کمبود بازتاب برداشتها و باورها و دریافتهای شخصی در شبکههای اجتماعی

ما تا به حال شبکههای اجتماعی متفاوتی را تجربه کردهایم، هر کدام از این شبکههای برای خود دورهای داشتند: فرندفید در یک بازه زمانی کوتاه خیلی مورد توجه بود، البته هنوز هم بعضیها فرندفید را به همه شبکههای اجتماعی دیگر ترجیح میدهند. گرچه برچسب «شبکه اجتماعی» به نسخه قدیمی «گوگل ریدر» کمتر عنایت میشود، اما گوگل ریدر زمانی برای خودش یک شبکه اجتماعی کمنظیر بود. فیسبوک و توییتر که نیاز به تعریف ندارند و البته این روزها هر دو این شبکهها به شدت از سوی اپلیکیشنهای پیامرسانی تهدید میشوند. این روزها کمتر کسی را میتوانید پیدا کنید که گوشی هوشمند داشته باشد، اما وایبرش فعال نباشد. گوگل پلاس هم رشد خوبی داشته است.
اما چیز جالب در بیشتر شبکههای اجتماعی، کمبود کاربر مؤلف و تأثیرگذار است. ما البته انتظار نداریم در شبکههای اجتماعی، کاربران به مانند محیط وبلاگستان عمل کنند و نوشتههای طولانی بنویسند، اما نکتهای که مشاهده میشود این است که حتی در زمان ارسالی گروهی لطیفهها، اشاره کردن به مناسبتهای روز و ارسال عکسهای سرگرمکننده، خلاقیتی مشاهده نمیشود.
در شبکههای اجتماعی سخنان قصار منتسب به بزرگان و فرهیختگان زیاد دست به دست میشود. اما برای مثال کمتر پیش میآید که کسی بیاید و خودش با استفاده از یک اپلیکیشن یک جمله زیبا را در قاب یک عکس متناسب قرار بدهد و خود چیزی بسازد. بگذریم از دست به دست شدن انبوهی از نکات تاریخی و خبرهای نادرست که من زمانی در مورد این پدیده در پستی با عنوان دروغهای دوستداشتنی نوشته بودم.
کمبود دیگر، نبود «زاویه دید» متفاوت است. کاربران شبکههای اجتماعی علاقه به تکرار و کپی پیست دارند. آنها حتی در مورد یک رخداد تازه از زاویه دید دیگری اظهار نظر نمیکنند. شاید این امر به خاطر نبود تمرین در آنها بوده باشد. مقصودم چیست؟
زمانی را به خاطر میآورم که خبری از اینترنت نبود، در آن زمان وقتی فوتبال یا فیلمی میدیدم یا حادثهای رخ میداد، در ذهنمان نکات و چیزهای جالبی در مورد آن به نظرمان میرسید. اما به خاطر نبودی محیطی گروهی برای تبادل این برداشتهای شخصی، اینها همیشه در ذهنمان انبار میشدند، اما به ندرت اتفاق میافتاد که دستجمعی مثلا در مورد فیلمی که از تلویزیون پخش شده بود، صحبت میکردیم و آن وقت بود که پی میبردیم که خیلی از چیزهای با مزه به زعم ما، اتفاقا مورد توجه همکلاسیهامان هم قرار گرفته بود.
اما شهامت و میل به عمومی کردن این برداشتهای شخصی در محیط شبکههای اجتماعی نیاز به تمرین دارد. میدانید مشکل شبکههای اجتماعی چیست؟
ارزش در شبکههای اجتماعی میزان لایک و cool به نظر رسیدن است. به همین خاطر خیلیها میهراسند که برداشتهای شخصیشان به یکباره آنها را فردی متفاوت و عجیب بنمایاند. درست به همین خاطر است که آنها ترجیح میدهند از راههای امتحان پس داده برای کسب محبوبیت استفاده کنند و این راه چیزی نیست جز کپی پیست چیزهایی که قبلا مورد توجه قرار گرفتهاند.
