چهار شیوه مدیریتی: دیکتاتوری- مقرراتی – دموکراتیک – فردی

کلیه مدیران کارآمد. از ترکیبی از این روش‌ها با شیوه‌های اصلی مدیریتی، استفاده می‌کنند که آن بسته به نیازها، عواطف با شرایط خاص کارمندان تغییر می‌کند.

  1. مدیریت دیکتاتوری

همان طور که از لغت دیکتاتوری برمی‌آید، این مدیر از توانایی شخصی خود برای کنترل اوضاع استفاده می‌کند. او می‌گوید: «این کار را بدین طریق انجام دهید، من این طوری گفتم… اگر شما این جا کار می‌کنید کار باید بدین ترتیب انجام شود». دو عامل مشخص می‌کند که آیا شیوه مدیریت دیکتاتوری موثر است یا خیر: 1- اوضاع. 2. کسی که تحت مدیریت است.

بهتر است واقع‌بین باشیم. گاهی اوقات روش مدیریت دیکتاتوری به تنهایی باعث انجام کارها می‌شود. وقتی گلوله‌ای رها می‌شود. دیگر شما وقت ندارید تقاضای یک جلسه کنید یا از دیگران نظرخواهی نمایید. بلکه در این شرایط یک نفر مسئولیت کار را به عهده می‌گیرد و عملیات را به طور کلی هدایت می‌کند. پس شرایطی هستند که این نوع مدیریت را می‌طلبند. مایک ونس، تصویرگر سابق شرکت والت دیسنی، داستان مدیری را تعریف می‌کند که روزی داشت بر تعدادی از کارمندان که اسب‌های خسته کاری را از شلوغی خیابان اصلی شهربازی به کناری می‌بردند. نظارت می‌کردند. ازدحام جمعیت باعث ترس اسب‌ها شد. او با دستور دادن به جمیعت و تربیت کنندگان اسب، مسئولیت کنترل اوضاع را بر عهده گرفت و اسب‌ها را از راه دیگری به اسطبل برد. سپس وقتی اسب‌ها صحیح و سالم از جلوی جمعیت به بیرون ببریم؟» به طور قطع آن وضعیت، مدیریت دیکتاتوری را می‌طلبد. ولی در سایر نظرخواهی از دیگران استفاده می‌کرد. عامل دیگری که برای کارایی شیوه مدیریت دیکتاتوری موثر است. وضعیت فردی است که شما به آن ریاست می‌کنید. شما نمی‌توانید برای کنترل بعضی افراد از این روش دیکتاتوری استفاده کنید، حتی اگر آنها را بدانند که روش انتخابی شما تنها راه منطقی است. تغییر عقیده نخواهند داد، ممکن است به دروغ تابع نظر شما باشند، اما در خلوت تک به تک انها از شیوه دیگری استفاده می‌کنند. ممکن است عکس این مطلب در مورد فرد دیگری صدق کند: اگر شما تا به حال فردی را ندیده‌اید که تنها در صورتی به دستورهایتان گوش می‌دهد که به اصطلاح جلوی چشم دیگران او را خرد کنید! مدیر تازه کاری هستید اگر یک نفر تنها به این نوع مدیریت پاسخ می‌دهد. یک مدیر کارآمد هیچ شیوه دیگری را روی او امتحان نمی‌کند، زیرا به کارگیری هر شیوه دیگری رو ی این شخص، روش مدیری تازه کار و نشان دهنده ضعف اوست.

  1. مدیریت خشک و مقرراتی

این روش، مدیریت به وسیله کتاب قانون است. استفاده از کتاب قانون در سیاست یک شرکت. نیازمند نظم و آهنگ خاصی است. این نوع مدیریت نیز مانند شیوه دیکتاتوری، اگر موثر واقع بیفتد خوب است، اما اگر موثر نباشد مطلوب خواهد بود. با این وجود من فکر می‌کنم، ما اغلب از مدیریت خشک و مقرراتی استفاده می‌کنیم. اکثر ما مدیران از سیاست شرکت به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف استفاده نمی‌کنیم بلکه در عوض، از آن به عنوان اسلحه‌ای برای مجبور کردن افراد، به تسلیم و اطاعت بهره ‌می‌گیریم. من مدیرانی را می‌شناسم که مقرراتی‌تر از یک درجه‌دار ارشد نیروی دریایی هستند و برای کوچک‌ترین مساله دست به کتاب سیاست می‌اندازند و آن را مثل یک اسلحه روی شما قرار می‌دهند، مدیریت خشک و مقرراتی درباره افرادی که برای پذیرش کتاب قانون به اندازه کافی عاقل هستند، موثر است وقتی شما کتاب قانون سیاست را بیرون می‌کشید، بعضی افراد احساس می‌کنند شما دیگر آنها را انسان نمی‌دانید، چون فکر می‌کنند با ایشان مانند یک ربات، مینی کامپیوتر یا یک آلت دست رفتار می‌شود. همچنین ممکن است فکر کنند، شما آن قدر در مدیریت خود خلاقیت ندارید که بتوانید خود را با بعضی از موقعیت‌های خاص وفق دهید. بعضی از کارکنان هم نه تنها مدیریت خشک و مقرراتی را می‌طلبند، بلکه آن را بیشتر به خاطر رضایت عجیبی که از سختگیری مدیران، به دست می‌آورند، دوست دارند. من مدیری را در واشنگتن دی سی می‌شناسم که دو کارمند داشت. این دو نفر نقطه مقابل یکدیگر بودند. یکی دوران سربازی بسیار سختی را گذرانده بود و نمی‌فهمید که چرا تمام اعضای شرکت سر ساعت 7 صبح سرکار حاضر نمی‌شوند. اگرچه هیچ یک از مشتریان شرکت تا ساعت 9 صبح برای کار مراجعه نمی‌کردند کارمند دیگر قبل از ساعت 5/11 به شرکت نمی‌آمد. مگر این که آن روز باید در جلسه کارمندان حضور می‌یافت یا کار دیگری در رابطه با همکارانش انجام می‌داد و در چنین مواقعی او همیشه خود را به سرعت به شرکت می‌رساند. شما اغلب این فرد را نصفه شب پشت میزش می‌یافتید.

