زندگی ما بسیار بهتر و زیباتر میشد اگر در مدارس و دانشگاهها این مهارتها را به صورت اصولی به ما میآموختند
زندگی ما بسیار بهتر و زیباتر میشد اگر در مدارس و دانشگاههای این مهارتها را بهصورت اصولی به ما میآموختند
مدرسه، معلمها و کتابهای درسی، تأثیری انکارنشدنی روی آینده یک فرد یا جامعه دارند. اگر نیک بنگرید و اندیشه کنید، شاید با من موافق باشید که حتی تکجملات آموزگاران در سنین کودکی، میتوانند آینده شغلی یا جهانبینی آینده دانشآموزان را تغییر بدهند.
دبستانهای جای بهتری میشدند، اگر اینهمه اصرار برای تزریق معلومات، عقاید و باورهای «مسلم» به ذهنهای ما در آنها صورت نمیگرفت و بهجای آن روی چیزهایی مثل روش تحقیق، پرسشگری، شیوه درست تعقل و استدلال تأکید میشد.
سایت لایفهکر فهرست جالبی از 10 مهارتی را گردآورده استکه اگر ما در همان سنین کودکی و نوجوانی، بهجای آنهمه درسهای خستهکننده، یا لااقل در کنار آنها میآموختیم، زندگی موفقتری میداشتیم.
1- آموزش علوم کامپیوتر
بسیاری از ادارات دولتی در حال حاضر کلاسهای ICDL برای کارمندان خود میگذارند، اما این کلاسهای خستهکننده و غیرکاربردی واقعاً نمیتوانند به نیازهای پایه هنرآموزان پاسخ بدهند.
کاش جای این کتابهای خستهکننده، درسهای کاربردیتری با مثالهای ملموس تنظیم میشدند و کاربران بهصورت ساده یاد میگرفتند که چطور مثلاً ویندوز نصب کنند، فضای هارد را مدیریت کنند، از آنتیویروس و فایروال استفاده کنند، دانلود کنند و چطور بهصورت ایمن و هدفمند وبگردی کنند یا حتی وبلاگ بنویسند!
2- آموزش روشهای تندخوانی
متأسفانه در حال حاضر هیچ برنامهای برای معرفی رمانهای کلاسیک به دانشآموزان وجود ندارد، شاید این رمانها تهدیدی برای ذهنهای نوجوانها تلقی میشوند!
تصور میکنید که جامعه تحصیلکردهای داریم؟ یک رمان ادبی به دست گروهی از همین تحصیلکردهها با مدارک درخشان بدهید و از آنها بخواهید یک صفحه را از روی بخوانند، از همان حالت قرائت آنها درمییابید که چقدر در درک مطلب و ادای صحیح کلمات و اصطلاحات ضعیف هستند.
مشکل عمده دیگر ما این است که با روشهای تندخوانی علمی آشنا نیستیم و شمار اندکی از ما هم که تندخوان هستند، این مهارت را با آزمونوخطا و تجربه و بهحکم نیاز، آموختهاند.
3- روشهای مدیریت وقت
اوه! سفارشی میدهید و قرار ملاقاتی میگذارید و توقع دارید که طرفتان، درست سروقت کار را تحویل بدهد و یا سر قرار بیاید. متأسفانه در جامعه ایران، وقت و قول هیچ احترامی ندارند.
موضوع، در بسیاری اوقات عدم تعهد یا بیاحترامی طرف شما نیست، بلکه این واقعیت است که آنها واقعاً در مدیریت وقت ناتوان هستند.
بسیاری از ماها نمیدانیم که چطور کارها مهم و جانبی و تفریحات خود را زمانبندی کنیم، چطور یک پروژه بزرگ را به پارههای کوچک تقسیم کنیم و هر پاره را مطابق زمانبندی روزانه مشخصی انجام بدهیم.
درست به همین خاطر است که یک پروژه یکماهه در ایران، گاهی شش ماه یا یک سال طول میکشد!
4- روش مطالعه
خوشبختانه به خاطر کنکور و آزمونهای بزرگ دیگری که مجبور هستیم در آنها شرکت کنیم، برخی از مؤسسات آموزشی، مدتی است که روشهای مطالعه را بهصورت علمی آموزش میدهند.
این البته کافی نیست و لازم است بهصورت مداومتری روشهای مطالعه، تقویت حافظه و مرور درسها به ما آموزش داده شود.
