داستان واقعی عکس تاریخی مارادونا در بازی آرژانتین – بلژیک و یک نتیجهگیری غیرفوتبالی از آن!

در جریان پخش زنده بازی آرژانتین -بلژیک، عادل فردوسیپور به یک مسابقه قبلی این دو تیم در جامهای جهانی گذشته اشاره کرد، دیداری که در آن دیهگو مارادونا هم حضور هم داشت. فردوسیپور گفت که در این عکس، ماردونا در حالی که شش بازیکن بلژیک احاطهکش کردهاند و دستجمعی قصد کنترل کردن نابغه را دارند، دیده میشود.
شبهنگام عکس را با جستجویی در اینترنت پیدا کردم، این عکس در جام جهانی 1982 گرفته شده است.
عکس بسیار جالب است و به تنهایی میتواند نبوغ مارادونا را به اثبات برساند، مارادونا در این عکس همان استادی و تسلط را تداعی میکند و بازیکنان بلژیک گیج، مضطرب و هراسان هستند.
این عکس تاریخی را «استیو پاول» برای نشریه Sports Illustrated گرفته بود. در آن زمان هنوز شهرت مارادونا عالمگیر نشده بود و 4 سال دیگر باید سپری میشد تا ماردونا را خرد و کلان بشناسند. اما در همان زمان هم مهارت مارادونا با توپ مشخص بود، طوری که عکاس ما، در همه بازی در پی گرفتن عکسهای خوبی از مارادونا بود و روی این کار تمرکز داشت.
به صورت همزمان مقامات بارسلونا هم مارادونا را زیر نظر داشتند و چشم از او برنمیداشتند، چون میخواستند دیهگو را به کمپ نو ببرند.
فرصت استثنایی برای استیو پاول در نیمه دوم بازی به دست آمد، او شاتر را فشرد را عکس را ثبت کرد. البته تا زمان ظهور نگاتیوها، او متوجه نشده بود که عکساش چقدر خاص است.
این عکس از نظر رنگ هم زیبا است و تقابل سبزی چمن ورزشگاه و رنگ قرمز مایل به نارنجی تیم بلژیک هم آن را زیبا کرده است.
بازیکنهای بلژیک همان طور که پیشتر هم اشاره کردم، در عکس گیج و مبهوت هستند، مارادونا در مقابل پای چپش را مثل یک رقصنده باله زاویه داده است و پشت توپ گذاشته است و حالت بدنش طوری است که هر آن میتواند به هر سمتی که میخواهد بچرخد.
در زیبایی این عکس تردیدی نیست.
اما علیرغم همه توضیحاتی که تا اینجای پست دادم، باید بدانید که این عکس، عکس راستگویی نیست!
چرا که شش مرد بلژیکی مارادونا را هدف نگرفته بودند!
در این صحنه، آرژانتین صاحب یک ضربه آزاد شده بود و در آن «آردیلس» میخواست یک ضربه کاشته را بنوازد، اما تصمیم گرفت به جای یک ضربه مستقیم، توپ را به صورت عرضی به مارادونا پاس بدهد، تا با این کار غیرقابل پیشبینی تمرکز دیواره دفاعی و سایر بازیکنان بلژیک را از بین ببرد.
به عبارتی شش مرد بلژیکی به صورت مستقیم با مارادونا یارگیری نکرده بودند، آنها صرفا اعضای دیواره دفاعی بلژیک در حین ضربه آزاد بودند که بعد از پاس آردیلس، به سمت مارادونا که صاحب توپ شده بود، نگاه میکردند.
در این صحنه ماردونا به دل این گروه شش نفره نزد و یک یک آنها را دریبل نکرد، بلکه او تصمیم گرفت که توپ را به صورت هوایی از بالای سر آنها رد کند و به بازیکن همدسته برساند.
چه کسی میتواند در مورد تکنیک ناب ماردونا شک کند؟ او 4 سال بعد در بازی به انگلستان نشان داد که توانایی دریبل یکایک بازیکنهای حریف را برای گل زدن دارد. اما در آن بازی چام جهانی 1982 نه مارادونا و نه یارانش موفق نبودند و در نهایت یک هیچ باختند.
با این توصیفها آیا از ارزش این عکس چیزی کم میشود؟
حقیقتاش را بخواهید، ماهیت عکس همین است، عکس برشی از زمان و فضا است. ما در یک عکس نه میتوانیم لحظه پیشین را ببینیم و نه لحظه پسین را. همچنین نمیتوانیم ببینیم که در خارج قاب چه گذشته است.