بنابراین کارمند سحرخیز پیش مدیر رفت و از او پرسید که چه وقت باید کارها را سر و سامان دهد؟ مدیر کتاب آیین‌نامه شرکت را بیرون آورد و به فرد ناراضی نشان داد.

گفت: قوانین به این موارد اشاره کرده‌اند، اما در هیچ کجای این کتاب، به زمان ورود و خروج کارمندان، به جز منشی اشاره نشده است. بنابراین در این مورد، آن مدیر با تدبیر عمل کرد. او فرد سحرخیز را با عنوان این موضوع که باید قبول کند، کارمند دیگر کمی بیشتر از او تولید می‌کند. شرمنده نکرد. هیچ کس جز فرد مدیر نمی توانست، فردی که به دنبال سخت‌گیری بود و می‌خواست کارمند دیگر درست روی خطی راه بروند که کتاب قانون برای آنها مشخص کرده را راضی کند زیرا کتاب قانون برای این نوع کارمندان به یک کتاب مقدس تبدیل شده است.

شاید این مثال به همان اندازه که میزان کارایی این شیوه مدیریتی را نشان می‌دهد، مثال خوبی برای یک مدیریت خشک و مقرراتی نباشد. سبک‌های مدیریتی باید موثر باشند وگرنه نمی‌توان مدیریتی اعمال کرد.

  1. مدیریت دموکراتیک

ما اغلب می‌شنویم که امروزه همگان از این شیوه به نیکی یاد می‌کنند. البته این نوع مدیریت بدین معنا نیست که هر کسی اجازه اظهارنظر و رای در آن روش را دارد. ضمنا وقتی هم ما اجازه می‌دهیم، کارمندان ابراز عقیده کنند یا وقتی اجازه می‌دهیم که آنها تصمیم مدیریتی بگیرند .بدین معنا نیست که مدیریت دموکراتیک را اعمال می‌کنیم. ما با این روش فقط سلب مسئولیت کرده و به هیچ وجه کار مدیریتی انجام نمی‌دهیم. روش رای‌گیری اغلب اوقات در شرکت‌های کوچکی رخ می‌دهد که در آن فرد مسئول، از قبول مدیریت سرباز می‌زند. اگر شخصی دموکراسی را به قدرت رای مربوط کند. من فکر می‌کنم باید واژه دیگری به جای لغت دموکراتیک، در نظر بگیریم. مدیریت دموکراتیک در واقع به معنای ایجاد امکان برای عموم جهت شرکت در روند تصمیم‌گیری است. بسیاری از مزایای این شیوه مدیریتی، ایجاد فرصت برای همگان جهت شرکت در روند تصمیم‌گیری است.

  1. مدیریت فردی

وقتی ما از این عبارت برای اشاره به بهترین شیوه مدیریت استفاده می‌کنیم، در حقیقت آن را به اشتباه نامگذاری کرده‌ایم. ما می‌توانیم تمام مدیریت‌های خوب را مدیریت فردی بنامیم، زیرا تمام مدیریت‌های خوب تک به تک و مربوط به فرد هستند. وقتی ما از عبارت مدیریت فردی استفاده می‌کنیم به حدود شخصیت افراد اشاره می‌کنیم. حدودی که به اصطلاح ویژگی‌های فردی هستند. اگر ما از خصیصه‌های فردی برای پیشرفت یا کار با شخصی استفاده می‌کنیم. از مدیریت به شیوه فردی استفاده کرده‌ایم. شاید شما در بین کارکنان خود فردی را دارید که به توجه شخصی نیاز دارد. اگر شما طوری رفتار کنید تا به او شوک لازم جهت حرکت را وارد کنید. در این صورت شما شیوه مدیریت را خوب اعمال کرده اید. اگر کارمند دیگری دارید که به اشتباه خیال می‌کند شناخت درستی دارد و شما برای دادن شناخت درست به او، شیوه دیگری را در پیش می‌گیرید. آن گاه نیز به روش مدیریت فردی عمل کرده‌اید. اگر کارمند سومی دارید که بعد از مشخص کردن کار و هدف، ترجیح می‌دهد تنها باشد و شما او را تنها می‌گذارید باز هم به شیوه مدیریت رفتار کرده‌اید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا