جامعترین راهنمای انتخاب رشته برای کنکوریها!

میثم زرگرپور*
نتایج کنکور 93 هم اعلام شد و حالا، وقت خوان دوم کنکور، یعنی انتخاب رشته است. اغلب موسسههایی که تا دیروز متخصص کلاسهای کنکور بودند، حالا تبدیل شدهاند به متخصصان انتخاب رشته. فارغالتحصیلان سالهای دور و نزدیک اقوام و نزدیکان هم بعید نیست مدام گوشیهای تلفن همراهشان زنگ بخورد تا نظرشان را دربارهی این رشته یا آن دانشگاه بدهند.
اگر دقیق نگاه کنیم، انتخاب رشته حتی از خود کنکور هم سختتر و شاید حتی در نتیجهی نهایی تعیینکنندهتر باشد. در طول سالهایی که به اشکال مختلف با دانشگاه سر و کار داشتهام، دیدهام که انتخاب رشتهی خوبِ یک رتبهی ضعیف چطور میتواند موثرتر از انتخاب رشتهی حتی متوسط یک رتبهی خوب باشد.
اما در این یادداشت، قصد ندارم دربارهی تکنیکهای انتخاب رشته صحبت کنم. این کار، نه در تخصص من است و نه به آن علاقهای دارم. تنها هدف من آن است که حقایق ضمنی و پنهانی در مورد دانشگاه را با شما در میان بگذارم که شاید بتواند به شما در اولویت دادن بین آن صد و چند رشته-محلی که مراکز مشاوره انتخاب رشته به دستتان میدهند، کمک کند؛ حقایقی که حاصل تحصیل در دو دانشگاه بسیار خوب کشور و البته 10 سال تجربهی کاری است.
1- علاقه، مهمترین معیار است
با خودتان روراست باشید و ببینید به چه رشتهای بیشتر علاقه دارید. فراموش نکنید که به احتمال زیاد، قرار است سالها، آنچه یاد گرفتهاید را با خودتان به این طرف و آن طرف ببرید. پس اگر به رشتهای علاقه ندارید، بیخیالش شوید. این کار، کمی عاقلانهتر است!
2-علایق آدمها در طول زمان تغییر میکنند
بله! با همین یک جمله، تمام آنچه در بند قبل گفتم را نقض کردم! اجازه دهید توضیح دهم که توجه به تغییر علایق، بیشتر به کار آنهایی میآید که به هر دلیل، شیفته و مفتون یک رشته یا دانشگاه خاصاند و به هر دری میزنند تا به آن برسند. تلاش برای رسیدن به رویاها کار اشتباهی نیست، اما این نکته را هم گوشهای در ذهنتان نگه دارید که ممکن است ده سال بعد، دید کاملاً متفاوتی به این رشته داشته باشید.
3- به آینده هم نگاه کنید
مسلماً یکی از معیارهای آیندهنگری، توجه به فرصتهای شغلی است. اجازه دهید شفاف و صریح بگویم که کار، برای هرکس که «بداند» و حداقلی از مهارتهای شغلی را داشته باشد، همیشه هست. کسی که بیکار میماند، یا «بلد نیست»، یا جرأت پا گذاشتن در محیط پر تلاطم کاری را ندارد (همان ماجرای پشت میز نشینی خودمان!).
غیر از فرصتهای شغلی، مسألهی ادامه تحصیل هم هست که باید در مورد آن بصورت جدی تحقیق کنید. درست یا غلط، تقریباً جدیترین گزینهی هر فارغالتحصیل کارشناسی، شروع دورهی کارشناسی ارشد است. پس بعید نیست شما هم با موج همراه شده و بخواهید کارشناسی ارشد بخوانید. اگر اینطور است، بد نیست بدانید میزان راحتی قبولی کارشناسی ارشد رشتهای که انتخاب میکنید (و احتمالاً در تحصیلات تکمیلی هم آن را ادامه خواهید داد)، چقدر است.
4- ذات علم، جذاب است
این همه در مورد علاقه صحبت کردیم، اما این را هم نباید فراموش کنیم که کسی که اهل یاد گرفتن باشد، مسلماً میتواند خودش را با هر موضوع علمی تطبیق بدهد و تقریباً هر زمینهی تحقیقاتی برایش جذاب خواهد بود. پس اگر بین دو رشته مردد بودید و به هیچکدام بیشتر از دیگری علاقه نداشتید، و البته اگر نفس یاد گرفتن برایتان مهم بود، تفاوتی نمیکند که چه رشتهای را انتخاب خواهید کرد! روی دیگر سکهی این توصیه هم آن است که اگر به درس خواندن علاقهای ندارید، زیاد وقت خودتان را تلف نکنید و هرچه زودتر وارد بازار کار شوید. مطمئن باشید که در این حالت، دانشگاه چیز زیادی برای شما نخواهد داشت.