درست به همین خاطر است که مثلا نباید انتظار داشته باشید که در مورد یک مناسبت روز، یک رخداد سیاسی، ورزشی، هنری، به جز چیزهایی که قبلا نوشته شدهاند، کوتاهنوشتهای قابل اعتنایی در بیشتر شبکههای اجتماعی بخوانید.
البته این امر کلی نیست، مثلا بعضی از وبلاگنویسها در آن واحد در شبکههای اجتماعی هم حضور دارند و مطالب خوبی مینویسند.
اما به گمانم، مشکل اصلی دیگر که عنوان این پست هم شده است، یک مشکل دیرینه و فرهنگی-اجتماعی-سیاسی است و آن فقدان عنصر اعتماد به نفس است.
ما انتظار داریم که در شبکههای اجتماعی، تک تک کاربران، به تناوب خودی نشان بدهند و سعی کنند که تأثیرگذار باشند. اما چیزی که برجسته است، عدم تمایل به بروز دادن ذهنیت مستقل و یا اصلا اندیشیدن در شبکههای اجتماعی است.
به زبان ساده، ما خیلی کم شاهد شروع جملاتی با واژههای نخستین: به اعتقاد من …، به باور من …، من فکر میکنم …، تصور من این است که … هستیم!
اگر این امر فقط در مورد موضوعاتی رخ میداد که چنان که افتد و دانی، خیلیها به خاطر مصلحتاندیشی، عامدانه در مورد آنها اظهار نمیکنند، موضوع قابل توجیه بود، اما جالب است که این کمبود و نقیصه، حتی در مورد موضوعات ساده هم مشاهده میشود.
درنگ و ابای کاربران در محیط شبکههای اجتماعی، از خودابرازی و آشکار کردن عقاید و آرای شخصی و نظم دادن و پیراستن و صیقل دادن به آنها، چیزی است که باید در مورد آن بحث و گفتگو کرد.
سلام دکتر…
یعنی حرف دل من رو گفتین:)
سلام
چه مقاله خوبی.
یکی دیگه از دلایل اصلیش هم اینه آدم احساس میکنه حرفهاش برای کسی مهم نیست.یعنی همه دنبال همون چیزهای روتین و تکراری هستن که همه میزنن.
دکتر بهتر نیست که کامنت ها نیاز به تایید نداشته باشن؟
اینجوری مشارکت و تبادل نظر خیلی بیشتر میشه.
البته به راهکارهایی برای خراب نشدن این بخش نیازه!
این مطلب در خصوص کاربران ایران بود یا جهان؟
اگر این خردهگیری در مورد کاربران ایرانی باشه، زیاد بجا نیست. چون اول اینکه انتظار زیادی نمیره که یه آدم خسته از کار فرسایشی روزانه که رو آورده به شبکه اجتماعی برای رفع کمی خستگی، بخواد ابراز عقیده خاصی کنه. و یا اصلاً در اون شرایط قدرت فکر کردن داشته باشه!
دوم اینکه انصافاً خودتون چندتا کامنت اظهار نظر بازدیدکنندگان رو بخاطر ترس از بهخطر افتادن وبلاگتون حذف کردید؟! پس نباید انتظار داشت که دیگران به راحتی عقایدشون رو در شبکه اجتماعی به اشتراک بگذارند.
به نظر من مسأله از بیخ و بن مشکل داره. یعنی خیلی از اعضای شبکه های اجتماعی فقط به دنبال جلب لایک و نظر مثبت بقیه نسبت به خودشون هستند و برای همین می بینیم کسانی رو که در پروفایلشون جملات تکراری بسیار زیبایی می نویسند ولی در زندگی واقعی چیز دیگری هستند!
این شبکه ها هم برای تأمین نظر همین عده از آدمها ساخته شده و نمی شه توی همچین محیطی انتظار بحث و تبادل نظر منطقی و خلاقیت رو داشت.
دکتر عدم اعتماد بنفس متاسفانه تو جوونا بسیار شایع است.متاسفانه تو این زمینه تو کشور ما اصلا کار نمیشه…
دکتر چندتا پیشنهاد دارم واسه سایت:
◘ تغییر قالب سایت(خیلی فضای خالی و پرت داره به نظرم)
◘ قسمت ارسال نظر رو بدون نیاز به تایید بذارید( اکثر موضوعات به شکلی هست که نظر غیر اخلاقی یا سیاسی نوشته نمیشه .در عوض یه مدیر چک کنه بعضی اوقات)
◘ امتیاز واسه نظرها بذارید
◘ بخش ارسالی خوانندگان هم فک کنم خوب باشه.
◘ سایز تبلیغاتو کوچیکتر کنید(سایت به زور بالا میاد و هی چشمک میزنه نمیزاره بخونی! )
یه چیز دیگه هم اگه بشه خوبه..مثلا من مجله هفتگی که زدم بخونم زیرش تو بخش مطالب مرتبط لینک مجله های قبلی هم بیاد
همه پیشنهادات شما را مد نظر خواهم داد. ممنونم.
تایید خود به خود نظرها (دست کم در مورد کسانی که پیشتر نظر داده اند و با آی دی تایید شده کامنت میگذارند) بسیار مشوق است.
با امتیازدهی به نظرات به شدت مخالفم، نظرات را به سمت همان چیزی می برد که در این نوشته اشاره شده، هراس از نوشتن عقیده ی رادیکال، خودسانسوری به هدف تایید جمعی…
در مورد تبلیغات هم اگر به اندازه ی معقول بودند الان در لیست کاستوم AdEngage من قرار نداشته و دیده میشدند!
بله …. واقعا پایینه ….
اما به قول یکی از پست های چند وقت پیش راجع به مقایسه جورج اورول بود .. جهان روز به روز داره به سوی محتوای چرت و پرت پیش میره … اگر میخوایم دنبال محتوا خول و تولودی و اینها باشیم … جاش کتاب و اینهاست نه وایبر و فیس بوک …
خود من به عنوان کسی که زمانی تولید محتوا میکرد .. دیگه انگیزه ای ندارم …
این حرفتون تو پستتون عین این میمونه که بگیم چرا مردم نمیرند توی کنسرت ها نماز بخوانند و دعا کننند و چرا مردم در مسجد به جای شادی کردن دعا میخوانند …
خیلی وقته که دیگه در فیسبوک نمی نویسم. حتی چیزی برای دیگران به اشتراک نمیذارم.
اشتراکاتم رو روی only me تنظیم کردم.
مثل pocket ازش استفاده میکنم و اگر لینک یا محتوایی رو فکر کنم برای دوستی مناسب هست در بخش مسیج در فیس بوک براش پیست میکنم و در موردش در همون بخش مسیج تبادل نظر میکنیم.
دکتر من بار ها و بارها به این مسئله که نوشتین فکر کردم.
ولی فکر می کنم شما در اینجا از یک چیزی غفلت کردین اونم اینه که:
الآن همه ی مردم (عوام جامعه) در شبکه های اجتماعی حضور دارند و مثل گذشته نیست نخبگان و علاقه مندان به بحث و … باشند که برای دیگران بنویسند.
و متاسفانه به نظر من سطح عمومی مردم مخصوصا تو جانعه ایران خیلی پایین اومده و می شه گفت که اکثر قریب به اتفاق اصلا چیزی برای گفتن و یاد دادن به دیگران ندارند جز تقلید! به قول مولانا:
مر مرا تقلیدشان بر باد داد
ای دوصد لعنت بر آن تقلید باد
تولید در این مملکت مورده دکتر حتی تولید تفکر و خلاقیت!
خیلی اتفاق میافته که ساعت ها در جمع هایی هستم که انسانهای به ظاهر متشخص و فرهیخته ی این مملکت در اون جمع حضور دارند و از ساعتها بحث و صحبتشون هیچ جیزی عاید من نمی شه.
دقیقا به همین دلیلی که اینجا نوشته بودین من ۳ سال پیش از تمام شبکه های اجتماعی اومدم بیرون و به نظر خودم زندگی خیلی بهتری دارم.
وبلاگ شما از معدود جاهاییه در جامعه ی ما که من هر روز روزی چند بار با هدف یادگرفتن چیزهایی جدید بهش سر میزنم و بابت این هم از شما سپاسگذارم.
محمد ۲۵ ساله
(سنمم گفتم که یوقت فکر نکنین یه آدم ۶۰ ساله داره این حرفارو می زنه.
)
با سلام
در ابتدا تشکر میکنم از پست بسیار خوب شما.
حقیقت اینه که در تمامی دنیا مردم کمتر فکر میکنن و خلاق و تاثیر گذار هستن .منظورم اینه بشتر مردم تحت تاثیر تبلیغات و موج غالب هستن .خب این پدیده در تمامی جنبه های زندگی تاثیر خودش رو نشون میده از جمله شبکه های اجتماعی .
چه جالب! این موضوع و نکاتی که لابلای متن مطرح شد دغدغه هایست که من هم بارها به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در مطالب فیس بوکی خودم با دوستانم مطرح کرده ام. بارها از کپی پیست کردن مطالب بدون تحقیق در مورد صحت یا مرجع خبر انتقاد (بصورت ملایم و دوستانه!) کرده ام، در مورد معدود نوشته های جالب افراد کلی واکنش مثبت (تا حد امکان طبیعی!) نشان داده ام، در رابطه با فرهنگ سازی و آداب حضور در رسانه ها و فضاهای مجازی اظهار فضل (مثل هم حالا!) کرده ام! اما صادقانه بگویم توفیق خاصی بدست نیاورده ام. نهایت دستاوردم این بوده که چند لایک و کامنت تحسین آمیز دریافت کرده ام.
معتقدم که دلایل مختلف با درجات متفاوتی از اهمیت برای این وضعیت، در همین نظرات ابراز شده درمورد این پست شما ارائه شده. البته دلایل دیگری هم هست که مجال بحث های بیشتر و عمیق تری را می طلبد. برای مثال، تردیدی نیست که محتوای خوب قالب خوب و فضای خوب برای ارائه می خواهد، فیس بوک برای اغلب ایرانیان و فارسی زبانان کارکرد ایجاد این فضای خوب را از دست داده ! دست کم به این دلیل ابتدایی که همه آنهایی که در ایران هستند به نوعی دزدکی در فیس بوک هستند و این یعنی هزار و یک مشکل تابعه دیگر.
معضل بزرگ دیگر (که دکتر عزیز بارها خودتان هم به آن اشاره کرده اید) این است که مطالعه نمی کنیم، تا آگاهی لازم برای تولید محتوا را کسب کنیم. اگر هم مطالعه کنیم، چیزهای خوب، جدید و ناب مطالعه نمی کنیم چون دسترسی به آنها ساده نیست. اگر هم به منابع خوب و ناب دسترسی داشته باشیم، بلد نیستیم چگونه با بهره گرفتن از آنها محتوای خوب تولید کنیم. در همه این زمینه ها نیاز به آموزش دیدن هست. اغلب ماها هم دنبال آموزش گرفتن نیستیم نه وقت و نه حوصله آن را نداریم. کسی هم تشویق مان نمی کند و راه را نشان مان بدهد. اگر هم بلد باشیم و محتوا تولید کنیم کمتر کسی پیدا می شود که محتوای خوب ما را بخواند، ببیند، گوش کند، واکنش نشان دهد، و منعکس کند. خیلی وقتها دوستان تحصیل کرده حوصله خواندن متن بیش از چند خط را هم ندارند چه برسد به تحصیل نکرده ها! در مورد ایجاد محتواهای صوتی و تصویری هم که کار به مراتب وقتگیرتر، سخت تر و اتفاقا محل انتقادات بیشتر است. یک متن طولانی را کسی شاید نخواند اما اگر یک طرحی بکشید یا متنی را با صدای خودتان قرائت کنید، یا … ممکن است به طرق مختلف نقد و تحلیل شوید و حتی شماتت و ملامت شوید. تازه همه این سناریوها برای وقتی است که کارتان از جنبه های قانونی (که دامنه و حدود و ثغور آنها هم برای مان مشخص و معلوم نیست) مشکلی نداشته باشد ….
