چگونه در نخستین ملاقاتمان با شخصی، برداشت مثبتی در ذهن او نسبت به خودمان ایجاد کنیم؟

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در یک ملاقات کاری و یا مصاحبه شغلی با آن که با آمادگی کامل وارد بحث شدهاید، اما نمیتوانید به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید صرفا به این دلیل که چیزی از همان شروع کار اشتباه به نظر میرسد. برداشت اول میتواند دلیل اصلی شکست و یا کلید موفقیت شما باشد. در حقیقت پس از آن که شما نتوانستید مخاطب را در چند دقیقه اول ملاقات مجذوب کنید و تاثیر مثبت را بگذارید کنترل مسیر را از دست خواهید داد و تقریبا زمانی که مخاطب قضاوت اولیه را در خصوص شما انجام داد، هیچ راهی برای تغییر ذهن او وجود ندارد.
به عنوان یک پایه اساسی در روابط اجتماعی و حرفهای خود بهتر است که بیاموزیم چگونه قضاوت خود را نسبت به دیگران در برداشت اول کنترل کنیم و از آن مهمتر چگونه در چند ثانیه اول یک ملاقات برداشت مثبت ایجاد کنیم.
درست بازی کنیم!
علیرغم آنچه که در طبقه بندی و کلاسهای کاری مختلف و سمینارهایی در خصوص تصمیمگیری بیان میشود باید اذعان داشت که کلیه انتخابها و تصمیمها شما عقلانی و منطقی نیستند. افراد به طور ژنتیکی تمایل به تصمیمگیری سریع دارند و در واقع تصمیم و قضاوت شما در خصوص جذاب بودن و یا قابل اعتماد بودن مخاطب در چند ثانیه اول مواجهه اتفاق میافتد. احتمالا از دید شما این قضاوت بر مبنای یک شهود انجام میشود اما این نوعی تفکر ناخودآگاه است و مالکوم گلدول آن را «شناخت سریع» مینامد و معتقد است که «نسبت به فرآیند تفکر عقلانی که ما به آن عادت داریم، کمی سریعتر است و البته کمی مرموزتر اتفاق میافتد.»
شناخت سریع چیزی فراتر از واکنش مقابله یا گریز (عنوان یک اصطلاح روانشناسی برای تصمیمگیریهای طبیعی و غریزی ما در زمان استرس و تنگنا) است. شناخت سریع در واقع توانایی ما در ارزیابی و شناخت عمیق و تحلیل چیزهای مهم در برداشتها و تجربههای کوتاه لحظهای است.
برشی نازک بر اساس زندگی: تصمیمگیری در یک لحظه
شناخت سریع نقشی قدرتمند در زندگی روزمره ما دارد به عنوان مثال یک بازیکن بسکتبال و یا یک ژنرال نظامی را در نظر بگیرید که در جریان یک بازی و یا یک لشکرکشی نظامی تصمیماتی میگیرند که بر اساس و پایه شناخت سریع و قدرت دید این افراد است. این افراد با توانایی خود به سرعت اطلاعات تجربیات قبلی و دادههای جدید را تجزیه و تحلیل می کنند و در خصوص مواردی که نیاز به تصمیم گیری سریع است اقدام میکنند. این کار بدون طی کردن فرآیند طولانی تفکر منطقی اتفاق میافتد و آنها معمولا این کار به صورت ناخوداگاه انجام میدهند.
روانشناسان این پدیده را برش نازک (Thin Slicing) مینامند و مطالعات مختلف نشان دادهاند که رسیدن به آنچه ما در چند لحظه اول برداشت میکنیم از طریق تفکر منطقی و معمول ممکن است ماهها یا سالها به درازا بیانجامد. گلدل در کتابش با عنوان «یک چشم به هم زدن» مینویسد:
«برش نازک هدیهای خارقالعاده و عجیب و غریب نیست بلکه نقشی عمده در انسان بودن ما دارد. ما هرگاه با فرد جدیدی روبرو میشویم، هر گاه باید به سرعت نسبت به چیزی تصمیم بگیریم یا هر زمان که با موقعیتی خاص روبرو میشویم یک برش نازک میزنیم. ما مجبور به چنین کاری هستیم و باید به این قابلیت اعتماد کنیم چرا که وقعیتهای بسیاری وجود دارند که در آنها توجه دقیق به یک برش نازک که در یک یا دو ثانیه زده میشود میتواند حجم عظیمی اطلاعات را برای ما به همراه داشته باشد.»
راهبری موقعیتهای نامعمول با میانبرهای ذهنی
اما ذهن ناخودآگاه ما چگونه در اولین ملاقات با افراد این برش نازک را ایجاد میکند و این موضوع چگونه روی برداشت ما از آنها تاثیر میگذارد؟ خب، ما هنوز در این باره مطمئن نیستیم.
اما چیزی که دانشمندان یافتهاند این است که ذهن ناخودآگاه ما آنقدر قدرتمند است که میتواند ذهنیتی ماندگار از یک فرد جدید برای ما ایجاد کند.
در دهه نود میلادی نالینی امبادی (Nalini Ambady) روانشناس فارغالتحصیل هاروارد و همکارش رابرت روزنتال سری آزمایشهایی را انجام دادند که در آنها از یک سری دانشجویان خواسته شده بود که یک استاد دانشگاه را در انتهای ترم ارزیابی کنند در حالیکه دوستان آنها همان استاد را تنها از روی سه ویدیوی صامت ۱۰ ثانیهای ارزیابی میکردند بدون آنکه با آن استاد خاص کلاسی داشته باشند.
آنچه محققان یافتند این بود که نظر هر دو گروه نسبت به بد یا خوب بودن استاد تقریبا یکسان بود. به عبارت دیگر بداشتی که با ویدیوهای ۱۰ ثانیهای به دست میآمد تقریبا همارزش با نتیجهای بود که بعد از یک ترم برخورد حاصل میشد.
اما اگر ما افراد را به صورت خودآگاه و منطقی قضاوت نمیکنیم، چه چیزی باعث میشود که آنها را بپسندیم یا نپسندیم؟
دانیل کاهنمن (Daniel Kahneman) نویسنده و روانشناس برنده جایزه نوبل معتقد است که پاسخ در شیوه برخورد مکاشفهای (Heuristics یا میانبرهای ذهنی که به ما در تصمیمگیری کمک میکنند) نهفته است. به گفته کاهنمن یکی از قدرتمندترین میانبرهای ذهنی چیزی است که او «آنچه میبینید همه آن چیزی است که وجود دارد» مینامد. شیوهای که در آن ذهن تنها واقعیتهای موجود را برای تصمیمگیری در نظر میگیرد و عملا از هر واقعیت دیگری که تصمیمگیری را پیچیدهتر میکند صرفنظر میکند.
مشکل این است که زمانی که ما فرد جدیدی را ملاقات میکنیم، تنها اطلاعات اندکی درباره آنها داریم و ذهن ما سعی میکند دلیلی برای اثبات همان اطلاعات اندک بیابد و از سایر پیچیدگیها صرفنظر میکند. ما در واقع افراد به تجسم چند واقعیت محدود که درباره آنها میدانیم تبدیل میکنیم.
افتادن در ورطه چنین پیشداوریهای ناخودآگاهی میتواند تاثیری طولانیمدت روی روابط ما داشته باشد. درواقع در بیشتر اوقات کسب اطلاعات بیشتر درباره افراد تنها به کار تحکیم قضاوتهای پیشداورانه ما در مورد افراد میآیند.
ما به آنچه در نگاه اول میبینیم اعتقاد پیدا میکنیم چرا که این سادهترین گزینه ممکن است، حتی اگر درنهایت اشتباه باشد.
مهم چیزی است که از بیرون دیده میشود
ما پیشداوریهای ناخودآگاهی داریم که روی برداشت ما از افراد تازه تاثیر میگذارند، اما عجیبتر این است که ظاهر ما میتواند بلافاصله تعیینکننده شیوه تفکر دیگران درباره ما باشد.
مطالعهای که اخیرا در دانشگاه یورک انجام شده نشان میدهد که ما خصوصیات ویژهای از چهره افراد را به شخصیت آنها مربوط میکنیم. صورتهایی که بیشتر تم زنانه دارند یا به صورت طبیعی خوشحالتر هستند به صورت معمول قابلاعتمادتر به نظر میرسند و همینطور رقابت، برتریجویی و صمیمیت نیز به خصوصیات ویژهای در چهره مربوط میشوند.
این مطالعه تا جایی پیش رفت که تصاویر چهره کارتونگونهای ساخته شد که هنگام نشان داده شدن به افراد جدید، میتوانست قضاوتهای اولیه قابل پیشبینی بوجود بیاورد.
در قسمت بعدی خواهیم گفت که چگونه میتوانیم به کمک اطلاعاتی که اکنون داریم در همان برخورد اول نظر و اعتماد مخاطبین را به خودمان جلب کنیم.
منبع(+)
ba sepas az shoma dar in khosus man kamelan ba matalebe matrah shode movafegh hastam
Chera k taghriban har ruz bahash ruberu hastam
خیلی موضوع جالبی بود. بسیار ممنون. خیلی دلم می خواد قسمت بعدی رو هم بخونم.
یه بار یکی از دوستام که توی کلاس های انرژی درمانی و موضوعات مرتبط با انرژی شرکت می کرده می گفت ظاهرا میدان های انرژی ای که در درون ماها وجود داره هم می تونه روی قضاوت اولیه ما تاثیر بذاره. به همین دلیل ما از بعضی افراد در همون ملاقات اول خوشمون میاد یا بالعکس. در واقع به هم خوانی بین انرژی ها بر می گرده.
مفید بود لطفا ادامه بدید. سپاس
مطلب قابل تاملی بود منتظر ادامه مطلب خواهم بود .باتشکر از شما