عکس تاریخی مارادونا و شش بازیکن بلژیکی، بیتردید زیباست و «دروغ» نیست، اما به خاطر اینکه بیانگر «بخشی» از واقعیت است و ما از حقیقتهای دیگر مطلع نبودهایم، بعد از توضیحات متوجه میشویم که فریب خوردهایم.
استیو پاول، تعمدی برای فریفتن ما نداشت، او فقط میخواست یک عکس زیبا از مارادونا بگیرد و مهارتاش را نشان بدهد، در زمان گرفته شدن عکس هم چون همه بازی را تازه دیده بودند و از نتیجه مطلع بودند، عکس او دروغپردازانه محسوب نمیشد.
اما از یک زاویه دید وسیعتر، اتفاقا خیلیها هستند که عامدانه سعی میکنند با یک برش چند درجهای از یک حقیقت 360 درجهای ما را بفریبند.
آنها از میان سیل اخبار و تفسیرها و اطلاعات، از روی قصد تنها چند تایش را که مطابق میل و سلیقه آنهاست، انتخاب میکنند و به مخاطب این حق را نمیدهند که با آگاه شدن از اخبار دیگر و در کنار هم چیدن همه واقعیات، خود تفسیرگر یک روند و واقعه باشد.
اینجاست که میرسیم که به حرفی که من همیشه به آن باور داشتهام:
بیان کردن بخشی از واقعیت -و نه همه آن- تفاوتی با دروغگویی ندارد!
از زاویه دید دیگر، آدمهایی که سعی نمیکنند برای دریافت حقیقت، زاویه دید خود را عوض کنند و به جای نگاه از فراز یک بلندی، نگاه سطح پایین به حوادث و رویدادها را ترجیح میدهند، خود «انتخاب» میکنند که دروغ دریافت کنند.
به عبارت دیگر، به گمان من فریب خوردن و دروغ شنیدن، همیشه یک فرایند غیرفعال نیست، بلکه میتواند یک روند فعال هم باشد!
تا وقتی عنصر «شک» و نگاه فراگیر به رویدادها نباشد و در درون ما عزمی برای دیدن همه واقعیت و نه بخشی تحریفشده از آن وجود نداشته باشد، ما مستعد فریب خوردن باقی میمانیم.
خیلی وقتها آدمهایی که فریب میخورند، نباید گله و شکایتی از فریفته شدن داشته باشند، چون آنها به صورت فعال، در این بازی شرکت کردهاند.
بنابراین توصیخ اخلاقی که در انتها، از این پست تاریخی مارادونا میگیریم این است که:
همیشه شک کنید، حتی به منابع خبری مورد اعتماد خودتان، حتی به روندهایی که همیشه مسلم میدانستهاید، حتی به جریانهایی که منافع شما را تضمین میکنند. از زوایای مختلف به داستانها بنگرید، افق دید خود را عوض کنید، کتاب بخوانید، مستند ببینید، در اینترنت جستجو کنید و به جای تلف کردن وقت خود با زردنامهها، منابع خوب پیدا کنید، حقیقت را به صورت فعال جزء به جزء مثل تکههای یک پازل پیدا کنید و با نیروی خرد و پردازش مغزی خود، در کنار هم بچینید. حقیقت را دوست داشته باشید، حتی اگر کامتان را تلخ کند و سعی کنید به دیگران نه حقیقت را، بلکه شیوه کسب حقیقت را آموزش بدهید!
بسیار عالی بود. سپاس از علیرضا مجیدی و این را هم اضافه کنم که خطاهای خواسته یا ناخواسته که آنها را با اصطلاحات مختلفی مانند error و bias، تورش، تعصب، پیش داوری، و … می نامیم بخشی از زندگی ما هستند. با اینکه واقعیت (برداشت ما از حقیقت)، یک پدیده به شدت نسبی است، ولی خود حقیقت همیشه ثابت است. به قول انیشتین، “فیلسوف ها، مانند کودکی که با عروسک خود بازی می کند، با کلمات بازی می کنند ولی معنی اش این نیست که همه چیز در دنیا نسبی است!” بزرگترین پیام این عکس زیبا، همین میتواند باشد.
“یک پزشک” این متن فوق العاده بود . واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم . تشکر
عالی بود دکتر.
ساده و روان اما عمیق.
تشکر بابت این پست و مطلب عالی. فوق العاده بود
بیان کردن بخشی از واقعیت -و نه همه آن- تفاوتی با دروغگویی ندارد!
ممنون بابت این مطلب. فقط اگر اشاره ای میکردید به مقاله گاردین که دیروز درباره همین مطلب نوشته شده بود ، و تعدادی از عبارات متن شما ترجمه آن بود، خیلی خوب میشد.
