زندگینامه ولادیمیر ناباکوف

به مناسبت زادروز ولادیمیر ناباکوف
۱۸۹۹: ناباکوف در ۲۳ آوریل در سن پترزبورگ، خانهٔ شماره ۴۱ خـیابان «مـورسکایا»، در یـک خانوادهٔ قدیمی اشرافی به دنیا آمد. پدر او ولادیمیر دمیترویچ ناباکوف، حقوقدانی آزاداندیش و دوستدار انگلیس بود. او مـخالف تزار و یکی از پایهگذاران حزب مشروطهٔ دموکراتیک بود که به انحلال آن اعتراض کرد و در سـال ۱۹۰۶ به زندان افتاد. سـپس او یـکی از نویسندگان نشریهٔ آزادیخواه رچ شد. و در سال ۱۹۱۷ در دولت موقت کرنسکی شرکت داشت. مادر او «النا ایوانونا روکاویشنیکف» نام داشت.
۱۹۰۰: تولد «سرگئی» اولین برادر ناباکوف. او در ژانویه ۱۹۴۵ در اردوگاه کار اجباری نازیها درگذشت. همان طور که نـاباکوف در نامهای به «ادموند ویلسون» مینویسد، این خبر عمیقا او را دگرگون میکند.
۱۹۰۱: النا ناباکوف دو پسر جوانش را به فرانسه، به منطقهٔ «پو»، ملک برادرش «واسیلی»، دایی روکا میبرد. این دایی جهان وطنی است که مـیتواند بـه دو زبانی مخلوط از فرانسه، انگلیسی و ایتالیایی صحبت کند.
او هنگام مرگش در سال ۱۹۱۶، ثروت عظیمی برای ولادیمیر ناباکوف به ارث میگذارد که هیچ وقت از آن بهرهای نبرد. دربارهٔ این ثروت ناباکوف در خـاطراتش مـینویسد:
«برای مهاجری که از سرخها متنفر است…چون آن ثروت و زمینش را غصب کردهاند چیزی جز تحقیر محض احساس نمیکنم. غم غربتی که همهٔ این سالها مرا عـمیقا به خود مشغول کرده، احساس روزافزونی است که چگونه کودکی را از دست دادهام، نه اسکناسهایم را».
۱۹۰۲: حضور اولین مربی انگلیسی به نام «دوشیزه راشل هوم» در کنار او.
۱۹۰۳: تولد اولین خواهر ناباکوف بـه نـام «اولگـا» ناباکوف در کتاب سواحل دیگر بـه اولیـن خـاطرات کودکیاش در ملک «وایرا» اشاره میکند. «وایرا» یکی از سه محلی است که ناباکوفها تابستان را در آن میگذرانند. دو ملک دیگر «باتوو » و «رودستونو» هستند.
۱۹۰۵: ورود «مادموازل» مـعلم سـوئیسی مـتولد «لوزان» که تا سال ۱۹۱۲ در خانهٔ ناباکوفها میماند.
۱۹۰۶: تـولد دومـین خواهر او «النا».
۱۹۱۱: تولد دومین برادر او «کی ریل» که در سال ۱۹۶۴ در مونیخ درگذشت.
۱۹۱۴: ناباکوف به پروانهها علاقهٔ خاصی نشان میدهد و آثـاری را کـه مـربوط به پروانه سانان میشود، از ده سالگی مطالعه میکند و اولین شعر خـود را میسراید.
۱۹۱۶: جزوهای شامل شصت و هفت شعر او در مجموعه آثار نویسندگان پترزبورگ به چاپ میرسد.
۱۹۱۷: پدر او به مجلس راه مییابد. سـپس در اواخـر سـال ۱۹۱۷ به «کریمه» در نزدیکی «یالتا» پناه میبرد.
۱۹۱۹: در ماه مارس به سوی قـسطنطنیه حـرکت میکند و سپس لندن را به عنوان تبعیدگاه خود برمیگزیند. زمانی که خانوادهٔ ناباکوف سرانجام در برلین اقامت مـیکنند، ولادیـمیر و بـرادرش سرگئی ناباکوف در دانشگاه کمبریج (به گفته ولادیمیر، ترینیتی کالج) مشغول تحصیل مـیشوند.