5- روشهای مدیریت مالی
بسیاری از ماها این بهانه را دارند که اصولاً حقوق ماهانه آنقدر نیست که بخواهیم به دنبال مدیریت کردنش هم باشیم، اما خب بعد از گذشت سالها و آزمونوخطاهای مکرر، بر باد دادن مبالغ هنگفت برای خریدهای بیخود، سرمایهگذاریهای اشتباه و از دست دادن فرصتهای طلایی، ما تازه میفهمیم که چه اشتباهاتی کردهایم.
6- روشهای بقا
فکر میکنید که اگر همینالان در شهر بزرگی که در آن زنده هستید، زلزله بیاید یا در صحرا یا کوهی رها شوید، چقدر شانس بقا دارید. در خانه چند نفر ما آب و غذا برای چند روز ذخیرهشده است، چند درصد ما جهتیابی علمی را بلد هستیم؟
7- مهارتهای مذاکره
ایرانیها فکر میکنند که مهارت چانهزنی یا اگر بخواهم عوامانه صحبت کنم فریب و مخزنی را خیلی خوب بلد هستند. اما در عمل وقتی پای صحبتهای دو طرف یک معامله بنشینید، میبینید که این مهارت بهصورت علمی در ما وجود ندارد.
مثلاً تصور کنید که کارمند یک دستگاه دولتی یا نماینده یک صنف هستید و برای بهتر کردن شرایط کاریتان مجبور هستید روی رئیس خود، تأثیر بگذارید.
بسیاری از موارد تنها کاری که از عهده از خیلیها برمیآید، تملق و چاپلوسی یا در مقابل آن خشم و شکوه و شکایت پیدرپی است، درصورتیکه راههای بهتری برای تأثیرگذاری و نرم کردن دل مافوقها وجود دارد.
برای مثال شما میتوانید خیلی ساده، کاری کنید که رئیس (اگر خوشنیت باشد و بخواهد!) خود را در شرایط دشوار کاری خود شما تصور کند، شما میتوانید در حین مذاکره موفقیتها و شایستگیها را که در عین داشتن مشکلات فراوان کسب کردهاید به رخ بکشید و برای خود احترام بخرید، شما میتوانید بهجای فریب، تملق یا سعی در فروختن دیگران، با همداستان کردن دیگران با خود برای خود احترام بخرید ….
8- روشهای دفاع شخصی
کمتر کسی است که از آموختن روشهای دفاع شخصی بینیاز باشد، یک پزشک، پرستار در بیمارستان، یک هر رهگذری که این روزها در خیابانهای شهرهای بزرگ تردد میکند، باید لااقل بهصورت اندک هم شده، دفاع شخصی بداند.
دانستن این روشها، بر میزان اعتمادبهنفس شما میافزاید و حتی گاهی میتواند جان شما را نجات بدهد.
9- بهداشت روانی
آموزش روشهای «نه» گفتن، مقابله با شکستهای بزرگ در زندگی، استرس و افسردگی و خشم، بسیار ضروری هستند.
جامعه ما واقعاً به خاطر نبود چنین آموزشهایی زیان فراوان دیده است، ما یاد نگرفتهایم که چطور در هنگام خشم، میتوان خونسردی را بازیافت، یاد نگرفتهایم که چطور میتوانیم بهجای پناه بردن به مخدرها، غم خود را تسکین بدهیم و چطور در مقابل درخواستهای بیجای دیگران محکم بایستیم و «نه» بگوییم.
10- روشهای شغلیابی و شرکت در مصاحبههای شغلی
برای موفقیت در آزمونهای شغلی (البته اگر کاذب نباشند و قبل از شرکت در آنها، عملاً انتخاب صورت نگرفته باشد!) باید مهارتهایی داشته باشید، از ارائه یک رزومه خوب گرفته تا شیوه در بر کردن لباس رسمی مناسب، زبان بدن، نشستن، دست دادن و صحبت کردن.
میتوان موارد دیگری را بر این فهرست 10 تایی افزود، اما اگر خوب نگاه کنید، میبینید که بسیاری از ماها شاید دو سه دهه از زندگی را صرف آموختن تجربی همین مهارتها کردهایم، درصورتیکه میتوانستیم همین مهارتها را بهصورت مدونتری در زمان کوتاهتری در مدارش بیاموزیم و به کار بگیریم.
فراتر از اینها، حتی در آموزش دروس رسمی در مدارس، هم عنصر گمشده، ایجاد خرد یا فرزانگی wisdom است.
مغز ما، فقط یک انبار یا هارد دیسک برای ذخیره اطلاعات نیست، ما باید بتوانیم بهصورت مرتب بین چیزها و رویدادها ارتباط برقرار کنیم، بپرسیم، تعمیم دهیم، مسلمات را زیر سؤال ببریم، چارهجویی کنیم.
