آیا همیشه اطلاعات بیشتر به تصمیم بهتر منجر میشود؟
«اگر دشمن دارید؛ به او اطلاعات بدهید»
به طور طبیعی همهی ما تصور میکنیم هرچه اطلاعات بیشتری درباره یک موضوع، یک تصمیم، یک انتخاب و یک رویداد داشته باشیم؛ تصمیم بهتری میگیریم یا به نوعی موفقیت تصمیم ما تضمین شده است. این اندیشه کلیشهای در دنیای امروز و عصر اطلاعات؛ اهمیت دو چندانی یافته است و اینطوری است که گوگل جزیی جداناپذیر برخی از کاربران در همه اوقات روز است.
اجازه بدهید ابتدا با یکی دو مثال پیش برویم؛ مثالهایی که کم و بیش برای همه ما اتفاق افتادند.
میخواهیم یک گوشی هوشمند جدید بخریم. نزدیک به دو میلیون تومان با هزار زحمت و عرق ریختنی جمع کردیم و حالا میخواهیم بهترین گوشی بازار را انتخاب کنیم. به طور شهودی و شنیدن از این و آن یا با نگاهی به قیمت گوشیهای رده بالای بازار؛ دو الی سه مدل را انتخاب کردیم و البته طراحی یک مدل گوشی بسیار جذاب است. اما هراس داریم این انتخاب و تصمیم ما اشتباه باشد و پس از خرید پشیمان بشویم.
پس؛ راه میافتیم در خیابانها و مجتمعهای شهر و دایم سوال میکنیم و گوشیهای مختلف را میبینیم و تست میکنیم. ساعتها پای کامپیوتر نشسته و سایتهای نقد و بررسی را زیر و رو میکنیم؛ به ده نفر از دوستان زنگ میزنیم و چندین ویدیو طولانی و پرحجم بررسی مفصل گوشیها را از ابتدا تا انتها میبینیم ولی در نهایت همان گوشی که طراحی زیبایی داشت و برای ما دلفریب بود را انتخاب میکنیم.
چقدر زمان بابت این تحقیق و اطلاعات اضافی از دست دادیم؟ آنهم در عصری که «زمان» مساوی با «طلا» است؟ چقدر هزینه اضافه پرداخت کردیم؟
بسیاری از ما برای خرید یک ماشین؛ خانه، تور گردشگری، انتخاب هتل و حتا همسر آینده اینگونه عمل میکنیم و به دنبال اطلاعات بیشتر هستیم. در حالی که اطلاعات موجود راه و انتخاب را نشان میدهند اما در دام «انحراف اطلاعات» میافتیم و گاهی هم اطلاعات بیشتر به انتخاب اشتباه منجر میشود.
یک داستان صددرصد واقعی: یکی از شرکتهای بزرگ تهران میخواست وبسایت جدیدی طراحی کند. مدیر این شرکت تیم فنی را صدا کرد و تشکیل جلسه داد تا نظرشان را بپرسد. تیم فنی متفقا گفتند پلتفرم «وردپرس» مناسب سایت تبلیغاتی و خدماتی ماست. مدیر شرکت ضمنی قبول کرد ولی درخواست تحقیق بیشتر و گردآوری مستندانی درباره وردپرس را داد.
دو هفته دیگر؛ باز هم جلسه تیم فنی شرکت تشکیل و چند ده صفحه اطلاعات شامل مزایای وردپرس؛ سایتهایی که هماکنون ازش استفاده میکنند؛ هزینهها، نحوه توسعه و آیندهاش تقدیم مدیر شد. مطالعه کرد ولی باز گفت نمیشود به این سادگی و عجله یک تصمیم به این مهمی گرفت و درخواست مقایسه وردپرس با دیگر پلتفرمهای طراحی سایت شد.
باز هم دو هفته دیگر؛ دهها صفحه مقایسه وردپرس با دروپال و جوملا تقدیم مدیر شد. در یک بند مقایسه اشاره شده بود؛ «دروپال امنیت بهتری دارد». مدیر روی این نکته دست گذاشت و گفت با شرکتهای دروپالی قرارداد ببندید چون امنیت شرکت از همهچیز مهمتر است.
نتیجه تا حدودی قابل حدس است: هنوز به یک سال نکشیده؛ سایت جدید به بنبست خورد و ناچار شدند از ابتدا هزینه کنند و سایت وردپرسی بسازند.
در واقع، همیشه اطلاعات اضافی، تحقیق بیشتر، مستندات بیشتر، صرف زمان بیشتر و دنبال اطلاعاتی گشتن که انتخابمان را تایید و تضمین کنند؛ به موفقیت و تصمیم بهتر منجر نمیشوند. چون یا اطلاعات اشتباه هستند یا کانال تصمیمگیری از مسیر درستاش خارج میشود یا در این وسط زمان و هزینه از دست میرود.
مشکل دوست داشتن «اطلاعات بیشتر» در بسیاری از حوزهها از جمله پزشکان، مدیران، بنگاههای اقتصادی و بانکداری، سرمایهگذاران و غیره رواج دارد و به یک اعتیاد تبدیل شده است. یک پزشک، تمامی علایم آنفلونزا را در فرد بیمار میبیند اما باز هم اصرار به دادن آزمایش دارد و در برگه آزمایش چند مورد کم و زیاد است. پس؛ بیماری ابتدایی فراموش میشود و احتمال بیماریهای دیگر خطرناکی میرود و دوباره آزمایشهای مفصلتری نوشته میشود و کار به نمونهگیری از برخی اندام بدن میکشد. در نهایت هم هیچ چیزی تشخیص داده نمیشود.
دوستی میگفت «از یک شرکت بسیار معروف و خوشنام تقاضای کار داشتم. مصاحبه کردم و با همه شرایط کاری من موافقت کردند و حتا مبلغ پیشنهادی بسیار بالای من پذیرفته شد. شب که به خانه برگشتم؛ شک کردم چرا چنین شرکتی این همه امتیاز داد. نکند مشکلی دارند یا به بحرانی خوردند. شروع به جستوجو در اینترنت درباره میزان فروش و تعداد نمایندگیها و گزارشهای سالیانهشان کردم. مصاحبههای مدیران شرکت در چند وقت اخیر را خواندم و نگاهی به تعداد کارکنان شرکت انداختم و اطلاعات دیگر گرفتم و در نهایت با تصمیمی راسخ فردا صبحاش رفتم سرکار.» وقتی ازش پرسیم «خوب بعدش چه شد؟»؛ گفت: «ای کاش به ندای درونم گوش داده بودم؛ دو ماه از زندگیام هدر رفت و یک ریال هم حقوق نگرفتم.»
چه حرف خوبی: «ندای درون» یا «شهود». گاهی اوقات در این عصر اطلاعات و در برههای که تصور میشود ماشینها میتوانند با قدرت محاسباتی خود بهترین تصمیمها را بگیرند؛ یک ندای درونی و شهود و حس درونی میتواند کار کلی اطلاعات بیشتر را بکند.
معروف است که میگویند صدها نفر کارآفرین همدوره «بیل گیتس» و «استیو جابز» و «وارن بافت» بود ولی یکی از دلایل اصلی موفقیت اینان در گوش دادن به ندای درون و دنبال کردن حسهایی بود که همچون نوری در تاریکی راهنماییشان میکرد. فقط به گزارشها و اخبار گاها دروغ و ضدونقیض یا پیشبینیهای ساختارمند و دستکاریشده متکی نبودند و کنکاش درونی را به وقت گذاشتن برای جمعآوری اطلاعات ترجیح میدادند.
بنابراین؛ بیشتر اوقات میتوان با همان مقدار اطلاعاتی که داریم؛ بهترین تصمیم را بگیریم و بهتر است جمعآوری اطلاعات را فراموش کنیم. همیشه اطلاعات بیشتر ارزشی ندارد یا موفقیت در تصمیمگیری حاصل نمیشود.
