نارسایی قلبی با کسر جهشی حفظ شده
اختلال در شل شدن بطن چپ و/ یا افزایش سفتی باطن چپ، باعث اختلال در پرشدن بطن شده و ممکن است در افزایش فشار بطن چپ، فشار دهلیز چپ و فشار وریدهای ریوی نیز سهیم باشد. اختلال در پرشدن قلب در طی دیاستول، در اکثر بیماران مبتلا به کاهش عملکرد بطن چپ، باعث ایجاد علایم نارسایی قلب میشود. هرچند، برخی بیماران، مبتلا به نارسایی قلب، دارای EF طبیعی یا تقریباً طبیعی هستند. به این نوع نارسایی قلبی، نارسایی دیاستولی قلب میگویند. همانگونه که قبلاً در همین فصل گفته شد، تکنیکهای تصویربرداری جدید نشان میدهند که اکثر بیماران مبتلا به نارسایی دیاستولی قلب یک جزء اختلال عملکرد سیستولی نیز دارند. لذا امروزه در مورد این بیماران بیشتر از اصطلاح نارسایی قلب با EF حفظ شده استفاده میشود.
اختلال در شل شدن بطن چپ در اکثر بیماران بالای 65 سال و تقریباً در تمام افراد بالای ۷۵ سال وجود دارد. اما اکثر این افراد نارسایی قلب ندارند. لذا فقط اختلال در شل شدن بطن چپ، در غیاب سایر علل مستعد کننده، برای ایجاد نارسایی قلبی کافی نمیباشد.
در بیماران مبتلا به انواع بیماریهای قلبی عروقی، اختلال در شل شدن بطن چپ در سنین پایینتر از آنچه انتظار آن میرود، ظاهر میگردد. تا این لحظه، هیچ دارویی که بتواند به طور اختصاصی باعث درمان اختلال در شل شدن بطن چپ شود وجود ندارد. آگونیستهای گیرنده بتا (دوبوتامین) و مهارکنندههای فسفودی استراز (میلرینون) باعث بهبود قابل توجه در شل شدن بطن چپ میشوند، ولی این داروها همچنین مستقیماً باعث افزایش قدرت انقباضی و تقویت چرخه کلسیم درمیوسیتها، میشوند.
درمان طولانی مدت با بتابلوکرها به طور موازی با بهبود عملکرد سیستولی و دیاستولی همراه است، با این وجود هر دو اینها (عملکرد سیستولی و دیاستولی) در مراحل اولیهی درمان با داروهای بتابلوکر در واقع بدتر خواهند شد. گرچه مسدود کنندههای کانال کلسیم به عنوان درمان اختلالات دیاستولیک پیشنهاد شدهاند، شواهد اندکی در موارد فواید مصرف این داروها به این منظور، وجود دارد. علاوه براین، از آنجایی که ورود کلسیم به داخل میوسیتهای قلب (از طریق کانالهای کلسیمی نوع L) فقط در طی سیستول اتفاق میافتد، از نظر تئوری نیز استفاده از مسدود کنندههای کانالهای کلسیم در درمان اختلال عملکرد دیاستولی پایه محکمی ندارد. به طور کلی، تمام درمانهایی که باعث بهبود عملکرد سیستولی میشوند، عملکرد دیاستولی یا حداقل فشارهای پرشدگی دیاستولی را نیز بهبود میبخشند. استفاده از دیورتیکها برای کنترل بار حجمی افزایش یافته و درمان سفت و سخت پرفشاری خون اصول درمان برای این حالت را تشکیل میدهند.
درمان به روش همزمانسازی مجدد (resynchronization therapy)
تأخیر در هدایت بین بطنی که به صورت QRS طولانی مشخص میشود، عارضه شایعی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است و با کاهش ظرفیت فعالیت و پیش آگهی درازمدت بدی همراه است. گذاشتن ضربانساز (پیس میکر) در دو بطن یا درمان به روش همزمان سازی مجدد موجب انقباضی طبیعیتر بطن میشود و با بهبود برونده قلبی و کسر جهشی بطن چپ همراه میباشد. به علاوه، این روش ممکن است دارای آثار مفیدی بر روی تغییر شکل بطن چپ داشته باشد، زیرا باعث کاهش حجم بطن چپ، توده بطن چپ و شدت نارسایی میترال میشود. معنای بالینی این تغییرات همودینامیک و ساختمانی، بهبود مدت زمان فعالیت بدنی، ظرفیت عملکردی و کیفیت زندگی است. گذاشتن ضربانساز در دو بطن باعث کاهش میزان مرگ و میر نیز میشود. متأسفانه، تا ۳۰ درصد بیمارانی که این عمل روی آنها انجام میشود پاسخ مطلوبی به این درمان نشان نمیدهند. بنابراین، این درمان در حال حاضر معمولاً در بیمارانی انجام میشود که دچار نارسایی شدید قلب و پهن شدن کمپلکس QRS هستند و علیرغم درمان دارویی مطلوب، همچنان علامتدار هستند. مطالعات زیادی در حال انجام است تا بیمارانی را که بیشترین منفعت را از این عمل میبرند مشخص کنند. در حال حاضر تلاشها بر اندازهگیری کمی عدم همزمانی مکانیکی با استفاده از روشهای تصویرنگاری جدیدتر شامل تصویربرداری داپلر بافتی و تصویربرداری Strain (اکوکاردیوگرافی یا MRI)، آنالیز ضخامت دیواره توسط توموگرافی رایانهای و تصویربرداری مرحلهای با استفاده از سنتی گرافی هستهای، متمرکز شده است.