لینک رو گذاشتم تا بقیه دوستان هم اونرو ببینند:
http://www.theguardian.com/football/blog/2014/jul/05/diego-maradona-belgium-famous-photo
مرسی.به نکته ظریفی اشاره کردی
این متن رو دوست داشتم
خیلی خیلی ممنونم بابت این پست …
“از زوایای مختلف به داستانها بنگرید، افق دید خود را عوض کنید، کتاب بخوانید، مستند ببینید، در اینترنت جستجو کنید و به جای تلف کردن وقت خود با زردنامهها، منابع خوب پیدا کنید”
“حقیقت را دوست داشته باشید، حتی اگر کامتان را تلخ کند”
آقای مجیدی ، از پس یه ماجرای ساده ، چه مفهمومی استخراج کردید ! دست مریزاد .
عجب جمله ای ، چه ذهنِ بازی .
“سعی کنید به دیگران نه حقیقت را، بلکه شیوه کسب حقیقت را آموزش بدهید”
و این دقیقا کاری ایه که خود شما انجام دادین .
چقدر این پست به دلم نشست. جون میده واسه به اشتراک گذاشتن. ممنونم
عالی بود. از اون پست هایی که باید قابش گرفت. ممنون.
مشکلم اینه که گاهی با زدن این حرف ها به دیگران میشم اون آدم بده شکاک که نوی ذوق مردم میزنه و اصلا هیچ کس رو باور نداره. البته برای خودم همیشه خیلی خوب کار کرده!
من این نظر را یک بار قبلاً گذاشتم ولی پیام خطا داد. اگر تکراری باشد پوزش می خواهم.
بسیار عالی بود. سپاس از علیرضا مجیدی و این را هم اضافه کنم که خطاهای خواسته یا ناخواسته که آنها را با اصطلاحات مختلفی مانند error و bias، تورش، تعصب، پیش داوری، و … می نامیم بخشی از زندگی ما هستند. با اینکه واقعیت (برداشت ما از حقیقت)، یک پدیده به شدت نسبی است، ولی خود حقیقت همیشه ثابت است. به قول انیشتین، “فیلسوف ها، مانند کودکی که با عروسک خود بازی می کند، با کلمات بازی می کنند ولی معنی اش این نیست که همه چیز در دنیا نسبی است!” بزرگترین پیام این عکس زیبا، همین میتواند باشد.
خیلی ممنون جالب بود واقعا .توضیحات اخرتونم راجع ب شک رو ک کلا منم قبول دارم درکل مرسی :)
عالی بود دکتر جان عالی. افشاگری علیه عادل خان فردوسی پور. اگه بتونی از این نابغه یه سوتی در بیاری هنر کردی که شما این کارو کردی. کاش ایمیلشو داشتم بهش میگفتم این خبرو :D
پیگیری شما در مورد رسیدن به حقیقت واقعا جای تحسین داره
ای کاش همه همینطور بودیم..
خیلی خوب بود نوشتهتون؛ ممنون.
متن زیبای بود ، قضاوت نکرد اما ذهن مارا قلقلک داد ، در آخرمارا در تجربه زیبا شریک کرد . البته از یک مطلب هم به سادگی نمی توان گذشت ، اینکه ما دوست داریم گاهی فریب بخوریم مثل ترس خود خواسته ، ما به تونل وحشت می رویم که بترسیم با همین منطق گاهی نیز ما دوست داریم فریب بخوریم . بدمان نمی آید عکسی وجود داشته باشد که قهرمان هماورد شش نفره داشته باشد .
وای خیلی عالی بود… چقدر خوبه اگه همهمون بتونیم همهی مسائل رو بدون احساساتیشدن و گولخوردن از جنبهی «دیگر» هم ببینیم. ممنون بهخاطر این پست.
مطالب فوتبالی بیشتر بذارید تشکر
ممنون و پست کوتاه و بسیار مفیدتان.
با این قسمت که گفتید: “تا وقتی عنصر «شک» و نگاه فراگیر به رویدادها نباشد و در درون ما عزمی برای دیدن همه واقعیت و نه بخشی تحریفشده از آن وجود نداشته باشد، ما مستعد فریب خوردن باقی میمانیم.” خیلی موافقم ، اتفاقا بعضی وقتا از صحبت طرف مقابل متوجه میشیم که دروغه ولی بازهم دوست داریم باور کنیم و این خیلی بده.
نتیجه گیری خوبی بود،
استدلال خوب تری درمورد نگفتن کامل حقیقت همون دروغ میتونه باشه!
ممنون
موید باشید
واقعا آموزنده بود..ممنون
عالی بود. مثال خوبی برای بیان این نکات بود.
جالبه که حتی یک نفر هم مارادونا رو در هنگام زدن ضربه آزاد یارگیری نکرده و کلا هیچ حسابی اون موقع روش نمیکردن.
عالی بود واقعا عالی با اینکه همه اینارو میدونستم اما یادآوری این مطلب از زاویه دید شما و قلم بسیار خوبتون یه چیز دیگست
بسیار عالی بود . ممنونم
دکتر خیلی مقاله زیبایی بود از اونهایی که احتمالا خیلی ها راجع بهش نظر بدن … تبریک به خاطر این مقاله …..اونقدر زیبا که پاراگرافی که حرکت پای مارادونا رو به رقص باله تشبیه کرده بودین یه لبخندی از لذت به من بخشید و پاراگراف آخر اشکمو در اورد ( اشکها و لبخندها )
…
ممنونم از کامنت خیلی خوب شما. خستگی را از تنم بیرون کرد.
سلام
ممنونم از بزرگواریتون
عالی بود دکتر جان، ممنون.
سرحال شدم.
راستش من با دیدن همون عکس اول از همون زاویه پایین متوجه شدم که نوع ایستادن بازیکنان طوریه که معلومه واسه ضربه ایستگاهی وایستادن.
میخوام بگم از هر زاویهای هم که نگاه میکنین، اگه با پیشداوری و اصرار بیدلیل در برداشت اون چیزی که دوست داریم نباشه، باز هم کلی قضیه فرق میکنه :)
جناب آقای مجیدی
نتیجه گیریتون عالی بود
بیان کردن بخشی از واقعیت -و نه همه آن- تفاوتی با دروغگویی ندارد!
واقعا اینطوریه حقه ایی که همه ما هر روز باهاش روبرو میشیم. کسانی که پای ما وظیفه دارن برای ما تصمیم گیری میکنن. حتی کسانی که میخوان نظر ما رو عوض کنن در زندگی شخصی و ابعاد خیلی وسیعتر از این حقه استفاده میکنن. و به نظر من این کار از دروغ بدتره. چون کسی که دروغ میگه حداقل مردش هست و ریسکشو میکنه و بعدا هم دستش رو بشه فکر اونجاشو کرده که در معرض اتهام دروغ قرار میگیره. به نظرم این کار از دروغ زشتتره.
سلام .امشب تصادفی به این سایت برخوردم و چند مطلب و از جمله این مطلبو خوندم.خیلی حال داد. مدتها بود مطلب به این قشنگی نخوانده بودم.راستش داشتم لذت مطلب عمیق اما جدید وطنی رو خوندنو رو فراموش می کردم.
ضمنا برای من که دکتر مدیریت با گرایش خلاقیتم پاراگراف آخر شما یادآور تکنیکی در خلاقیت به نام شک در مفرضات است که صد البته شما زیباتر از کتب علمی خلاقیت بیان کرده اید.بهتون تبریک میگم به خاطر این نگاه قشنگی که کسب کرده اید.
اون عکس مسی
http://infocus.gettyimages.com/post/fifa-world-cup-top-20-best-photos-from-brazil
اتفاقاً این عکس نه تنها واقعیت بلکه واقعیت امر واقع را به نمایش می گذارد. واقعیت هر مسئله ای همان نیست که در همان لحظه برسی اش کنیم. هر واقعیتی یک پا در آینده خودش دارد و یک پا در گذشته خود. قرار است مارادونا همین آدمی باشد که عده ای مدافع را به حیرت بیاندازد مستعصل و گیج کند و دریبل بزند. دوربین عکاسی واقعیت را فریز می کند اما واقعیت گویا قدرتمند تر از آن است و خودش را هر طوری هست می رهاند و تاریخمند می شود.
سلام
جهت حقیقت :
۱- اوسوالدو آردیلس نبود که پاس داد !
اصلا در بازی نبود
اصلا آردیلس در جام جهانی 86 جزو squad آرژانتین نبود !
۲- مارادونا اتفاقا بشدت شناخته شده بود ؛ هم بدلیل اخراجش در جام جهانی قبلی و هم جنجال هایش در بارسلونا و حتی قبل تر از اون ؛ بخاطر عدم انتخابش در جام جهانی ۱۹۷۸ که اتفاقا در آرژانتین برگزار شد و میزبان قهرمان شد.
۳- اتفاقا در اون برهه تنها راه توقف مارادونا همین دفاع پوششی چند لایه بود ؛ حداقل انگلیسی ها آرزو می کردند جلوی اون گل دوم همینطوری پوشش می گرفتند.
۴- در این وانفسا …. ممنون از مطالب شما ؛ خیلی استفاده می کنیم . بدون تعارف و تملق . باز هم بنویسید لطفا .