به قول جین راس، مدیر و محقق بخش سیستمهای اطلاعات پژوهشی در مرکز MIT، «تمامی اطلاعات اضافه در نهایت نوعی دردسر و حتی هزینهای نامعقول محسوب میشوند»
و باز به قول دانیل جی بورستین، تاریخشناس امریکایی دانشگاه شیکاگو: «بزرگترین مانع اکتشاف جهان جهالت نیست؛ بلکه توهم اطلاعات است»
منبع: + و + و کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» نوشته رولف دوبلی
این نوشتهها را هم بخوانید
به عنوان فردی که اکثر تصمیماتش شهودی بوده و هست و گاهی اوقات خیلی غیر منطقی به نظر میاد ( مخصوصا از نظر دیگران ) بسیار پست لذت بخشی بود.
عالی بود
به نظرم مطالب که نوشتین ابتدایی بود.
چنتا نقل قول به هم وصله کردین و مطلب بیرون دادین.
از کیفیت دور شدی دکتر…
1- مطلب رو همکارم نوشته.
2- نکات قابل تعمقی در این مطلب بود که گرچه من خودم شخصا با پرداختی دیگر همینها رو مطرح میکردم، اما قابل توجه بودن. به عبارتی این مطلب میخواست بگوید که درنگ برای کسب و گردآوری انبوه اطلاعات، همیشه منجر به موفقیت نمیشود و گاهی داشتن قدرت شهودی در انتخاب، نتیجه بهتری میدهد.
قبلا یه مطلب در این باب گذاشته بودین خیلی کاملتر بود (یه مثال در مورد خرید در دیجی کالا زده بود تو اون مطلب ) و باز هم دست همکار شما درد نکند.
به نظرم این مقاله رو با نوشته های طلایی باید نگاشت. بسیار عالی بود و بشدت در مجموعه کاری خودم درگیر این مسایل هستم
آزمایشها و تحقیقات زیادی در دانشگاههای معتبر دنیا روی این موضوع شده و چندین آزمایش تجربی و میدانی برگزار شده است که دیگر به خاطر طولانی شدن مطلب؛ اشاره نشد.
نتایج این آزمایشها نشان میدهد افرادی با اطلاعات کافی و صحیح و با اتکا به قدرت انتخاب خود بهتر از افرادی با اطلاعات بیشتر ولی شکاک در تصمیمگیری، میتوانند گزینه صحیح را پیدا کنند.
برای ملموس بودن موضوع سعی شد مثالهایی قابل درک برای خواننده زده شود وگرنه اصل «انحراف اطلاعات» یکی از اصول بنیادین دورههای مدیریتی و تصمیمگیری خلاق و منطقی است.
این مقاله که اصلا مقایسه ای انجام نداده. چند تا نمونه که شهود نتیجه ی درست داده یا نه ولی هیچ آماری ارائه نداده از وقتایی که جمع آوری و تحلیل داده به تصمیم درست منتهی شده . اینکه کسی که شهود داره اونو از یه جایی آورده. یه کتابی هست که کلی بحث میکنه با مثال و ریسرچ در این مورد که آدما چه جوری شهود به دست میارن با دونستن بیشتر. چون اون دانش رو بخش سریع فکرشون یاد گرفته الان…thinking fast and slo
این که معمولا شهود بهتره متاسفانه خیلی توی فیلمهای هالیوودی هم تبلیغ میشه و کلا روی اعصاب منه. احتمالا خودتون هم دیدید که توی فیلم ابرقهرمان میاد در مورد یک مساله ای که هیییچ دانشی ازش نداره یه راه حل میده که دقیقا بهترین راهه. حالا این راه حل مثلا در مورد نحوه خاموش کردن یه سوپرکامپیوتره که داره دنیا رو تصرف میکنه. یا در مورد خاموش کردن یه آتش فشانه. یا راه انداختن یه هواپیماست. مخاطب هم باید باور کنه که دانشمندی که بغل دست ابرقهرمان داره مخالفت میکنه حتما اشتباه میکنه. آقای دکتر من کارم مدلسازی هست و شاید این کار باعث میشه کمی متعصب در مورد این نظریه رفتار کنم. اما شاید فقط دوست ندارم سایتهای خوبی مثل سایت شما هم مبلغ این تفکر باشند.