۱۹۲۲ -۱۹۱۹: پدرش مـجلهای بـرای مهاجران به نام رول منتشر میکند. ناباکوف برای این که آثار خود را از نوشتههای سیاسی پدرش مـتمایز کـند. اولیـن آثار منثور و نیز ترجمههای شعرهای فرانسوی و انگلیسی را با نام مستعار «سیرین» به چاپ مـیرساند.
۱۹۲۲: پدر نـاباکوف در یک میتینگ سیاسی که به حمایت از «میلیوکف» برگزار شده، توسط دو تروریست راست افـراطی بـه قـتل میرسد.
۱۹۲۳: ناباکوف که تحصیلاتش را در کمبریج به پایان رسانده، در برلین مقیم میشود و به تدریس انـگلیسی، فـرانسه و تنیس میپردازد. در این سال او ترجمهای به روسی از آلیس در سرزمین عجایب اثر «لوئیس کـارول» را بـه چـاپ میرساند.
۱۹۲۵: او با «ورا اوسنا اسلونیم» ازدواج میکند. از این پس او تمام کتابهایش را به ورا تقدیم خواهد کرد.
۱۹۲۶: چاپ ماشنکا ، اولیـن رمـان روسی نویسنده.
۱۹۲۸: انتشار شاه، بیبی، سرباز.
۱۹۳۰: انتشار دفاع لوژین. انتشار مجموعهای از داسـتانها و شـعرها و سـپس انتشار چشم.
۱۹۳۲: انتشار فخر.
۱۹۳۳: انتشار تاریک خانه.
۱۹۳۴: تولد یگانه پسرش «دیمیتری» که در حالی که بـه کـار خـود به عنوان خوانندهٔ اپرا ادامه میدهد، تعداد زیادی از آثار روسی پدرش را به انـگلیسی تـرجمه میکند.
۱۹۳۶: انتشار نومیدی، دعوت به مراسم گردن زنی، (که به صورت پاورقی چاپ میشد، در سال ۱۹۳۸ بـه صـورت مجله انتشار یافت.)
۱۹۳۷: به دلیل خطر نازیسم و نیز اصلیت یهودی همسرش بـه قـصد پناهندگی به پاریس میرود. با نشریهٔ NRF هـمکاری مـیکند. پلهـان و جویس را ملاقات میکند که نتیجهاش مجلهای مـیشود دربـارهٔ «پل هان» و «جویس» و در همان شماره تحقیقی دربارهٔ پوشکین را به زبان فرانسه به چاپ مـیرساند.
۱۹۳۸: نـگارش دو نمایشنامه که به زبان روسـی در فـرانسه اجرا مـیشوند: واقـعه و اخـتراع و الس.
۱۹۳۹: چاپ تنها متنی که بـه زبـان فرانسه نوشته است به نام: مادموازل ا.
۱۹۴۰: خانواده ناباکوف با کشتی «شامپلن» بـه طـرف آمریکا حرکت میکند. او در موزهٔ تاریخ طـبیعی نیویورک به مطالعهٔ پروانـهسـانان میپردازد. از سال ۱۹۲۰ که اولین مـقالهٔ عـلمی خود را دربارهٔ پروانهها به زبان انگلیسی در مجلهٔ انتومولوژیست به چاپ رساند، ناباکوف عـلاقهٔ خـود به این علم، که آن را بـا کـمال مـیل به نوعی هـنر مـیآمیخت، ترک نمیگوید، آشنایی بـا «ادمـوند ویلسون» که ناباکوف را به نیویورکر معرفی کرد. از این دوستی ادیبانه در مکاتبات ناباکوف-ویلسن مـنتشر شـده در سال ۱۹۷۸ در آمریکا ذکری به میان آمـده اسـت.
۱۹۴۱: انتشار اولین رمـان انگلیسی او: زندگی واقعی سباستین نایت. این رمان سه سال پیشتر در پاریس نوشته شده بود.