در همین راستاست که میشود کلاسهای خستهکننده ادبیات داشت، بدون اینکه کوچکترین شعلهای را برای نویسنده شدن، شاعرانگی و قریحه خوش را در مغز دانشآموزان برافروخت. میتوان از دهها منظومه و کتاب شعر و رمان در قسمت تاریخ ادبیات نام برد، بدون اینکه جلسات همخوانی کتابها را داشت!
درست به همین خاطر است که شما درصورتیکه یک پدر یا مادر هستید، باید از همین حالا به فکر آموزشهای مکمل تأثیرگذار برای فرزندان خود باشید.
این نوشتهها را هم بخوانید
کاش….
عالی و بجا بود. ممنون
عالی بود
بسیار مطلب خوبی بود. دکتر جان باورت میشه که من بارها چنین آرزویی را کردم. وقتی شیوهی برخورد و رفتار یک اروپایی را در مسائل روزمره زندگی میبینم، باور کنید با حسرت از خودم میپرسم چرا این مهارتها را به ما نیاموختند؟! اینها را باید در مدرسه آموزش میدادند! من در بهترین مدارس درس خوندم اما هرگز چنین چیزهایی آموزش داده نشد یا اگر هم بود به غایت بیارزش و بیهوده تلقّی میگشت. خیلی خوب کاری کردید که این پست را نوشتید. حداقل میفهمم که همدردی دارم.
مقاله خیلی خوب و مفید بود و بنظرم به نکاتی اشاره داشت که خیلی از ما(یا حداقل خود من) به اونا توجه نمیکنیم،
جناب مجیدی سپاسگزارم از به اشتراک گذاری این مطالب با ما،
در صورتی که شما یا دیگر دوستان راهکارهایی برای موارد مختلف این مقاله، از جمله کتاب، سایت معتبر، ویدئو آموزشی و … دارند خیلی خوبه که این موارد هم معرفی بشه. چون مثل معروف میگه هر وقت جلوی ضررو بگیری منفعته، همین الان هم یکم پیشرفت کنیم خودش خیلی خوبه.
یه لینک کوتاه هم گرفتم برای این مقاله، دوستان هم اگر میخوان ذخیره اش کنن که بعدا مجدد مطالعه کنن.
http://bit.ly/1rHLl8y
به به کیف کردم.
به عنوان یک معلم از مقاله خوبتون تشکر می کنم.
ما الآن دیگه خیلی از اینارو سر کلاس به بچه ها یاد می دیم بعضا
ولی دریغ از اینکه هیچ سازمان و ارگانی نیست که برای آموزش این مسائل به دبیران برنامه ریزی کنه و برای آموزش به دانش آموزان هم برنامه ای نیست.
اگر هم بعضا چیزی باشه از روی استعداد های ذاتی دبیران بوده نه سازمان و این خیلی دردناکه!
البته همونطوری که گفتین خیلی چیزهای دیگه هم می شه به لیست فوق اضافه کرد:
اصول کار تیمی و فعالیت گروهی
پرورش خلاقیت
پرورش هوش هیجانی
و…
عالی بود!
واقعاً که افسوس. ای کاش بجای حتا دانشگاه رفتن این چند مهارت رو یاد میگرفتیم.
پ.ن: اگه یک پزشک محترم هم پیروی این پست درباره این ده مهارت پست بنویسند بسیار استقبال خواهیم نمود (:
این مهارت ها باید متناسب با شرایط هر جامعه ای باشه . من فکر میکنم برای جامعه ی ایرانی مهارت های کنترل احساسات وبرقراری ارتباط با دیگران ضروری تره تا روابطمان منطقی تر بدون این همه خشم وهیجان زدگی باشه .
جای فن «نوشتن» در این فهرست خالیست. منظورم نوشتن کتاب و داستان و حتی وبلاگ و مقالهی دانشگاهی نیست. بیشتر ما وقتی به ادارهای میرویم و تقاضایی داریم و کاغذی جلوی ما میگذارند تا بنویسیم، نمیدانیم با آن کاغذ سفید چه کنیم، تقاضای خود را چطور بنویسیم، مخاطب را چطور خطاب کنیم، و الخ. من شخصاً نه در مدرسه این کار را یاد گرفتم و نه در دانشگاه. اولین بار در کلاسهای آمادگی آیلتس بود که متوجه شدم این کار روش دارد و اگر آن روش را بلد باشیم، سادهترین کار این جهان است. استاد در آن بخش، اصولاً انگلیسی به ما یاد نمیداد. بلکه اصرار داشت شما نوشتن نامهی رسمی فارسی را یاد بگیرید، تبدیل آن به انگلیسی زیاد سخت نیست. دوستان و اطرافیانم، آنها که در شرکتی دولتی یا بزرگ مشغول به کار شدند، این فن را بهمرور یاد گرفتند و آنها که بخت حضور در هیچ یک از این دو عرصه را ندارند، معلوم نیست از کجا باید بدانند با برگهی سفیدی که در یک اداره به دستشان میدهند چه کنند.
حیف…
دکتر راجع ب روش مطالعه و تند خوانی مقاله بذاری عالیه
عالی بود
مهمترین چیزی که در مدارس یاد میگیریم اینه که مهمترین چیزها رو یاد نمیگیریم.
من یکی از اهدافم تو زندگی اینه بتونم یه مدرسه متفاوت بنا کنم.
الان وضع حداقل تو دبیرستان از قبل هم بدتره.
از سال دوم دبیرستان برای کنکور میخونن.تازه خیلی ها مثل من وقتی لیسانس میگیرن میگن وای! این رشته مورد علاقه من نیست.
ببینید چندسال از زندگی تلف میشه.
چرا استعدادیابی نمیشه تو مدارس.چرا همه یه چیز رو میخونن اونم به بدترین شکل ممکن.
مثلا تاریخ یکی از بدترین درس های مدرسه بود ولی من پست ها ی تاریخی شما رو با علاقه میخونم.
حتی یه سری مهارتهای فنی هم باید تو مدارس یاد بدن.همونا که تو هنرستان ها فقط میگن!
حرف زیاده ولی من همیشه گفتم مملکتمون رو باید از مدرسه بسازیم.کاری که با عدم آموزش معلم ها و همچنین تامین نکردن درست معلم ها ناممکنه!
کاش! به ما یاد ندادند و ما هم ناتوانیم که به فرزنانمان بیاموزیم.
بنظر من:
1- لوله کشی در حدی که نیاز خانواده برآورده شود
2- برقکاری
3- آشپزی
4- خیاطی
5- شناخت قطعات خودرو و تعمیر برخی قسمتهای آسان
6- کمکهای اولیه
این موارد را باید در مدارس به همه دانش آموزان آموزش دهند.
بعد از شناخت این موارد، خود ما هم می تونیم در جهت کسب این مهارت ها کاری بکنیم.
آقای دکتر ،
امیدوارم درباره روشهای تند خوانی ، پست مبسوط و کاملی را در آینده از شما ببینیم ….
مقاله خوبی بود دکتر
به خاطر تمام فرصتهای از دست رفته و هزینه های فرصت در مورد خود ما ، آه از نهادها برخواست … اما راه روشنی برای آینده گان می شه …اگر کسانی که بصورت بنیادی و کلی و زیر بنایی کاری از دستشان بر می آمد (اگر خوشنیت باشد و بخواهد!) ….مطمئنا شما هم تو محل کارتون با مافوقهایی روبرو شدید که علی رغم درستی گفته هاتون و نوشته هاتون باز تنها راه در مقابله با اونها گرفتن شیفتهای عصر و شب برای مشاغل شبانه روزی و یا محدود کردن روابط در حد فقط کار و کاره ، چون نمی خوان و واقعا خوش نیت نیستند .. که این دردآورترین موضوعی است که آدمهای خوب بااون درگیرند … یعنی به سخره گرفتن قانون جبرواختیار ( به نظر من )و رخنه رگه هایی از برده داری ودیکتاتوری به جامعه مثلا آزاد و دموکراسی کنونی …
نوشته هاتون خوب بود دکتر و رویای مدینه فاضله ای رو زنده می کنه که به راحتی می تونست واقعیت داشته باشه .. دنیایی که حق همه انسانها بود
الان بچه های ابتدایی در مدارس تهران هر روز دو یا سه بار از کلمه مهارتهای زندگی استفاده می کنند چون بسیار مدارس شروع به آموزش کرده اند ولی سست بودن پایه های مهارتی مادر و پدرها تحقق این امر رو کمی به تعویق می اندازه … به امید روزهای خوب برای همه انسانها… ممنون از این مطلب
ممنون دکتر جان مفید بود
http://beroozresani.com/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%86%D8%AA-%D9%88-%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C/478-9-life-skills-school.html
مقاله منتشر شده در این لینک احتمالا ترجمه دیگری است از مقاله لایف هکر.