پیتر لیبینگ۱۹۶۱
در سومین روز از ساخت دیوار برلین (که در آن مرحله تنها سیمخاردار بود)، پیتر لیبینگ (Peter Leibing) از طریق پلیس مطلع شده بود که یک سرباز محافظ دیوار برلین ممکن است فرار کند. به همین خاطر او با دوربینش در سر صحنه حاضر بود. مردم در سمت غربی آن سرباز را تشویق به فرار میکردند. بالأخره Conrad Schumann که در آن زمان ۱۹ سال داشت، از روی سیمهای خاردار دیوار برلین پرید و با عکسی که پیتر لیبینگ از او گرفت، در تاریخ جاودانه شد. این عکس از مشهورترین عکسهای تاریخ جنگ سرد است.
مطالب دسته سرگرمی سایت یک پزشک را بخوانید.
نمونههایی از مطالبی که پیشنهاد میکنیم:
[su_box title=”سرگرمی” style=”noise” box_color=”#12176a” title_color=”#ffffff” radius=”7″][su_posts template=”templates/list-loop.php” posts_per_page=”3″ tax_term=”8387″ order=”desc” orderby=”rand”][/su_box]
این نوشتهها را هم بخوانید
خخخخیلی جالب بود :))))
بســــیار زیبا بود!!! (:
http://www.tabnak.ir/fa/news/274247/%D8%B9%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%87-80-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
عالی. واقعا لذت بردم
فوق العاده بود. خیلی لذت بردم!
اگه کسی وبلاگ فارسی بهتر از 1پزشک سراغ داره لطفا همینجا اطلاع رسانی کنه!
عالی بوووود!
جناب صنایعی خیلی پست خوبی بود. ممنون از دقت و زحمتی که برای این پست صرف کردید. پاینده باشید…
بسیار جالب بود و در یاد ماننده.
سپاس.
یک پزشک تنها وبلاگ پارسی است که بصورت پیوسته در 5-6 سال اخیر دنبالش کرده ام.
پاینده باشید و برقرار
ایول
من عاشق لگوهامم :)
خیلی پست خوبی بود.
ولی من که با لوگوهای عکس ها هیچ ارتباطی برقرار نکردم. اطلا شبیه عکس نبودن.
ولی در کل خوده عکس ها و توضییحاتشون خیلی عالی بودن
ممنون از زحماتتون
ببخشید عکس اول در مورد کارگر ها توضیحاتش اشتباه هستش ، برای این که این عکس در یک کارگاه عکاسی گرفته شده ، نه در اون ارتفاع
اینجا گذر زمان ارزش دارد،ممنون
بسیار عالی بود . مخصوصا داستان عکس ها
جناب دکتر مجیدی ممکن منو راهنمایی بفرمایید که چرا چند وقتی هست که من اگر ایمیل خبرنامه یک پزشک را با مرورگر کوگل کروم باز کنم قادر به دیدن عکسهاش نیستم ولی اگر همان ایمیل را با فایرفاکس باز کنم مشکلی بابت دیدن عکسها ندارم.
در صورتی یه ماه پیش این مشکل را نداشتم
با تشکر
این مشکل بود ولی مدتی هست رفع شده.
جالبه من فکر میکردم مشکل مربوط به مرورگر یا سیستم جدید نمایش عکس گوگل ه نمیدونستم تو مرورگرهای دیگه مشکلی نداره
البته برای من هنوز در مرورگر کروم تبلتم مشکل پابرجاست. عکسهای سایت یک پزشک در ایمیل باز نمی شود
ضمن اینکه کاش فکری هم برای راست به چپ بودن جهت نوشته ها درون ایمیل بکنید
مطلب جالبی بود ممنون
خیلی با ذوق بودند این اثار، یه حس بچگانه بسیار جالبی دارند. ممنونم
ممنون.
من نمیدونستم که اون عکس رابرت کاپا رو مجلهی “زندگی” منتشر کرده. همیشه فکر میکردم توی “جغرافیایی ملی” چاپ شده یا فوق فوقش روزنامهی “زمانهای یورکِ جدید”.
توضیحات و کشفیات! :
مجلهی زندگی = Life Magazine
جغرافیای ملی = National Geographic
زمانهای یورک جدید = New York Times
“مجله زندگی” و “جغرافیای ملی”رو می شه یه جور هضم کرد ولی “زمان های یورک جدید” دیگه چه صیغه ایه
خوب …
سلام آقا
یکی یک لینک تابناک گذاشته بود
مگه 100 سال پیش اصلا فتوشاپ بوده که بخوان عکسو با فتوشاپ و مونتاز او اینا بسازن :[
خیلی کار جالبی بود.
ممنون مقاله خوبی بود
فکر میکنم اصلا ایده به این بزرگی هم که فکر می کنم نبوده
ولی خوب تونسته نهادینه و رسانه ایش کنه
فکمر میکنم روش بازاریابی و برند سایز از خود کار داره مهمتر میشه
ممنون
” 20 ”
نفست گرم
عکس کاپرا تو نرماندی ناشیانه نیست . نشان دهنده وضعیت فلاکت بار عکاس تو اون شرایط هست. تنها عکسهای کمی از اون لحظه گرفته شده که همه، کار کاپرا قبل از بیهوشی و انتقالش به عقب می باشند. عکسهایی که تو ساخت “نجات سرجوخه رایان ” اصلی ترین مرجع اسپیلبرگ بودند.
عالی بود
واقعاً مرسی . . .