5- هیچ رشتهای باکلاستر/بیکلاستر از رشتهی دیگر نیست
واقعیت این است که کلکل بین رشتههای مختلف، فقط در همان چهار سال اول دانشگاه است که معنی دارد. وارد بازار کار که بشوید (مخصوصاً اگر در رشتهی تخصصی خودتان کار کنید)، دیگر فرقی نمیکند که دامپروری خواندهاید یا کامپیوتر. شما یک «متخصص» هستید که قرار است دانشاش را در اختیار دیگران قرار دهد و تولید ارزش کند. پس فریب اسم رشته را نخورید!
6- قرار نیست در همان رشتهای که درس خواندهاید، کار کنید
این هم یک توصیهی نابود کنندهی دیگر از کسی که کاری که میکند، ربط زیادی به رشتهی تحصیلیاش ندارد! این مسأله واقعیت دارد که بخش بزرگی از نیروی کار کشور، در زمینهی رشتهای که تحصیل کردهاند کار نمیکنند. پس بعید نیست که شما هم جزء این دسته باشد. این اتفاق البته چندان خوب نیست و تمرکز در تمام امور زندگی میتواند پیشران خوبی برای موفقیت باشد. اما به هرحال اگر رشتهای قبول شدید که دوستش نداشتید، دنیا زیاد هم به آخر نرسیده است.
7- دور تغییر رشته را همین حالا خط بکشید
افراد زیادی را دیدهام که رشتهای در یک دانشگاه را انتخاب کردهاند، به امید آنکه بعداً بتوانند رشتهی دیگری که به آن بیشتر علاقه دارند را در دانشگاه دیگری ادامه دهند. این کار، شرایط نسبتاً سختی دارد و بخاطر همین پرریسک است. به عبارت دیگر، درصد افرادی که موفق به تغییر رشتهی قطعی میشوند، کم است. تغییر شهر محل تحصیل، حتی از آن هم سختتر است. پس خانهای که میسازید را روی آب بنا نکنید تا بعداً پشیمان نشوید.
8- دانشگاهها فرق زیادی با همدیگر ندارند
موفقترینهای بازار کار، الزاماً آنهایی نیستند که در بهترین دانشگاهها درس خواندهاند. حتی در ادامهی تحصیل در مقاطع بالاتر هم این معادله صادق است. آنچه دانشگاه به شما یاد میدهد، تا حد زیادی به روحیهی علمآموزی و دانشجویی شما ربط دارد و نه بیشتر. بله! کیفیت استاد و امکانات آموزشی بسیار مهم است؛ ولی مگر نه اینکه هرسال عدهی قابل توجهی از رتبههای برتر کنکور اهل مناطقی هستند که امکانات آموزشی ناچیزی دارد؟ میتوانید اینطور فرض کنید که اگر یکی از همین دانشآموزان مستعد و سختکوش در یک دانشگاه – مثلاً – درجه دو قبول شود، با تلاش و پشتکاری که دارد، نهایتاً موفقتر از کسی خواهد بود که با بیمیلی و احیاناً تنبلی در بهترین دانشگاه کشور تحصیل کرده است.
حدس میزنم که احتمالاً با خواندن این توصیههای بعضاً عجیب و غریب، گیج شدهاید! عیبی ندارد! شاید ده سال بعد، شما هم با گفتن حرفهای مشابه به یک پشتکنکوریِ در حال انتخاب رشته، لذت گیج کردن دیگران با توصیههایی متفاوت را تجربه کنید!
*کارشناس ارشد عمران، محیط زیست – کارشناس ارشد مدیریت اجرایی
مطلب فوق العاده ای بود. واقعا این مطلب رو هر شخصی می خواد انتخاب رشته کنه باید بخونه. بشدت با 8 موردی که گفتید موافقم. من سال گذشته کنکور دادم و به همه کنکوری ها هم توصیه می کنم به دنبال علاقشون برن… این خیلی مهمه (نکته شماره دو رو هم فراموش نکنید).
نکته ای که میخوام بگم اینه که اگر رشته مورد علاقتون در دوست و آشناهای اطرافتون زیاد طرفدار نداره ناراحت نباشین،
هیچ رشته ای نسبت به رشته دیگه برتری نداره تا موقعی که دنبال علاقتون باشید…
از رشته های علوم پایه هم نترسین اگه به فیزیک،ریاضی،نجوم و … علاقه دارید و در خودتون یه “دانشمند” و محقق می بینید، به سراغ علوم پایه هم برید. اما در موردشون تحقیقات زیادی کنید تا ازشون مطمئن شید.
در انتخاب رشته هم اختیار را در نظر بگیرید و هم اجبار را. اختیار یعنی علاقه شخصی و هر چیز که مربوط به شخص شماست اجبار یعنی محیط بیرون شما یعنی بازار کار جامعه و عیره
یه مساله ای که همیشه واسه من سئوال بوده اینه که یه بچه 18 – 19 ساله بر چه اساسی می تونه به رشته خاص علاقه داشته باشه؟ وقتی هیچ شناختی از سرفصل ها و آینده کاری و … نداره.
احتمالا باید بر اساس اسم و مد روز بودن علاقه داشته باشه.
واقعا ممکن نیست یک فرد 18 ساله بصورت آگاهانه نسبت به یک رشته علاقه یا بی علاقه باشه، چون حتی اگه اون رشته رو هم بشناسه نمی تونه بفهمه که بعدا علائقش تغییر می کنه یا خیر،
خود من 10 سال پیش با بی علاقگی انتخاب کردم الان عاشق رشته و کارم هستم، خب این یعنی تکامل تدریجی و تاثیر در علاقمندی،
کلا انتخاب رشته هندوانه در بسته ست که حتی اگه دقیق بهش پرداخته بشه بازهم ممکنه موجب نارضایتی باشه
من که خودم تنها با توجه به علایقم انتخاب رشته کردم. الآن هم از انتخاب رشتم کاملا راضیم و از رشتم لذت میبرم!!!
شهر دانشگاه هم مهمه.
جدا پیشنهاد میکنم حداقل پسرها از شهر خونهشون دور بشوند و برن شهرهای دیگه.
خوابگاه و مستقل بودن رو تجربه کنند.
در ضمن بعضی رشتهها فقط اسمشون فرق میکنه و چند تا واحد بیشتر تفاوت ندارند. بنابراین اگه در رشته مشابه امکان شهر یا دانشگاه بهتر بود، زیاد حساس نباشند دانشجوهای آینده به نظر من(:
با سلام.
بنده فوق لیسانس دارم و به شدت به همون ذات علم پایبندم. به شدت به تحصیل علاقه مندم، و ذات انسان را با کنکاش، گره خورده می دانم.
اغلب موارد فوق را نیز تائید می کنم، لکن یک نکته را دوست دارم اضافه کنم:
اگر هدفتان حقیقتا ادامه تحصیل است، الحق والانصاف 4 سال کارشناسی را آنچنان عمیق بخوانید که برای ادامه تحصیل بتوانید به خارح از کشور بروید. اینجا برای تحصیلات تکمیلی حلوا خیرات می کنند!(بله! درست خواندید!).
اگر دوست ندارید که به سیل آنهایی که دکترا دارند و در رشته خود کار نمی کنند بپیوندید، در همان سال چهارم برای تحصیل در خارج اقدام کنید، وگرنه با آن شوق شدیدتان، اینجا حتما خواهید سوخت.
یادتان نرود! قرار نیست حتما جرات پیسوستن به محیط پرتلاطم و بی ربط کاری را داشته باشید! گاه حتی با فوق لیسانس هم کار برایتان وجود ندارد.
یادمان نرود که اگر قرار باشد در زمینه ی غیرمرتبط کار کنیم، بهتر است تحصیل نکنیم. پس برسیم به مورد دوم!
اگر اصولا قصد ادامه تحصیل، جرات و عشق به آن را در اولویت دوم می دانید، یا حتی امکان رفتن به خارج از کشور را ندارید، از همین امروز سعی کنید بیهوده سالهای عمرتان را هدر ندهید؛ به همان محیط بی ربط کاری تان وارد شده و زندگی کودک بعد از خودتان را نجات دهید.
فراموش نکنید! گاه ممکن است شما بهترین باشید لکن محیط بدترین باشد.
زندگی آنچنان طولانی نیست که این راه را امتحان کنید.
———————-
پانوشت: شاید برخی از دوستان از گفته های بنده ناراحت شوند، لکن حقیقت همین است و فقط باید خوب دید.
با احترام
خیلی هم گیج کننده نیست.البته برای منی که چند سال پیش تر از این کنکور دادم