اما از حق و انصاف نگذریم که سایت شما، دست کم برای من، جای خالی خیلی از آن محتواهای تولید نشده را پر کرده و بخصوص با این سیاستی که اخیرا در مرور مجلات و منابع علمی قدیمی در پیش گرفته اید، سر زدن به وب سایت تان کم کم همان حس و حال خریدن مجلات دانستینها، دانشمند، گنجینه و سایر مجلات خوب دهه شصت را برایم تداعی می کند.
موفق باشید
سطحی نگری ومخفی شدن پشت نقابهای جذاب و روزمره گی از ویژگیهای خیلی از کاربران ایرانیه وقتی خیلیا تا قبل از دانشگاه حتی یکبار هم پشت یک تریبون برای یک جمع ارائه نظر نکرده اند انتظار خودباوری افراد انتظار زیادیه
مسئله به نظرم یک کمی پیچیدهتره. فقط اظهار نظرهای شخصی نیست که در شبکههای اجتماعی کمه؛ بدتر، حتا لایک یا کامنتهای کوتاهِ تأیید هم داره به شدت کم میشه. الان بخش قابل توجهی از اعضای شبکههای اجتماعی، ناظر صرف هستن. به همین دلیله که به من فکر میکنم “شبکهی اجتماعی” اسم غلط اندازیه. “جامعهی مجازی” که رسماً دروغه. و صفت “تعاملی” در مورد وب واقعیت نداره. اون چیزی که امیدوار بودیم اتفاق بیفته، در عمل شکست خورده. فیسبوک و توئیتر و وایبر و واتساپ، فرق چندانی با سایر رسانهها ندارند. اونها “رسانه” هستند، همونطور که نیویورک تایمز و فاکس نیوز. فقط یک قدم مدرنتر و روزآمدتر شدهن.
دلیل؟ شاید بیش از هر چیز، زمینهای که رسانههای قدیمیتر برای ما ساختن.
اولین روزهایی که رادیو شروع به کار کرد، فقط مقالهها و خبرهای نوشته شده رو میخوندن، و حتا جالبه بدونید که بعضی از رادیوها طرحِ یک کارتون رو تعریف میکردن. یعنی رادیو در آغاز یک روزنامهی صدادار بود. زمان لازم بود تا رادیو هویت مستقل پیدا کنه. تلویزیون هم در آغاز رادیوی تصویری بود و زمان لازم داشت برای کسب هویت.
حالا مسئلهی اساسی اینه که اینترنت، به دلیل محدودیتهای فنی، در آغاز راهش، یک تلویزیونِ پیشرفته نبود، بلکه یک روزنامهی پیشرفته/ سریع/ مستقل بود. ما داشتیم یاد میگرفتیم که از روزنامهی اینترنتی تبدیل شیم به یه رسانهی با هویت مستقل، که پیشرفت فنی، اینترنت رو به رادیوی پیشرفته بدل کرد. داشتیم یاد میگرفتیم چطور هویت مستقل به این رادیو بدیم، که شد تلویزیون پیشرفته/ تعاملی/ مستقل.
رادیو و تلویزیون به اندازهی کافی فرصت داشتند تا هویت مستقلی کسب کنند، اما اینترنت این فرصت رو به کاربرانش نداده؛ مدام پیشرفت کرده، و امکانات جدیدی به وجود آورده، بدون این که فرصت نهادینه شدن داشته باشه.