۱۹۴۲: بـه عـنوان محقق در موزهٔ جانور شناسی تطبیقی مـنصوب مـیشود. و سـه روز در هـفته در کـالج «ولزلی» به تدریس ادبـیات روسـی میپردازد.
۱۹۴۴: جزوهای دربارهٔ زندگی «گوگول» منتشر میکند.
۱۹۴۵: ناباکوف تبعهٔ امریکا میشود.
۱۹۴۶: انتشار بد سینیستر.
۱۹۴۸: عنوان اسـتادی ادبـیات روسـی و اروپایی را در دانشگاه «کرنل» در «ایتاکا» واقع در ایالت نـیویورک، کـسب مـیکند.
۱۹۵۱: چـاپ شـهادت قـطعی.
۱۹۵۵: چهار ناشر آمریکایی دست نویس انگلیسی رمان لولیتا را رد میکنند و این کتاب برای نخستین بار در پاریس توسط انتشارات «المپیا» در سال ۱۹۵۵ به چاپ میرسد. موانع متعددی برای فروش آن بـه وجود میآید. «گراهام گرین» مقالهای پر سرو صدا در تأیید آن مینویسد. در ۱۹۵۷، خلاصهای از لولیتا همراه یادداشتی از ناباکوف در مجلهٔ آنکورریویو درج میشود. در سال ۱۹۵۸ سرانجام انتشارات پوتتام آن را چاپ میکند. ایـن رمـان به سرعت عنوان پرفروشترین کتاب را بدست میآورد. «کویریک» بر اساس آن فیلمی میسازد.
۱۹۵۷: انتشار کتاب پنین.
۱۹۶۰: استقرار در هتل «پالاس دو مونترو» در سوئیس «خواهران او در ژنو زندگی میکنند و پسرش در میان درس، آواز میخواند.»
۱۹۶۲: انتشار آتش رنـگ بـاخته. عکس ناباکوف بر روی مجلهٔ نیوزویک به مناسبت ساختن فیلم «لولیتا» توسط «کوبریک» به چاپ میرسد.
۱۹۶۴: «موسسه بولیگن» چهار جلد ترجمهٔ انگلیسی او از اوژن اونگین پوشـکین را بـه همراه تفسیرهای مفصل او به چـاپ مـیرساند. مشاجرات قلمی معروف او در مورد این ترجمه با «ادموند ویلسن» آغاز میشود.
۱۹۶۶: حرف بزن، حافظه را به چاپ میرساند. که روایت جدید و افزون شدهٔ اثری است به نام سواحل دیگر که در سال ۱۹۵۱ به فرانسه ترجمه شده است.
۱۹۶۷: انتشار اولین آثار مهم او در نقد آثـار پگ ستینر و «زندگی او در هند» دربارهٔ «اندرو فیلد».
۱۹۶۹: چاپ یک شاهکار: آدا. مجله تایم روی جلد خود را به ناباکوف اختصاص میدهد و مینویسد «یک داستان خوب و زنده در آنتی ترا».
۳۷۹۱: چاپ مجموعهای به نام زیبای روسـی ، داسـتانی روسی کـه نویسنده به انگلیسی ترجمه کرده. چاپ نظرات تند که شامل مصاحبهای او است.
۴۷۹۱: چاپ سناریوی لولیتا که بـه خواست کوبریک نوشته بود، اما او از آن استفاده نکرد. چاپ آخرین رمان او دلقـکها را بـبین!
۱۹۷۵: چـاپ قتل عام مستبدان مجموعهٔ داستانهای روسی.
۱۹۷۶: چاپ جزئیات یک غروب مجموعه داستانهای روسی.
۱۹۷۷: ناباکوف در ۲ ژوئیه در مونترو زنـدگی را وداع مـیگوید. او در «کلارنس » به خاک سپرده شد.
منبع: مجله سمرقند
سپاس از شما آقای دکتر
فقط جای خالی علاقه ناباکوف به کافکا و آثارش و نقد فوق العاده اش بر مسخ کافکا احساس می شد.