آجرِ اول و دوم فرصت داشتند تا ملاتشون سفت شه، اما آجرهای بعدی این فرصت رو نداشتن. ملات شُله. نگران فروریختن دیوار هم نباید بود، چون، من شخصاً فکر میکنم که همین الانش هم فرو ریخته.
وب تعاملی شکست خورده، چون تمایل به تعامل جا نیفتاده. رسانه همون رسانه است، فقط تعدادش چند صد برابر شده. کامنتگذارها، معادلِ همونهایی هستند که توی مسابقات رادیویی یا مصاحبههای تلویزیونی شرکت میکنند؛ لایکزنها همونهایی هستند که زنگ میزنن به شبکه و تشکر میکنن، اشتراکگذارها همونهایی هستند که تلفنی به رفقاشون خبر میدن که صبح جمعه با شما رو یادشون نره… و واقعیت اینه که اینجا هم، مثل رسانهی سنتی دیگهای، بخش عمدهی مخاطبان فقط مخاطب هستند: همونطوری که یک آمریکاییِ کلاسیک دههی نود، صبح، به محض بیداری، تلویزیون رو روشن میکنه، ما هم به محض بیداری، پای اینترنتیم: فیسبوک و وایبر و…، و همونطور که یک آمریکایی کلاسیک دههی نود، بیهدف فقط به صفحه چشم دوخته بود، ما هم بیهدف، نوشتهها رو اسکرول میکنیم.
ببخشید اگه نوشتهم نامنظم بود، و یه جاهایی به وادی تکرار افتادم. مسئلهای بود که دغدغهی قدیمی من بوده، اما الان فرصت بازنگری و بازنویسی نداشتم.
ممنون که باب بحث رو باز کردید.
به نکته کلیدی و خوبی اشاره کردید.
سلام ،هم مقاله خیلی خوب هم نظراته بقیه!
من به عنوان یک جوون که هم سن و سالای من غرق در این شبکه ها هستند می گم که واقعا فیسبوک برام هیچ فایده ای نداشت و فقط وقتممو می گرفت!
الان یک دونه از اون جک هایی رو که چند هزار تا لایک می خورد تو ذهنم نیست!
به نظر من به دلیل افزایش محدودیت ها تو جامعه مردم در اولین فرصت به مقابله با این محدودیت ها می پردازند!
از پیج مسخره آزادی های یواشکی گرفته تا تمام اون گروه های که کارشون فقط ارتباط جنس مخالف هست با هم!
و یا اینکه به باد انتقاد گرفتن و توهین کردن به هرجه که در حالت عادی و دنیای واقعی قادر به آن نیستند!
روز پزشک بر شما مبارک .
با سلام
آقای دکتر،روز پزشک را به شما تبریک عرض می کنم.امیدوارم موفق همواره موفق باشید.
علی
zeiton.blog.ir
دکتر مجیدی عزیز. با سلام. إز سأله ای دور خواننده وبلاگ شما بوده ام. به عنوان یک داروساز و خواننده روز پزشک را خدمت شما تبریک میگویم.
موفق و پیروز باشید. خیلی چیزها از أین وبلاگ یدا گرفته ام.
خیلی خوب بود آقای دکتر ممنون یه چیز دیگه هم هست از وقتی نظرهای بقیه رو هم میخونم متوجه شدم یه قشر خاص با ذهنیت متفاوت نسبت به جامعه مطالب شما رو میخونن اما متاسفانه بعضی اوقات نظرها اینقدر زیاده که من علیرغم میلم بخاطر وقت کمی که دارم مجبورم فقط کامنت بزارم و رد شم اینکه اگه نظرها رو هم همراه مطالب ایمیل بشه خیلی خوبه بازم ممنون
روزت مبارک دکتر عزیز.
دکتر عزیز روزتان مبارک
یکی چیز هایی که در این شبکه های اجتماعی برام من عجیبه اینکه که طرف یک جمله عاشقانه مینویسه چند هزار لایک میگیره !!!!!
این هنوز خیلی برای من جای سوال داره